وفای به عهد (قسمت دوم) – مهرداد مصوری

عهد نابســـتن از آن به که ببندی و نپایی
شیخ اجل سعدی

وفای به عهد - مهرداد مصوریوفای به عهد فضیلتی بزرگ و موضوع بسیار مهمی است که در تمام کتب آسمانی و در کلام تمام انبیاء و اولیاء الهی بدان پرداخته شده و در تمام ملل و فرهنگ‌ها نیز نقش بسیار مهمی را در روابط اجتماعی اعم از کشوری و لشگری تا کوچک‌ترین فرد جامعه ایفا می‌کند و در طول تاریخ نگاه داشت آنچه بسیار منشاء خیرات و برکات گردیده، و عدم توجه به آنچه مصائب و شدائدی را که نصیب خانواده‌ها و جامعه‌ها نساخته است. از اینرو پای‌بندی به عهد و پیمان یک اصل جهانی بوده و از امهات فضائل به شمار می‌رود.
وفای به عهد آنقدر نزد انسان‌ها مهم است که اشخاصی که بدین صفت متصف بوده و به قول و قرار خود پایبندی دارند همیشه نزد دیگران عزیز و محترم بوده و گفتار و کلامشان به عنوان سند مورد قبول واقع می‌شود. اصطلاح عامیانه ولی بسیار با معنای «سبیل گرو گذاشتن» که نشان می‌دهد در گذشته تا چه اندازه به وفای به عهد اهمیت داده و با مردی و مردانگی سنجیده می‌شده است و ناقض آن را خیانت کار و از دایره مردی خارج می‌دانستند.
عهد و پیمان در کتاب آسمانی قرآن کریم از قول خداوند متعال بسیار مورد پرسش و تاکید قرار گرفته و پایندگان آنرا حضرت حق مورد دوستی خود قلمداد نموده است البته نیاز به توضیح و روشن نمودن مطلب ندارد که عهد و پیمان در امور معنوی و الهی عهد و پیمانی است که از جانب خداوند توسط پیامبران و اولیاء خویش از مردم گرفته می‌شود اعم از عهد و پیمان نبوی تا عهد و بیعت ولویّه خاصه و البته در امور غیر الهی و غیر دینی عهد، تعهد، پیمان و قراری را هم که حضرت رسول اکرم با کفار بسته بودند خداوند می‌فرمایند که به عهد و پیمان خود با آن‌ها که قبلا بسته‌ای باید وفا کنی اگرچه آنان از دشمنان و کفار هستند. ازاینرو حقیر سراپا تقصیر به واسطه اهمیت موضوع این مختصر را جهت عزیزان ایمانی تحریر و تقدیم می‌نمایم:

