عُرف در شرع (۲) !

عبدالعلی بازرگان

” امر به معروف و نهي از منكر” قالب و ظرفي” است براي بيان نقشي كه آحاد جامعه در حفاظت از “منافع ملي” دارند.

 

جايگاه افكار عمومي و عُرف درشريعت

در قسمت گذشته جايگاه عُرف و افكار عمومي را در شريعت اسلام مورد بررسي قرار داديم و امر به معروفِ دين ِ دولتي را با امر به معروفي كه انگيزه امام حسين(ع) درمبارزه با استبداد يزيدي بود مورد مقايسه قرار داديم و در تامل اين كه چرا قرآن به جاي: “امر به مشروع نهي از ممنوع” ، يا “امر به حلال نهي از حرام”! روي عُرف جامعه تاكيد كرده  ونام اين فريضه را:”امر به معروف و نهي از منكر” گذاشته،  گفتيم ارجاع دادن امور به عُرف جامعه (به جاي شرع) واقع گرائي يك مكتب فكري را نشان مي دهد كه انتظار ايده آليستي ندارد وبا تكيه برعقل سليم و فطرت انسان ها، به افكارعمومي و داوري مردم بهاء مي دهد. اينك دنباله آن:

ممكن است گفته شود بت پرستي هم در روزگاري عُرف جوامع اوليه بوده است و امروز نيز عُرف بسياري از جوامع الزاما عدالت نيست؛ گذشته از آن كه عُرف بايد عقلاني و مطابق فطرت باشد،  به نظر مي رسد بايد حساب عُرف را از عادات و رسومات و مُد و پسند زمانه جدا كرد و زمينه آن را در “حقوق” و مناسبات مردم با يكديگر ديد.

 

عنوان ” امر به معروف و نهي از منكر” قالب و ظرفي” است در فرهنگ قرآني، براي بيان مسئوليت اجتماعي هر شهروند و نقشي كه آحاد جامعه براي مراقبت و حفاظت از “منافع ملي” و سرنوشت مشتركشان دارند.

 

پيامبر اسلام(ص) براي تشريح اين فريضه،  و به اصطلاح شيرفهم كردن! امت خود در چهارده قرن پيش، از تمثيل “قايق” استفاده كرده است كه سرنشينانش سرنوشت مشتركي در درياي حوادث دارند. مي پرسد: آيا اگر يكي از مسافران اقدام به سوراخ كردن محل نشستن خود كند، بقيه مسافران او را به حال خود مي گذارند!؟… پس بدانيد همه شما در قبال آنچه به سرنوشت جمعي تان مربوط است مسئوليد.

 

در مثالي امروزي تر، مي توان از نقش گلبول هاي سفيد در دفاع از بدن دربرابر ميكرب هاي مهاجم، براي فهم روشن ترِنقش فريضه مذكور استفاده كرد. بديهي است اگربه دليل بيماري، مغز استخوان كسي گلبول سفيد نسازد، ميكرب هاي لانه كرده در محيط گرم و مساعد بدن به زودي او را از پاي در مي آورند. بدنه جامعه نيز نيازمند مدافعيني براي مقابله با مفاسد مي باشد تا از همان آغاز، قبل از آن كه فساد دامنگير شود، با آن مقابله نمايد، هرچند بدن ما مجهز به سيستم هاي دفاعي متنوعي مي باشد، اما مهم ترين نقش را همين گلبول هاي سفيد، كه همچون يك ارتش، تخصص، تنوع و تفكيك وظايف دارند، عهده دار مي باشند.

“تكافل”(وكالت متقابل) اجتماعي و “ولايت”( سرپرستي مشترك) همگاني

سخن حكيمانه سعدي درجمله: “بني آدم اعضاي يكديگرند….” بُعد فرديِ مسئوليت در قبال نابساماني هاي عمدتا اقتصادي جامعه و محنت هاي محرومان را نشان مي دهد. بُعد اجتماعي آن،  مبارزه با ريشه ها و سرچشمه اين نابساماني هاست كه اغلب ازقدرت هاي متمركز غير مردمي ناشي مي شود. با اين تعريف همه مردم از يكديگر وكالت دارند از حقوقشان دفاع كنند و همچون دوستي صميمي، سرپرست(ولي) يكديگرند.

