رفع شبهه وپاسخ به پرسشها(قسمت اول)

همانها که دیروز برای چپاول حقوق ملت متحد و هم صدا بودند، پس از حذف رقبا و سرکوب مردم، بتدریج در تقسیم غنائم و سهم خواهی از پست و مقام بجان هم افتاده و پیوند مهر بریدند واکنون بر طبل اختلاف میکوبند و در مراکز خبری می بینیم رجز خوانان وسخنگویان یک طرف، طرف مقابل را به انحراف، رمالی و جن گیری متهم کرده و در حاشیه نیز جاهلانه به اهل تصوف و عرفان حمله می کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیشگفتار

 

سایت مجذوبان نور در راستای رسالت خویش در امر اطلاع رسانی و روشنگری اذهان  عموم در باره مسائل و اخبار مربوط به عرفان و تصوف اسلامی در ایران  ، بدان دلیل که موسسین آن همگی  از دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی  می باشند خود را خادم طریقه فقر ودرویشی دانسته و  در دفاع از حریم اعتقادی خویش ، نه به عنوان تبلیغ مکتب درویشی که آن ماهیتا محتاج به تبلیغ نیست،  بلکه تنها به قصد رفع شبهه،  موضوعاتی را که در پرده ابهام  بوده یا کمتر به آن توجه شده است یا معاندان فقر ایجاد شبهه کرده اند، جهت آگاهی و اطلاع مخاطبین محترم  وعزیزان ایمانی مورد بحث و بررسی قرار میدهد .

 

امروزه گر چه مکتب درویشی شاگردان و بزرگانی  همچون  دانشمند محترم جناب آقای دکتر سید مصطفی آزمایش را تربیت کرده است که  نه تنها دراویش بلکه همه ایرانیان و طالبان حقیقت از وجود شریف آنها بهره میبرند اما بستر و فضای فکری جامعه بواسطه تبلیغات سوء دشمنان عرفان و تصوف چنان آلوده شده است  که تلاشی مضاعف و کوششی دو صد چندان را برای آلودگی زدایی طلب میکند. لذا ، در این سلسله مقالات با توضیح و شرح مفصل اخبار ومطالب منتشره در مراکز خبری و پاسخ به پرسشهای مخاطبین و بخصوص اظهارات نسنجیده و مغرضانه بعضی مقامات و مسندنشینان قدرت، سعی بر آن داریم که با روشنگری و شفاف نمودن فضای موجود بتوانیم قدمی هر چند کوچک برای رفع شبهه برداریم .

 

دراویش در تخاصم علمداران سیاست

 

چندی است که در صحنه سیاسی کشور شاهد صف آرایی حریصان و تشنگان قدرت علیه یکدیگریم، همانها که دیروز برای چپاول حقوق ملت متحد و هم صدا بودند، پس از حذف رقبا و سرکوب مردم، بتدریج در تقسیم غنائم و سهم خواهی از پست و مقام بجان هم افتاده و پیوند مهر بریدند واکنون بر طبل اختلاف میکوبند و در مراکز خبری می بینیم رجز خوانان وسخنگویان یک طرف، طرف مقابل را به انحراف، رمالی و جن گیری متهم کرده و در حاشیه نیز جاهلانه به اهل تصوف و عرفان حمله می کنند.

 

انگیزه بر پایی این نمایش و خیمه شب بازی، هر چه باشد و جدا از اینکه این ستیز،  واقعی یا ترفندی دیگربه منظور مشغول کردن اذهان عمومی یا سرپوش نهادن بر معضلات و معایب مدیریت در کشور باشد، این حقیقت  هویداست که طرفین دعوا نفسانیت و انانیت  خود را میزان حق و باطل قرار داده اند و قصد هر گروه آن است که، در نفی طرف مقابل، حقانیت خویش را به اثبات رساند. طرح موضوع رمالی و جن گیری و جادو گری در گفتمان سیاسی کشور، این پرسش را در ذهن هر اندیشمندی ایجاد می کند که ارزیابی حاکمیت از فکر و شعور جامعه چگونه  است و ملت ایران را در کدام دوره تاریخی تصور می کند؟ و بموازات پاسخ به این سئوال نیز باید دید در آغاز هزاره سوم،  طبقه حاکمه ایران هم در چه دوره ای زیست می کند؟ حمایت دیروز از منحرفان به کدام منظور صورت گرفت؟! و مخالفت امروزآیا بدان جهت نیست که تاریخ مصرف این عناصر سیاسی گذشته است ؟! مسلما درشرب الیهود این بازی، تنها ملت ایران است که زیان کرده و به شعور و خرد او توهین شده است.

 

و اما بعد

 

در پاسخ به  رمالان سیاست و تعزیه گردانان این حکایت  که دهان به تهمت و افترا به مکتب درویشی و تصوف اسلامی  باز می کنند و بی محابا از روی نادانی و یا عناد، ناسزا می گویند وخود را عالم دهر تصور کرده و حتی تاریخ تشیع را تحریف میکنند باید متذکر شویم که :

 

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست      درحق ما هرچه گويد جاي هيچ اكراه نيست

 

نزاع قشريان شریعت با حق جويان طریقت گرچه نزاعي تلخ و كهن است، اما امروز  ازدواج قشري گري و سياست ماکیاولی در یک اتحاد نامیمون، قصه ساز مصیبت مردان حق شده است

 

خواجه پندارد كه طاعت مي كند       بي خبر از معصيت جان مي كند

 

توان آنرا داریم كه در پاسخ و نوشتاري طعن آميز و تمسخر آكند و نيش آلود ، مقابله به مثل كرده و تعبيرات خصمانه و موهن را در آن به كار گيریم، اما در اين كار فضيلتي ندیده و هنر را در اين بي هنريها نمي جويیم و سياست زدگان قدرت طلب را مشفقانه تذكر مي دهیم که دفتر معرفت را به آتش مخاصمت نسوزانند و در محضر عرفان شرط ادب فرو نگذارند و جرعه صحبت به حرمت نوشند و رقم مغلطه به مغز دين نكشند و سر حق بر ورق شعبده ملحق نكنند و چون از قيل و قال مدرسه حظي نبرده اند!، دشنام به اهل معرفت روا ندارند که:

 

كار پاكان را قياس از خود مگير         گرچه باشد در نوشتن ، شير شير

 

آنکه در منجلاب سیاست دغل  و حب جاه فرو رفته است، چه می داند که رابطه مرید و مراد در عرفان و درویشی چگونه است؟ صاحب اندیشه ای که بسته به زنجیر خور و خواب و خشم و شهوت است، میزان و ملاکش در تشخیص حقیقت همان است که از مدرسه آموخته است و بر تحقیق و کسب معرفت تکیه نداشته و جز بر قیاس و تقلید،  تصوری از دین ندارد و درک معارف برایش غیر ممکن است و لذا در برخورد با اهل یقین به دروغ و فریب متوسل می شود:

 

اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست     عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري

 

این است که می بینیم آنچه را دین نامیده اند، بیشتر شبیه به دستورالعمل یک حزب سیاسی برای بقدرت رسیدن است و در آن هر چه خواهی یافت شود الا خدا و از دریچه چشم این جماعت هر که سخن از دیانت بر زبان آورد، دشمنی است که گویا  قصد گرفتن جان و نانشان کرده است و نمی دانند که صوفي يك محقق عالم و عاشق از بند تقليد رسته ايست كه حقيقت بر او مكشوف شده است. براي يك درويش و صوفي ،‌ دين ابزار بندگي است نه ابزار زندگي . او به دنبال آفتابگردان دين است نه آفتابه گردان. صوفی را با آن جیفه و مرداری که به خاطر تصاحب آن، مسند نشین قضاوت یا صدارت را در مقام جان ستان نشانده و جان خلایق می گیرد، کاری نیست. اما چون در ادبیات سیاسی کشور، رابطه مراد و مریدی , و عبارات صوفیانه را نفهمیده و آن را به عنوان  حربه ای  برای  طرد و حذف رقبا ،بکار بسته اند در این خصوص یاد آور و پاسخ می دهیم  که  :

 

شبان وادي ايمن گهي رسد به مراد     كه چند سال به جان، خدمت شعيب كند

 

درویشی چیست؟

 

این سئوالی است که عارفان بیش از هزار سال است که در روش و منش و در گفتار و کردار خود به آن پاسخ داده اند و جای تاسف است  که اکنون دامنه  جهل را آن قدر وسعت داده اند که باز هم باید تکرار مکررات کنیم .مکتب درویشی جوهره همه ادیان  الهی و روش اتصال به عالم غیب و سیر و سلوک معنوی است . در کتاب شریف پند صالح  به اشاره مرقوم فرموده اند “«امر ولایت و طریقت راجع به قلب است نه جوارح و بسته به سر است نه سر و سینه به سینه رسیده و در کتب نوشته نشده و اصول آن به لفظ در نیاید بلکه آنچه گفته و نوشته شود پنهان تر گردد». مکتب درویشی همچون  “عشق ” ،”خوبی”  و”زیبا یی”  مطلقی است که تعریف معین و مشخص ندارد و نمی تواند داشته باشد .هر کسی به قدر فهم و ظرفیت خود  از آن بهره ای دارد. درویشی به زبان بسیار ساده  “معرفت به خدا و راه رسیدن به اوست” . درویشی  مکتب  اصلاح خیال و نیت است. امری فردی و مربوط به رابطه فرد و خداست  که فرموده اند :  طرق الی الله به عدد انفاس خلایق است و از طریق اصلاح فرد می خواهد جامعه را اصلاح کند . مفهومی محتوا یی است که  به فطرت، درون  و نیت افراد برمیگردد که  الاعمال بالنیات . اعمال وباید و نبایدهای ظاهری رفتار انسان را،  شریعت مشخص میکند واین مربوط به اعضاء و جوارح است اما درویشی  باید ها و نبایدهای نیت و طریق معرفت و راهیابی به حقیقت را نشان میدهد .  در حقیقت درویشی همان مکتب ایمان است. ممیزه  درویشی همان است که در قرآن به آن اشاره شده است :

 

قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ…. اعراب باديه‏نشين گفتند: ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده‏ايد، بگوييد كه تسليم شده‏ايم، و هنوز ايمان در دلهايتان داخل نشده است …

 

براین اساس  ظاهر و صورت اعمال در حوزه اسلام یعنی تسلیم ظاهری ومعرفت و ایمان در حوزه درویشی است .  آنکه درون و باطن را تزکیه و صفا نداده است وروح او در  مراتب حیوانی باقی مانده ، رفتار نیک برای وی ،  اجبار و تکلیف است و چون عملش  منطبق با نیت و میل درونش  نیست،  فعل او ریا کارانه خواهد بود و تظاهر به فعل صواب با داشتن نیت ناصواب ، همان دزد با چراغ  بودن است . چنین کسی  خلوت و جلوتش در تضاد خواهد بود  اما  عکس این رابطه اینگونه نیست ،نیت صواب فعل ناصواب را مانع می شود. درویشی علمی  الهی در راستای فطرت  انسانی  است .درویشی دانشگاهی است که انسان را از آنچه هست به آنچه باید باشد رهنمون میکند و انسانیت را به انسان می آموزد.

