سخنان همگانی خداوند

سخن هستی بخش اگر ار دهان انسان هستی بخش یعنی انسان عشق‌ورز به انسانهای دیگر، انسانی که توانایی معنا‌بخشی به زندگی دیگران را دارد. انسانی که نشستن او مخاطب را به یاد خدا یعنی یاد دریای بیکران رحمت و عشق می‌اندازد (چنانکه در احادیث آمده) شنیده شود ممکن است هستی بخش گردد

 

 

سخن گفتن انسان با خدا و خدا با انسان یکی از موضوعات بنیادین ادیان توحیدی است و در متون اولیه اسلام، مسیحیت و یهودیت، از این موضوع فراوان سخن رفته است. ما انسان‌ها از اینکه با خدا سخن می‌گوییم درکی و فهمی و تجربه‌ای داریم و در دعاهای خود اگر با اخلاص باشد تجربه می‌کنیم که این سخن گفتن چیست، کار خودمان را در این باب می فهمیم. در سخنرانی «معنای دعا در قرآن» که دو سال پیش در شب بیست و یکم ماه رمضان در همین محل ایراد کردم گفتم. سخن گفتن ما با خدا «دعاهای» ما است که خلاصه‌اش این است که خدایا ما انسان‌ها بی‌تو تنهاییم.

اما سخن گفتن خدا با ما انسان‌ها چیست و چگونه می‌توانیم این سخن گفتن را بفهمیم و چگونه می‌توانیم از آن درک و تجربه‌ای داشته باشیم؟ در اینجا چهارگونه سخن گفتن خدا با انسان را که در ادیان توحیدی مطرح است از منظر «دین شناسی» و نه اعتقادی و کلامی از یکدیگر متمایز می کنم و با اختصار کامل توضیح می دهم.

الف ـ سخن گفتن خدا با انسان از طریق موجودات این عالم. این سخن گفتن گرچه به زبان انسانی نیست ولی مفهوم پاره‌ای از انسانها است. مثلاً قرآن تمام پدیدارهای طبیعت را «آیات خدا» می‌نامد. پدیدار شدن شب و روز، طلوع و غروب خورشید، آمدن باران و رشد گیاهان، تولید مثل حیوانات، گردش افلاک، انعقاد نطفۀ انسان و رشد جنین و تولد نوزادان و … همه آیات خدایند. آیۀ خدا در قرآن به معنای «نمود» است و نه «نشانه». نشانه فقط علامت صاحب نشانه است ولی نمود نمایندگی می‌کند صاحب نمود را و بیش از نشانه است این نمودن در اصطلاح عارفان ادیان توحیدی، سخن گفتن خدا با انسان‌ها از طریق پدیدارهای طبیعت است.

2- سخن گفتن خدا با پیامبران که باز هم گرچه به زبان انسانی نیست اما برای انسان پیامبر مفهوم است. بنا بر نظر فیلسوفان و عارفان مسلمان این جملات نیست که در این سخن گفتن فهمیده می‌شود بلکه حقیقت دیگری است که فهمیده می‌شود گرچه ممکن است جملات هم در آن باشد (1). در کتاب‌های عهد عتیق و عهد جدید و قرآن انواع این سخن گفتن‌ها بیان شده است.

3- سخن گفتن خدا با اولیاء و پاکان که حقیقت آن در نظر عالمان یاد شده گونه ای الهام است. سخن حضرت علی(ع) در این باب چنین است «و ما برح للّه عزّت آلاؤهُ ـ فی البرهة بعد البرهة، و فی ازمانِ الفترات عبادٌ ناجاهم فی فکرهم و کلَمهّم فی ذاتِ عقولهم، فاصتحبوا بنورٍ یقظةٍ فی الابصار و الاسماع و الأفئدة…

4- سخن گفتن خدا با همه انسان‌های عادی و معمولی که نه پیامبرند و نه از اولیا هستند. این سخن گفتن چگونه است و چگونه می‌توان از آن درکی و تجربه‌ای داشت؟ در این باب مطالب زیادی از سوی علمای یهود، مسیحی و مسلمان گفته شده که این محفل جای شرح و بسط آنها نیست.

