Category: دین و اندیشه

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

تخریب خانه حسین (ع)

تخریب خانه حسین (ع)
همهمه‌ای در ملکوت اعلی برپاست. ملکوتیان در گوش یکدیگر زمزمه‌ای مرموز دارند. افلاکیان در ماتمی عظما فرورفته‌اند. حادثه‌ای در راه است و مام گیتی آبستن واقعه‌ای است. فرشتگان در جنب و جوشی غریبند. عده‌ای از عرشیان با فرشیان در ارتباطند. گوئیا اتفاقی رخ خواهد داد. عده‌ای از مردان خدا در گوشه‌ای از شهری مرموز و پر ماجرا به نجوا نشسته‌اند و کسی را به یاری می‌طلبند. فریاد غریبانه آنان گوش فلک را آزرده و صدای مظلومانه‌شان در زمین و آسمان طنین افکنده. در بیرون از این چهار دیواری که می‌کده عاشقان حق است و حق جویان در آن نعره مستی جهت‌‌ رها شدن از قید خودپرستی سر می‌دهند چه خبر است؟ عده‌ای دیگر در لباس گرگ تا دندان مسلح در کمین چه نشسته‌اند؟ این دو گروه کدامین بر حق و کدام بر علیه حقند؟ هر دو از کسی یاری می‌طلبند که خالق هستی و فنا بدست اوست. مخلوق در کار خالق حیران مانده است که این چه حکمتست. یکی در لباس گرگ و دیگری ملبس به جامه میش در برابر یکدیگرند.
ناگهان آتش بغض و کینه غافلان با فریاد و همهمه ظالمان در خرابات مغان در میان مردان و زنان شعله ور گردید و شعله حسد حاسدان در سنگ سنگ بیت الذاکران خدا چون مشعلی فروزان اما خانه خراب و سوزان درگرفت و آیه آیه کلام حق در این آتش افروخته شده از خشم و کینه جاهلان به خاکس‌تر مبدل گردید. آیا حقیقت اینست که گفتار کذب برخاسته از عداوت و قصاوت را گرفته و دیده خویش را بر روی آن ببندیم. قرآن و آیه آیه آنکه در سنگ سنگ این خانه خراب شده بدست نااهلان می‌سوزد و ما نظاره گریم و قضاوت با ماست. خداوند فردای قیامت از دیدگان ما که شاهد این مصیبت عظما بودیم نخواهد پرسید که حق با کدامین بود؟ اگر حقیقت را کتمان کنیم که خداوند بر ما و اعمال ما آگاه و بیناست و اگرعین حق را گواهی دهیم مورد ماخذه قرار خواهیم گرفت اما خداوند خود ناظر برهمه اعمال و کردار و رفتار ماست و خود می‌داند که چگونه فریاد این مظلومان را پاسخ دهد.
در سالگردی دیگر از واقعه تخریب حسینیه قم به دست مشتی شیاد از خدا بیخبر، این اقدام ناجوانمردانه را محکوم کرده و از خداوند متعال یاری می‌طلبیم که در راه هدایت با شفاعت حضرت ولی عصر (عج) نسبت به خلق عنایت فرموده و بندگان خویش را از دست ظلم ظالمین در امان خویش قرار دهد.
ان شاالله
Read More

سالگرد رحلت حضرت رضاعلیشاه ثانی (قدس سره)

سالگرد رحلت حضرت رضاعلیشاه ثانی (قدس سره)حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه فرزند ارشد حضرت صالحعلیشاه ملقّب به فضل‌الله در ۲۸ ذیحجه۱ ۱۳۳۲ قمری مطابق با ۲۵ آبان ۱۲۹۳ شمسی پا به عرصة وجود گذاشتند. پس از تحصیلات مقدماتی در بیدخت نزد پدر بزرگوار خود و سایر مدرّسین محلّی، در سال ۱۳۱۰ شمسی به امر حضرت صالحعلیشاه به اصفهان مسافرت کردند و موفق به اخذ اجازة روایت شدند. پس از ۵ سال توقّف در اصفهان به تهران آمدند و وارد دانشکدة معقول و منقول شدند و همزمان در دانشسرای عالی مشغول تحصیل گردیدند و در سال ۱۳۵۸ قمری موفق به اخذ گواهینامة لیسانس می‌شوند. سپس به دستور پدر بزرگوار خود به گناباد تشریف برده و در ظلّ تربیت ایشان به ریاضت و تصفیه روح پرداختند و در ۱۵ شعبان سال ۱۳۶۹ به اجازة اقامة جماعت و تلقین اوراد و اذکار لسانی نائل گردیدند و در ۱۱ ذیقعدة الحرام‌‌ همان سال مأذون به ارشاد طالبین و دستگیری با لقب رضاعلی شدند تا اینکه در ذیقعدة سال ۱۳۷۹ قمری به جانشینی حضرت صالحعلیشاه با لقب رضاعلیشاه معین گردیدند.
Read More

