عُرف در شرع ! (۱)

عبدالعلی بازرگان


بزرگداشت قيام امام حسين(ع) براي ايفاي نقش ِاعتراضي “امر به معروف و نهي از منكر” در روزهاي گذشته، بهانه اي شد براي كند و كاوي مفهومي در دو كلمه “معروف و منكر”، در ارتباط با مقتضيات زمانه و كاربرد آن در دنياي امروز. اكثر ما خوانده يا شنيده ايم كه امام حسين انگيزه خود براي بيعت نكردن با “يزيد” را در راستاي اجراي همين فريضه اجتماعي اعلان كردند: ” اُريدُ اَنْ آمُرَ باِلمَعْرُوفِ وَاَنهْي عَن ِالمُنكَرِ…” سئوال اين است كه معروف چيست و منكر كدام است كه به يكي بايد امر و از ديگري نهي كرد؟

 

در ذهنيت بيشتر مردم وقتي سخن از اين فريضه مي رود، بلافاصله گشت هاي امر به معروف دولتي، پاترول هاي پاسداران و بسيجي و لباس شخصي هائي كه  بانوان بدحجاب را در خيابانها جلب مي كنند يا به بوتيك ها و مجالس و مهماني هاي مخلوط حمله مي برند تداعي مي شود وبا احساسي از انزجار، تاريخ قرون وسطاي مسيحي وسلطه و سركوب قدرت روحانيون را درتحميل احكام فقهي بر ملت به خاطر مي آورد.

 

اما امام حسين(ع)، بر خلاف برخي از فقيهان امروزما كه دغدغه و نگراني عمده شان بدحجابي و بي رغبتي جوانان به مراسم و شعائر و حفظ ظواهرمذهبي است و براي ناديده گرفته شدن هر حكم فرعي شرعي فرياد “وااسلاما”! سر مي دهند ومقلدين كفن پوششان تظاهرات به راه مي اندازند!، آيا كسي شنيده است كه در نهضت كربلا كوچك ترين سخني از سست شدن اعتقادات و نماز و روزه مردم وسهل انگاري شان درحجاب به زبان آورده باشد؟  يا يكسره با دفاع از “حقوق مردم” واعتراض به پايمال شدنش توسط حاكميت جائر، به جاي مسائل شرعي، مسائل “عُرفي” را مطرح  و به جاي امر به مشروع، امر به معروف كرده است؟ ميان امر به معروف و نهي از منكرامام حسين با آنچه امروز در جمهوري اسلامي اجرا مي شود، تفاوت هائي اززمين تا آسمان به شرح زير است؛

 

۱- امر به معروف و نهي از منكر امام حسين و يارانش اقدام و اعتراضي از ناحيه مردم عليه انحرافات حاكميت بود، در حالي كه درروزگار ما اين حاكميت است كه چنين فريضه اي را عليه ملت به كار مي برد وآمرين از ميان مردم و معترضين به سياست هايش را به شدت سركوب مي كند.

۲- قيام امام حسين و امر به معروف و نهي از منكرايشان براي انحراف حاكميت در تغيير نظام سياسي اسلام ازچارچوب قرآني “شورا و بيعت” براي حاكميت ملت،  به ولايت مطلقه موروثي يزيد بود، و نهي كنندگان دولتي در روزگار ما، حفظ ولايت مطلقه را “اوجب واجبات” و اصل گرفته اند.

۳- مردم اگربخواهند اين فريضه را انجام دهند، از نان خوردن مي افتند، اسير واخراج و آواره و بعضا اعدام مي شوند، اما نوع دولتي اش نان و آب و حقوق و مزايا و تشويق و ترفيع و تقرب به قدرت دارد!

