اشرف منتظری: حکومت بخاطر از دست دادن پشتوانه مردمی و مشروعیت خود، از هرتجمعی می ترسد

مژگان مدرس علوم

جرس: خانم اشرف منتظری با تاکید بر دغدغه مرحوم آیت الله منتظری مبنی بر انحراف مسیر مرجعیت و حکومتی نمودن آن می گوید: ” پدرم معتقد بودند نباید مرجعیت که یک سنگر قوی مردمی و ملجاء تظلمات اقشار مردم در طول تاریخ بوده است، به صورت ابزاری برای حکومتها و سیاست های آنان قرار گیرد؛ در این صورت با بی اعتباری حاکمیت ها در بین مردم، مرجعیت شیعه نیز که سنگر مردمی و دارای نیابت عامه از امامان شیعه است، بی اعتبار خواهد شد.”

.

 

متن مصاحبه “جرس” با خانم اشرف منتظری دختر مرحوم آیت الله منتظری به مناسبت سالگرد آن مرحوم، در پی می آید:

 

آیت الله منتظری بارها در بیانات خود “خطر بازگشت استبداد” را مطرح کردند و خطاب به زمامداران، تنها راه جلوگیری از استبداد را واگذاری سرنوشت مردم به خودشان دانستند. بویژه پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بکرات در اظهارات خود به این امر تاکید می ورزیدند که اداره امور کشور باید بر اساس رای مردم باشد.” حال شما به عنوان یکی از اعضای بیت ایشان می توانید از  دغدغه ها و نگرانی های ایشان در خصوص سلطه حاکمیت غیرمردمی صحبت بفرمایید.

اصولا مرحوم آیت الله منتظری از نظر فقهی  و شرعی، مشروعیت حاکمیت را به اراده، رضایت و بیعت صحیح مردم با حاکمیت می دانستند. ایشان معتقد بودند که حاکمیتی که فاقد رضایت و بیعت آگاهانه و آزادانه مردم باشد، غیر مشروع و مصداق حکومت جائر است.

 

از این رو، دغدغه ایشان بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی تا لحظه آخر عمر، همین حقیقت بود. ایشان فاصله تدریجی مردم از حاکمیت را که پس از انتخابات ریاست جمهوری رو به افزایش رفت، خطر بزرگی برای حکومت مردمی می دانستند. ایشان بارها در ملاقات با مردم و در جمع خانواده نیز می گفتند ما برای از بین بردن استبداد و استقرار حاکمیت مردم و حفظ حقوق اقشار گوناگون انقلاب کردیم. ایشان این فاصله مردم با نظام را نشانه بارز ظهور استبداد در قالب نظام اسلامی دانستند و سخت نگران آبروی دین و حاکمیت دینی بودند.

 

انتقادهای آیت الله منتظری از شیوه اداره کشور و رفتار دست اندکاران و سخنرانی معروف سیزده رجب ایشان که مرجعیت آقای خامنه ای را زیر سوال بردند، منجر به حصر خانگی ایشان به مدت پنج سال گردید. می توانیم روایت حصر خانگی و رفع این حصر را از زبان شما بشنویم؟

نگرانی مرحوم آیت الله منتظری از انحراف مسیر مرجعیت و حکومتی نمودن آن، انگیزه سخنرانی سیزده رجب ایشان بود. ایشان معتقد بودند نباید مرجعیت که یک سنگر قوی مردمی و ملجا تظلمات اقشار مردم در طول تاریخ بوده است، به صورت ابزاری برای حکومتها و سیاست های آنان قرار گیرد؛ در این صورت با بی اعتباری حاکمیت ها در بین مردم، مرجعیت شیعه نیز که سنگر مردمی و دارای نیابت عامه از امامان شیعه است، بی اعتبار خواهد شد. ایشان در این سخنرانی مطالبی نیز در خصوص شرایط ولی فقیه با ذکر روایاتی از معصومین (ع) و همچنین اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در امور اجتماعی و حکومتی اظهار داشتند که خوشایند حاکمیت نبود.

