خاك بر دهان ياوه گويان عرب بپاشيد

كشور كوچك امارات متحده عربي كه به مدد پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بدل به قدرت اقتصادي بزرگي در منطقه شده است در تكراري ترين اظهار نظر موهن و بي مدرك خود، جزاير سه گانه (تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي) را جزاير اشغالي توسط ايران دانست و تهديد كرد، در صورت عدم تحويل اين سه جزيره ايراني، به دادگاه بين المللي شكايت خواهد كرد!
يكم. كشور كوچك امارات متحده عربي كه به مدد پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بدل به قدرت اقتصادي بزرگي در منطقه شده است در تكراري ترين اظهار نظر موهن و بي مدرك خود، جزاير سه گانه (تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي) را جزاير اشغالي توسط ايران دانست و تهديد كرد، در صورت عدم تحويل اين سه جزيره ايراني، به دادگاه بين المللي شكايت خواهد كرد!
اين اقدام تجاوز گرايانه امارات متحده ي عربي، با سكوت ايران يا پاسخ ضعيف ايران همراه بود كه قطعاً سبب جري تر شدن اعراب منطقه خواهد شد. متاسفانه، سالياني است كه امارات متحده ي عربي اظهار نظر سخيف خود در قبال جزاير سه گانه را ابراز مي دارد،اما با واكنش منفعلانه ايران مواجه مي شود.
جالب آنكه امارات متحده ي عربي هماره بدون ارائه مدرك و سند – همچون در بحث خليج فارس –  در قطعنامه پاياني اجلاس هاي سران و يا اجلاس وزراء كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس و بيانيه هاي اجلاس اتحاديه عرب،  ايران را اشغالگر خوانده و رديف مشكلات فلسطين مي داند!
شيخ زائد، سه سال گذشته در سن 86 سالگي از دنيا رفت و در امارات، چهل روز عزاي عمومي اعلام شد
از سوي ديگر، با توجه به وصيتنامه شيخ زائد كه در آن آمده «هرگز با ايرانيان در مورد جزاير سه گانه، جدل نكنيد»، اقدامات اخير شيخ خليفه در مورد اشغالگر خواندن ايران، قطعاً دليل خارجي دارد.در واقع اماراتي ها، خود بر محق بودن ايران واقفند، هر چند شاپور بختيار در مصاحبه با روزنامه كويتي "السياسيه" – بيست و سوم ژانويه (1982) بگويد: جزاير سه گانه (تنب بزرگ ، تنب كوچك و ابوموسي) متعلق به ايران نيست و نبايد بر سر آن ها با همسايگان خود كشمكش داشته باشيم!!
دوم. جزاير سه گانه فاقد سكونت دايمي بوده و تنها جزيره ابوموسي است كه در اواخر قرن 19 به سكونتگاه دايمي تعدادي از ماهيگيران و دامداران ايراني بندري و بلوچ تبار تبديل شده است، اما با اين وجود همواره در طول تاريخ اين جزاير در داخل حوزه حاكميت بلامنازع ايران بوده است ونامه تهديد آميز ميرزا رضا آغاسي در سال 1840 به دولت بريتانيا در خصوص جزاير خليج فارس خود موئد اين ادعا است.
تنب كوچك بدليل عدم وجود آب شرب در آن هيچگاه سكونتگاه انسان نبوده و حتي براي استراحت صيادان، ‌مسافرين عازم زيارت حج و تجار نيز كاربرد نداشته است.
دولت ايران كه از سال 1887 متوجه دخالت هاي استعمارگرايانه انگليس در جزاير سه گانه شد تا سال 1971 بيشتر از يكصد يادداشت، اعتراض نامه و اقدامات عملي مانند فرستادن مخبر و بازرس و در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم، پرواز و فرود هلي كوپترها در اين جزاير بطور مستمر انجام مي داد و حتي در چند مرحله فرماندهان ارتش به شاه ايران پيشنهاد بازپس گيري قهر آميز جزاير را مطرح كرده بودند . تلاش ايران در جهت رفع اشغال جزاير يك سابقه طولاني داشته و اين اقدامات مؤثر و سابقه اعتراضات مكرر ايران، موضع ايران را در مذاكرات فشرده سالهاي 1970-1971 براي باز پس گيري جزاير مستحكم تر مي كرد.
در سال 1877 دولت ايران كه متوجه شده بود كه در ابوموسي و تنب بزرگ تجارت وصيادي رونق گرفته است تصميم گرفت كه برخلاف گذشته كه بدليل فقر و نبود امكانات ،معدود سكنه آن از ماليات معاف بودند، برآنها ماليات وضع كند، اين اقدام با مخالفت انگليسي ها مواجه شد اما چون نمي توانستند آنجا را متعلق به انگليس بنامند مدعي شدند كه اين جزيره تحت الحمايه آنها است و به شيخ راس الخيمه تعلق دارد، از اينجا بود كه منازعه مستمر بر سر ابوموسي درگرفت ولي ايرانيها بر ايراني بودن جزاير و اعمال حق تاريخي و جغرافيايي خود تأكيد مي كردند و علي رغم تهديد انگليس،‌ايران پرچم خود را بر اين جزاير برافراشت. انگليسي ها كه متوجه معادن خاك سرخ و اهميت آن شده بودند در سال 1904 اين پرچمها را برداشتند و سه نامه خود ساخته كه نشان مي داد كه بين حاكم لنگه و شيوخ قاسمي رد و بدل شده اند، را مطرح ساختند. دولت فخيمه،اين نامه ها كه متضمن تعارفات و پذيرش حق شيوخ قاسمي عمان بر جزاير بود، را به دولت ايران ارائه نمود. دولت ايران نيز متقابلاً پنج نامه از حاكم لنگه در رد و تكذيب سه نامه مورد ادعاي انگليس ارائه نمود. دولت انگليس سند سازي و جمع آوري شهادت از افراد را در اين خصوص شروع كرد و هر روز بر پوشه اي كه ابتدا فقط سه نامه بي اعتبار در آن بود مداركي افزود تا اينكه امروزه اماراتيها مدعي هستند كه در اين پوشه صدها سند دارند!!!
اماراتيها از چند هزار سال سابقه حكومت در سواحل خليج فارس فقط و به زنجيره حوادث سالهاي 1887 تا 1971 علاقه مند هستند، و از تاريخ قديم و نقشه قديمي بي زارند، چون اين اسناد و نقشه ها همگي ادعاي ايران را تاييد مي كند آنها مدعي هستند كه حقوق بين الملل در دعاوي به گذشته ها نگاه نمي كند و دوره معاصر ملاك قضاوت قرار مي گيرد.
علي رغم اينكه بريتانيا متعهد بود كه در امور محلي و قضائي شيوخ دخالتي نخواهد كرد، اما عملاً از سال 1945 انگليسي ها تمام امور را در دست داشتند، حتي در اين سال بريتانيا از شيوخ تعهد گرفت كه حق حل و فصل هيچگونه مسائل قضائي را نداشته باشند.
نسل اول اماراتي به مالكيت ايران بر جزاير باور داشت و شيخ راس الخيمه حداقل سه بار 1904-1935-1949 پرچم خود را در جهت دوستي با ايران از تنب جمع كرد، ولي انگليسي ها هر بار او را تهديد كردند كه در صورتيكه به موضوع پرچم و مالكيت تنب همچنان كم توجه باشد. پرچم شارجه را بجاي راس الخيمه بر تنب نصب خواهند كرد.( اسناد كتاب حمدي)
همگان مي دانند، زمانيكه اين جزاير به ايران مسترد شد كشوري بنام امارات متحده عربي وجود نداشته و اميران محلي يا شيوخ قبائل هفت گانه كه بعدها متحد شدند در فاصله سالهاي 1820 تا 1971 حتي بر زادگاه و منزل محل سكونت خود نيز حاكميت مؤثر نداشته اند. يك نمونه آن سندي است كه انگليسي ها قرارداد شيخ را با شركت آلماني لغو و به وي هشدار مي دهند كه بدون اجازه انگليسي ها حق بستن هيچگونه قرارداد ندارد.( اسناد در كتاب حمدي نيز آمده است)
اماراتي ها مي گويند كه جزاير عربي هستند حتي به فرض محال اگر بپذيريم كه عربي باشند آيا اين دليلي بر تعلق آن به امارات مي شود ؟ هنگاميكه ارتش ايران وارد تنب شد بجز يك پاسگاه هيچ موجود و انسان ديگري در آنجا نبود كه عربي بودن آنها اثبات شود. خاك و سنگلاخ آنجا هم ما نديديم كه به زبان عربي حرف بزنند!
وجود قبر و سنگچين و منزل قديمي مربوط به گله داران عرب و يا گذرنامه اماراتي در دست چند خانوار در ابوموسي هيچ دليلي برعربي ناميدن جزاير وتعلق به امارات نمي شود كمااينكه قلعه اي عظيم و قبر صدها پرتغالي و انگليسي در جزيره هرمز ايران و يا در بندر ممباساي كنيا و در بنادر موزامبيك وجود دارد ولي آنها مدعي مالكيت آن جزاير نيستند. همچنين قبر صدها نفر از علما و شخصيت هاي ايراني در نجف،‌كربلا و مدينه است. ولي هيچگاه عرف بين الملل وجود اينگونه قبور را دليلي بر مالكيت نداسته است.
دلايل متعددي براي اثبات حاكميت ايران بر جزاير وجود دارد.
مي دانيم كه بيشتر از دهها سفرنامه نويس و همچنين تاريخ نويسان عرب و پارس حاكميت ايران را از 500 سال قبل از ميلاد مسيح و از ازمنه باستان تا قرون اخير، بر تمام خليج فارس كه بطريق اولي جزاير را نيز شامل مي شود،  مورد تائيد قرار داده اند. در سال 1735 – 1747 در دوره نادرشاه حاشيه جنوبي خليج فارس بويژه بحرين و راس الخيمه سرزمين ايراني محسوب مي شد. در سال 1888 ناصرالدين شاه ضمن ارائه نقشه اي از انگليس خواست كه مالكيت ايران را برجزاير سه گانه به رسميت بشناسد. اما انگلستان مطابق معاهده 1892 حمايت از شيوخ، پيشنهادات مكرر ايران را رد مي كرد.
به دستور محمد علي فروغي در تاريخ 9 مرداد 1312-31 جولاي 1933 يك واحد نيروي دريايي ايران پرچم انگليس را از جزيره ابوموسي و باسعيدو پائين كشيده و بدور افكند.
بر اساس اسناد كتاب حمدي در همان سال نيروي دريايي ايران چند بار جهت ديد و بازديد در جزاير نيرو پياده كرد و وزارتخارجه ايران طي يادداشتي به اعتراض دولت انگلستان نيز چنين پاسخ داده است:
اعتراض شما به مسافرت كشتي پلنگ به جزيره تنب جهت بازديد از چراغ دريائي، بي ربط است. مأمورين شاهنشاهي هنگاميكه مأمور بازديد از كليه چراغهاي ساحلي هستند نمي توانند معاينه چراغ تنب كه ملك مسلم و جزءلايتجزاي خاك ايران است خودداري نمايند.
در سال 1969 – مايكل استوارت وزير خارجه وقت بريتانيا به تهران سفر كرد و در ديدار با وزير دربار شاه گفت:‌ما با امانت كامل به شما عرض مي كنم ما جزء ‌وظايف خود مي دانيم كه بر بازگرداندن جزاير به ايران تأكيد كنيم."
زمانيكه بريتانيا در سال 1820 با قرارداد تحت الحمايگي سلطه خود را بر شيوخ تحميل كرد، رأس اليخمه و شارجه يك امارت واحد بودند و در سال 1921 رأس الخيمه از شارجه جدا شد و ابوموسي به قواسم شارجه واگذار گرديد و تنب ها به رأس الخيمه سپرده شد (1) .
سوم. اماراتي كه به مدد حضور بازرگانان و سرمايه داران بزرگ و كوچك ايراني، بدل به امارات مدرن امروز شده است، اينك بي آنكه پاسخي بشنوند، هر آنچه مي خواهند مي بافند و تهديد هم مي كنند!
اذيت و آزار ايرانيان، تحقير و سركيسه كردن ايرانيان بي پناه در اين كشور، ايجاد شبكه هاي جاسوسي عليه ايران، ايجاد پايگاه براي تربيت نظاميان خرابكار و جاسوسان ، از شاخص ترين اقدامات امارات متحده عربي عليه منافع و ملت ايران است.
 احمدي نژاد، هفته ي گذشته به امارات سفر كرد و ميهمان شيخ خليفه بان زائد بود
تبليغات شديد اين روزها عليه تماميت ارضي ايران، سخنان زشت و تنفربرانگيز امارات در خصوص جزاير ايراني، تشديد آزار ايرانيان و بازرگانان ايراني، و صدها اقدام مغرورانه امارات در ناديده گرفتن حقوق ملت ايران به هيچ وجه با اصول برادري و حسن همجواري سازگار نيست.
اين همه اقدام خصمانه از سوي امارات در شرايطي صورت مي گيرد كه اين كشور از ناحيه ارتباط با جمهوري اسلامي ايران و حضور بسيار زياد ايرانيان در اين كشور، منافع بسيار و به ارز سرشاري دست يافته و مي يابد.
چهارم. وزارت خارجه بايستي مماشات را در ارتباط با امارات متحده و ساير اعراب ياوه گو، كنار بگذارد و شان و منزلت ملت ايران را پايمال چند باديه نشين بي دست و پاي عرب نخواهد. بايستي راه نفوذ امارات متحده عربي در اسياي ميانه و قفقاز را سد كرد، بايستي در جستجوي راه هاي ترانزيت جديد براي عبور دادن كالاهاي ايراني بود، بايستي بازارچه هاي مرزي و طي مبادلات اقتصادي تنزل كند و سطح روابط سياسي نيز در حد و اندازه هاي باشد كه عزت و صلاح مردم ايران را به وضوح نشان دهد.
پنجم. مردم غيور ايران نيز بايست، براي مبارزه با هجويات و دروغ پردازي هاي اعراب در مورد خليج فارس تا جزاير سه گانه، كمتر از پيش به اين كشور سفر كنند. بالاخص ايرانيان مقيم خارج از كشور و حتي آن دسته اي كه در آمريكا و اروپا، در دفاع از خليج فارس، تماميت ارضي ايران و هويت ايراني، حنجره پاره مي كنند نيز توصيه مي شود، برگزاري كنسرت ها و تورهاي متنوع را در اعتراض به اين اقدام امارات، كاهش دهند، هر چند چنين درخواستي از مدعيان دفاع از ايران، خيالي باطل است…!
پنهان كردن زشت كاري هاي امارات متحده عربي، در قبال مردم ايران و مماشات در قبال آن به هيچ وجه شايسته وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران نيست، اين وزارتخانه بايستي در قبال اقدامات اعراب ياوه گو و كذاب منطقه در مورد خليج هميشه فارس و جزاير سه گانه، و عكس العمل هاي نامناسب و سست خود به ملت ايران توضيح دهد.
ششم. خوب است اعراب منطقه كه چند سالي است، تمامي افتخارات ايران و ايراني را متعلق به خويش مي دانند، آگاه باشند كه مردم ايران زمين، در برابر چنين ياوه گويي هايي بي پاسخ نخواهد نشست و روزگاري، خاك و گل بر دهان شان، خواهند پاشيد.
و دست آخر اين كه امارات متحده عربي، قطعاً در صورت تكرار اتهامات واهي خود و اشغالگر خواندن ايران، بايد بشدت مواظب تماميت ارضي خود  باشد!