مجلس صبح چهارشنبه ۳-۳-۹۱ (خواب یا مکاشفه-حفظ ایمان-درک حکمت دستورات الهی-خانم‌ها)

پیام دوست - بیانات مکتوب حضرت مجذوبعلیشاه

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

یک سؤالی رسیده بود که از کجا تشخیص بدهیم این که می بینیم خواب است یا مکاشفه ؟! اصلاً مکاشفه را رها کنید، فکر کنید که مکاشفه ای وجود ندارد برای اینکه مکاشفه اگر باشد، خودش می گوید که من از کجا هستم!! منتها افراد چون خیلی دلشان می خواهد که مکاشفاتی داشته باشند و ببینند منتظر بهانه هستند. هر چیزی را ممکن است مکاشفه بدانند، این است که این مورد را کنار بگذارید، خود رؤیا هم یک مکاشفه است منتها تفاوتش این است که در مکاشفاتِ اصطلاحی که ما می گوییم از یک منبع غیبی سر چشمه می گیرد و منبع غیبی که علاقه مند است که در سرنوشت این شخص دخالتی و نگاهی کند یا برنامه آینده زندگی اش را تعیین می کند یا نسبت به گذشته اش اظهار نظر می کند. منتها رؤیا نظر بر تمام مشکلات زندگی شخص دارد، تمام مشکلاتی که دارد و تمام وقایع خارجی که دیده است همه اینها مؤثر هستند و حتی آنچه در کودکی، در کودکیِ که شما و ما خیال می کنیم کودک هیچ چیز نمی فهمد، در آن کودکی دیده است در او اثر می کند و اثر آن هم عمیق است.
چند روز پیش راجع به صلح پیغمبر با مکه ای ها که مشرکین هستند صحبت می کردیم. مشرکین هم به این اندازه در نظر الهی مطرود هستند که از هر دسته ای دیگر مطرودتر هستند، فقط در مورد مشرکین خداوند فرموده است «… إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ… » (توبه/۲۸) در مورد دیگران چیزی نگفته است، اما این مشرک الان دیگر در دنیا به آن شکل وجود ندارند، که آن زمان ها سنگ(بت) می گذاشتند و می پرستیدند ، البته وهابی ها می گویند که همه این کارایی که شما می کنید بت پرستی است، بنابراین مشمول همین مورد هستید ولی نه! منظور بت های آن زمان است. پیغمبر با همین مشرکین قرارداد بست برای خاطر مسلمین برای اینکه امنیت مسلمین تضمین بشود و راحت باشند، آخر مکه دست همین مشرکین بود. رجال و قُدمای مکه از مشرکین بودند. آنها مسلمان ها را اذیت می کردند و می کشتند. حتی غلام و کنیز خودشان که مِلکش بودند مثل گوسفند به این شکل برخورد می کردند. همان ها را گاهی خیلی زیاد اذیت می کردند. با آنها قرارداد بست گفتند در لشکر ما اگر کسی به طرف شما آمد خواست پناهنده بشود او را بر نگردانید هر طوری خواستید با او رفتار کنید، اما از طرف شما برای ما هر کسی آمد، اگر خواستید ما او را پس می دهیم، که داد و بیداد و صدای بعضی مسلمان ها بلند شد، مسلمان هایی که معتقد نبودند، چرا معتقد بودند ولی در ذهنشان خدشه بود که این نوع کارهای پیغمبر صحیح هست؟! از جانب خداست یا نه؟! می گفتند که خیلی کسر شأنِ ما مسلمین هست که اگر مسلمانی رفت به آنها پیوست پس ندهند، اگر از آنها پیش ما آمدند پس بدهیم.
این به همین دلیل است که مسلمان به آن اندازه در اعتقادش قوی و ثابت قدم هست که از اعتقاد خودش بر نمی گردد، اگر هم به سمت مشرکین رفت یا حقه ای در کارش است، می خواهد مشکرین را گول بزند یا موقتاً برای حفظ جان خودش این کار را می کند، اعتقادی که به خدا دارد،عوض نمی شود. اما مشریکن نه! همه ی مشرکین باید مسلمان بشوند. همچنین یک مصداقِ دیگرِ این امر همین اذان و اقامه ای است که به گوش کودک می خوانند، که خُب خیلی ها می گویند این چه کار عبث و بیهوده ای است، آنها افرادی هستند که آینده را نمی بینند یا اطلاعاتشان کم است. بعد ها بر آنها کشف شد که کودک از وقتی که به دنیا می آید یا حتی از وقتی که جنین است و در رحم مادر است آثار خارجی در او اثر می کند. اگر در زمان حمل مثلاً مادر خیلی کارهای خسته کننده