مجلس صبح دوشنبه ۱۶-۸-۹۰(عید سعید قربان – آقایان)

بسم الله الرحمن الرحیم

نفس را هفتصد سر است و هر سری از فراز عرش تا تحت الثری.
اینکه خداوند در این عمر که در طبیعت کوتاه است به ما داده و هر سال یکبار به علامت کشتن نفس و لااقل یکی از سرهای نفس در ماه ذی الحجه به ما مجال داده و انشاءالله به ما توفیق بدهد که تا عمر داریم این هفتصد سر را نابود کنیم. در غیر از مظهریتی که این تشریفات دارد قربانی کردن یک حیوانی که خداوند از اول برای روزی بشر آفریده، کمال همان گوسفند این است که در عید قربان کشته بشود کما اینکه کمال انسان در زندگی معمولی این است که لااقل یکی از سرهای نفس را بکشد. اگر یکی را به یاد خدا بکشد همه سرها کشته می شود.
نکته دیگری که در این نهفته است این است که اگر توجه کرده باشید در چیزها دیدید دو گروه افراط و تفریط از لحاظ کشتن حیوان در مردم هست. عده ای حتی حاضر نیستند یک حیوان خیلی ساده ای را بکشند و حتی از کشتن ابا دارند و عده ای دیگر اصلا” روزیشان و کارشان آدم کشی است، نه تنها حیوان کشی، آدم کشی است. البته چه بسا برای خودشان توجیهی قائل می شوند ولی به هر جهت مخلوق خداوند است. یک مخلوق خداوند را باید بکشند و حال آن که این مخلوق اگر بد یا خوب مصنوع دست اوست. هر انسانی برای خودش محترم است و همه انسانها به اعتبار اینکه مصنوع دست محبوب ماست و صنعت خداوند است برای ما محترم است و حتی خداوند برای اینکه به ما یاد بدهد فرموده است نه تنها شما که مخلوق من هستید من خودم هم به این مخلوق اهمیت می دهم (وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَم) (همانا که ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم –سوره اسراء – آیه 70). البته این در یک مورد خاصی گفته شد ولی عمومیت دارد. می گوید بنی آدم را ما کرامت بزرگی دادیم، برای چه؟ برای اینکه خلیفه خداوند است. خداوند از خلیفه خودش می خواهد در حال میانه قرار بگیرد، نه آنچنان از خشم و غضب و کشتن دور باشد و نه کارش فقط خشم و غضب باشد، میانه رو باشد. لااقل سالی یکبار چشمش را به خون و به کشتن بیاندازد. لااقل این فایده را دارد که وقتی می بیند این کشتن را و این زجری که آن حیوان ظاهرا” می کشد یادش بیاید مبادا نسبت به انسانها این کار را بکند برای آنها هم همین می شود این حالت را دارد. به این جهت این یک جنبه تربیتی خاصی دارد، از طرفی یادآور این است که ما در اصل میدانیم که این واقعه که ما امروز مثل نمایش می دهیم و واقعه ای را که قبلا” اتفاق افتاده ما می دانیم این واقعه به دست حضرت ابراهیم گذاشته شده. این ابراهیم که بود؟ ابراهیم کسی بود که بعد از این واقعه و قربانی، خداوند او را به دوستی خودش انتخاب کرد یعنی در نظر ما می گوییم انتخاب کرد والا در نظر خداوند از همان اولی که ابراهیم را خلق کرد، برای دوستی خودش خلق کرد و بعد هم او را رهبر همه انسانها قرار داد و گذشته از توصیه کلی، به مسلمین این توصیه بیشتری کرد. خداوند می گوید این اسم شما را هم ابراهیم گذاشت، آخر هر کودکی، نوزادی که به دنیا می آید پدرش اسم او را می گذارد، این دین ما هم که به دنیا آمد ظاهر شد ابراهیم پدر این دین، اسم گذاشت (مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ… آيه 78 از سوره حج) از قبل خود ابراهیم شما را اسم گذاشت. خداوند خواست یک مرحله مثل اینکه کودکی را از شیر می گیرند یا اول بار به مدرسه می برند یک قدم رو به جلو می آید این قدم را جشن می گیرند بچه ها را به مدرسه می گذاریم معمولا” پدر می رود بچه را هم خیلی احترامش می کند و به شادی یک جشنی می گیرد، با این مرحله خداوند یک قدم تمدن انسانی را، بشری را به جلو برد چون قربانی در واقع یادگاری است از آن دورانی که آدم (ع) در بهشت بود از تمام نعمات بهشت استفاده می کرد، بعد که آمد برای اینکه یادش باشد این نعمت را هم خدا داده، این نعمت را در آنجا نداشت که گوشت را مصرف کند این نعمت را هم خدا در اینجا به او داد به شکرانه این که از این نعمت می خورد یک قدری هم به خداوند هدیه می کند، خداوند نیاز ندارد ولی بشر برای اینکه نشان بدهد ما همان بنده تو هستیم که پدرمان یک اشتباهی کرد ما را به این تبعیدگاه فرستاد و نشانه شکرگزاری است به درگاه خدا.
