مجلس صبح چهارشنبه 9-9-90(قضاوت-حیاء-وراثت و تربیت فرزندان-انسان خلیفه الهی)

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

درجلسه خانمها ، کاغذی که پرسش می کنند فراوان هست ولی آقایان مثل اینکه مشکلی ندارند ، هیچ نامه ای نمی نویسند . منتظرند ، البته از طرف آنها اگر دفاع کنم می گویند ما منتظریم هر چه به ما مصلحت هست بگویند وآنچه مصلحت هست حتماً می گویند. بنابراین ما به چیز دیگری نیاز نداریم که بپرسیم. خوب شما می گویید ما این مشکلات را داریم. هر دو راست می گویید مشکل همین است که هر دو راست می گویید و هر دو صحیح می گویید. آن داستان ملانصرالدین را شنیده اید ما خیلی مرید و به اصطلاح، علاقمند به ملانصرالدین هستیم. برای اینکه حکمای ما و علمای ما در این لباس خیلی از مسائل را بیان کرده اند. می گویند به او گفتند قاضی بشو و مسند قضاوت به او دادند. بعد در خیمه قضاوت که نشسته بود خوب طبق معمول زنش هم پشت پرده بود البته طوری نبود که بفهمد. گوش می داد به قول معروف استراق سمع می کرد.مدعی اول آمد یک مقداری از حرفهایش را زد وادعایش را گفت واز فلان کس طلبی دارم نمی دهد .ملا گفت: حق با توست تا این رفت و طرف مقابلش آمد او هم همینجور حرف زد دفاع از کارهای خودش و هرچه می گفت،ملا هم به او می گفت حق داری . وقتی رفتند، زنش که صورت جلسه مذاکرات در ذهنش بود از پشت پرده آمد گفت که این چه طوری هست ؟ تو به آن یکی گفتی حق داری .همه اش می گفتی حق داری حق با توست حق داری بعدی هم که آمدهمه اش گفتی حق با توست تو که قضاوت بلد نیستی.او گفت بله تو هم حق داری. مشکل وقتی است که همه حق دارند و مشکل قضاوت هم همین است این کسانی که این داستان را ساخته اند ضمنا خواسته اند بگویند قضاوت خیلی مشکل است. عیسی (ع) هم فرمود: اگر بخواهید خداوند در اعمالت قضاوت نکند درمورد بندگان خدا قضاوت نکن. قاضی یک شغل خشنی است چنین و چنان فلان اینها ماکه جنس لطیف اسم گذاشته اند دیگر قضاوت معنی ندارد نه قضاوت که می گویند هرگونه نتیجه گیری که از کاری می کنند یک نحوه قضاوت است وقتی می گویید فلان کس چه آدم خوبی هست این قضاوتست. وقتی میگویید چه آدم بدی است این هم قضاوت است .البته درجامعه باید بالاخره یک نفری قضاوت بکند . ولی خوب شرایطش هم هست بنابراین این توصیه و راهنمایی را به همه عرضه می کنم که درمورد اشخاص، افعال و آثار زود قضاوت نکنید. قضاوت هم اگر می کنید قضاوتتان برای خودتان است نه برای دیگران. سوال دیگر خوب یک کسی گفته است که مادری از فرزندش یا فرزندانش نه من رمالم و نه پیغمبر واهل وحی هستم.  مستنداست بر آیات قران است شاید عین این مطلب را با همین عبارات یکی دوبار گفته ام که در اسلام و در فقه شیعه یک جا می گوید حیا رکن دین است کتاب اصول کافی را نگاه کنید از ائمه آمده شده که اگر کسی دهن دریده یا چشم دریده( بی حیا) باشد خدا نگاهش نمی کند به حرفش هم گوش نمی کند. ماخذش هم ماخذ حیا، شما می توانید بگویید آخر ما را که جز حیوانات گفته اند یکی از حیوانات روی زمین آمد گفت چرا هیچ حیوانی لباس ندارد. ما اینجا این تفاوت را داریم . در روزی که پدرومادرمان، آدم و حوا این تخلف را کردند این تخلف یک نگرانی ، ناراحتی و داشت و آن این است که به آنها گفتند بفرمایید بیرون اینجا دیگر جای شما نیست آیا بدون فکر خداست؟ خدای نکرده، کاری بدون اراده ی الهی انجام نمیشود. یک مصلحتی بود و آن این است که به ما نشان داد وقتی خداوند به باغش آمد البته اینجا ماناچاریم یک خورده مثل تورات خدارا هم یک کسی مثل خودمان حساب کنیم. آمد و در باغش گشت و دید باغبانش نیست. باغبانش و زنش نیستند، آدم را صدا زد گفت کجایی؟ چرا نیستی؟ این گفت لختم ، شرم دارم یعنی از همان روز اولی که تخلف کرد انسان فهمید که باید حیا داشته باشد شرم داشته باشد که خوب نتیجه اش را می بیند. در جوامع عرف وعاداتی که در همه جوامع هست نشان دهنده این است که انسانها شرم باید داشته باشند واین شرم هم طبیعی است یعنی آدم وحوا هم همانجور لخت نیامدند ، بعد بگویند که یک لباسی به ما بدهید. نه اصلا نیامدند و خجالت کشیدند که تا آن جریان را شنیده اید. در فطرتشان بود منتها قبلا این فطرت فطرت انسانی، یعنی فطرت یک حیوان ناطق .این فطرت در آنها آشکار نبود فطرتشان، فطرت فرشتگان وملائک بود وفطرتشان در بر فرشتگان بود. برای اینکه خداوند باغی را که درست کرد به هیچ یک از فرشتگان نگفت که بیایید . آدم را اینجا آورد وبعد دلش سوخت که این آدم تنهاست حوا را هم آفرید که دونفری باشند تنها نباشند .اما اینکه باصطلاح حیا در دین گفته اند . یک مثلی وعبارتی در بین علما هست می گویند( لا حیاء فی الدین) در دین حیا نیست یعنی چه ؟ پس آن حیا چیست؟ آن حیا بالاتر از دین است برای اینکه دین بعد از آن که فطرت انسان، آدم به دنیا آمدندآن وقت فطرت دینداری ، دین خواهی ظاهر شد به علاوه آن حیا راجع به طرز زندگی واحکام فقهی است یعنی اگر یک سوالاتی درموردی داشتید باید از اهل فن بپرسید.