۴- مجريان نوع اول خودجوش، مردمي و مستقل هستند، اما مجريان نوع دوم را حاكميت، به ادعاي پاسداري از احكام شرعي، ولي در واقع پاسداري از قدرت حاكم سازماندهي و تجهيزو تسليح مي كند. آنچه بر اركان يك نظام خدشه وارد مي كند آيا تار موي بدحجابان است، يا تازيانه بر جوانان و تاراج بيت المال و تماميت طلبي حاكمان و توليت بي تراضي ملت!؟

۵- نوع اول ناشي از شناخت و آگاهي مردم و حركتي از پائين به بالاست و نوع دوم ناشي از تقليد و تبعيت از متولي و حركتي از بالا به پائين. اولي نگران پرده پوشي و حجاب هاي برسوء استفاده دولتمردان از حقوق مردم است، دومي نگران حجاب هاي ظاهري مردم.

۶- گروه اول نقش خود را نظارت بر عملكرد حاكمان و محافظت از حقوق مردم مي داند و گروه دوم، نظارت بر عملكرد ديني و سياسي مردم و محافظت از ولي فقيه و منافع خودي ها.

۷- مجريان نوع اول را نوعا آگاهان، عالمان و دانشجويان تشكيل مي دهند و مجريان نوع دوم را غالبا عوام سازماندهي شده. اولي ها انتظاري ازكسي ندارند، اما دومي ها اضافه كاري و پاداش جز لاينفك كارشان است.

۸- امر به معروف نوع اول براي استيفاي حقوق مردم و استقرار عدالت، آزادي، حاكميت ملت و ارزشهاي اخلاقي است  و نوع دوم، بي اعتناي به درون و دلهاي مردمان، خود راپاسدار ظواهر شرعي مي داند.

۹- اولي از موضع منطق، مسالمت و مدارا و ملايمت عمل مي كند، دومي از موضع قدرت و به اتكاء اسلحه و امكانات دولتي.

۱۰- امر به معروف اولي حركتي ملي، مردمي و متوجه مفاسد و نابساماني هاي داخلي است و دومي حساسيت هايش متوجه حجاب، هجمه فرهنگي ، رسانه هاي خارجي و توطئه هاي بيگانگان است. اولي استبداد را سرپل نفوذ واستيلاي بيگانگان مي داند و دومي در توهم توطئه زندگي مي كند و از درون غافل مي شود.

 

آيا اين فريضه امري عبادي، همچون ساير احكام فردي شرعي است،  يا وظيفه اي است همگاني براي مراقبت از عملكرد حاكمان؟ اگر منحصرا معناي ديني دارد و در ارتباط با خدا مفهوم مي شود،  چرا به جاي امر “به معروف و نهي از منكر”،  گفته نشده است :”امر به مشروع و نهي از ممنوع”! يا : “امر به حلال، نهي از حرام”!؟ تامل در همين نكته مي تواند ما را متوجه زمينه و بستر اين فريضه نمايد و اين راز را بهتر بفهميم.  كلمه ” معروف” با آن كه عربي است، براي فارسي زبانان كاملا شناخته شده است. آدم معروف يا كالاي معروف، كسي يا كالائي است كه همه مردم آن را مي شناسند. پس دلالت بر چيزي مي كند كه همگان، يا حداكثر مردم، برآن آگاهي پيداكرده و آن را پسنديده اند. كلمه “منكر” ضد آن است. منكر چيزي است كه مردم آنرا نمي شناسند يا دوست ندارند و انكار مي كنند و از آن كراهت دارند.

 

با كمي تساهل شايد بتوان گفت ” معروف” همان “ّافكارعمومي” و “داوري مردمي” است كه از “عقلانيت جمعي” و سرشت عمومي يك ملت ناشي مي شود و امر و نهي از آن، در حقيقت پاسداري از خواسته هاي نا نوشته مردم است. اتفاقا در برخي از كشورهاي غربي (از جمله آمريكا) براي بسياري از اختلافات مردمي به عقلانيت جمعي و داوري تعدادي از مردم عادي كوچه و خيابان به صورت چشم بسته (رندوم) رجوع مي كنند. در اين كشورها همه شهروندان اعم از زن و مرد، پير و جوان، عامي و تحصيلكرده،  طبق قانون موظف هستند وقتي از طرف دادگاه ها براي داوري فراخوانده مي شوند، حتما مشاركت نمايند.