 

اين مسئوليت را قرآن با تاكيد بر كلمه “ولايتِ” مردم بريكديگر( نه فقيهان برآنها) توصيه كرده و نشانه ايمان را همين احساس مسئوليت مشترك نسبت به معضلات مردمي شمرده است. بر خلاف دورويان(منافقان) كه “مثل يكديگر” (سر و ته يك كرباس) مانند يك تپه ريگ، هرچند دركنارهم، اما جداي از هم هستند:

 

توبه ۶۷- الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ …

مردان و زنان دورو، همه بركيش يكديگرند، به ناپسند فرامي خوانند و از رفتار شايسته باز مي دارند…

 

توبه ۷۱- وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ …

مردان و زنان مومن دوستان حامي يكديگرند؛ به رفتار شايسته فرا مي خوانند و از ناپسند باز مي دارند…

 

تركِ چنين فريضه اي توسط مردم، يعني عافيت طلبي و محافظه كاري آنان، “ولايت مردم بريكديگر” را كه امروز حاكميت ملي و دموكراسي ناميده مي شود، تبديل به “ولايت خواص”(صاحبان زر و زور و تزوير) مي كند و بدترين ها را به حكومت خواهد رساند. اين سخن حكيمانه امام علي(ع) است كه در وصاياي هنگام شهادت به عنوان يكي از مبرم ترين ضرورت هاي زمانه! به معاصرينش هشدار داده است:

 

نامه ۴۷ نهج البلاغه- مبادا امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنيد كه دراينصورت اشرارتان بر شما حكومت خواهند كرد، آنگاه( براي دفع شر آنها) دعا مي كنيد و هرگز هم اجابت نخواهد شد!!

 

لاَ تَتْرُكُوا الاََْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ أَشْرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ

فرمان تشكيل گروهي براي ايفاي فريضه مراقبت از قوانين عُرفي

در قرآن نيز آمده است كه در ميان جامعه اسلامي حتما بايد گروهي باشند كه مردم را به خير( بهترين راه حل هاي سياسي، اقتصادي، اخلاقي و…) دعوت كرده، به آنچه توسط مردم شناخته و پذيرفته شده (معروف = عُرف و قانون مصوب) آگاهي دهند و از آنچه منكر است، يعني خلاف خواسته هاي مورد توافق مردم باز دارند:

آل عمران۱۰۴- وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

 

كلمه “امت” در زبان عربي و فرهنگ قرآن، مفهوم اشتراك در هدف و مقصد دارد كه در جوامع امروزي اين مقصود را دراحزاب، نهادهاي فرهنگي مستقل مردمي و مطبوعات تعقيب مي كنند. اين سازمان ها بايد پاسدار ارزش هاي مورد قبول جامعه و مانع استبداد باشند. دستور به تشكيل يك امت (ولتكن منكم امه…) از ميان افراد جامعه، در آيه فوق، صريحا قشر آگاه را موظف مي سازد به سازماندهي چنين نهادهائي اقدام جدي نمايند.

 

اما تشكيل نهادهاي مستقل در جوامع استبداد زده ممكن نمي گردد، مگر آن كه “امنيت” براي اعضاي آن موجود باشد، و امنيت نيز تحقق نمي يابد، مگر آنكه “آزادي” وجود داشته باشد. پس وجود آزادي براي احياء اصل “امر به معروف و نهي از منكر”، همچون وجود آب براي ماهيان است!

 

مشكل همان داستان تقدّم مرغ يا تخم مرغ است!! بدون آزادي نمي توان امر به معروف ونهي از منكر كرد! آزادي هم در اسارت استبداد است! پس چه مي شود كرد؟… مي گويند آزادي نه دادني است و نه گرفتني!.. ياد گرفتني است. ملتي كه بتواند آزادي را در ميان خود تمرين و تكرار كند، حتما آن را به دولتمرداني كه به هرحال از مردم برخاسته اند، سرايت خواهد داد. شاهدش همين ملت هائي كه به آزادي، هرچند نسبي، رسيده اند.

 

مسلما در جوامع استبداد زده اي كه مردم حق انتقاد و اعتراض به حاكمان، براي پايمال شدن حقوقشان را ندارند، بيش از همه اخلاق و دين آسيب مي بينند ، هرچند مستبدين خود مبلغ دين باشند، نمونه اش حكومتِ معاويه و يزيد، كه بيش از زمان پيامبر و اهل بيتش ظواهر مذهبي را پاس مي داشتند و براي توده هاي ساده دل مردم، سنگ دين را بيشتر به سينه مي زدند! آري متظاهرترين حكومت هاي ديني مي توانند ستمگرترين آنان نيز باشند و درغيبت آزادي و تعطيلِ انتقاد واعتراض، هيچ فضيلتي باقي نمي ماند.