این(لاحیاء فی الدین) که می گویند اینجا این معنی را دارد حالا البته حکمتهای این بودن ونبودن حیا در آن مورد فراوان است .

همه مسایل اخلاقی از این قبیل به ارث می رسد این مسئله ای که حتی موجب شده است که خیلی ها به نژاد معتقدند. می گویند فلان نژاد اصلا بی حیا هستند یا فلان نژاد طبیعتا با حیا و مهربانند. یک اخلاق وخصوصیات خاصی بعضی ها دارند در یک قبیله ای که آن قبیله با آن شناخته شده به خصوص این مسئله در زندگیهایی که قبیله ای است مثلا عرب قدیم یا نمی دانم ،هر قبیله ای یک خصوصیتی دارد واین خصوصیت هم یک چیزی است که همه می دانند که مثلا این مشهور است داستان روضه خوانان نیست، داستانی است که منتها ما باید به جای اینکه همین طوری ازآن رد شویم باید نتیجه گیری می کردیم .البته تمام صفات اینها به ارث نمی رسند ارث هم یعنی چه؟ یعنی یک پدریا مادری ، فرزندی که می آورند فرزندشان یک خصوصیاتی از پدر یا از مادر یا از هر دو جمع می کند و نشان می دهد. همین جور پدر به پسری می دهد پسر به پسرمی رسد همین جور تا در قومی می ماند در این زمینه در علمای طبیعی قدیمی، اتفاقا شرقی نه ، علمای غربی اینها معتقد بودند که از پدر بر فرزند اثر نیست از مادر بر فرزند هم اثر نیست و بنابراین نظری و کاری به اینکه فرزندان چه جور باشند نداشتند به تدریج از علمایی که آمدند گفتند نه خیلی اثر هم هست و بنابراین گفتند بچه را از دو سالگی باید مواظب باشید نمی دانم درآن اثر هست. این است که برای علم جدید، افتخاری می دانستند چون در قدیم راجع به این مسایل اصلا حرف نمی زدند ولی ما برحسب دستورات اسلامی مان معتقدیم که بچه از همان اول، خصوصیات پدر و مادر را می برد به این معنی که فرض بفرمائید گوسفند وقتی بچه دار می شود، حامله میشود بچه اش عین خودش است گوسفند است چرا گاو درنمی آید؟ به همین طریق انسان هم غیر ازاین ظواهر بدن، یک خصوصیات اخلاقی دارد که به او ارث می رسد. حالا در این زمینه خیلی مفصل است که از لحاظ علمی جایش اینجا نیست ، بنابراین دستوراتی دادند از اولی که به وجود می آید باید مراقبت کرد .