تفتیش عقاید و سرکوب عقاید به وسیله حکومت‌های دیکتاتور و توتالیتر

تفتیش عقاید و سرکوب عقاید به وسیله حکومت‌های دیکتاتور و توتالیتر تفتیش عقاید و سرکوب عقاید از مظاهر آشکار و بارز‌ترین مشخصه حکومت‌های دیکتاتوری و توتالیتر می‌باشد. خواه این دیکتاتوری در قالب پادشاهی، جمهوری، پارلمانی باشد. که خشن‌ترین و بد‌ترین شکل آن در قالب دیکتاتوری ایدئولوژی و خصوصا ایدئولوژی مذهبی خطرناک‌ترین، بی‌منطق‌ترین، بی‌رحم‌ترین و خونخوار‌ترین آن می‌باشد. اما چگونه نقاب از چهره دیکتاتور‌ها برداشته می‌شود؟
زمانی که دیکتاتور‌ها و حکومت‌های خودکامه مشروعیت خود را در میان مردم از دست می‌دهند شروع به ادامه تفتیش عقاید مستمر و پنهانی قبل نموده و آن را به صورت غیر منتظره‌ای آشکار می‌کنند که این امر با سنبل قرار دادن بزرگ‌ترین مرکز امنیتی و اطلاعاتی و حمایت مستقیم و اختیارات تام تنفیذ کردن به آن مرکز می‌سر می‌گردد. و این امر با به زیر سلطه و سیطره در آوردن تمام تشکیلات کشوری اعم از اداری، سازمانی، نظامی، انتظامی، لشگری و کشوری و از طریق به حالت فرمایشی آرایشی دادن آن و سلب کلیه اختیارات مربوطه و تبدیل آن‌ها به قوای صرفا گوش به فرمان سازمان امنیتی امکان پذیر است و به جای اداره کشور تمام انرژی و قوای خود را صرف تفتیش عقاید توسط پلیس اندیشه نموده در این حال تمام تشکیلات کشور قادر به برطرف نمودن نیازهای اولیه جامعه نمی‌باشند و با هرج و مرج کنترل شده از سوی هیئت حاکمه در جامعه حکمفرما می‌شود و با اعتراض خرد، خرد مردم روبرو می‌گردد و این بهترین بهانه برای تشدید فشار بر اقشار جامعه می‌باشد و آغاز ارعاب عمومی و قطع ارتباطات با طغیان و سرکشی مطلق که در این موقع تحمل کوچک‌ترین اعتراض حتی اقتصادی و غیره بلکه تحمل استماع زیبا‌ترین کلام از حکام جور سلب می‌گردد و اقدامات وسیع از قبیل دستگیری و ضرب و شتم و تعطیل نمودن رسانه‌های مختلف صورت می‌گیرد.
با نگاهی به اعصار گذشته پر واضح است که تفتیش عقاید و جنگ کلیسا‌ها و جنگ‌های صلیبی و آزار شکنجهٔ قرون وسطی و اختناق بلوک شرق در عصر حاضر که تماما ره به جایی نبرده و موجب انحطاط و فروپاشی و سرنگونی آن‌ها گردیده و همیشه این سرکوبی و اختناق و تفتیش عقاید توسط پلیس اندیشه و دادگستر‌ها صورت می‌گیرد و چه جای تاسف که دادگستری باید مرکز اجرای عدل و عدالت و نیروی امنیتی باید ضامن جان و مال و ناموس و امنیت مردم باشد. زمانی که مرکز عدل و داد کشور به حالت فرمایشی عمل نموده و فاسد شود حق هیچگونه اظهار نظر نداشته و ملزم و محکوم به اجرای احکام از پیش ساخته و پرداخته شده ناصواب از سوی مراکز امنیتی می‌باشد که نمونهٔ آن بسیار زیاد می‌باشد از جمله دستگیری و بازداشت دراویش گنابادی در زندان اوین بعد از گذشت چند ماه بدون هیچگونه اتهامی و به دنبال آن دستگیری چند تن دیگر از دراویش از شهرهای تهران و شیراز در هفته‌های اخیر. امید است دستگاهای قضایی مملکت با توسل و بهره گیری از دستورات بزرگان دین اسلام راه عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالمان باشند.
 
