کتاب علم اعلاء تألیف مهرداد مصوری(قسمت دهم)

در زمانى كه خيلى از علماى شريعت هم تقيه مى كردند عرفا هيچ وقت تذكره شان را پنهان نكردند و گفتند كه ولايت ما از ولايت دوازده معصوم است، منتها، در مورد فقه تسامح كردند و گفتند كه فقه ما شافعى يا حنفى است

 

 

 

 

 

تالیف: مهرداد مصوری
دکتر محمد مهدی مجتهد شبستری

در بخش عمده‌ای از قرآن نیز که به ظرایف چگونگی رویکردهای هم فرد انسانی در برابر خدا می‌پردازد، آنجا که سخن از «دعاء»، «ابتهال»، «شکر»، «صبر»، «رضا»، «توکل»، «انابه»، «توبه»، «استغفار»، «استغاثه»، «تسبیح و تبرثه»، «قنوت»، «تضرع»، «صلوه»، «رکوع»، «سجود»، «صوم»، «انفاق»، «رجاء»، «خوف»، «اطمینان نفس»، «ایمان»، «غم»، «یأس»، «عجله» و مانند اینها به میان آمده، همه اینها بر مبنای ضرورت هماهنگ شدن انسان با فعالیت علی‌الاطلاق خدا در جهان فهمیده و تفسیر شده است. این رویکردهای انسان در برابر خدا همه، توحید عملی فهمیده شده‌اند. عرفای مسلمان با تامل و موشکافی در آن دسته از تعبیرات قرآن که به این رویکردها مرتبط می‌شود. «حالات» و «مقامات» سیر و سلوک انسان را تنظیم کرده‌اند و به شرح و تفسیر «طریقت» پرداخته‌اند.

( قرائت نبوی از جهان(1) بخش اول)

*****

آيت‌الله محمّدي گيلاني 

كسي كه حافظ را نشناسد و اصطلاح عرفا را نداند و دربارة اين قوم اظهار نظر كند ملحد و كافر است.

آقاي آيت‌الله محمّدي گيلاني سخنراني در شب دهم رمضان 1408 که از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد.

*****

آیت الله دکتر صادقی تهرانی

… این بنده در احکام اصلی و فرعی این فرقه انحرافی ندیدم که موجب کفر و نفاق آنان شود و ما حتی وهابیان را که دارای انحرافات زیادی در بعد عقیده و احکام دارند، هرگز نسبت کفر نمیدهیم. آری چنانکه در شیعیان نیز احیانا با افراط و تفریط هایی در عقاید شان مشاهده می شود. مع الوصف آنان منتسب به کفر نمی شوند. وحدت اسلامی در ساحتی وسیع موجب آن است که حتی منافقان را کافر نمی داند تا چه رسد به این گونه شیعیان. علیهذا تعدّی به آنان خود از تعدّیات ضد اسلامی و مخالف عدالت و اگر بنا باشد هر گروهی از شیعیان یا اهل سنت یکدیگر را کافر بدانند. بنابراین هرگز مسلمانی یافت نمی شود. خدا به ما نظر اسلامی وسیع و بی شائبه عنایت فرماید.

والسلام علی اخواننا المومنین

قم- جامعه علوم القران

محمد صادق اصفهانی المشتهر بالطهرانی

11/2/1387

*****

اشخاصیکه تصور می کنند تصوف و عرفان طریقه و ومذهب خاصی است و در ردیف سایر فرق اسلامی می باشد بکلی در اشتباهند و نیز کسانی که خیال میکنند تصوف و درویشی عبارت از خانقاه، بوق، من تشاء، کشکول، تبرزین، پرسه زدن، دریوزگی و بعنوان توکل دروغی دست از کار و بار کشیدن و سر بار جامعه شدن و بآداب مذهبی و قوانین اجتماعی بی قید بودن و چرس و بنگ و سایر مخدرات استعمال کردن و گفتن مولی سخی است و منهیات را مرتکب شدن و امثال اینها که غالب بر خلاف شریعت مطهره است راه را اشتباه پیموده اند و تمام اینها زواید تصوف و درویشی و روح عرفان است و تصوف از این زواید بیزار است.

(روزنامه نوای خراسان- شماره  683)

*****

حجت الاسلام دکتر سید محمد خاتمی

تصوف نوعی تعلق خاطر به معنویت است که جان هیچ انسان از کشش و استعداد نسبت به آن تهی نیست، در واقع تصوف در جهان اسلام نوعی واکنش جان رنج کشیده از ستیز و به خصوص در برابر بیداد حکومت های متغلب بود که به صورت حرکتی پایدار و مؤثر در متن جامعۀ اسلامی ادامه یافت و رشد پیدا کرد و نه تنها دین، که فلسفه را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. این تصوف در آغاز بیشتر جنبۀ علمی و سلوکی داشت ولی باگذشت زمان جنبۀ نظری آن نیز قوت گرفت و نابغه هایی چون (( ابن العربی)) سردمدار و مروج آن بودند و پا به چای فلسفه و البته نیرومندتر و مؤثرتر از آن در طول تاریخ جریان پیدا کرد تا آن که در حکمت متعالیۀ ((صدر المتألهین)) فلسفه و عرفان و کلام به صورتی جذاب و شگفت انگیز در آمیختند و به این ترتیب اندیشۀ مابعد الطبیعی ذو وجوه ِ زادۀ تمدن اسلامی یا همزاد آن در مکتب بلند ملا صدرا، چنان که به درستی تعبیر شده است، به ((تمامیت)) رسید. 