بسیاری از خصوصیاتی که در افراد می بینیم اینها از  پدر و مادر واز دوران حمل به ارث رسیده همانطوری که حافظه انسان متفاوت است بعضی ها از دیروزشان یادشان نیست بعضی ها از دو سه سال پیش یادشان است بعضی ها هم از شیر خوارگی یادشان است . (داستان بوعلی سینا) بوعلی سینا یک وقتی نشسته بود مارش واینها هم بودند مادرش گفت من در بچگی این ابن سینا ( آن وقت اسمش حسین بود) یک روز می خواستم سر و صورتم را بشورم نمی دانم گردنبند را در آوردم و گذاشتم کنار جوی آب، بعد که آمدم بیرون ، لباس را که پوشیدم آمدم این گردنبند را بردارم هرچه گشتم گردن بند نبود گم شد. بوعلی سینا که حالا بزرگ بود گفت من یادم می آید که یک روزی که آسمان سوراخ سوراخ بود یک کلاغ آمد ویک گردن بندی از این کنار برداشت، برد و در لانه خودش  گذاشت ،حالا بروید ببینید در آن لانه هست؟ نردبان گذاشتند رفتند دیدند بله گردن بندی که در یک سالگی، دو سالگی بوعلی گم شده بود پیدا شد بعداز 10یا 15 سال. این  نقش حافظه دربچه است.