Read More

زندان انفرادی

صالح نقره کار حقوق متهم،دغدغه مسئولین عالی نظام   اظهارات اخیر دادستان محترم کل کشور به نقل از مقام

Read More

حکایت یک بام و صد هوا

رویه خناسان این است که هر روز وسواسی پیشه می‌کنند؛ و چون حنای آن رنگ باخت، فردا را در جستجوی وسواس دیگری اندیشه می‌کنند. یک روز عرفان بد می‌شود، روز دیگر که گوشی را بدهکار ندیدند، عرفان خوب و صوفی مرتد می‌شود! روزی با اشعار مولانا درس دین می‌خوانند، و روزی مولوی را دشمن اهل بیت و معصومین می‌دانند! روزی ارادت یک درویش را به مرادش، مرید بازی می‌گویند، و روز دیگر قداست خود را در الفاظی مثل «پیر» می‌جویند. روزی تبلور ارادت درویش در «حضرت آقا» را به شرک تعبیر می‌کنند، و روز دیگر فلان را به آقا و آقا را به حضرت آقا تغییر می‌دهند! روزی برای کوبیدن آنچه را که درویش «صفا» می‌داند، مصافحه پدر و عروس را علم می‌کنند و آن را دستبوسی نامحرم و موجب خشم خدا می‌دانند، و اینک که دستبوسی علی الظاهر به مذاقشان خوش آمده، آن را نه تملق، که «صفا» می‌خوانند!
 
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌رسند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟؟؟
 
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز می‌شود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی می‌کنند که گویا از یاد برده‌اند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره می‌کردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر می‌دانستند، اینک می‌ستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس می‌شمردند، اینک حرام می‌دانند!
 
براستی که این پراکنده گویی‌ها و این آشفته خاطری‌ها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسه‌ای در پیش می‌گیرند و چون راه بجایی نمی‌برد، وسوسه‌ای دیگر پیشه خود می‌سازند.
 
کتاب خدا اینگونه تمام می‌شود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس. ‬
حکایت یک بام و صد هوا رویه خناسان این است که هر روز وسواسی پیشه می‌کنند؛ و چون حنای آن رنگ باخت، فردا را در جستجوی وسواس دیگری اندیشه می‌کنند. یک روز عرفان بد می‌شود، روز دیگر که گوشی را بدهکار ندیدند، عرفان خوب و صوفی مرتد می‌شود! روزی با اشعار مولانا درس دین می‌خوانند، و روزی مولوی را دشمن اهل بیت و معصومین می‌دانند! روزی ارادت یک درویش را به مرادش، مرید بازی می‌گویند، و روز دیگر قداست خود را در الفاظی مثل «پیر» می‌جویند. روزی تبلور ارادت درویش در «حضرت آقا» را به شرک تعبیر می‌کنند، و روز دیگر فلان را به آقا و آقا را به حضرت آقا تغییر می‌دهند! روزی برای کوبیدن آنچه را که درویش «صفا» می‌داند، مصافحه پدر و عروس را علم می‌کنند و آن را دستبوسی نامحرم و موجب خشم خدا می‌دانند، و اینک که دستبوسی علی الظاهر به مذاقشان خوش آمده، آن را نه تملق، که «صفا» می‌خوانند! 
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌رسند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟؟؟ 
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز می‌شود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی می‌کنند که گویا از یاد برده‌اند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره می‌کردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر می‌دانستند، اینک می‌ستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس می‌شمردند، اینک حرام می‌دانند! 
براستی که این پراکنده گویی‌ها و این آشفته خاطری‌ها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسه‌ای در پیش می‌گیرند و چون راه بجایی نمی‌برد، وسوسه‌ای دیگر پیشه خود می‌سازند. 
کتاب خدا اینگونه تمام می‌شود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس. ‬
Read More

به کدامین گناه؟

به کدامین گناه؟  خداوندا چرا قفس برای عندلیبان و اسارت برای مظلومان خواسته‌ای؟ حکمت این خواستن کجاست؟ راستی به کدامین گناه بلبلان در قفسند؟ مگر جز اینست که صوت خوششان باعث اسارتشان گردیده و پر طاووس او را از محل زندگیش دور ساخته؟

