مجلس صبح جمعه ۱۰-۵-۹۳ (ابوریحان بیرونی – علم آموزی – تلاش در راه فهم و درک – خانم‌ها)

01

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

اسامی یادم نیست به نظرم ابوریحان بیرونی مریض بود و در همان مرض هم فوت شد. (اسامی مهم نیست) ابوریحان مرد بزرگ و عارف و دانشمندی بوده است. (این اسامی را در داستان‌ها نوشته‌اند ولی من یادم نمی‌ماند) فقیه مجتهدِ مسلم آن زمان به عیادتش آمد. وقتی به عیادتش آمد و احوال پرسی کرد ابوریحان گفت یک مسئله‌ای برای من پیش آمده که هرچه مطالعه کردم نفهمیدم، سؤالی راجع به مقررات ارث یا مسئله‌ی دیگری پرسید. آن فقیه جوابش را داد مسئله را برایش حل کرد. گفت آخر تو داری می‌میری، در این حالت مرگ چه دلیلی دارد که مسئله‌ی شرعی دورافتاده از من می‌پرسی؟ ابوریحان گفت که بله درست است که دارم می‌روم ولی این مسئله را بدانم و بروم بهتر نیست از اینکه مسئله را ندانم و بروم؟! فقیه تسلیم شد. بعد که بیرون آمد به فاصله کوتاهی ناله و نوحه از منزل بلند شد، رحلت کرد.

این مسئله‌ی مشهور می‌گویند که خداوند به آهو گفته فرار کن، به ببر و شیر گفته بگیر، هر دو امر الهی است. منتهی با این تفاوت وقتی کسی تنبلی می‌کند، می‌گوید امر الهی است ولی وقتی خداوند کمکی می‌کند، یادش می‌رود امر الهی است. حال آنکه همه‌ی آن امر الهی است ولی از همه‌ی اینها (امر الهی) مهم‌تر کوشش و زحمت‌کشی ما بشر است یعنی به ما می‌گوید بدو. ما باید خودمان زحمت بکشیم ولی نه اینکه هرچه ما زحمت می‌کشیم می‌شود، نه! علم هم باید در حدودی که می‌شود انجام داد ولی هیچ علمی را نمی‌شود به زور و در حالتی که انسان قابلیت درک ندارد، انجام بدهد. در راه علم هم خیلی‌ها خودشان را فدا کردند. یکی از محققین ژاپنی، میکروبِ یک کسالتی را به خودش تزریق کرد که بیمار شود بمیرد، منتهی به اطبا گفت تمام حالاتش را در این مدت بنویسند یعنی بفهمند که [بیماری چیست و تشخیصش بدهند] یا همین سل، که امروز قابل معالجه است یکی از دانشمندان، نیز همین کار را کرد و منتها چون سل یک بیماری است که فوری از بین نمی‌برد، خودش همه حالات و وقایع [در طول بیماری] را نوشت که حالا این کشف به نام او شناخته شده است. این موارد، یک چیز فوق‌‌العاده است، مثل داستان‌های عاشقانه می‌خوانیم، یک نحوه عشقی است که می‌خواهد خودش را فدا کند. خداوند به این درجه از هیچ‌کس (از ما) انتظار ندارد ولی به اندازه‌ی معمول باید انجام بدهیم، منتهی به یک درجه‌ای رسید یا از لحاظ سنی که دیگر نمی‌تواند بیشتر جلو برود یا درک و فهمش به واسطه‌ی کسالت مخدوش شده است. ولی هرچه هست در راه فهم، (فهم هم نه کتاب خواندن و دیپلم و لیسانس و …) فهم و درک یعنی تمام جهان، آموزگار ما هستند باید از تمام جهان یاد بگیریم، ان‌شاءالله.

Tags