مجلس صبح پنجشنبه ۱۶-۰۳-۹۲ (رابطه دعا و سرنوشت -آقایان)

حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوب‌علیشاه»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

در مورد دعا خیلی نامه می‌رسد، هر مرتبه می خواهند یک جنبه‌ای برایشان روشن بشود. سوال تازه‌ای پرسیده اند که اگر سرنوشت ما از قبل تعیین شده بنابراین دعا چه اثری دارد؟! در تصمیمات و درک حواس ما یک موانعی وجود دارد که به آن طرف نمی‌توانیم برویم. مثلاً احساس می‌کنیم و حالا را می توانیم ببینیم و فردا که هیچ! حتی نیم ساعت دیگر هم نمی دانیم چه خواهد شد. ما در حال (یعنی حالا) زنده هستیم بنابراین آنچه از حالا بگوییم برای ما یقین است، یقین است که این چایی را من برداشتم به قصد اینکه بخورم. اگر کسی آن طرف این دیوار را دید یا برای او دیواری نبود، در این صورت بله! یک چیزهایی می‌گوید که اگر ما بگوییم خیال‌بافی است. مثل خیلی از پیش‌بینی‌ها و پیش گویی‌هایی که بزرگان معنوی و عرفان کرده اند که آینده اینطور می‌شود، اگر من آن حرف را بزنم این صحیح نیست. شاید یکی از جهاتی که گفته اند هر کسی به اندازه حال خودش (هم حال خودش و هم حالای خودش) حرف بزند، به همین دلیل است. برای اینکه این مطلب برای ما خوب شیر فهم بشود، از فیلم های سینمایی مثال بزنیم شما اگر یک فیلمی را یک بار دیدید، بعد دفعه های بعد با عده ای که این فیلم را ندیده‌اند، دومرتبه ببینید، شما می‌دانید که چه می‌شود آنها نمی‌دانند. شما اگر بگویید الان این فرد با مشت آن یکی را می‌کشد حرفتان قبول است برای اینکه فیلم را دیده‌اید و می‌دانید. البته این مَثل صد درصد صحیح نیست، ولی خُب برای فهم مطلب است.

جهان هم همین‌طور است، داستانی تاریخی می دانید که چی شده است مثلا یک جریانی بوده و تمام شده، حالا مجدد همان جریان ایجاد شده، می‌دانید آخرش چه می‌شود. روشن بینی‌هایی که در بعضی افراد وجود دارد، می توانند از مقدمات یک واقعه استنباط کنند که بعدش چه خواهد شد.
بنابراین از نظر ما (که همین حال را می بینیم) وقتی یک کاری قطعی شد، گفتند سرنوشت قطعی هست، در این صورت هیچ چیز در آن اثر نمی کند. ولی همان سرنوشت را چه کسی ایجاد می‌کند؟ آن سرنوشت دست کسی است که هر لحظه ایجاد می‌کند، نه اینکه از اول که دنیا را بوجود آورده گفته چه خواهد شد، نه! هر لحظه ایجاد می کند. یک لحظه جریانش اینطوری خواهد بود، همان طوری می‌شود. خودِ آن خلق کننده‌ی آن حوادث سرنوشت را تعیین می‌کند. همان خلق کننده‌ی حوادث فرموده است اگر دعا کنید سرنوشتتان عوض می‌شود. این حرف صحیح است پس چرا اینقدر ما دعا می کنیم و هیچ اثر نمی‌کند؟ دعا آن دعایی است که در این شعر می‌گوید:

ای دعا از تو اجابت هم زتو / ایمنی از تو مهابت هم زتو

همه چیز از تو است، برای ما بُعد زمان وجود دارد می‌گوییم فلان واقعه قبل از آن، بعد از آن، حالا … یعنی بُعد زمان وجود دارد. ولی برای کسی که زمان را خودش آفریده، زمان وجود ندارد که قبل و بعد باشد همیشه یکی است. خُب پس ما دعا می کنیم اما دعا چی هست؟ که گفته است:
ای دعا از تو اجابت هم زتو

این دعای همان دعایی هست که سرنوشت را عوض می‌کند. یعنی دل با خالق اشیاء، با خالق زمان و مکان در ارتباط مستقیم می‌شود و یا خبر می‌شود و از آن خالق تقاضا می کند و او می پذیرد. اشتباهی که متأسفانه از اول، بر بشر مسلط بوده و آن این است که خیال می‌کنیم دعا، همینی است که به زبان بگوییم. دعای به زبان، که دعا نیست! برای اینکه ما دلمان خبر نشده است وقتی می‌گوییم دعا کنید مخاطبش چیست؟ مخاطبش مجموع من است، هم چشم، گوش و هم روحش. یکسره می‌گویند دعا کنید. همه اینها باید جواب بدهند اگر همه اینها جواب دادند آن وقت دعا است، در آن صورت حتما قبول می شود یعنی در آن صورت جز آنچه دلت می‌بیند نمی‌خواهد، همان که می‌بیند می‌خواهد. هاتف در ترجیع بندش می‌گوید:

هر چه بینی دلت همان خواهد / هر چه خواهد دلت، همان بینی

در این صورت، دعا اجابت بشود یا نشود، ندارد. خودش دم درب هست که می‌گویند دعا کن اگر مقتضی بود دعایش را می‌گوید، اگر نبود نه! بنابراین از دعا غفلت نباید کرد ولی سرجای خودش باید گذاشت. من عربی نمی دانم، پس منِ مسلمان دیگر نمی توانم دعا کنم، نه! دعا به دل است، اعلامِ به زبانش دو اثر ممکن است داشته باشد، یکی اینکه دیگران هم بفهمند من دعا می‌کنم خُب اگر بفهمند یا نفهمند به حال من فرقی نمی‌کند. و یکی هم مکنونِ[۱] دل خودم را آشکار می‌کنم که باید اینطور باشم. بنابراین دعا به هر زبانی باشد وقتی معنا یکی بود و صحیح بود همان کافی است.

داستان مثنوی در این مورد هست که چند نفر با هم، همسفر بودند، زبان همدیگر را هم نمی‌فهمیدند، یک منزلی خواستند استراحت کنند و همه گفتند این پول را یک چیزی بخریم، عرب گفت عِنَب بخریم ،فارس گفت، نه! انگور بخریم. هر کسی چیزی به زبان خودش گفت. عنب و انگور که یکی است، با هم دعوا می‌کردند و عرب می گفت عنب بخریم و فارس می‌گفت نه انگور بخریم! کسی که می‌دانست آمد پول را گرفت، گفت من چیزی می خرم که همه ی شما قبول می‌کنید. رفت انگور خرید آن دید که این انگور است و آن یکی دید که عنب است.

دعاها به هر زبانی باشد اگر دعای واقعی باشد قابل توجه و قابل درک است. ولی اگر بدون توجه به معنا باشد، همینیست که می‌بینیم چند سال است هر شب دعا می‌کنیم اثری ندارد، آنها دعا نیست هر شب اگر دعا [دعای واقعی] بکنید همان وقت اثر دارد.

[۱]) لغت نامه دهخدا. مکنون. [ م َ ] (ع ص ) پنهان داشته شده و این صیغه ٔ اسم مفعول است مأخوذ از کَن ّ که به معنی پوشیدن است و چون گوهر قیمتی و خوش…

 

Tags