معارف بهاء ولد (قسمت هفدهم)
شب برخاستم نظر به ادراکات خود مىکردم دیدم که ادراکاتم چون مرغان دستآموز بذات اللّه مىرفت و پر و
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
شب برخاستم نظر به ادراکات خود مىکردم دیدم که ادراکاتم چون مرغان دستآموز بذات اللّه مىرفت و پر و
سبحانک اللهمّ آغاز کردم دیدم که این را اللّه مىگوید بمن و این صورت تعظیم را اللّه است که
مى گفتم در اللّه متحیر باشم و از همه اوامر منقطع باشم که تحیر با تدارک راست نیاید چو
حسين را گفتم كه نورزيدى تا اينجا كه زمين مرده بود و غير تو بود زنده شد اگر بورزى
بامداد در مسجد نشسته بودم هر كسى سلام مىگفتند و سجود مىكردند گفتم كه اى اللّه روح مرا بر
بمسجد رفتم سرم درد مىكرد گفتم ذكر اللّه چنان مىبايد كه بگويم كه اللّه مرا فراغتى دهد از درد
گفتم عجب نيست عرضه كردن اعمال امّت بر نبى عليهالسلام بنگر كه چون پاره راست مىروم بسوى اللّه و
اللّه اكبر گفتم ديدم كه انديشههاى فاسد و هر انديشه كه غير انديشه اللّه بود همه منهزم شدند بدل
در وقت ذكر اللّه و سبحانک گفتن بايد كه از تن خود ياد نكنم زيرا كه صفات اللّه از
شب برخاستم نظر به ادراکات خود مىکردم دیدم که ادراکاتم چون مرغان دستآموز بذات اللّه مىرفت و پر و
سبحانک اللهمّ آغاز کردم دیدم که این را اللّه مىگوید بمن و این صورت تعظیم را اللّه است که
مى گفتم در اللّه متحیر باشم و از همه اوامر منقطع باشم که تحیر با تدارک راست نیاید چو
حسين را گفتم كه نورزيدى تا اينجا كه زمين مرده بود و غير تو بود زنده شد اگر بورزى
بامداد در مسجد نشسته بودم هر كسى سلام مىگفتند و سجود مىكردند گفتم كه اى اللّه روح مرا بر
بمسجد رفتم سرم درد مىكرد گفتم ذكر اللّه چنان مىبايد كه بگويم كه اللّه مرا فراغتى دهد از درد
گفتم عجب نيست عرضه كردن اعمال امّت بر نبى عليهالسلام بنگر كه چون پاره راست مىروم بسوى اللّه و
اللّه اكبر گفتم ديدم كه انديشههاى فاسد و هر انديشه كه غير انديشه اللّه بود همه منهزم شدند بدل
در وقت ذكر اللّه و سبحانک گفتن بايد كه از تن خود ياد نكنم زيرا كه صفات اللّه از