Read More
Category: دین و اندیشه

تخریب خانه حسین (ع)

تخریب خانه حسین (ع)
همهمه‌ای در ملکوت اعلی برپاست. ملکوتیان در گوش یکدیگر زمزمه‌ای مرموز دارند. افلاکیان در ماتمی عظما فرورفته‌اند. حادثه‌ای در راه است و مام گیتی آبستن واقعه‌ای است. فرشتگان در جنب و جوشی غریبند. عده‌ای از عرشیان با فرشیان در ارتباطند. گوئیا اتفاقی رخ خواهد داد. عده‌ای از مردان خدا در گوشه‌ای از شهری مرموز و پر ماجرا به نجوا نشسته‌اند و کسی را به یاری می‌طلبند. فریاد غریبانه آنان گوش فلک را آزرده و صدای مظلومانه‌شان در زمین و آسمان طنین افکنده. در بیرون از این چهار دیواری که می‌کده عاشقان حق است و حق جویان در آن نعره مستی جهت‌‌ رها شدن از قید خودپرستی سر می‌دهند چه خبر است؟ عده‌ای دیگر در لباس گرگ تا دندان مسلح در کمین چه نشسته‌اند؟ این دو گروه کدامین بر حق و کدام بر علیه حقند؟ هر دو از کسی یاری می‌طلبند که خالق هستی و فنا بدست اوست. مخلوق در کار خالق حیران مانده است که این چه حکمتست. یکی در لباس گرگ و دیگری ملبس به جامه میش در برابر یکدیگرند.
ناگهان آتش بغض و کینه غافلان با فریاد و همهمه ظالمان در خرابات مغان در میان مردان و زنان شعله ور گردید و شعله حسد حاسدان در سنگ سنگ بیت الذاکران خدا چون مشعلی فروزان اما خانه خراب و سوزان درگرفت و آیه آیه کلام حق در این آتش افروخته شده از خشم و کینه جاهلان به خاکس‌تر مبدل گردید. آیا حقیقت اینست که گفتار کذب برخاسته از عداوت و قصاوت را گرفته و دیده خویش را بر روی آن ببندیم. قرآن و آیه آیه آنکه در سنگ سنگ این خانه خراب شده بدست نااهلان می‌سوزد و ما نظاره گریم و قضاوت با ماست. خداوند فردای قیامت از دیدگان ما که شاهد این مصیبت عظما بودیم نخواهد پرسید که حق با کدامین بود؟ اگر حقیقت را کتمان کنیم که خداوند بر ما و اعمال ما آگاه و بیناست و اگرعین حق را گواهی دهیم مورد ماخذه قرار خواهیم گرفت اما خداوند خود ناظر برهمه اعمال و کردار و رفتار ماست و خود می‌داند که چگونه فریاد این مظلومان را پاسخ دهد.
در سالگردی دیگر از واقعه تخریب حسینیه قم به دست مشتی شیاد از خدا بیخبر، این اقدام ناجوانمردانه را محکوم کرده و از خداوند متعال یاری می‌طلبیم که در راه هدایت با شفاعت حضرت ولی عصر (عج) نسبت به خلق عنایت فرموده و بندگان خویش را از دست ظلم ظالمین در امان خویش قرار دهد.
ان شاالله
Read More

سالگرد رحلت حضرت رضاعلیشاه ثانی (قدس سره)

سالگرد رحلت حضرت رضاعلیشاه ثانی (قدس سره)حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه فرزند ارشد حضرت صالحعلیشاه ملقّب به فضل‌الله در ۲۸ ذیحجه۱ ۱۳۳۲ قمری مطابق با ۲۵ آبان ۱۲۹۳ شمسی پا به عرصة وجود گذاشتند. پس از تحصیلات مقدماتی در بیدخت نزد پدر بزرگوار خود و سایر مدرّسین محلّی، در سال ۱۳۱۰ شمسی به امر حضرت صالحعلیشاه به اصفهان مسافرت کردند و موفق به اخذ اجازة روایت شدند. پس از ۵ سال توقّف در اصفهان به تهران آمدند و وارد دانشکدة معقول و منقول شدند و همزمان در دانشسرای عالی مشغول تحصیل گردیدند و در سال ۱۳۵۸ قمری موفق به اخذ گواهینامة لیسانس می‌شوند. سپس به دستور پدر بزرگوار خود به گناباد تشریف برده و در ظلّ تربیت ایشان به ریاضت و تصفیه روح پرداختند و در ۱۵ شعبان سال ۱۳۶۹ به اجازة اقامة جماعت و تلقین اوراد و اذکار لسانی نائل گردیدند و در ۱۱ ذیقعدة الحرام‌‌ همان سال مأذون به ارشاد طالبین و دستگیری با لقب رضاعلی شدند تا اینکه در ذیقعدة سال ۱۳۷۹ قمری به جانشینی حضرت صالحعلیشاه با لقب رضاعلیشاه معین گردیدند.
Read More