 

قطب کیست؟

 

پاسخ به  یک سئوال  برای آن است که مجهولی  درذهن مخاطب به معلوم مبدل شود ومنظور از  تعریف و توصیف یک موضوع، شناساندن وآشکار کردن آن است  تا  پنهانی، پیدا شود . توصیف  مقامات الهی با شرح وبیان  اگر بر فرض که ذهن و اندیشه مخاطب را متقاعد کند ، جان و دل او را نمی تواند ، مگرآنکه تعریف با تصرف و جاذبه معنوی توام باشد تا درجان مخاطب کارگر افتد و آن هم بشرطی است که مخاطب  زمینه پذیرش داشته و جان او مستعد قبول حقیقت  بوده و اهلیت  داشته باشد.

 

هر چه گویم عشق را شرح و بیان       چون به عشق آیم خجل گردم از آن

 

آیا همه آنان که به حضرت محمد (ص)  ایمان آوردند و در رکاب او جان دادند آیا  ارتباط پیامبر با  جبرئیل را میدیدند یا می فهمیدند؟ آیا آنگاه که محمد به معراج رفت به عینه او را  در آن مقام مشاهده میکردند؟ چرا ابوجهل، عموی پیامبر که اعراب او را دانشمند و ابوالحکم می گفتند محمد را منکر بود و ابوذر غفاری بی سواد  به او ایمان داشت ؟ اگر معجزه پیامبران  کارساز برای وصول به ایمان بوده است، چرا موجب هدایت آل فرعون و و آل نمرود نشد ؟ معجزه به معنای به عجز کشاندن نفوس است ، اما کدام نفس و نفس کدام انسان ؟ آنکه نفس او بندگی شیطان می کند ، پیامبر را رسول خدا نمی بیند، بلکه دشمن خویش پندارد و آنکه تمنای حق دارد و آیینه دل را جلا داده است، انوار الهی  و  صورت اولیاء الهی  در جان او موثرخواهد بود.

 

هر که را روی به بهبود نبود     دیدن روی نبی سود نبود

 

جواب یک درویش ساده  را  پس از دستگیری به سئوال بازجوی خود که می پرسد قطب کیست؟ در اینجا  ذکر میکنیم تا کمی این معنا روشن شود :

 

«درد خداجویی داشتم ، از خدا طلب ایمان ودرمان درد خویش کردم و به درگاه او نالیدم. او مرا راهنمایی کرد و نماینده و طبیب الهی را به من معرفی نمود . نزد او رفتم  وبا او بیعت کردم ، او درد مرا درمان کرد . من نمی دانم  او کیست ، همین اندازه میدانم که معرف او خداوند و طبیب درد من تنها اوست.شما اگر به او ایمان ندارید، نداشته باشید و حق دارید چون بینه و نشا نه ای ندیده اید .من به او ایمان دارم چرا که آنچه دیگران مدعی آن بودند من در او دیدم .»

 

این راهنما و نماینده الهی را در اصطلاح عرفان به اسامی مختلف نامیده اند مثل پیر ، مرشد، مراد و به زبان رمزی سیمرغ و عنقا و طیب و … خوانده اند . اصطلاح قطب نیز از رایج ترین عناوین برای این مرشد الهی است. قطب  طبیب الهی  است که امراض روح و روان سالک را می شناسد و به راه درمان او توانا و  آگاه است .  استاد و راهنمایی  است که تمامی منازل راه سلوک  را از ابتدا تا انتها  خود رفته  و بر آن تصرف دارد.او انسان کامل  است و طالبان حقیقت را به سر منزل مقصود می رساند .او عالم به علوم الهی  ومرجع مجاز در امر هدایت است و…..  بزرگان عرفان گفته اند که قطب را باید نص صریح و اثر صحیح باشد . انتخاب نماینده الهی از طریق تبلیغ و اجماع مردم ، امری محال است که اگر موثر بود می بایستی بعد از رحلت پیامبر همه مسلمانان با علی (ع) بیعت میکردند که  مسلمانان در غدیر خم امر الهی و نص و اجازه امامت او را از زبان پیامبر شنیدند.

ادامه دارد…..