وکلا را بکشید

سایت مجذوبان نور : ” در اين مقاله به محروميت وكلاي دادگستري و اعمال فشارهاي مضاعف بر آنها همچون، لغو پروانه وكالت مصطفي دانشجو و اميد بهروزي از سوي مركز امور مشاوران حقوقي و وكلاء قوه قضاييه در جريان دفاع از حقوق دراويش گنابادي “

 

 

 

محمد حسین نیّري

وکیل پایه یک دادگستري و دانشجوي دکتري حقوق

[email protected]

وکلا را بکشید

 

هر روز که می گذرد دنیا پیچیده تر و در نتیجه خطرناك تر می شود و در جنگ قدرت که ظاهرا پایانی براي آن متصور نیست، حکومتها همواره می کوشند حقوق اشخاص را تحت عناوین مختلف از قبیل حفظ نظم عمومی و یا امنیت ملی محدود کنند. ولی باید توجه داشت حقوق اشخاص هنگامی که از دست برود مجددا به سادگی به دست نمی آید. در زمان کنونی، نقش ممتاز و مهم وکلاي مستقل در حمایت و دفاع از آزادي و حقوق شهروندي در سراسر دنیا از جمله در کشور ما مهمتر از هر زمان دیگري است. اگرچه تعرض به وکلا سالها است که ادامه دارد، ولی هرگز آنگونه که در ماههاي اخیر شاهد آن بوده ایم چنین سازمان یافته و مستمر نبوده است. از جمله آخرین موارد می توان به موج گسترده بازداشت وکلا به اتهامات ساختگی و واهی و صدور احکام محکومیت طولانی و ممنوعیت از وکالت و تبعید برای وکلای با سابقه دادگستری اشاره کرد.

 

حمله به نهاد وکالت و وکلا نه چیز جدیدي است و نه اختصاص به کشور ما دارد. سابقه این حملات را می توان در تاریخ هر کشوري که نهاد وکالت در آن شکل گرفته ملاحظه نمود. ردپاي این حملات حتی در ادبیات نیز بخوبی قابل مشاهده است. شکسپیر نمایشنامه نویس شهیر انگلیسی در یکی از نمایشنامه هاي خود با عنوان هنري ششم این کلمات را از زبان یک قصاب که یکی از رهبران کودتا است بیان می کند: اولین کاري که باید بکنیم ، بیایید تمام وکلا را بکشیم. ماجراي این نمایشنامه در نیمه قرن پانزدهم در انگلستان می گذرد. در آن زمان هنري ششم پادشاه انگلستان بود. کشور در وضعیت نامطلوبی قرار داشت و به سوي بحران اقتصادي پیش می رفت. در چنین وضعیتی، دوك منطقه یورك کوشید تا از طریق کودتا به آرزوي خود براي سلطنت مادام العمر دست یابد. او نمی خواست توجه ها را به خود جلب کند لذا طراحی و سازماندهی کودتا را از طریق افرادي جنگ طلب و خودسر انجام می داد. قبل از اینکه نقشه عملی شود ، کودتاگران که یک قصاب در میان آنها بود، براي بحث در مورد نقشه حمله و اینکه آنها چگونه باید کنترل سیاسی کشور را دست بگیرند جلسه اي گذاشتند. در خلال این ملاقات بود که جمله بیایید تمام وکلا را بکشیم توسط قصاب گفته می شود. می بینیم که این جمله توسط کودتاگرانی که می خواستند حکومت را تصاحب کنند گفته می شود. رهبران کودتا به خوبی جایگاه و کارکرد وکلا را دریافته بودند و از هیچ گروه و طبقه اي به اندازه آنان نسبت به آینده خود احساس خطر نمی کردند. ظاهرا کودتاگران در مورد وکلا اطلاعات زیادی داشته اند. آنها می دانستند وکلا نخستین محافظان آزادي فردي و حقوق شهروندي هستند و به نقش بنیادینی که وکلا در حمایت از آزادي و حاکمیت قانون ایفا می کنند آگاه بودند. آنها همچنین می دانستند که تثبیت حکومت غیرقانونی از طریق کودتا، محکوم به شکست است، مگر اینکه وکلاي کشور کشته شوند.

 

سالها بعد و هزاران کیلومتر دورتر، در ایران و در جریان انتخابات ریاست جمهوری که به درستی از آن تعبیر به کودتا شده است و اعتراضات گسترده مردمی را به دنبال داشت، شاهد اجرای واقعی پرده ای از نسخه بومی این نمایشنامه بودیم. پس از ایجاد هرج و مرج در اعتراضات آرام و صلح طلبانه مردم توسط عناصر وابسته و به خاک و خون کشیدن معترضین به نتایج انتخابات، بسیاری از مردم عادی، روزنامه نگاران و فعالین سیاسی و مدنی بازداشت شدند. برخی وکلای مستقل داوطلب شدند که وکالت بازداشت شدگان را بپذیرند ولی بر سر راه آنها موانع فراواني ایجاد شد. حکومت ایران تلاش کرد با طرح شایعات و طرح اتهامات کذب به وکلا نوعی خصومت عمیق آمیخته با پارانویا نسبت به وکلا ایجاد کند و وکلای مستقل را تا آنجا که امکان دارد از زندانها و زندانیان سیاسی و عقیدتی دور نگاه دارد. زیرا می دانست حضور آنها به معناي به چالش کشیدن رسیدگیهاي غیرمنصفانه، بازداشتهاي طولانی و شکنجه هاي غیر انسانی است. این خصومت نسبت به وکلا محدود به کسانی که وکالت زندانیان سیاسی را می پذیرند نمی شود و در مورد وکلاي سایر افرادي که محکوم به اعدام یا سنگسار شده اند و یا اقلیتهای قومی و مذهبی نیز آشکار است.

