برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
حكايت ملاقات ابوعلی سينا با ابوسعيد ابوالخير: «يک روز شيخ ابوسعيد قدساالله روحه العزيز در نشابور مجلس میگفت. خواجه
ما را بر كيسه بند نيست: درويشى از ماوراءالنّهر نزد شيخ ابوسعيد ابوالخير آمد و سه روز ماند و
خوشخوى نكو گو: مردى خوشخوى و نيكو كردار بود كه حتّى بدكاران و بدسيرتان را بد نمىگفت، بلكه صفات
روزی ابراهیم ادهم از بازار بصره عبور میكرد. مردم اطراف او را گرفتند و گفتند: یا ابراهیم! خداوند در
غرورِ عبادت و مقام كرامت: پيرى در سير و سفر در راه حجاز در هر گامى كه به سوى
در سیرت پادشاهان: پادشاهی به کشتن بیگناهی فرمان داد. گفت: ای مَلِک بموجب خشمی که تو را بر من
عزّت نفس در قناعت است: درويشى در آتش فقر مىسوخت، كسى به او گفت: فلانى در اين شهر بخشنده
حكايت ملاقات ابوعلی سينا با ابوسعيد ابوالخير: «يک روز شيخ ابوسعيد قدساالله روحه العزيز در نشابور مجلس میگفت. خواجه
ما را بر كيسه بند نيست: درويشى از ماوراءالنّهر نزد شيخ ابوسعيد ابوالخير آمد و سه روز ماند و
خوشخوى نكو گو: مردى خوشخوى و نيكو كردار بود كه حتّى بدكاران و بدسيرتان را بد نمىگفت، بلكه صفات
روزی ابراهیم ادهم از بازار بصره عبور میكرد. مردم اطراف او را گرفتند و گفتند: یا ابراهیم! خداوند در
غرورِ عبادت و مقام كرامت: پيرى در سير و سفر در راه حجاز در هر گامى كه به سوى
در سیرت پادشاهان: پادشاهی به کشتن بیگناهی فرمان داد. گفت: ای مَلِک بموجب خشمی که تو را بر من
عزّت نفس در قناعت است: درويشى در آتش فقر مىسوخت، كسى به او گفت: فلانى در اين شهر بخشنده
کاری از هادی حیدری