حالا که ما می بینیم تصاویر خارج مثل عکاس در در ذهن بچه انسان منعکس می شود ، مثل این فیلمهایی که این دوربین ها دارند .بدون اینکه ما بدانیم عکسها را بر می داشت همه اینها به خصوص از پدر و مادر در فرزند منعکس می شود. ذهن فرزند در درجه اول متوجه افکار واعمال پدر و مادرش است واز اینها عکس بر می دارد ممکن است آن وقت نفهمد بگوید آسمان سوراخ سوراخ است که منظورش البته یک سبد یا یک الک بود که روی آن گذاشته بودند .این دیده که سورا خ سوراخ است و لو اینکه به صورت غیر طبیعی باشد عکس بر می دارد بنابراین این را توجه کنید همین عکس برداری همین اثراز اول حمل منعکس می شود بسیاری از بیماری هایی که مادرزادی نوزاد هست ، این از آن زمانی که چیزی نبوده موجود واقعی نبوده از آن زمان در ذهنش هست این را مواظب باشید تمام این ناراحتی های زندگی که می شود اگر مادر با صبر و تحمل، سختی را که نمی تواند تحمل کند آن چیزی را که می تواند، با کوشش و با لبخند مرتفع کند برای اینکه چه فایده مشکلی که شما می بینید مشتتان را تکان بدهید چه فایده دارد ؟ لبخند، ریشخند شیطان است که می خواهد اذیتتان کند، بگویید نه اذیت نمی شوم این هم داده خداست اینها همه در فرزند آینده تان موثر است. اینکه به گوش بچه اذان واقامه می گویند همین است همانطور که چشم تصویر برمی دارد گوش هم شنیده را ضبط می کند تا بعد معنایش را بفهمد وهرچه زودتر ضبط کند اثرش هم بیشتر است یعنی حرفی که شما الان بشنوید خیلی اثرش بیشتر است تا حرفی که در ایام کودکی شنیده باشید. بنابراین این وظیفه، یعنی حق عمده ای است که فرزند بر پدر و مادر و به خصوص بر مادر دارد. یعنی دستش نمی رسد سایر جاها شما بر فلان همسایه تان یا بر فلان قوم وخویشتان یا برپدرتان برمادرتان حقی دارید خوب هردویتان زنده اید حرف می زنید ولی این زبان که ندارد زبانش هم شما هستید این است که خیلی موثر است و مسولیتتان درمقابل فرزندی که ظاهرا وجود وزبان ندارد برشماست .این هم یک مطلبی که البته اینجا مسئله وراثت به قولی می گویند انتخاب اصلح پیش می آید که خوب جنبه های علمی اش خیلی مفصل است ولی خوب مختصرهایش همین چیزهایی است که الان من گفتم . حتما کسانی هستند که موقع امتحان نت بر می داشتند . اینها به منزله آن نت است یعنی همه چیزها در همین نهفته است. ولی این مسئله وراثت فکری وروح در بین مردم مشهود است همه می بینند تا یک حدی ولی اندازه اش را هیچ کس نمی داند تا یک حدی اگر جامعه منظم باشد تمام  صفات به ارث می رسند ولی با این جوامع شلوغی وانحرافات که در دنیا هست باید گفت همه این چیزها تا حدی مشروط شده است.حالا ان شاءالله خداوند مارا حفظ کند .همیشه از شر شیاطین جن وانس به خدا پناه ببریم. شیاطین جن و انس ، انس یعنی ماها جن یعنی درهمه اینها شیاطین هست .خوب ما مخلوقات خداوند ما بشرها هستیم حیوانات هستند

فرشتگان هستند، شیاطین هستند، اجنه هستند، خوب این کره زمین را خدا، به بشر داد. حیوانات را گفت تحت نظر شما باشند پس بنابراین ما در اینجا بر حیوانات موکل هستیم فرشتگان که خداوند به فرشتگان گفت که(فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ )(سوره حجر-آیه 29) وقتی آماده اش کردم از روح خودم در او دمیدم  بر او سجده کنید. بنابراین اگر روح خدا در شما دمیده شده باشد فرشتگان هم بر شما سجده می کنند اینکه مال فرشتگان است. شیاطین، هم بارها خداوند در همه جا گفته است هر وقت شیاطین جن وانس (جن یعنی چیزهایی که دیده نمی شود )وسوسه ها و نگرانی ها آمد به من پناه ببرید .یعنی نه اینکه فقط همین (اعوذ بالله ) بگویید نه بلکه واقعا به خدا پناه ببرید. برای اینکه در داستانها گفته اند جن وشیاطین اول مقیم کره زمین بوده اند خدا اینها را از کره زمین بیرون کرد گفت بشر بیاید البته گاه گاهی اینجا می آیند ومی خواهند اذیت کنند اینکه همه اینها با ما دشمن هستند و ما یک تنه هستیم. چون خداوند گفت که(إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً…………)(سوره بقره-آیه 30) ما را خلیفه خودش قرار داد خیلی مهم است بنابراین از چیزی نترسید . ما چون خلیفه خدا هستیم مثل بعضی از خلفای عباسی و اموی نباشیم  که آنها می گفتند ما خلیفه رسول الله هستیم ولی پسر فرزند رسول الله را می کشتند،نه اگر واقعا خلیفه ای که خدا آفریده باشید از کسی واهمه ندارد .