جایگاه فرهنگ در هویت مشترک اروپایی و همگرایی اتحادیه اروپا

etehadiye oroupa 96چکیده

فرهنگ‌های مشترک اروپایی با لایه بنیادین فرهنگ مبتنی بر سکولاریسم تعیین‌کننده هویت مشترک اروپایی است. هویتی اروپایی به لحاظ نظری همزمان در کنار سایر هویت‌های ملی یا فرهنگی وجود دارد و در واقع افراد، هویتی چندلایه و سلسله‌مراتبی به لحاظ اهمیت مولفه‌های ملی یا فرهنگی دارند. تقویت هویت مشترک اروپایی که در آن مردم اتحادیه اروپا فرهنگ مبتنی بر سکولاریسم را مشخصه ارزش‌ها و هنجارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود تلقی کنند، برای یکپارچگی طولانی‌مدت این اتحادیه حیاتی است. دولت‌های عضو اتحادیه اروپا به رغم شباهت‌ها و اشتراکات دینی و فرهنگی، خرده‌تفاوت‌هایی نیز دارند که به پدیدار شدن هویتی خاص برای آن‌ها شده و در نتیجه فرهنگ راهبردی و اولویت‌های راهبردی متفاوتی دارند. این فرهنگ راهبردی متفاوت از جمله عوامل کلیدی است که سبب شده این کشور‌ها به ویژه در مواقع بحران نتوانند به سیاست منسجم امنیتی و دفاعی دست یابند. در واکاوی ابعاد مختلف فرهنگ در اروپا و و جایگاه و اثرگذاری آن بر هویت مشترک اروپایی، با تکیه بر نظریه سازه‌انگاری و رویکرد فرهنگ راهبردی باید گفت فرهنگ مبتنی بر سکولاریسم به‌عنوان لایه‌ اصلی هویت مشترک اروپایی به شمار می‌رود و نقش بنیادین در همگرایی اتحادیه اروپا و معیار اصلی در پذیرش اعضای جدید در این اتحادیه بوده‌ است.

 قسمتی از اصل مقاله:

 مقدمه
حس ناسیونالیسم شدید و حسادت‌های منطقه‌ای همواره بین مردم اروپا وجود داشته و پیش‌تر عاملی برای بروز جنگ‌ها و رقابت‌ها و نیز بازدارنده همگرایی و حرکت به سوی هویت مشترک اروپایی بوده است. رومی‌ها در دوران قدرت‌یابی خود بخش بزرگی از اروپا را تحت یک نظام واحد حکومتی درآورند و دوران اوج حکومت آن‌ها سال‌های ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلادی بود، اما حکومت آن‌ها یک امپراتوری به شمار می‌رفت و هویت مشترک اروپایی را افاده نمی‌کرد. تنها در قرون وسطی بود که چنین هویتی شکل‌گیری خود را آغاز کرد (۵۰۰ تا ۱۰۵۰ میلادی) و این امر از طریق تکامل تمدن مشترک اروپایی بر اساس دین مسیحیت میسر شد که در آن رم پایتخت معنوی به‌شمار می‌آمد و زبان لاتین نیز زبان اصلی آموزش بود. با ایجاد شکاف میان فرقه‌های چپ و راست مسیحیت، با گسترش امپراتوری فرانکی [۲] از بلژیک تا هلند کنونی و بروز تهدیدات خاورمیانه و حملات سپاه اسلام سبب شد حس هویت منطقه‌ای در اروپا تقویت شود و مفهوم اروپا به‌عنوان مجموعه‌ای واحد معنای بیشتری پیدا کند. واژه اروپایی تا قبل از سال ۸۰۰ میلادی معمولاً استفاده نمی‌شد، یعنی تا زمانی که چارل مگن [۳] به‌عنوان امپراتور مقدس رم از سوی پاپ منصوب شد و در شعر‌ها با عنوان پادشاه و پدر اروپا از وی یاد شد. امپراتوری فرانکی او اکثر مناطقی را که امروزه فرانسه، سوئیس، اتریش، جنوب آلمان و کشورهای بنلوکس (بلژیک، هلند و لوکزامبورگ) است، پوشش می‌داد. طرفداران ایده اتحاد اروپایی به تدریج به این باور رسیدند که وجود اروپای مسیحی متحد برای احیای امپراتوری مقدس روم الزامی است و همچنین از ناامنی‌های ناشی از اقدامات ترک‌ها در آسیای صغیر نگران شدند. در سال ۱۳۰۶ میلادی، پیر دوبویس؛ [۴] حقوق‌دان و دیپلمات فرانسوی این ایده را مطرح کرد که شاهزادگان و شهرهای اروپا بایستی یک «جمهوری مسیحی» [۵] کنفدرال تشکیل دهند که مجلس دائمی متشکل از شاهزادگان بر آن نظارت کند تا از برقراری صلح در اروپا اطمینان حاصل شود. در عین حال، اواسط قرن ۱۵ تهدید ناشی از ترک‌ها سبب افزایش حمایت‌ها از پیشنهاد شاه جورج، پادشاه بوهیما شد (مک‌کورمیک، ۱۳۹۰: ۷۲-۷۳).