بعد هم در داستان خود ابراهیم (ع) می بینیم ابراهیم عزیزترین کسش را بعد از آنکه اولاد نمی آورد در هشتاد و نه سالگی فرزندی آورد و این فرزند یگانه اش خداوند گفت همین فرزند یگانه را بکش از خودت دور کن. به ابراهیم گفت تو اگر، البته اگر در لسان ماست و عقل ماست والا در آن، نباید به دیگری جز به معشوق الهی خودت عشق بورزی، هیچ دلبستگی نباید داشته باشی جز امر خدا. این دلبستگی که دارد ایجاد می شود به طوری که تو ممکن است از خداوند غفلت کنی این را هم خودت از خودت دور کن. ابراهیم قبول کرد، ما با یک کلمه می گوییم قبول کرد تمام می شود ولی هیچ فکر می کنیم اگر تصور کنیم فرزند یگانه ای، پدری که دیگر فرزند نداشت و این فرزند را خدا به او داد این فرزند را از خودت دور کن. اطاعت امر الهی بود. این اطاعت امر الهی در هر لحظه ممکن بود عملی بشود یا ممکن است خدای نکرده منصرف بشود. در آن لحظه ای که ابراهیم کارد را کشید و خواست سر اسماعیل را از بدن جدا کند نشان دهنده این بود که این تصمیم واقعی است و جدی است و دارد انجام می شود، آن وقتی که کارد نبرید ابراهیم کارد را دور انداخت و عصبانی شد که چرا نمی بری؟ این آخرین درجه خلوص ابراهیم بود، خوشحال نبود از اینکه کارد نمی برد و بهانه ای برایش هست بلکه غضبناک شد که چرا مانع اجرای امر الهی می شوی؟ این نکته خیلی دقیقی است که درکش برای ما خیلی مشکل است. از آن لحظه ابراهیم به اوج عظمت رسید، آن لحظه بود که خداوند دست ابراهیم را گرفت و گفت تو دوست من هستی، یعنی غیر از منی را کسی نمی پسندی، یعنی هر چه من بگویم با علاقه انجام می دهی. این جشن بزرگی برای ابراهیم بود. برای این چنین جشن بزرگی یک عظمتی باید بشود، این است که خداوند می فرماید ( وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم- و ما قربانی بزرگی را فدای او ساختیم- آیه 107 سوره صافات)
(بِذِبْحٍ عَظِيم ) یعنی نه یک شتر، یک فیل، عظمت در آن نبود عظمت در این واقعه بود، این است که فدیه این واقعه هم ذبح عظیمی است ( وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم ).
خوب بعضی توهمات شاید اخباری هم در این زمینه باشد که می گویند خداوند آن گوسفند را، آن همان گوسفندی بود که هابیل نذر خداوند کرده بود با خلوص نیت و نذرش قبول شد، قابیل قبول نشد.
به هر جهت این جشن بزرگی از این جهت بود. نکته دیگری که در این جشن ابراهیم خواست به جهانیان نشان بدهد فرمود که ( وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم ). ما خودمان یک فدیه برایش دادیم عوض آن گوسفندی از باغ بهشت مثلا” برایش فرستادیم، شما مردم هم فدیه بدهید به جای اینکه فرزندتان را نابود کنید، به جای فرزندتان برای برادران خود و امثال خود غذا تهیه کنید، چه فایده فرزندی را قربانی کنید، یکی از مصنوعات خدا را تلف کردید و بعد هم ندارد. این است که بعد هم در احکام قربانی و ذبح آمده است که بهتر این است که تا ثلث آن قربانی را خود شخص مصرف کند که بفهمد چه دارد به دیگران می خوراند، خدا می گوید من گفتم بهترین گوسفندانت، بخور و بگو بهترین گوسفندانت است؟ خودت بخور، ثلثش به دوستان و احبا و بزرگان بده برای ایجاد انس و الفت با آنهایی که الفت داری برای ازدیاد آن الفت، ثلث دیگر را هم به مستمندان و نیازمندان برسان.
خداوند نخواسته است که هیچ یک از مصنوعاتش و هیچ نعمتی که آفریده هدر بشود. باید ما از هر واقعه کوچک ساده ای که به دست این بزرگان و از نظر آنها انجام شده هزاران عبرت  بگیریم، در همین واقعه کوچک برای همه زندگیمان.
انشاءالله خداوند این قربانی هایی که ما می کنیم از ما قبول کند. انشاءالله همه ما را، همه مسلمانها و بالاخص شیعیان واقعی که این فقرایی که می گوییم شیعه واقعی هستید اینها را توفیق بدهد که درک این مسائل بکنند.
ما را لایق آن هدفی که فرمودی (إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً-آیه 30 سوره بقره- من اراده كردم بر روي زمين، خليفه انتخاب كنم.) قرار بدهد، انشاءالله.