ریشۀ گرایش های عرفانی و صوفی گری را باید در متن جان بلند پرواز و اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی خاص است. در حوزۀ تمدن اسلامی به نظر می رسد سیاست های خود کامه ای که به نام اسلام بر امت و جامعۀ مسلمانان حاکم شدند از مهم ترین سبب هایی باشد که چنین اوضاع و احوالی را پدید آورد. …

حدود نیم قرن بعد از حسن بصری، (( رابعه عدوی)) (در گذشتۀ 185 هجری) بزرگترین زن صوفی در تاریخ اسلام، در بصره اشاعه دهندۀ همان آرمانهایی بود که حسن بصری آنها را دعوت حقیقی تصوف دانسته بود و ((معروف کرخی)) (متوفای  199 هجری) از برجسته ترین صوفیان نخستین بغداد بود. و هنگامی که مأمون در سال 215 هجری ((بیت الحکمة)) را تأسیس کرد تا بر بستر نهضت ترجمه کودک فلسفۀ اسلامی پرورش یابد، حرکت تصوف دوران جوانی خود را نیز پشت سر گذاشته بود و در ضمن دعوت و عمل نام آورانی چون بایزید بسطامی (متوفای 260 هجری قمری) و حسین ابن منصور حلاج (در گذشتۀ 309 هجری) مراحلی از کمال خود را می گذراند؛ تصوفی که از جنبۀ نظری در قرن ششم در آراء فاخر ((ابن العربی)) به اوج شکوفایی خود رسید، بزرگ نام آوری که اگر نه پیشوا و مراد همه عارفان و متصوفان بعدی، دست کم منشأ آثار ژرف و غیر قابل تردید در همۀ آنان بوده است. بدین سان مدتها پیش از آنکه (( ابو نصر فارابی)) در پایان قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، آنچه را فلسفه اسلامی نام گرفته است تأسیس کند، تصوف رواج گسترده و پایگاه محکم داشته است و بعد از پیدایش فلسفۀ اسلامی هم مورد اقبال و منشأ آثاری از جمله در حوزۀ اندیشه و واقعیت سیاست در جهان اسلام بوده است.

(کتاب آیین واندیشه در دام خودکامگی- ص 39 و 41)

***

تصوف يك اسم است; براى كسانى كه به دو اصل اعتقاد دارند: كسانى كه اعتقاد دارند ولايت منصوص است، يعنى خداوند كه بنا به تعبير وحدت وجودى ها، تنها موجود است، براى هدايت مردم، ولىّ اى را از طرف خودش به صورت منصوص و با سلسله سند و به صورت پى در پى مى فرستد. بنابراين مردم در شعاع وجودىِ خلفاى الاهى زندگى مى كنند. شيعيان به خاطر فشارهاى دوران بنى اميه و بنى عباس ناگزير شدند كه خودشان را تحت نام صوفى پنهان كنند. از مال دنيا صافى شدند، به اهل صفه رسول الله توسل پيدا كردند، اسم مهم نيست، صوفى يا تصوف، اسمى بوده براى تقيه و پنهان كردن. وگرنه ما اساساً، غير از نقشبنديه، صوفى سنّى نداريم. آنها هم به شكلى اماميّه مخدوش هستند. سنى نيستند، ما هيچ كُرسى نامه اى در ميان عرفاى جنيديه كه دوازده يا چهارده رشته هستند نداريم كه به خلفايى مثل ابوبكر و عمر و عثمان برگردند، به حضرت رسول(ص) و على(ع) و يازده فرزندشان مى رسند و بعد از جنيد بغدادى شاخه شاخه مى شوند. در زمانى كه خيلى از علماى شريعت هم تقيه مى كردند عرفا هيچ وقت تذكره شان را پنهان نكردند و گفتند كه ولايت ما از ولايت دوازده معصوم است، منتها، در مورد فقه تسامح كردند و گفتند كه فقه ما شافعى يا حنفى است.

بنابراين شيعه و متصوفه، يعنى گروهى كه پيرو امامان هستند يا در شعاع وجودى امام زندگى مى كنند. متصوفه اعتقادشان اين است كه بايد علماى شريعت و طريقت با هم همكارى كنند، همانطورى كه در رساله پند صالح در شصت سال پيش نوشته شده است، يك بال دين علماى شريعت هستند و بال ديگرش علماى طريقت، و اينها بايد با هم ديگر هماهنگ شوند تا دين كامل شود. عرفا همگى خودشان را شيعه مى دانند.  

دکتر ابوالحسن تنهایی(جامعه شناس)