تاریخ مشترک اروپا دربرگیرنده آمیزه‌ای از تمدن یونان باستان، تمدن روم باستان و تمدن مسیحیت است که با گذشت زمان تکامل یافته است. هویت اروپایی را می‌توان دسته‌ای از فرهنگ‌های مشترک اروپایی توصیف کرد. در عین حال، مسأله تقابل غرب و شرق، کاتولیک‌گرایی و پروتستانتیسم در برابر اورتدکس شرقی، مسیحیت در برابر اسلام ویژگی‌های مهم هویتی قاره اروپاست که بن‌مایه‌های تقابل و تضاد را دارند. یکی از مسائل مهم در تعریف هویت اروپا این است که این قاره از کجا شروع و به کجا ختم می‌شود. بیشتر کشورهای اروپایی تجربه‌های تاریخی مشترکی دارند، اما تقاطع‌ها و تقابل‌های مهمی همچنان باقی است. نخستین مرز تقاطع و تقابل سرزمین‌هایی است که زمانی توسط امپراتوری روم اشغال شد و اروپا را در طول مرزی که از دیوار هادریان [۶] در جزایر بریتانیا، در طول رودخانه راین و در ‌‌نهایت در طول رودخانه دانوب کشیده می‌شد، تقسیم می‌کرد. دومین مرز تقاطع و تقابل به اختلاف کلیسای کاتولیک و کلیسای اورتدکس به دلیل واقع جدایی بزرگ بود که روسیه، بلاروس و نیمی از اوکراین و صربستان را منزوی کرد. مرز تقاطع و تقابل دیگر سرزمین‌های اشغالی توسط امپراتوری عثمانی از سرزمین‌هایی بود که توسط این امپراتوری اشغال نشده بود و در واقع بخشی از مرز تقاطع و تقابل کنونی میان اسلام و مسیحیت را پدید آورد که در حال حاضر آلبانی، بوسنی و ترکیه را به لحاظ هویت دینی جدا می‌کند. همچنین مرز تقاطع و تقابلی که پس از صنعتی‌سازی اروپا در قرن ۱۹ ایجاد شد، در بخش‌هایی از اروپا از جمله شمال ایتالیا شکاف ایجاد کرد. در ‌‌نهایت، ایجاد پرده آهنین که به آغاز جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب انجامید، مرز تقاطع و تقابل دیگری در سراسر اروپا به وجود آورد (Culture of Europe: ۲۰۰۵). شناخت این مرزهای تقاطع و تقابل عامل کلیدی در فهم شباهت‌ها و تفاوت‌های فرهنگی در اروپا به شمار می‌روند. همچنین آن‌ها در تعیین معیارهای پذیرش کشور‌ها در اتحادیه اروپا اهمیت بنیادین دارند.

مفهوم هویت اروپایی پس از نشست کپنهاک با حضور اعضای شورای اروپا در سال ۱۹۷۳ مطرح شد که «بیانیه هویت اروپایی» را منتشر کرد. این بیانیه در ابتدا عناصر سیاسی و اقتصادی در تعریف هویت اروپایی داشت و بر نیاز کشورهای عضو این شورا به تدوین سیاست اقتصادی واحد در قبال کشورهای خاورمیانه، امریکا، شوروی و سایر کشورهای اروپایی غیرعضو شورای اروپا تمرکز داشت. فرض زیرین این بیانیه این بود که عوامل فرهنگی و منافع سیاسی مشترک بنیان‌های مشترکی بودند که می‌توانستند در ‌‌نهایت هویت ملی را ارتقا دهند. این بیانیه چارچوب‌های هویت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را مشخص کرد که بخشی از گفتمان مربوط به هویت اروپایی در مورد دهه‌های آینده به شمار می‌رفت. (Declaration on European Identity، ۲۰۱۳)

