كاوشي در معناي ريشه اي “شهادت و شهيد” (۲)

عبدالعلی بازرگان

 

 

گفتيم در قرآن ۱۰ بار خداوند به صفت”عالِمُ الغَيبِ والشَّهادَه”(داناي غيب و شهادت) معرفي شده است. از تقابل دو واژه غيب و شهادت مي توان به معناي هركدام پي برد. غيب به همه اشياء و اموري كه از چشم ظاهر يا علم باطن ما پنهان باشد، گفته مي شود. شهادت برعكس آن است. آنچه مي بينيم و مي شناسيم و به آن اشراف و آگاهي داريم، از جمله “مشهودات” ما هستند و در قلمرو “شهادت” ما قرار دارند.

 

پس شاهد(اسم فاعل) و شهيد(مبالغه شهادت) كسي است كه حاضر و ناظر است، علم و آگاهي دارد، به اين دليل مي تواند گواه و گواهي دهنده باشد. خداوند شهيد است، چون دامنه علمش همه وجود را فراگرفته است. عيسي(ع) شهيد بود، چون ناظر و مراقب عملكرد پيروانش از غلو و شخص پرستي بود. پيامبر اسلام نيز به دليل اشرافش به امور امت و نيز اخلاق و شخصيت مثال زدني و مشهودش براي مردم، شهيد ناميده شده است. پس الگو و اسوه بودن و نگاه ها را به سوي خود جلب كردن از معاني واژه شهيد است. شهيد با سرمشق شدنش در زندگي ( نه فقط با نحوه مرگش) مدل و “مشهود” ملت خود مي شود.

 

شهادت در فرهنگ ديني در ارتباط با ارزش هاي مذهبي فهميده مي شود، اما معناي اين واژه در زبان عربي بسيار فراتر ازمعيارهاي مذهبي است و هرگونه حاضر و ناظربودن و آگاهي واشراف بر امور را شامل مي شود. رهبران برجسته سياسي عالم كه چشم تحسين همه را به خود متوجه كرده اند، مثل گاندي، مصدق، مارتين لوتركينگ، ماندلا و…  از اين نظر شهيد سياست تلقي مي شوند. در ميدان رقابت هاي علمي نيزدانشمنداني كه با حضورذهن و هوشمندي شان موفق به كشف و اختراعي مي شوند و فرضا با دريافت جايزه نوبل، “مشهود” ملت ها مي شوند ، شهيدان علم شمرده مي گردند، همچنين است در زمينه هنرها، اخلاقيات، اقتصاد و غيره. اين ها هستند كه حيات و حركت به جوامع بشري مي بخشند. به قول زنده ياد دكتر شريعتي:

 

شهيد قلب تاريخ است، هم چنان كه قلب به رگ هاي خشك اندام، خون، حيات و زندگي مي دهد…. شهادت، در يك كلمه، برخلاف تاريخ هاي ديگر كه حادثه اي، درگيري و مرگ تحميل شده بر قهرمان و در نهايت يك تراژدي است، در فرهنگ ما، يك درجه است، وسيله نيست، خود هدف است، اصالت است، خود يك تكامل، يك عُلو است، خود يك مسئوليت بزرگ است، خود يك راه نيم بُر به طرف صعود به قله معراج بشريت است و يك فرهنگ است…. امام حسين (ع) يك شهيد است كه حتي پيش از كشته شدن خويش، به شهادت رسيده است. نه درگودي قتلگاه، بلكه در درون خانه خويش. از آن لحظه كه به دعوت “وليد” حاكم مدينه، كه از او بيعت طلب مي كرد، “نه” گفت، اين “نه”، طرد و نفي چيزي بود كه در قبال آن، “شهادت” انتخاب شده است و از آن لحظه حسين شهيد است…. شهادت جنگ نيست، رسالت است، سلاح نيست، پيام است“.

امروز چگونه مي توان شهيد شد!؟

درمعناي لغوي شهادت گفتيم كه شهيد، نه الزاما كشته شده در ميدان نبرد، بلكه آگاه برمسئوليت هاي اجتماعي و حاضر در صحنه و ميدان عمل و ايثاراست. شهيد كسي است كه غائب نيست، عافيت طلبي و محافظه كاري نمي كند . بيداراست و خود را به خواب نمي زند! ميدان هاي زندگي هم محدود به ميدان هاي جنگ نمي شود، سرنوشت ملت ها در دنياي امروز در ميادين صلح نيز، رقم خوردني تراست. واقعيت ها اين حقيقت را نشان مي دهد، اگر نخواسته باشيم سرمان را زير برف باورهاي ديروز كنيم!

 

از آن مهم تر، جبهه جهاد با نفس بسي گستره تر ازجهاد با دشمنان بيروني است. اولي هميشگي و همه جائي، و دومي موقت و مقطعي است. براي ملتي همچون سوئد ممكن است هرگز چنين جبهه اي گشوده نشده باشد! علاوه برآن، دشمني ها و رقابت هاي دروني يك ملت يا پيروان يك دين و مذهب نيزممكن است بسي عميق تر و خونبارتر از دشمني با بيگانگان باشد و جنگ هفتاد و دوملت درون يك امت سخت تر از روياروئي با مهاجمي بيروني باشد! در چنين گستره اي است كه قرآن ميدان هاي شهادت بازتري به شرح زير براي ما گشوده است:

 

شهيدِ زنده عدالت براي دوست و دشمن!