تفتیش عقاید و سرکوب عقاید به وسیله حکومت‌های دیکتاتور و توتالیتر

تفتیش عقاید و سرکوب عقاید به وسیله حکومت‌های دیکتاتور و توتالیتر تفتیش عقاید و سرکوب عقاید از مظاهر آشکار و بارز‌ترین مشخصه حکومت‌های دیکتاتوری و توتالیتر می‌باشد. خواه این دیکتاتوری در قالب پادشاهی، جمهوری، پارلمانی باشد. که خشن‌ترین و بد‌ترین شکل آن در قالب دیکتاتوری ایدئولوژی و خصوصا ایدئولوژی مذهبی خطرناک‌ترین، بی‌منطق‌ترین، بی‌رحم‌ترین و خونخوار‌ترین آن می‌باشد. اما چگونه نقاب از چهره دیکتاتور‌ها برداشته می‌شود؟
زمانی که دیکتاتور‌ها و حکومت‌های خودکامه مشروعیت خود را در میان مردم از دست می‌دهند شروع به ادامه تفتیش عقاید مستمر و پنهانی قبل نموده و آن را به صورت غیر منتظره‌ای آشکار می‌کنند که این امر با سنبل قرار دادن بزرگ‌ترین مرکز امنیتی و اطلاعاتی و حمایت مستقیم و اختیارات تام تنفیذ کردن به آن مرکز می‌سر می‌گردد. و این امر با به زیر سلطه و سیطره در آوردن تمام تشکیلات کشوری اعم از اداری، سازمانی، نظامی، انتظامی، لشگری و کشوری و از طریق به حالت فرمایشی آرایشی دادن آن و سلب کلیه اختیارات مربوطه و تبدیل آن‌ها به قوای صرفا گوش به فرمان سازمان امنیتی امکان پذیر است و به جای اداره کشور تمام انرژی و قوای خود را صرف تفتیش عقاید توسط پلیس اندیشه نموده در این حال تمام تشکیلات کشور قادر به برطرف نمودن نیازهای اولیه جامعه نمی‌باشند و با هرج و مرج کنترل شده از سوی هیئت حاکمه در جامعه حکمفرما می‌شود و با اعتراض خرد، خرد مردم روبرو می‌گردد و این بهترین بهانه برای تشدید فشار بر اقشار جامعه می‌باشد و آغاز ارعاب عمومی و قطع ارتباطات با طغیان و سرکشی مطلق که در این موقع تحمل کوچک‌ترین اعتراض حتی اقتصادی و غیره بلکه تحمل استماع زیبا‌ترین کلام از حکام جور سلب می‌گردد و اقدامات وسیع از قبیل دستگیری و ضرب و شتم و تعطیل نمودن رسانه‌های مختلف صورت می‌گیرد.
با نگاهی به اعصار گذشته پر واضح است که تفتیش عقاید و جنگ کلیسا‌ها و جنگ‌های صلیبی و آزار شکنجهٔ قرون وسطی و اختناق بلوک شرق در عصر حاضر که تماما ره به جایی نبرده و موجب انحطاط و فروپاشی و سرنگونی آن‌ها گردیده و همیشه این سرکوبی و اختناق و تفتیش عقاید توسط پلیس اندیشه و دادگستر‌ها صورت می‌گیرد و چه جای تاسف که دادگستری باید مرکز اجرای عدل و عدالت و نیروی امنیتی باید ضامن جان و مال و ناموس و امنیت مردم باشد. زمانی که مرکز عدل و داد کشور به حالت فرمایشی عمل نموده و فاسد شود حق هیچگونه اظهار نظر نداشته و ملزم و محکوم به اجرای احکام از پیش ساخته و پرداخته شده ناصواب از سوی مراکز امنیتی می‌باشد که نمونهٔ آن بسیار زیاد می‌باشد از جمله دستگیری و بازداشت دراویش گنابادی در زندان اوین بعد از گذشت چند ماه بدون هیچگونه اتهامی و به دنبال آن دستگیری چند تن دیگر از دراویش از شهرهای تهران و شیراز در هفته‌های اخیر. امید است دستگاهای قضایی مملکت با توسل و بهره گیری از دستورات بزرگان دین اسلام راه عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالمان باشند.
 