در اینجا فقط به دو نظر عمده از متکلمان، فیلسوفان و عارفان مسلمان اشاره می‌کنیم:

الف ـ نظر اول این است که سخن گفتن خدا با همه انسان ها این است که خدا متنی را به زبان انسانی یعنی کلمات و جملات مثلاً عربی یا عبری به صورت غیر عادی و خارج از قوانین طبیعی پیدایش سخنان انسانی ایجاد می‌کند، پیامبران آنها را می‌شوند یا فرشته برای آنها می‌خواند و… و پیامبران هم آن را برای دیگر انسان‌ها می‌خوانند. صاحبان این نظر می‌گویند این کلمات و جملات از آن نظر که به صورتی خارج از قوانین طبیعی و مستقیماً به وسیلۀ خدا پدید می آید سخن خدا برای همه انسانهاست. در نظر آنها مثلاً قرآن به این معنا سخن خدا برای همه انسان ها است که به صورتی خارج از قوانین طبیعی پدید آمده است. می گویند راه فهمیدن اینکه این جملات و کلمات سخن خدا است این است که انسان‌ها می توانند بفهمند که پیدایش این متن جز با دخالت و ارادۀ مستقیم خداوند ممکن نبوده. یا اینکه می توانند بفهمند که این جملات یک «کلام تمثُّلی» است و نه کلام خود نبی که از عالم عقل خطاب به پیامبر رسیده و مانند اینها. در این باره که چگونه می‌توان فهمید که این کلمات و جملات جز با ارادۀ مستقیم خدا نمی‌توانسته به وجود آید و از مجرای قوانین طبیعی سخن گفتن انسان بیرون بوده ویا چگونه می توان فهمید که آن ها «کلام تمثّلی» است. پرسش ها و جوابها و مناقشات زیادی شده که این محفل جای بحث آنها نیست (2). همین قدر عرض می‌کنم که صاحبان این نظرها در نهایت گفته‌اند فقط عدۀ معدودی هستند که می‌توانند چنین چیزی را بفهمند و دیگران باید با تقلید از آنها بپذیرند. مثلاً گفته اند فصحا و ادیبان عرب می‌فهمند که زیبایی سخن قرآن آنقدر زیاد است که نشان می دهد سخن انسان نمی‌تواند باشد و یا در قرآن چنان دانشهایی هست که احاطۀ به آنها از توانایی هر انسانی خارج است و این موضوع را دانشمندان می‌فهمند یا در قرآن اخبار غیبی ای وجود دارد که هیچ انسانی قدرت آگاه شدن از آنها را نداشته است. پس این وضع نشان می‌دهد که این متن به هیچ معنا نمی تواند سخن انسان باشد. بنابراین نظر گرچه عموم انسان ها (جز معدودی از دانشمندان یا ادیبان و…) نمی‌توانند بفهمند که قرآن سخن خدا است اما آنها می توانند با تقلید از دانشمندان و ادیبان این مسئله را بپذیرند و در این صورت کلمات و جملات قرآن برای آن ها می شود سخن خدا.

درباره نظر فوق باید عرض کنم اولاً هیچ دانشمند وادیبی نمی تواند دلیل قانع کننده ای بر این مطلب اقامه کند متن قرآن از حد توانائی سخن گفتن انسان بیرون است. ثانیاً این نظر یک اشکال عمده دارد و آن این است که سخن گفتن خدا با انسان را از معنای اصلی خود تهی می‌سازد. اگر قرار باشد انسان خود درک و تجربه‌ای از سخن گفتن خدا با وی نداشته باشد در واقع خدا با او سخن نگفته است. سخن گفتن وقتی پدید می آید که خطاب و مفاهمه پیش آید و انسان تجربه کند که مخاطب گوینده ای قرار گرفته است. سخن گفتن مثل اظهار محبت است همانطور که اظهار محبت با تقلید درک و تجربه نمی شود خطاب و مفاهمه سخن گفتن هم با تقلید درک و تجربه نمی شود.

نظر دوم این است که سخن خدا به زبان انسانی برای همۀ انسانها معنای دیگری دارد. سخن خدا به گونه‌ای اتفاق می‌افتد که همۀ انسانها می‌توانند خود، آن را بفهمند و تجربه کنند. صاحبان این نظر می‌گویند سخن خدا بودن یک سخن به اثر گذاری آن مربوط می‌شود و نه به پیدایش غیرطبیعی آن. آنها می‌گویند سخنی که سخن خدا تجربه می‌شود سه ویژگی عمده دارد:

1- ویژگی اول مربوط به جنس سخن است. سخن جنس‌های مختلف دارد. سخن فلسفی، سخن ریاضی، سخن علوم طبیعی، سخن علم تاریخ، سخن علوم اجتماعی و … هیچ کدام از این جنس سخنان. زندگی انسان را برای او معنا نمی‌کند و تنهایی، اضطراب‌های وجودی او یأس‌های او، ترس‌های او را درمان نمی‌کند و او را از تنهایی بیرون نمی‌آورد. اما سخن‌هایی در عالم هستی پدید می آید که این کارها را می‌کنند. این سخن‌ها خود «خدا گونه» هستند یعنی کار خدایی می‌کنند کار خدائی چیست؟ کار خدایی هستی بخشیدن است. سخن خدا گونه آن سخنی است که به انسان هستی می‌بخشد یعنی از انسان به ظاهر زنده ولی باطناً مرده انسان واقعاً زنده به وجود می‌آورد، تولد جدید می‌بخشد، انسان را آدم نو می‌سازد همان آدم نو که حافظ می‌گوید:

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست            عالمی از نو بباید ساخت و ز نو آدمی

این گونه سخن آن سخن است که انسان را از تنهایی و بی معنایی و پوچی و روزمرگی و یأس و نگرانی و بد بینی و افسردگی بیرون می‌آورد، زندگی وی را با معنا، شاداب و با امید می‌سازد و او را در بستر هستی روان می‌گرداند و با خود و دیگران و طبیعت و خدا آشتی می‌دهد او را اهل محبت و عشق‌ورزی به همۀ انسانها می‌سازد.

ویژگی دوم به گویندۀ سخن مربوط می‌شود که چگونه انسانی است؟ و چه صفاتی و رفتارهایی دارد و چگونه آدمی هست و رویاروئی با او و کلام او با مخاطب چه می کند. این ویژگی به جنس گوینده مربوط می‌شود.

سخن هستی بخش اگر ار دهان انسان هستی بخش یعنی انسان عشق‌ورز به انسانهای دیگر، انسانی که توانایی معنا‌بخشی به زندگی دیگران را دارد. انسانی که نشستن او مخاطب را به یاد خدا یعنی یاد دریای بیکران رحمت و عشق می‌اندازد (چنانکه در احادیث آمده) شنیده شود ممکن است هستی بخش گردد. چنین سخنی ممکن است شفاء و نور و هدایت تجربه شود. در این باب به واقع سخنگو و یا مفسر یک متن مثلاً دینی است که سخن هستی بخش را پدید می آورد، و به آن حیات می بخشد و آن را در اعماق روح و قلب مخاطب تزریق می کند.

ویژگی سوم چنین سخنانی این است که هیچ سخن علمی، یا فلسفی را ابطال نمی‌کند چون موضوعش و محل ورودش جای دیگری است و آن جان انسان است. این سخن به این معنا سخن خدا است که دریابنده و فهمنده آن سخن این تجربه را پیدا می‌کند که گرچه ظاهر یک انسان با او سخن می‌گوید ولی او به حقیقت مخاطب خدا قرار گرفته و خداست که با جان او سخن می گوید چنین سخنانی را همه انسان‌ها می‌توانند بفهمند و خود را مخاطب خدا تجربه کنند. تقریباً تمام عارفان طراز اول مسلمان، مسیحی و یهودی معتقدند که در عالم هستی چنین سخنانی پدید می آید و آنها سخنان خداوند برای همگان هستند(3).

متون اصلی ادیان توحیدی و متون عارفانه آنها مشحون از این قبیل سخنان است.

مطلب پایانی این است که اگر در جامعه‌ای آزادی بیان، حرمت به حقوق انسان‌ها وجود نداشته باشد سخنان خدا برای همگان مجال ظهور و بروز اجتماعی پیدا نمی‌کند. در صحنه اجتماعی شنیده نمی‌شود و نهایت اینکه حکومتها هر قدر هم متظاهر به دین باشند نمی‌توانند سخن خدا را منتقل کنند چون حکومتها همیشه آلوده هستند.

ذات نایافته از هستی بخش               کی تواند که شود هستی بخش.

سخن خدا را همیشه از جای دیگر باید شنید نه از حاکمان.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1)    نگاه کنید به مقاله 2 از سلسله مقالات «قرائت نبوی از جهان» که در آدرس اینترنتی «معناگرا» منتشر شده است.

(2)  در مقاله 8 و 9 از سلسله مقالات «قرائت نبوی از جهان» که که در آدرس اینترنتی «معناگرا» منتشر شده به صورت مشروح به این مباحث پرداخته است.

(3)    نگاه کنید به مقاله «زیبایی سخن خداوند وگشودن افق انسان» در کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین از صاحب این قلم

 

خلاصه ای از سخنرانی ایراد شده در شب 21 رمضان 1389 در حسینیه ارشاد

 

منبغ:میزان خبر