عاملي كه انصاف و عدالت را قرباني تعدي و تجاوز به حقوق ديگران مي كند، دو بُعد دارد؛ ۱- حب، ۲- بغض!… آنچه كفه عدالت را پائين مي آورد، يا خود و خودي ها هستند كه “حُب” آنها حائل حقيقت مي گردد، يا غير خودي ها و دشمنان داخلي و خارجي كه “بُغض” نسبت به آنها مانع اجراي عدالت مي شود. قرآن از مومنين خواسته است همواره “شهيد زنده عدالت” در ارتباط با دوست و دشمن باشند. نگاه كنيد:

 

نساء۱۳۵- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ….

 

اي مومنان، همواره به عدالت قيام كنيد و شهيداني( الگوهاي قابل مشاهده)  براي خدا باشيد، هرچند به زيان خودتان، والدين يا خويشاوندانتان باشد….

 

مائده ۸- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

 

اي مومنان، همواره قيام كننده براي خدا باشيد و شهيداني براي قسط (عدالت در حقوق اجتماعي)، مبادا دشمني با گروهي شما را به بي عدالتي بكشاند! عدالت ورزيد كه به پرواي خدا نزديك تراست. از خدا پروا داشته باشيد كه او به آنچه مي كنيد بس آگاه است.

 

آيا مي توان مخالفان را از همه حقوق قانوني خويش محروم ساخت و به بند و بازداشت وشكنجه كشيد و خودي ها را برخوردار از همه امكانات گسترده يك كشور ساخت و همچنان از شهيد و شهادت سخن گفت؟ آيا ميراث خواران خون شهدا كه بربناي مجاهدت هاي آنان برآمده اند و سلطه ِسركوب را بر هركه مطالبه حق راي و حاكميت ملت كند اِعمال مي كنند، مي توانند پاسدار ميراثي باشند كه خون بهاي شهيدان نام گرفته است؟ چگونه مي توان به جاي شهيدِ قسط بودن، شهيد قلدري و غارت بيت المال بود و ادعاي اسلام ولائي كرد؟ آيا مي توان به بزرگداشت شهيدان پرداخت و عملا نقش يزيديان را ايفا كرد؟… هر روز را عاشورا و هر زمين را كربلا دانست و در روز عاشورا مطالبه كنندگان بديهي ترين حقوق قانوني را سركوب خونين كرد؟

 

يزيد دشمني خانگي بود كه نظام سياسي اسلام را كه برحسب كتاب و سنت، بر پايه “بيعت و شورا” و حاكميت ملت استواربود، براي نخستين بارتبديل به ولايت موروثي مطلقه كرد. اساس قيام امام حسين از همان آغاز كه با “نه” گفتنش از بيعت با يزيد سرباز زد، مقابله با نظام فردي استبدادي بود. آيا مي توان با توهم تئوري توطئه، همه نابساماني ها را به بيگانگان نسبت داد ومردم را ازاستبداد ديني و فريب كاري به نام دين غافل ساخت؟

 

شهيداني براي كتاب!

قرآن دربيان فرازي ازتاريخ يهوديت، توصيه پيامبران بني اسرائيل به واعظان و عالمان دين را “پاسداري” از كتاب(تورات) و شهيد( الگو و عمل كننده ، نه گوينده) بر آن شمرده است:

 

مائده ۴۴- إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ …

 

چگونه مي توان ادعاي فقاهت و روحانيت داشت، با اين حال با تمام وجود تشنه رياست و رهبري بود و با تمام قوا به آن چسبيد؟ چگونه مي توان به جاي پاسداري از كتاب ( قانون يك ملت)، پاسدار پست و مقام و موقعيت خود و موافقان خود بود وبه جاي الگوي عملي ارزش هاي كتاب، بت سازي و شخصيت پرستي را تبليغ كرد و توسعه داد؟

 

مبارزه و مجاهده، مدرسه شهادت !

رسيدن به مرحله شهادت و مقام و موقعيت شهيد، مثل همه مقام و موقعيت هاي سياسي، علمي ، هنري و اقتصادي، نيازمند ممارست و مجاهدت طولاني است. مبارزات سياسي يك ملت براي كسب آزادي هاي مدني و حقوق اجتماعي،  خود مدرسه بزرگي است كه آحاد ملت را رشد مي دهد و آثار عميق استبداد را كه از فكر و فرهنگ مردم ريشهكن مي سازد. در مدرسه شهادت، مسير همان قدر ارزش دارد كه مقصد. اصلا مقصد در همين مسير تحقق مي يابد و وجود مستقلي از راه ندارد. آزادي و امنيت و ارزش هاي برتر، به زودي و با زور و ضربت حاصل نمي شوند، ميدان مبارزه است كه با حضورآگاهانه در آن، به تدريج نمونه هاي برتر، الگوها و قهرماناني را پرورش مي دهد كه به اصطلاح قرآني “شهيد” ناميده مي شوند، شهيد به همان معناي انسان حقيقتا زنده و حاضر و ناظري كه نشانه اي است از خداوند شهيد.

 

…. و ما اين روزگار(شكست و پيروزي) را ميان مردم مي گردانيم تا (دراين ميدان ابتلاء) خداوند مومنين راستين را محقق سازد و شهيداني(الگوهاي نمونه و ممتازي) از ميان شما برگيرد و خدا ستمگران را دوست نمي دارد.

 

آل عمران ۱۴۰- … وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

 

عبدالعلي بازرگان

هشتم محرم، مطابق با ۲۳آذرماه ۱۳۸۹ و۱۴دسامبر۲۰۱۰