به طور کلی، هویت اروپایی در درجه اول ابعادی فرهنگی دارد. ابعاد فرهنگی هویت اروپایی از عناصر سیاسی-فرهنگی مانند ارزش‌های دموکراتیک و عناصر فرهنگی سنتی مشترک تشکیل می‌شود. در عین حال، هویت اروپایی مفهوم متغیر و در حال تکامل است که متاثر از تعامل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور‌ها با سیاست‌ها و نهادهای اتحادیه اروپاست. در حال حاضر، هویت اروپایی وجود دارد، اما انسجام و قدرت آن مانند هویت‌های ملی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیست. (Bellow، ۲۰۱۰) هویت پان‌اروپایی به احساس پیوند افراد به‌عنوان شهروند با اروپا اشاره دارد. توسعه و تقویت هویت مشترک اروپایی که مؤلفه‌های آن مطابق نظریه سازه‌انگاری و رهیافت فرهنگ راهبردی قابل تفسیر باشد، عامل حیاتی در ایجاد و تداوم همگرایی اتحادیه اروپای یکپارچه است که نتیجه آن تحقق واقعی سیاست خارجی و امنیتی مشترک و سیاست امنیتی و دفاعی مشترک خواهد بود.

رضا حقیقی در کتاب «فرهنگ و دیپلماسی در آینه سیاست‌ها و دیپلماسی فرهنگی اتحادیه اروپا» می‌نویسد: «از جمله پیش‌بایسته‌های همگرایی اروپا که سبب شده است تا این فرآیند، روند رو به رشدی در نیم قرن اخیر تجربه کند، وجود میراث‌های مشترک فرهنگی-تاریخی است. به طور کلی، ریشه‌های این مشترکات را در سه عامل تمدن یونانی، تمدن روم و مسیحیت می‌توان جست‌و‌جو کرد (حقیقی، ۱۳۸۶: ۱۳۰).

ناصر فکوهی در کتاب «تاریخ اندیشه و نظریه‌های انسان‌شناسی» می‌نویسد: «در واقع، افزون بر روحیه خودمداری و استثمارگری، آنچه که به‌عنوان هنجار‌ها و عناصر مقوم تمدن یونانی به فرهنگ اروپاییان رخنه کرده، مربوط به این برهه است. توصیف فرهنگ و آداب و رسوم مردمان بیگانه با هدف تحلیل سیاسی-اجتماعی یا در چارچوب مباحث و مجادلات فلسفی، بخش بزرگی از متون این دوران را به خود اختصاص داده است (فکوهی، ۱۳۸۴: ۴۵-۴۴).

عبدالرحمن عالم در کتاب «بنیادهای علم سیاست» می‌نویسد: «امپراتوری روم به دلیل قربانی کردن آزادی‌های فردی در راه وحدت، وجود فساد درونی به‌ویژه در میان طبقات بالا و نیز به دلیل یورش بربر‌ها فروپاشید، اما تأثیرات ماندگاری را بر جامعه و فرهنگ اروپایی بر جای گذاشت. به گفته گتل؛ اگر یونان توانست دموکراسی بدون وحدت را برقرار کند، روم وحدت بدون دموکراسی را ایجاد کرد» (عالم، ۱۳۷۹: ۲۲۲).

ربکا فریدمن و مارکوس تیل در کتاب «هویت اروپایی و فرهنگ: روایت‌های تعلق فراملی» ضمن بررسی جنبه‌های فرهنگی شکل‌گیری هویت فراملی و پرداختن به چرایی وجود هم‌زمان تلاش برای یافتن تعلق و هویت مشترک در اروپا و مقاومت در برابر آن می‌نویسند: «در بسیاری از مناطق اروپا، ملی‌گرایی و پوپولیسم رو به افزایش است و احساس وحدت و حس تعلق به اروپا رو به کاهش است» (Friedman & Thiel: ۲۰۱۲: ۴۶-۸۹)…

نویسندگان:
حیبب‌الله ابوالحسن شیرازی – دانشیار روابط بین‌الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
حمید نیکو – دانش‌آموخته کار‌شناسی ارشد مطالعات منطقه‌ای دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی