در جستجوي حقيقت

 

 

عارف پيش از رسيدن به معرفت بر آن است كه از مرحله تقليد به تحقيق برسد و نمي‌تواند بر ارثي كه از آبا و اجدادش به او رسيده است تكيه كند

جام جم آنلاين: روز 21 تیر نشستی درباره «بستان السیاحه» اثر حاج میرزا زین‌العابدین شیروانی عارفي كه اوايل دوران قاجار مي زيست برگزار كرد.

در این نشست مصحح كتاب خانم منیژه محمودی و دكتر ابوالحسن تنهایی و دكتر شهرام پازوكی حاضر بودند. این سفرنامه‌ای است كه هم آن را می‌توان در حوزه تاریخی و جغرافیایی و مردم‌شناسی مهم دانست و هم سفرنامه‌ای انفسی است. بخش هايي از سخنان دكتر شهرام پازوكی در اين نشست در پي آمده است.

نویسنده این سفرنامه، عمری را به دربه‌دری گذرانده است، جز چند سال آخر كه در شیراز متمكن می‌شود. بخشی از این دربه‌دری، به سیاحت گذشته است كه حاصلش همین سفرنامه‌هاست و بخشی نیز به طرد بلد و اخراج از این شهر و آن شهر طی شده است كه آن نیز گونه‌ای سیاحت‌نامه سلوكی بوده است. عارف سیاح در سنت ما بی‌سابقه نیست.

در تذكره الاولیاء عرفا، برخی مقیم بوده و برخی مسافر بوده‌اند كه حلاج مسافر دانسته شده و با بایزید بسطامی ‌ساكن خوانده شده است.

این سیاحت و گشتن و به جستجو بر آمدن از خاصيت‌هاي تفكر عرفانی است. عارف پیش از رسیدن به معرفت، بر آن است كه از مرحله تقلید به تحقیق برسد و نمی‌تواند بر ارثی كه از آبا و اجدادش به او رسیده است تكیه كند.

این گونه است كه دیده می‌شود بسیاری از عرفا، مسافر و سائر بوده‌اند. گاهی طالب به دنبال كسی می‌گردد كه بتواند راهنما و دستگیرش باشد.

نویسنده «بستان السیاحه» در یكی از اشعارش اشاره می‌كند: «اندر پی انسان همه آفاق بگشتم‌/‌ بسیار بدیدم من و بسیار ندیدم». این به معنای جستجوی كسی است كه حقیقت دین در او متجلی شده باشد. این جستجو برای یافتن انسان كامل در زندگی عرفا بسیار دیده می‌شود. در این سفرنامه هم كنجكاوی‌های علمی ‌دیده می‌شود و هم درد طلب و پیداكردن در آن مشهود است.

این گونه است كه التزامی ‌برای دیدار وجود ندارد كه فرد باید حتما مسلمان یا از علما باشد. طوایف و اقوام مختلف چون مزدكی، جوكی، مسیحی، یهودی و… در طلب گمشده جستجو می‌شود. كتاب اتوبیوگرافی مرحوم شیروانی «كشف المعارف» است كه در آن زندگی خویش را شرح داده است.

در آن طلب عارفی به دنبال رسیدن به دین در مقام تحقیق به طور شفاف به همراه اوضاع زمانه و دیدارها و اعتقادات و نهی و ترغیب و كمك و مزاحمت مشهود است.

سفر، چرا و چگونه آغاز می‌شود و گمشده كدام است؟

معمولا سیاح عارف از آنجا می‌آغازد كه مي‌گويد وقتی به خودم توجه كردم و به حدیث «من عرف نفسه فقد عرفه ربه» دقت كردم، در پی بر آمدم كه این نفس «كیست؟» كه شناخت آن مساوی شناخت خداوند است؟ چون فهمیدم كه خود نمی‌توانم آن را تشخیص دهم راهی شدم تا كسی را پیدا كنم كه توانایی حل این معما را داشته باشد.

از طرفی این عارف محقق می‌گوید، دیدم كه گفته شده است كه «اطلب العلم و لو بالسین» و این پرسش برایم مطرح شده كه این «چگونه علمی ‌است؟» فقه و كلام و فلسفه و طبیعیات علومی ‌نبودند كه برای یافتن آن باید تا چین رفت، چینی كه در آن زمان كنایه از انتهای عالم بوده است سپس مرحوم شیروانی به این اشاره دارد كه دریافته است كه طلب علم واجب عینی است نه واجب كفایی.

این پرسش در ذهن ایشان خلجان می‌كرده و به دنبال این می‌گشته است كه «چه كسی جواب را می‌داند». او در واقع به دنبال این است كه آن كه تجسم این پاسخ است چگونه انسانی است؟ او در كتاب اشاره می‌كند كه ما در واقع در زمانه خود در اصول نیز دست به تقلید زده‌ایم.