Read More

زندان انفرادی

صالح نقره کار حقوق متهم،دغدغه مسئولین عالی نظام   اظهارات اخیر دادستان محترم کل کشور به نقل از مقام

Read More

حکایت یک بام و صد هوا

رویه خناسان این است که هر روز وسواسی پیشه می‌کنند؛ و چون حنای آن رنگ باخت، فردا را در جستجوی وسواس دیگری اندیشه می‌کنند. یک روز عرفان بد می‌شود، روز دیگر که گوشی را بدهکار ندیدند، عرفان خوب و صوفی مرتد می‌شود! روزی با اشعار مولانا درس دین می‌خوانند، و روزی مولوی را دشمن اهل بیت و معصومین می‌دانند! روزی ارادت یک درویش را به مرادش، مرید بازی می‌گویند، و روز دیگر قداست خود را در الفاظی مثل «پیر» می‌جویند. روزی تبلور ارادت درویش در «حضرت آقا» را به شرک تعبیر می‌کنند، و روز دیگر فلان را به آقا و آقا را به حضرت آقا تغییر می‌دهند! روزی برای کوبیدن آنچه را که درویش «صفا» می‌داند، مصافحه پدر و عروس را علم می‌کنند و آن را دستبوسی نامحرم و موجب خشم خدا می‌دانند، و اینک که دستبوسی علی الظاهر به مذاقشان خوش آمده، آن را نه تملق، که «صفا» می‌خوانند!
 
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌رسند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟؟؟
 
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز می‌شود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی می‌کنند که گویا از یاد برده‌اند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره می‌کردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر می‌دانستند، اینک می‌ستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس می‌شمردند، اینک حرام می‌دانند!
 
براستی که این پراکنده گویی‌ها و این آشفته خاطری‌ها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسه‌ای در پیش می‌گیرند و چون راه بجایی نمی‌برد، وسوسه‌ای دیگر پیشه خود می‌سازند.
 
کتاب خدا اینگونه تمام می‌شود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس. ‬
حکایت یک بام و صد هوا رویه خناسان این است که هر روز وسواسی پیشه می‌کنند؛ و چون حنای آن رنگ باخت، فردا را در جستجوی وسواس دیگری اندیشه می‌کنند. یک روز عرفان بد می‌شود، روز دیگر که گوشی را بدهکار ندیدند، عرفان خوب و صوفی مرتد می‌شود! روزی با اشعار مولانا درس دین می‌خوانند، و روزی مولوی را دشمن اهل بیت و معصومین می‌دانند! روزی ارادت یک درویش را به مرادش، مرید بازی می‌گویند، و روز دیگر قداست خود را در الفاظی مثل «پیر» می‌جویند. روزی تبلور ارادت درویش در «حضرت آقا» را به شرک تعبیر می‌کنند، و روز دیگر فلان را به آقا و آقا را به حضرت آقا تغییر می‌دهند! روزی برای کوبیدن آنچه را که درویش «صفا» می‌داند، مصافحه پدر و عروس را علم می‌کنند و آن را دستبوسی نامحرم و موجب خشم خدا می‌دانند، و اینک که دستبوسی علی الظاهر به مذاقشان خوش آمده، آن را نه تملق، که «صفا» می‌خوانند! 
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌رسند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟؟؟ 
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز می‌شود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی می‌کنند که گویا از یاد برده‌اند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره می‌کردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر می‌دانستند، اینک می‌ستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس می‌شمردند، اینک حرام می‌دانند! 
براستی که این پراکنده گویی‌ها و این آشفته خاطری‌ها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسه‌ای در پیش می‌گیرند و چون راه بجایی نمی‌برد، وسوسه‌ای دیگر پیشه خود می‌سازند. 
کتاب خدا اینگونه تمام می‌شود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس. ‬
Read More

به کدامین گناه؟

به کدامین گناه؟  خداوندا چرا قفس برای عندلیبان و اسارت برای مظلومان خواسته‌ای؟ حکمت این خواستن کجاست؟ راستی به کدامین گناه بلبلان در قفسند؟ مگر جز اینست که صوت خوششان باعث اسارتشان گردیده و پر طاووس او را از محل زندگیش دور ساخته؟

Read More