 

اين سخن حكيمانه امام علي(ع) است كه :

” همه اعمال نيكوو(حتي) جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي ازمنكر، همانند دميدني است بر درياي مواج! انجام اين فريضه نه مرگ كسي را نزديك مي كند و نه از روزي كسي مي كاهد (از گفتن حق نترسيد). از همه اينها برتر، سخن عدلي است كه رو در روي يك رهبر ستمگر گفته شود( حكمت۳۷۴ يا ۳۶۶):

وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنكَرِ، إِلاَّ كَنَفْثَةٍ  فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ  وَإِنَّ الْأَمْرَ بالْمَعْروُفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلاَ يَنْقصَانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.

 

از امام پنجم شيعيان (ع) نيز نقل كرده اند كه فرمود:

” امر به معروف و نهي از منكرشيوه پيامبران و راه روشن اصلاح گران است، فريضه اي است كه (تنها با اجراي) آن فرائض ديگر برپا ، راه ها امن، كسب و كار حلال، حقوق ستم ديدگان بازستانده، مملكت آباد، دشمنان رانده و امور برپا ميگردد”:

إنَّ الأمرِ باِلمَعرُوفَ والنَّهْيِ عَنِ المُنكَرِ سَبيلَ الأنبياءِ و مِنهاج الصُّلَحاءِ ، فَريضَةً عَظيمَهً بِها تُقامُ الفَرائِض و تَأمَنُ المذاهب و تَحِلُّ المكاسِب و تُرَدُّ المَظالِم و تُعْمَرُ الأرض و يُنتَصِفُ مِنَ الأعْداءِ ، وَ يَسْتقيمُ الأمْر.

 

چنين بياني از اين فريضه، نشان مي دهد كه عملكرد همه وزارت خانه ها: راه و ترابري، اقتصاد، دادگستري، آباداني و مسكن، ارتش و اداره ساير امور جامعه، موقعي به سامان مي آيد كه مردم از امنيت و آزادي برخوردار باشند و بتوانند وزيران را در انحرافات مورد انتقاد قرار دهند. وگرنه با تعطيل آزادي ها، هيچ دولتي در بلند مدت گره از كارش گشوده نمي گردد و دير يا زود سقوط خواهد كرد. نگاهي به اخبار مراقبت مردم از عملكرد مسئولان حكومتي در كشورهائي مثل سوئد و فنلاند… و عزلشان با كوچكترين تخلف اداري، تحقق اراده يك ملت را در نظارت بر حاكمان نشان مي دهد.

توصيف جامعه نمونه ايماني به ايفاي وظيفه اجتماعي مراقبت از ارزش هاي عُرفي

 

شگفت آنكه قرآن تنها شرط برتري و امتياز يك جامعه بر ساير جوامع را، نه قدرت نظامي، اقتصادي، علمي، هنري و حتي اخلاقي، بلكه همين حضور قشر آگاه جامعه در صحنه مراقبت ازاجراي قوانين و ارزش هائي مي داند كه مورد توافق عُرف، يعني همان عقل سليم جمعي و توافق مشترك آنان واقع شده است.

 

آل عمران ۱۱۰- كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ ….

شما بهترين گروهي هستيد كه به خاطرانسان ها خارج شده ايد (اگر) امر به معروف و نهي از منكر كنيد…

 

اين فريضه كه مهاركننده “فردگرائي” افراطي و فرورفتن در لاك منافع شخصي و از معضلاتِ حتي جوامع پيشرفته غربي( با عدم شركت بسياري از مردم درانتخابات) محسوب مي شود، نبايد با فضولي كردن در اعتقادات و امور خصوصي اشخاص اشتباه گرفته شود. متاسفانه به دليل بدآموزي و بدفهمي هاي رايج، اين فريضه “اجتماعي” كه ناظر به “حقوق مردم” و مناسبات شهروندان درهرمجتمع انساني با يكديگر است، تبديل به دخالت در “روابط بنده با خالق” در مسائلي عبادي مثل نمازو روزه وامثالهم شده است كه به تصريح مكرر قرآن ، حتي پيامبر(ص) هم چنين ماموريت و حقي جز ابلاغ و انذارنداشته است. بدتر از آن وقتي است كه دولت ها خود را موظف به پاسداري و مراقبت بر دينداري مردم بدانند و بخواهند با قوه قهريه و با اكراه و اجبار مردم را به اموري كه با قلب سر وكار دارد وادار سازند.