….. ادامه
{اهتمام شارع مقدس اسلام به حرمت عهد و لزوم وفاى به آن}

و به همین جهت قرآن این کتاب عزیز هم در مورد دقیق‌ترین عهد‌ها و هم بىاهمیت‌ترین آن موارد با صریح‌ترین بیان و روشن‌ترین سخن از نقض عهد منع کرده، از آن جمله فرموده: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ، وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ، وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً، وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً، فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» «۱».
و این آیات همانطور که سیاقش به ما مىفهماند بعد از فتح مکه نازل شده، بعد از آنکه خداى تعالى در آن روز مشرکین را خوار کرد، و قوت و شوکتشان را از بین برد، اینک در این آیات بر مسلمانان واجب کرده که سرزمین تحت تصرف خود را که بر آن تسلط یافتهاند از قذارت و پلیدى شرک پاک کنند، و به همین منظور، خون مشرکین را بدون هیچ قید و شرطى هدر کرده، مگر آنکه ایمان آورند، و با این همه تهدید مع ذلک جمعى از مشرکین را که بین آن‌ها و مسلمانان عهدى برقرار شده استثناء کرده، و فرموده متعرض آنان نشوند، و اجازه هیچگونه آزار و اذیت آنان را به مسلمین نداده، با اینکه روزگار، روزگار ضعف مشرکین و قوت و شوکت مسلمین بوده است، و هیچ عاملى نمىتوانسته مسلمانان را از آزار و اذیت آن عده جلوگیر شود، و همه این‌ها به خاطر احترامى است که اسلام براى عهد و پیمان قائل است، و براى اهمیتى است که اسلام در امر تقوا دارد.
بله علیه شکننده عهد حکم کرده است که اگر عهدى را بعد از عقد شکست، آن عقد و آن پیمان ملغى و باطل است، و به طرف مقابلش اجازه داده که بر وى تجاوز کند، به‌‌ همان مقدارى که او به وى تجاوز کرده، و در این باره فرموده است: «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ، إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ،… لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً، وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ، وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ، وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ، فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ، لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ».
و نیز فرموده: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ، وَ اتَّقُوا اللَّهَ» و باز فرموده: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى، وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ اتَّقُوا اللَّهَ».
و جان کلام اینکه اسلام حرمت عهد و وجوب وفاى به آن را بطور اطلاق رعایت کرده، چه اینکه رعایت آن به نفع صاحب عهد باشد، و چه به ضرر او، آرى کسى که با شخصى دیگر هر چند که مشرک باشد پیمان مىبندد، باید بداند که از نظر اسلام باید به پیمان خود عمل کند و یا آنکه از اول پیمان نبندد، براى اینکه رعایت جانب عدالت اجتماعى لازم‌تر، و واجب‌تر از منافع و یا متضرر نشدن یک فرد است، مگر آنکه طرف مقابل عهد خود را بشکند، که در این صورت فرد مسلمان نیز مىتواند به‌‌ همان مقدارى که او نقض کرده نقض کند و به‌‌ همان مقدار که او به وى تجاوز نموده وى نیز به او تجاوز کند زیرا اگر در این صورت نیز نقض و تجاوز جائز نباشد، معنایش این است که یکى دیگرى را برده و مستخدم خود نموده و بر او استعلاء کند، و این در اسلام آن قدر مذموم و مورد نفرت است که مىتوان گفت نهضت دینى جز براى از بین بردن آن نبوده است. و به جان خودم سوگند که این یکى از تعالیم عالیهاى است که دین اسلام آن را براى بشر و به منظور هدایت انسان‌ها به سوى فطرت بشرى خود آورده، و عامل مهمى است که عدالت اجتماعى را که نظام اجتماع جز به آن تحقق نمىیابد حفظ مىکند و مظلمه استخدام و استثمار را از جامعه نفى مىکند.
و قرآن این کتاب عزیز به آن تصریح و رسول خدا (ص) بر طبق آن مشى نموده و سیره و سنت شریفه خود را بر آن اساس بنا نهادند و اگر نبود که ما در این کتاب تنها به بحث قرآنى مىپردازیم، داستانهایى از آن جناب در این باره برایت نقل مىکردیم، و تو خواننده عزیز مىتوانى به کتبى که در سیره و تاریخ زندگى آن حضرت نوشته شده مراجعه نمایى.
{مقایسه اسلام با دیگر سنتهاى اجتماعى در مساله عهد و وفاى به آن}
و اگر بین سنت و سیره اسلام و سنتى که سایر امتهاى متمدن و غیر متمدن در خصوص احترام عهد و پیمان دارند مقایسه کنى، و مخصوصا اخبارى را که همه روزه از رفتار امتهاى قوى با کشورهاى ضعیف مىشنویم که در معاملات و پیمان‌هایشان چگونه معامله مىکنند؟! و در نظر بگیرى که تا زمانى که با پیمان خود آن‌ها را مىدوشند پاى بند پیمان خود هستند، و زمانى که احساس کنند که عهد و پیمان به نفع دولتشان و مصالح مردمشان نیست آن را زیر پا مىگذارند، آن وقت فرق بین دو سنت را در رعایت حق و در خدمت حقیقت بودن را لمس مىکنى.
آرى سزاوار منطق دین همین، و لایق منطق آنان‌‌ همان است، چون در دنیا بیش از دو منطق وجود ندارد یک منطق مىگوید: باید حق رعایت شود، حال رعایت آن به هر قیمتى که مىخواهد تمام شود، زیرا در رعایت حق، مجتمع سود مىبرد، و منطقى دیگر مىگوید: منافع مردم باید رعایت شود، حال به هر وسیلهاى که مىخواهد باشد، هر چند که منافع امت با زیر پا گذاشتن حق باشد، منطق اول منطق دین، و دوم منطق تمامى سنتهاى اجتماعى دیگر است، چه سنتهاى وحشى، و چه متمدن، چه استبدادى و دموکراتى، و چه کمونیستى و چه غیر آن.