با روحیه ی خراب انجام بدهد در بچه ای که به دنیا می آید مؤثر است، البته این اثر به شکلی است که می شود با اثر تربیت روی آن را پوشانید ولی از بین نمی رود. همچنین در کودکی دستوراتی که برای بچه ها داده اند که در آیات قران است. حتی آنجا که مثلاً بچه ها را مثل محرم تلقی میکردند آیه قرآن محدود کرده است خطاب به زن هاست که گفته است که فرزندان شما در سه مورد وقتی می خواهند بیایند، از شما اجازه بگیرند. مثلاً آن وقت هایی که لباس عوض می کنید، و خُب همینطور توصیه شده است(به مادر ها می گوید) که در مقابل چشم کودک هیچ گونه صحبت یا حرکتی که جنبه ی زناشویی داشته باشه انجام ندهید چون این حرکت در ذهن کودک نقش می بندد و احترام و ادبش نسبت به پدر و مادر کم می شود.
همه ی جامعه شناس ها و روان شناس ها این موضوعات را می بینند بعد دنبالش می روند اما همین دستورات ساده ای که در دین اسلام هم هست و در قرآن هم هست به این موارد توجه نمی کنند و راه دور می روند. این است که طبیعتی که برای ما مسلمین مقرر و تعیین کرده اند کاملاً منطبق با طبیعت و فطرت است. گو اینکه گفتم یکی از زیست شناسان می گوید که سلسه تکامل حیوانات به انسان رسیده است، یعنی انسان کامل ترین حیوان روی زمین است ولی دیگر کامل تری نخواهد آمد. حالا این مورد را بعضی ها می گویند نه! ممکن است یک انسان دیگری بیاید که خیلی نیرو ها را داشته باشد. خداوند برای انسان حالا چه دنباله ی خلقت آنجا باشد، چه جداگانه خلقت کرده باشد برای انسان یک وضعیت خاصی آفریده است. آن زمانی که انسان نبود و حیوانات فقط بودند خداوند فرمود که « … إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً …» (بقره/۳۰) من در زمین می خواهم برای خودم خلیفه بگذارم. نفرمود از شما حیواناتِ موجود یا نسل آنها ولی خودش جداگانه خلیفه خلق کرد. یعنی یک انسان خلق کرد که قابلیت و لیاقت خلافت داشته باشد. حالا این انسان که آفریدند، گاهی که به نفع خودش است، خودش را یک حیوان حساب می کند، گاهی که به نفعش نیست می گوید نه! ما اصلاً مستقل هستیم.
ولی به هر جهت چون خداوند خلافتِ الهی را فقط به این جاندار داده هست حقش هست به دستورات الهی و دستوراتی که او برای تربیت این خلیفه داده است، توجه کند. بعد حالا بعضی ها در دوران قدیم و همینطور در این دوران، در عین اینکه توجه و اطاعت می کنند ولی از همه ی حکمت هایش خبر ندارند. خدا که فرمود « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا…» (بقره/۳۱) اما به تدریج علم بشر به این اندازه پیشرفت کرده است که به همین طریقی که الان صحبتش شد، حکمتِ تمام دستورات الهی را پیدا می کند، تمام که نه!برای اینکه مهم ترین حکمت، اراده خودِ خداوند است که در دسترس ما نیست. ولی به هر جهت دنبالش می رود. بنابراین این قسمت را رعایت کنید.
شاید یک حکمت اینکه خداوند مثلاً دین مقدس اسلام را برگزیده است یک جنبه شریعت به آن داده و یک جنبه طریقت. جنبه ی طریقتی، راهِ به سوی خداست در هر لباسی که هستیم راهِ به سوی خدا را طریقت می گوییم ولی از طرف دیگر خداوند به این بشر می خواهد تعلیم بدهد « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا…» (بقره/۳۱) یک قلمروی تغییر پذیر باید باشد و آن قلمرو احکام شریعت و احکام علما است، طریقت فرق نمی کند نماز همیشه نماز است و همیشه هم به این صورت بوده و خواهد بود. ولی شریعت طرز نماز است که به چه شکل باشد، آن ثابت است تغییر نمی کند. این است نمی شود گفت که دین اسلام جامد هست و هیچ راهی به تفاوت و ترقی ندارد،و نمی شود گفت متغیر است، هم جنبه متغیر دارد و هم جنبه ی جامد دارد، ما اگر دستوراتش را رفتار کنیم به هر دو جنبه اش توجه می کنیم.

Tags