 

سوء استفاده تاريخي حاكمان برقدرت تكيه كرده از اين فريضه كه حربهِ هميشگي آنان براي تحكيم دين دولتي بوده است، از دوران بني عباس و صفوي و قاجار گرفته تا جمهوري اسلامي، اين ذهنيت را براي توده هاي مردم پديد آورده كه گويا اين حربه فقط چماق دين دولتي است!  و از اين رو نام بردن از امر به معروف و نهي از منكرتعصب وتجاوزبه حقوق مردم را تداعي مي كند.

 

در قانون اساسي جمهوري اسلامي، امر به معروف و نهي ازمنكربه عنوان وظيفه سه جانبه مردم به دولت، دولت به مردم و مردم به مردم شناخته شده است، اما سهم “مردم به دولت” اغلب با سركوب و سُرب پاسخ داده شده است! درحالي كه انحراف دولتمردان و سوء استفاده آنان از قدرت، آثارزيان بارش براي جامعه هزاران بار بيش ازبي حجابي و مشروب خواري و قماربازي برخي از شهروندان است.

 

همانطور كه درقسمت هاي قبلي گفته شد، نه اقدام امام حسين(ع) براي ايفاي اين فريضه جز مقابله با انحراف يزيد بوده است و نه سخنان امام علي(ع) در دوران حكومتش(گردآوري شده در نهج البلاغه) ربطي به نقش دولت در مراقبت از ايمان مردم دارد.

 

تمكين به  افكار و خواسته هاي عمومي به هنگام قدرت

 

كساني كه به قدرت مي رسند، هميشه متجاوز خارجي، وابسته به بيگانه، كودتا كرده و ناشناخته نيستند، گاهي همان رهبراني كه با يك انقلاب مردمي و يا با انتخاباتي آزاد به قدرت مي رسند، حتي اگر سوابق و خدماتي هم ازمبارزه و زندان در كارنامه خود داشته باشند، به دليل ماهيت فسادپذيري قدرت وفقدان سيستم نظارتي، جاه طلبي و جهل، همان نقش مستبدين قبلي را بازي مي كنند و يادشان مي رود قرار بوده آزاده باشند! نادرند “ماندلا”ها كه آزادي را نه از رقباي سياسي خود دريغ كرد و نه حتي از زندان بانانش!

 

نگاه كنيد به تجليل قرآني از كساني كه به قدرت و امكاناتي مي رسند، نه رويكرد به خدا را فراموش مي كنند، نه تزكيه نفس را و نه وظيفه شان را براي پاسداري از ارزش هاي مورد توافق جامعه (عُرف). گوئي وقتي جايگاهشان از جلوي ميز به پشت ميزتغيير مي كند، انصاف ، عدالت، امنيت و آزادي هم تغيير معنا مي دهد!

 

حج ۴۱- الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ …

 

در معناي امر و نهي

 

نكته قابل ذكر ديگر، بازشناسي معناي “امر” ( در امر به معروف) است كه القاي نوعي “آمريت” و اجبار مي كند، مسلما هيچ انساني دوست ندارد مورد امر و نهي قرار گيرد و كساني مصلحت او را بهتر از خودش تشخيص دهند. به راستي چرا كلمه “امر” در اين فريضه به كار رفته است؟

 

با نگاهي اجمالي به موارد كاربرد اين كلمه در قرآن در مي يابيم كه معناي “امر”، الزاما فرمان دادن نيست، بلكه در بسياري از موارد، راهنمائي كردن، ايده دادن و تبادل نظر است. در قرآن دو بار(در سوره هاي اعراف۱۱۰وشعراء۳۵) سخن فرعون به درباريانش را نقل كرده است كه براي مقابله با موسي(ع) گفت : “…شما چه امر مي كنيد”( فماذاتامرون) !؟ مسلما منظور فرعون كه ادعاي خدائي مي كرد، چيزي جزنظرخواهي از آنان و مشورت در شيوه برخورد با موسي نبود.