خواننده عزیز توجه فرمود که اسلام عنایتى که در باب رعایت عهد و پیمان دارد را منحصر در عهد اصطلاحى نکرد، بلکه حکم را آن قدر عمومیت داد که شامل هر شالوده و اساسى که بر آن اساس بنائى ساخته مىشود بگردد، و در باره همه این عهد‌ها چه اصطلاحیش و چه غیر اصطلاحیش سفارش فرمود.
ترجمه المیزان، ج۵، ص: ۲۵۷ الی ۲۶۳.
وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً (۳۴) الاسراء و به پیمان [خود] وفا کنید، زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد. (۳۴)
تفسیر شریف بیان السعاده:
وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ به طور عموم به هر عهد و پیمان اسلام که از شما در بیعت عام نبوى گرفته شده وفادار باشید اگر به عموم عهد و پیمان‌ها وفا کنید بالاخره شما را بر وفاى عهد اسلام مىرساند، و اگر به عهد و پیمان اسلام وفا کنید شما را به عهد ایمان مىرساند که با بیعت خاصّ و لوى حاصل مىشود و وفاى لازم مىباشد.
إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا بعد از تجسّم اعمال از عهد و پیمان پرسیده خواهد شد که آیا وفا بر تو کردند یا نه؟ یا از حال عهد‌ها پرسیده مىشود که آیا بر آن‌ها وفا کردید یا نه؟
تفسیر المیزان: مسئول در اینجا به معناى «مسئول عنه» است، یعنى از آن بازخواست مىشوید،… منظور این است که از خود «عهد» مىپرسند که فلانى با تو چه معاملهاى کرد، آن دیگرى چه کرد و… و همچنین، چون ممکن است عهد را که یکى از اعمال است در روز قیامت مجسم سازند تا به له و یا علیه مردم گواهى دهد، یکى را شفاعت و با یکى مخاصمه کند.
وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۸) المومنون و (مومنین) آنان که امانت‌ها و پیمان خود را رعایت مىکنند، (۸)
تفسیر شریف بیان السعاده:
امانت‌ها چنانچه در سورهى نساء گفته شد، در سورهى احزاب خواهد آمد: عبارت از هر چیزى است که نزد انسانى امانت گذارده شده تا محفوظ و سالم مانده و براى صاحبش نموّ کند، به طورى که در صورت مطالبهى صاحبش به او تسلیم نماید، این معنا بر امانتهاى صورى که بعضى از مردم نزد بعضى دیگر مىگذارند صدق مىکند، بر امانتهایى که خداوند بهطور تکوینى نزد بندگان و کنیزانش گذاشته نیز صادق است. این امانت تکوینى از امانتهاى اصلى است و‌‌ همان لطیفهى سیاره انسانى مىباشد که خداوند بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشت، که از حمل آن خوددارى کردند، آن بار امانت را انسان بر دوش کشید. از سایر نعمتهایى که خداوند بر بندگانش داده عبارت از: اعضا، جوارح، قوا، مدارک، علوم و مناسک تکوینى است، از امانتهایى که خداوند نزد بندگانش توسّط جانشینان و مظاهرش به امانت سپرده، احکام قالبى نبوى و قلبى و لوى، اذکار جلى و خفى. و ودیعههاى وصایت که هر امامى براى امام دیگر مىگذارد و مقصود از عهد چنانچه مکرّرا گذشت بیعت عام و خاصّ است، زیرا عهدى که مورد نظر است و از آن سؤال مىشود عبارت از میثاق و پیمانى است که بین انسان و خدا توسط مظاهر او با بیعت به دست آنان حاصل مىشود، سایر عهود و عقود مانند نذر‌ها، عهد‌ها و سایر عهد و پیمانهایى که بین بندگان واقع مىشود بالطّبع مقصود است
مراعات امانت به این است که در حفظ و به نموّ رساندن آن کوتاهى نکند اگر امانت نامى باشد، آنچه را که نگهدارى آن امانت احتیاج دارد از قبیل مأکول و مشروب و مخزن و بستن در، نقل مکان و جابهجایى باید همهى این‌ها را متحمّل گردد.
اگر آن امانت از چیزهایى باشد که به این چیز‌ها احتیاج پیدا مىکند و مراعات عهد و پیمان به این است که شروط آن را نقض ننماید. ترجمه بیان السعادة، ج۱۰، ص: ۱۶۴ و ۱۶۵
تفسیر المیزان:
آیه مورد بحث مؤمنین را به حفظ امانت و خیانت نکردن به آن و حفظ عهد و نشکستن آن، توصیف مىکند و حق ایمان هم همین است که مؤمن را به رعایت عهد و امانت وادار سازد، چون در ایمان معناى سکون و استقرار و اطمینان نهفته، وقتى انسان کسى را امین دانست و یقین کرد که هرگز خیانت ننموده پیمان نمىشکند، قهرا دلش بر آنچه یقین یافته مستقر و ساکن و مطمئن مىشود و دیگر تزلزلى به خود راه نمىدهد.
وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۳۲) المعارج
و (مومنین) کسانى که امانت‌ها و پیمان خود را مراعات مىکنند. (۳۲)
تفسیر المیزان:
«وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» آنچه از کلمه «امانات» زود‌تر از هر معنایى به ذهن مىرسد، انواع امانتهایى است که مردم به یکدیگر اعتماد نموده، و هر یک به دیگرى مىسپارد، از قبیل مال و جان و عرض، و شخص امین رعایت آن را نموده در حفظش مىکوشد و به آن خیانت نمىکند…. در نتیجه آیه شریفه شامل همه حقوق چه حق اللَّه و چه حق الناس مىشود، و اگر یکى از آن حقوق را تضییع کنند، به خداى تعالى خیانت کردهاند.
عهد و پیمان دراحادیث:
پیامبر (ص) فرمودند: الخیانة تجلب الفقر = خیانت [به مال دیگران] فقر (ناداری) را به دنبال می‌آورد. (کتاب: اسلام دین فطرت – زیر نظر فقیه و عالم بزرگ حضرت آیت الله منتظری)
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمایند: کسی که به عهد و پیمانش وفا نکند دین ندارد.
حضرت علی علیه‌السلام فرمود: همانا عهد و پیمان‌ها گردن بندهایی در گردن‌ها هستند تا روز قیامت. کسی که آن را به پا دارد، خداوند او را به (هدفش) می‌رساند و کسی که آن را بشکند خداوند او را به خودش وا می‌گذارد.
امام صادق (ع) فرمود: «به طولانی بودن رکوع و سجده کسی نگاه نکنید، زیرا چه بسا این کاری است که شخص ممکن است به آن عادت کرده و اگر ترک کند موجب وحشتش شود; ولیکن به راستگویی و امانتداری او نگاه کنید.»

