مجلس صبح جمعه ۱۶-۰۳-۹۳ (جنبه ها و وظایف مختلف انسان -آقایان)

007

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

آدمي زاده، طُـرفه معجوني است / كـز فـرشته سـرشتـه وز شیطان
گـر كنـد میــل آن، شـــود بـه از آن / ور كند میل این، شـود پس از این

این قانونی است که خداوند در همه‌ی طبیعت چه در طبیعت مادی و چه در طبیعت انسانی مقرر کرده است. مثلاً در طبیعت مادی در شیمی خوانده‌اید، تجربیاتی که کردند می‌گویند آب از دو عنصر تشکیل شده اکسیژن و هیدروژن که هیچ‌کدامشان به طور عادی در دسترس ما نیست، آزمایشگاه‌ها استفاده می‌کنند ولی چیزی نیست که مورد استفاده عموم باشد. ولی از ترکیب این دو یک ماده جدید بوجود می‌آید که هیچ تسامح و نسبتی با اجزایش ندارد، آب بوجود می‌آید. این آب در دسترس همه هست، همه استفاده می‌کنند، بعکس ماده اولیه‌اش. این یک خاصیت دارد آن هم یک خاصیت، هیچ کدام به تنهایی نیستند. مراحلی است که در خود آفرینش هم قراینی دیده شده است که این گازها به آب تبدیل شده است، مراحل تکاملی را طی می‌کند.

هر کسی در خودش دقت کند اینکه گفته‌اند: مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه هرکس خودش را بشناسد، خدا را شناخته. این شناسایی چگونه هست؟ هرکسی خودش را می‌شناسد اسمی دارد شناسنامه‌ای دارد، بدنی دارد ولی این شناختن نیست. شناختن آن‌چه در ذهن خودش است آیا اینکه منی که می‌گویم من، در اختیار خودم هست؟ در اختیار کیست؟ خیلی تصمیمات را ما می‌گیریم می‌خواهیم اجرا کنیم، نمی‌کنیم بعداً خودبخود منصرف می‌شویم. معلوم می‌شود نیروی دیگری هست و این‌که از ترکیب وقایعی که برای ما رخ داده و افکار و حالاتی که داریم یک افکار و حالات جدیدی پیدا می‌شود که ما خودمان از آن خبر نداریم. البته امروز آمدند همه‌ی مسائل را از جنبه‌ی مادی‌اش بررسی کنند تا حدی هم در زمینه کوچکی موفق شدند یک مسائلی را کشف کردند. ولی تمام این‌ها با این آزمایشگاه‌ها و آزمایشات انجام نمی‌شود. خداوند در ضمن اینکه بشر را آفریده است، به این بشر، هم زندگی انفرادی داده و هم زندگی اجتماعی. البته این شعر که می‌گوید:

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

البته معنای خاص است که شاعر خواسته، چیز دیگری است. واقعش همین هم است هر کدام از ما که در این جمع هستیم، در یک عوالمی هستیم به یک چیزهایی فکر می‌کنیم و چیزهایی می‌خواهیم یک گذشته‌ای داریم و فکر می‌کنیم. این همه دریاست، هر فکری و ذهنی دریایی است پر از این ترکیبات. در این چیزها آنچه عرفان می‌گوید و می‌خواهد این است که اولا توجه کنید به اینکه ما خودمان چه هستیم! مَنْ عَرَفَ نفسَه بعد از آنکه شناختیم آن وقت می‌توانیم فکر کنیم، باید فکر کنیم این شناخت و این خواص از کجاست.

یک وظایفی خداوند به اعتبار انسانی که تنها باشد آفریده و یک وظایفی است به اعتبار این‌که انسان، در جامعه‌ی انسانهاست. (چون انسان انفرادی زندگی نمی‌تواند بکند اجتماعی آفریده شده) ولی هرگز این اجتماعی آفریدن، آن زندگی انفرادی را مخدوش نمی‌کند. یعنی وظایف هر انسانی برای تسلط بر خودش این است که همان:

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

یعنی به اعتبار اینکه یک انسانیست که وظایفی نسبت به دیگران دارد، باید کارهایی انجام بدهد و همچنین به اعتبار اینکه عضوی از جامعه است. هیچ کدام از این وظایف را نباید ترک کنیم برای بیشتر انسان‌ها مُدوّن هم شده، هم وظایف شخصی، هم وظایف اجتماعی. ان‌شاءالله خداوند ما را موفق بدارد در هر دو زمینه آنچه که وظیفه داریم انجام بدهیم.

Tags