 

اما اگر در قرن پانزدهم میلادي ابتدایی ترین راه حل مساله، حذف فیزیکی وکلا بود امروزه روشهاي کم هزینه تر دیگري وجود دارد که بسیاري از وکلا بارها آنها را تجربه کرده اند و البته حذف فیزیکی وکلا نیز به طور کامل از دستور کار خارج نشده است. از جمله اینکه می توان به بهانه مرحله تحقیقات مقدماتی و امنیتی و محرمانه بودن موضوع، وکلا را از ورود به هر پرونده اي منع کرد. می توان وکیل پرونده را از مطالعه پرونده و حضور در جلسه دادگاه محروم کرد. می توان پروانه وکالت وکیلی که طبق قانون از احترام و تأمینات شاغلین شغل قضا برخوردار است و اصرار به حضور در جلسه رسیدگی موکل خود یا ملاقات با وي را دارد، توقیف و حتی او را بازداشت نمود. می توان وکیلی را در حالی که بیش از شصت سال سن دارد به نه سال حبس و ده سال محرومیت از شغل وکالت محکوم کرد تا بدین ترتیب برای همیشه به فعالیت او خاتمه داده شود. حتی می توان در صورت سرسختی وکیل، همسر بیگناه او را نیز به گروگان گرفت و او را وادار به جلای وطن نمود. می توان وکیلی را به زندان انداخت و در شرایطی که به سرطان مبتلا شده امکانات درمانی را از او دریغ کرد. می توان وکیلی را که مادر دو کودک خردسال است در بدترین شرایط زندانی کرد و حتی ملاقات او با فرزندانش را که نیازمند مهر مادری هستند ممنوع کرد. در عین حال می توان در تمام امور وکلا حتی نحوه اداره نهاد صنفی آنها نیز دخالت کرد و طی آئین نامه اي تمام مقدرات وکلا از جمله صدور و امضاي پروانه وکالت آنها را به قوه قضائیه سپرد تا بتوان هر وکیلی را که خار چشم قانون گریزان گردیده، فاقد صلاحیت وکالت معرفی و پروانه وکالت او را ابطال نمود. می توان عده اي وکیل وابسته و غیر مستقل نیز استخدام کرد تا در روزهاي مبادا نقش وکلاي مدافع واقعی را ایفا کنند و به ادعاي دروغین رعایت موازین دادرسی منصفانه، ظاهر عامه پسندتري دهند.

 

در این میان هستند وکلاي شجاع و تسلیم ناپذیري که در برابر تمامی این موانع پایمردي کرده و جز به اجراي عدالت و حاکمیت قانون نمی اندیشند و به ما یادآوري می کنند که حفظ حاکمیت قانون هیچگاه نباید وجه المصالحه قرار گیرد. این مبارزه اي است که نیازمند فداکاري و خطر پذیري است. وکلا این را می دانند و بر مبناي تعالیم حرفه اي و اعتقادي خود آموخته اند که در هر شرایطی به حاکمیت قانون وفادار باشند. در تمام کشورهای متمدن دنیا به وکلا براي ایفاي این وظیفه، قدرت و اختیارات فراوانی اعطا شده که به صاحبان دیگر مشاغل داده نشده است. این جایگاه و اختیارات براي حفظ حقوق و آزادیهاي مشروع و حاکمیت قانون حیاتی است و البته موجب هراس حکومتهای خودکامه از وکلا و تلاش براي اعمال محدودیت نسبت به آنها می شود. ولی باید گفت حکومتها باید تنها هنگامی از وکلا بترسند که از حقیقت می ترسند.

 

کلام آخر اینکه، تعرض به هر یک از وکلا در حقیقت تعرض به تمام وکلا است و وکلای دادگستری چاره ای جز همبستگی و مبارزه ندارند. عقب نشینی در مقابل اهداف شوم کودتاگران در این برهه حساس آنها را در حذف وکلا جری تر و بی پرواتر خواهد کرد و در عین حال خیانتی نابخشودنی به حرفه وکالت و همکاران دربندمان است. مبارزه براي حفظ جایگاه وکالت، تنها چانه زنی براي ارتقاء یا جلوگیري از تنزل بیشتر آن نیست، بلکه مبارزه بر سر مرگ و زندگی است.

&&&&

سایت مجذوبان نور : ”  در اين مقاله به محروميت وكلاي دادگستري و اعمال فشارهاي مضاعف بر آنها،همچون لغو پروانه وكالت مصطفي دانشجو و اميد بهروزي از سوي مركز امور مشاوران حقوقي و وكلاء قوه قضاييه در جريان دفاع از حقوق دراويش گنابادي ”  اشاره دارد.امیدواریم جامعه وکالت به خود آمده و برای حفظ حیثیت و شرافت شغل خود اقداماتی موثر نمایند.