شگفتا كه از ما خواسته می‌شود كه در اصول نیز مقلد باشید در حالی كه جايز نیست. در برخورد با اشخاص در سفرنامه این طلب هموار ظهور پیدا می‌كند.

‌‌طلبی كه به علم حضوری نزدیك می‌شود

این طلب این‌گونه نیست كه همواره تنها باید پرسید معنای «من عرف نفسه فقد عرف ربه» چیست؟ بلكه این طلب در دیدن اشخاص، گاهی مصاحبت و گاه به سكوت با دیگران می‌انجامد و جلسه مذاكره به سكوت می‌گذرد.

پازوكي: نویسنده «بستان السیاحه» در یكی از اشعارش اشاره می‌كند: «اندر پی انسان همه آفاق بگشتم‌/‌ بسیار بدیدم من و بسیار ندیدم». این به معنای جستجوی كسی است كه حقیقت دین در او متجلی شده باشد. این جستجو برای یافتن انسان كامل در زندگی عرفا بسیار دیده می‌شود

در واقع عارف به دنبال دیدن تحقق این حدیث در جان كسی است كه به دنبال او می‌گردد. جالب این است كه تخلص شعری مرحوم شیروانی «تمكین» است و این نشان‌دهنده شدت بیقراری او در رسیدن به این تمكین معنوی است.

از برخی مذاهب در این سفرنامه چنان سخن گفته‌اند كه گویی در آن مذهب هستند و آنچنان همدلانه سخن می‌رود كه نشان می‌دهد قصد، نقد علمی ‌نیست، بلكه عارف به دنبال یافتن مطلوب خود است. در واقع ما در «بستان السیاحه» گویی وارد عالم معنوی دیگری می‌شویم كه با عالم علم تناسبی ندارد.

‌‌جریان فقه عرفانی

نكته دیگری كه از این سفرنامه بر می‌آید و جریان تفكر دینی زمان نگارش آن را نشان می‌دهد گرایش عده‌ای از علمای این دوره به سمت عرفان است. از جمله این علما، ملاعبدالصمد همدانی است كه فقیهی بسیار برجسته است كه به واسطه مرحوم مجذوب علی‌شاه ‌همدانی به نورعلی‌شاه اصفهانی دست ارادت می‌دهد.

این مساله بر بسیاری از علمای آن روزگار بسیار گران آمده است. از این فقیه عارف كتاب «بحر المعارف» چاپ شده است كه از شاهكارهای عرفانی این دوره به شمار می‌آیدكه البته با كتب عرفانی پیش از صفویه متفاوت است و رنگ و بوی كلامی‌ دارد.

عالم دیگری كه به عرفان می‌گرود، سید بحرالعلوم است كه رساله سیر و سلوك ایشان، تعلیمات نورعلی‌شاه اصفهانی است. بنابراین با گرایشی كه علما و فقها در این دوره به عرفان پیدا می‌كنند، جریانی فقهی عرفانی آغاز می‌گردد كه با «حسین قلی همدانی و انصاری» ادامه پیدا می‌كند.

رویارویی عالمانه با عالم مدرن

«بستان السیاحه» از معدود آثاری است كه به «غرب» اشاره دارد و در آن غرب به عنوان «عالمی‌مدرن» توصیف شده است. كتاب‌هایی كه در آن دوره راجع به غرب نوشته شده 2 گونه‌اند؛ یا به نفی مطلق غرب انجامیده یا تنها از آن تمجید كرده است. اما این سفرنامه درباره یونان تا اتریش، با نظری باز رفتار می‌كند.

كتاب دیگری ندیده‌ام كه با این دید باز به قضاوت دنیای مدرن پرداخته باشد. مؤلف متوجه نكاتی شده است كه این نكات در دوره خود بسیار ارزشمند است. كتاب‌های تاریخی آن دوره، به وجود عالمی‌ جدید و پیدا شدن آن پی نبرده‌اند و به تناسب آن با تفكر دینی و ایرانی اشاره نداشته‌اند.

بنابراین برای محققانی كه می‌خواهند راجع به آشنایی ایران با غرب و نظرات متفكران آن دوره به پژوهش بپردازند این سفرنامه بسیار سودمند می‌تواند باشد.

در كتب تاریخی آن دوره چون «روضه الصفای ناصری» و «ناسخ التواریخ» نمی‌توان فهمید كسی كه در آن دوره می‌زیسته است و با دنیای غرب روبه‌رو شده است، چه نظری می‌توانسته داشته باشد. بویژه این‌كه این یك عارف جستجوگر در آفاق و انفس است كه به وجود عالمی‌ جدید پی می‌برد و از نسبت آن با فرهنگ و اندیشه دینی و ایرانی می‌پرسد و پاسخ می‌دهد.

مهدی امام‌بخش

جام جم