عهد و پیمان در رساله شریفه پند صالح:
وفا
و نسبت به هر کسی که از او نیکی به تو رسیده وفادار باید بود نه فراموشکار چنانکه قولی که داد نباید فراموش نماید و پیمانی که بست باید بر آن بپاید و رفتار کند.
(رساله شریفه پند صالح – حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن صالح علیشاه طاب ثراه)
(۱) – برائتى است از ناحیه خدا و رسول او که باید به مشرکین اعلام شود، که بین شما مسلمانان و بین آنان عهدى برقرار شده و آن اینکه در مدت چهار ماه کسى از مسلمانان متعرض شما نمىشود، و مىتوانید با ایمنى کامل سفر کنید، و بدانید که شما نمىتوانید خدا را به ستوه بیاورید، و نیز بدانید که خدا کافران را خوار خواهد کرد و اعلامى است از ناحیه خدا و رسولش به سوى همه مردمى که در روز قربانى در منا جمع مىشوند: اینکه خدا و رسول او از مشرکین بیزارند، حال اگر توبه کنید که برایتان بهتر است، و اگر هم چنان از پذیرفتن دعوت حقه اسلام اعراض کنید، بدانید که نمىتوانید خدا را به تنگ بیاورید، و تو اى رسول، کفار را به عذابى دردناک خبر بده، که در انتظار ایشان است مگر آن عده از مشرکین که شما با آن‌ها پیمان بستید، و آن‌ها پیمان شما را هیچ مقدار نشکستند، و علیه شما با احدى هم پیمان نشدند، شما نیز مامورید که عهد آنان را تا مدتى که مقرر کردهاید بپایان ببرید، چون خداى تعالى مردم با تقوا را دوست مىدارد همین که چهار ماه حرام- رجب و ذیقعده و ذیحجه و محرم- تمام شد، مشرکین را هر جا که یافتید به قتل برسانید، و دستگیر و محاصره کنید، و در هر کمین گاهى به کمین بنشینید. «سوره توبه، آیه ۵- ۱».

 

مهرداد مصوری
بهمن ۱۳۹۰