 

در قرآن تاكيد شده كه نماز شما را از بدي ها “نهي” مي كند(عنكبوت۴۵)، يا: ” هركس نفس خود را از زشتي ها نهي كند…”(نازعات۴۰)، اين نهي ها كه فاعلش وجدان است، مسلما با فرمان دادن هاي حاكمان تفاوت دارد.  حتي درآنجائي كه خداوند به پيامبرش فرمان مي دهد: “اهل خود را به نماز امر كن و براين كارشكيبا باش”(طه۱۳۲) و چنين مراقبتي نسبت به خانواده را از اسماعيل(ع) نيزستوده است(مريم۵۵)، مسلما نه فرمان خدائي، تعبد چشم و گوش بسته مي طلبد و نه اصولا نماز،كه پيوندي قلبي با پروردگار است، با فرمان! فرا مي آيد. با چنين مقدماتي معلوم مي شود “امر به معروف و نهي از منكر” نمي تواند بيرون از دايره آگاهي بخشي، ارشاد ، مشورت و رايزني باشد.

 

تجربياتي تاريخي از اقوام پيشين.

 

گرچه بيرون آمدن از پيله شخصي و پرداختن به پيرامون، رابطه اي مستقيم به خودآگاهي هاي جمعي و احساس تعلق ملي دارد و اين امر عمدتا در دوران رشد آگاهي هاي جوامع حاصل شده است، با اين حال مي توان سراغ آن را در گزارشاتي كه قرآن از عملكرد مثبت يا منفي پيروان شريعت هاي پيشين ارائه داده گرفت. در اين كتاب سكوت علماي يهودي را در برابرانحرافات زمان خود به باد انتقاد گرفته و محافظه كاري آنها را محكوم كرده است:

 

مائده ۶۳- چرا مربيان وعلماي ديني آنها را از گفتارگناه آلود و رشوه خوردنشان باز نمي دارند؟ چه كارزشتي مي كردند!

لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ

 

مائده ۷۹- حق پوشان از دودمان يعقوب، به دليل نافرماني وتجاوز مورد نفرين داود و عيسي فرزند مريم قرار گرفتند.

آنها يكديگر را از كارهاي زشتي كه مي كردند نهي نمي كردند. چه زشت بود آنچه مي كردند!

 

لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ {78}

كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

 

البته همه چنين نبودند، اين انصاف را قرآن به مسلمانان آموزش داده كه آنها را به يك چوب نرانيد؛ از ميان دودمان يعقوب(اهل كتاب) كساني هستند كه…. و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و در كارهاي خير پيشتازند…

 

آل عمران ۱۱۳و۱۱۴- لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ …. َيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ …

 

در دو آيه فوق (كه قسمتي از آن نقل گرديد)، جمعا ده صفت ممتاز براي شايستگان اهل كتاب ذكر كرده است كه نگارنده چنين تجليلي را در كمتر آيه اي از قرآن براي كسي ديده است!؛ (هدفمند بودن، بپاخواسته در راه حق، تلاوت آيات در نيمه هاي شب، خاكساري(سجده)، ايمان به خدا و آخرت، امر به معروف و نهي ازمنكر، شتاب در كار خير، اصلاحگري، پرهيزكاري).

 

توصيه حكيمانه لقمان به فرزندش

 

از جمله اندرزهاي حكيمانه لقمان به پسرش، كه در سوره اي به همين نام در قرآن آمده است، فريضه امر به معروف است كه آن فرزانه حكيم مصلحت دانسته از كودكي به فرزندش آموزش دهد. نكته قابل توجه، آگاهي بخشيدن به اين نكته است كه انجام اين فريضه عواقب سختي در دنيا دارد و بايد در مقابل مصيبت هائي كه از ناحيه ستمگران به او خواهد رسيد شكيبائي و تحمل داشته باشد!  آيا همين يك آيه كافي نيست تا بدانيم اين فريضه نقش و حق ملت در انتقاد به قدرتمندان است، نه برعكس كه نان و آب و حقوق و مزايا هم دارد!؟

 

لقمان۱۷- يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ ۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

 

(لقمان گفت) اي پسرم به نماز بايست و ديگران را به شايسته فراخوان و از ناپسند بازدارو در اين راه برآنچه( از سختي و مصيبت) به تو مي رسد شكيبا باش، كه اين نشانه قدرت اراده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- بقره۲۲۸،۲۲۹،۲۳۱،۲۳۲،۲۳۳،۲۳۴،۲۳۵،۲۳۶،۲۴۰،۲۴۱، نساء۱۹،۲۵، ممتحنه۱۲، طلاق۲،۶

۲- بقره۱۸۰، لقمان۱۵

۳- نساء ۵،۶،۸

۴- محمد۲۱، احزاب۳۲، بقره ۲۶۳.

۵- بقره ۱۷۸.

۶- احزاب ۶۱.