 

 

احكام شرعي ممكن است براي اكثريت مردم هنوز جا نيفتاده و شناخته نشده باشد، بنابراين هنوز در قلمرو”عُرف” درنيامده و نمي توان به آن امر كرد. مگرآن كه به تصويب اكثريت نمايندگان واقعي مردم (نه تحميلي و گزينش شده حاكميت) رسيده و شكل قانوني پيداكرده باشد. دراين صورت است كه آن بخش از شريعت در عُرف وارد شده  و شهروندان بايد همچون بقيه قوانين از آن اطاعت نمايند. در روزگار گذشته و در جوامعي ديني كه اكثريت مردم عقايدي همسان داشتند، اجراي احكام شرعي توسط روحانيون، كمابيش خواسته عمومي تلقي مي گرديد اما در جوامع مدني امروزي با تنوع و تكثري كه درافكار و آرمان ها وجود دارد، احكام اجتماعي شريعت درچارچوب قانون و مصوبات مردمي در قلمرو امر و نهي قرار مي گيرد.

 

مشتقات كلمه معروف در قرآن، مثل: عرفان، معرفت، تعريف، اعتراف، عرفات و… ۷۱ بار تكرار شده است كه  ۳۸ مورد آن به كلمه “معروف” اختصاص يافته است. علامه طباطبائي، معروف ترين مفسرمتاخر شيعه مي گويد “معروف آن است كه مردم با ذوق مكتسب از حيات اجتماعي متداول آن را مي دانند”. كتاب هاي لغت نيز “معروف” را هرفعل خوبي كه به وسيله عقل يا شرع فهميده شود و مطابق فطرت سليم باشد مي دانند. حتي اگر شرع به آن اشاره نكرده، ولي مردم به فطرت و عقل سليم خود آن را پسنديده باشند. دراين صورت چنين معنائي بيانگرقوانين اساسي هر ملتي مي گردد كه به اجماع عقلاي آن قوم رسيده باشد.

 

ارجاع دادن امور به عُرف جامعه (به جاي شرع) واقع گرائي قرآن را نشان مي دهد كه انتظار ايده آليستي ندارد وبا تكيه برعقل سليم و فطرت انسان ها، به افكارعمومي و داوري متوسط مردم بهاء مي دهد. بيشترين مواردي كه قرآن تبعيت ازعُرف را توصيه كرده است، در مناسبات زن و شوهرو موضوعات مربوط به آن ( مثل : تساوي حقوق طرفين، حسن معاشرت، رايزني بايكديگر، خواستگاري، مهريه، طلاق، حقوق زنان مطلقه يا بيوه، اختلافات زناشوئي، رجوع مجدد، دايه گرفتن و پول شير، وظيفه مرد درتهيه غذا و پوشاك كودك و…) مي باشد كه حدود نيمي از كاربرد كلمه “معروف”
را در قرآن تشكيل مي دهد (۱).

 

 

پس از مناسبات زناشوئي، ارتباط با والدين و خويشاوندان(۲)، حقوق يتيمان(۳)، گفتار نيك(۴)، بخشيدن قاتل(۵)، انفاق(۶) از مواردي هستند كه تبعيت از عُرف جامعه در آنها توصيه شده است. اما ديگر زمينه بسيار مهم كاربرد كلمه “معروف”، كه پس از مناسبات خانوادگي بيشترين رقم را از نظر آماري دارد، و به زبان و اصطلاح امروز نقش قشر آگاه جامعه، نهادهاي مردمي و احزاب سياسي را توضيح مي دهد، همان مبحث “امر به معروف و نهي از منكر” است كه ده بار در قرآن تكرار شده است.بررسي اين بخش مهم را به بخش بعدي موكول مي كنيم.

 

پانویسها:

۱- بقره۲۲۸،۲۲۹،۲۳۱،۲۳۲،۲۳۳،۲۳۴،۲۳۵،۲۳۶،۲۴۰،۲۴۱، نساء۱۹،۲۵، ممتحنه۱۲، طلاق۲،۶

۲- بقره۱۸۰، لقمان۱۵

۳- نساء ۵،۶،۸

۴- محمد۲۱، احزاب۳۲، بقره ۲۶۳.

۵- بقره ۱۷۸.

۶- احزاب61