 

پس از گذشت چند روز از این سخنرانی، حکومت با آوردن نیروهای بسیجی و لباس شخصی از شهرهای مختلف و به صورت سازماندهی شده، حمله وسیعی را به حسینیه، دفتر و بیت ایشان تدارک نمود. آنان پس از اشغال حسینیه، دفتر و تخریب وسایل آنها، به منزل شخصی پدرم نیز حمله کردند. قصد آنها این بود که ایشان را با خود به جای نامعلومی ببرند که با مقاومت ایشان موفق نشدند. پس از آن حصر خانگی شروع شد.

 

در روزهای اول، ماموران امنیتی حتی روی پشت بام اطاق مطالعه و محل زندگی خانواده ایشان تردد داشتند و با سرک کشیدن از نورگیر خانه، موجب ایذاء و مانع استراحت و آزادی در خانه شخصی ایشان شده بودند، ولی با اعتراض و توبیخ شدید آنان پشت بام را ترک نمودند.

 

در مدت حصر، بجز فرزندان و نوه ها، کسی حق ملاقات و ورود به خانه را نداشت. حتی برادران ایشان نیز با سختی و کارشکنی هایی، گهگاهی می توانستند با ایشان دیدار داشته باشند. در ایام حصر، روحیه ایشان بسیار قوی و عالی بود و حتی در مواقعی که بعضی از اعضای خانواده ناراحت می شدند، ایشان با خواندن آیات و روایات مربوط به صابرین، روحیه آنان را تقویت می کردند. دوران حصر خانگی ایشان، بیش از پنج سال طول کشید. در طول این مدت، بخصوص در ایامی که همسرم آقای سید هادی هاشمی، برادرم آقا سعید، شوهر خواهرم آقای فیض و تعدادی از علاقه مندان و شاگردان ایشان بازداشت بودند، بعضی از مقامات امنیتی تقاضای ملاقات با ایشان را داشتند ولی ایشان به هیچ وجه قبول نمی کردند و می گفتند: قصد آنها از ملاقات در حال حاضر، زمینه پخش شایعه سازش من با آنان به صورت محرمانه می باشد و هر وقت رفع حصر شد، آنها نیز مانند سایر افراد می توانند با من ملاقات داشته باشند.

 

در هر حال، گاهی بیماریهای ایشان تشدید می شد و هر چند که چند مرتبه به پزشکان اجازه ملاقات و معالجه ایشان داده شد ولی به دلیل فقدان امکانات کافی و لازم در خانه برای معالجه، بیماریهای ایشان پس از مدتی دوباره تشدید می شد. سرانجام، مسئولان مربوطه بخاطر ترس از فوت ایشان در حصر و حبس خانگی، تصمیم به رفع حصر و آزاد نمودن دفتر ایشان را گرفتند ولی حسینیه و دفاتر شهرستان همچنان در توقیف مانده است. همچنین محدودیت های اعمال شده در مورد انتشار سخنان و کتابهای ایشان بعد از رفع حصر، همچنان تا آخرین لحظات عمر ایشان ادامه داشت.

 

چندی پس از ارتحال آیت الله منتظری، دفتر ایشان در قم برای چندمین بار مورد حمله قرار گرفت و نهایتا پلمپ شد. حمله به بیوت و دفاتر علما و مراجع امری بی سابقه در تاریخ ایران بوده و همانطور که شما در بیانیه ای اشاره فرمودید حتی در رژیم شاه نیز بیوت و دفاتر مراجع تقلید مصونیت داشته اند و هیچگاه مورد تعرض واقع نشدند. حال با توجه به این نکته، شما فکر می کنید چه عواملی در این مقطع زمانی رخ داده که مقامات امنیتی به خود اجازه می دهند حرمت بیوت مراجع را زیر پا بگذارند؟ و آیا مردم هیچگاه این اهانت ها را فراموش خواهند کرد؟

عامل مهمی که به نظر می رسد تا مقامات امنیتی به خود اجازه دهند به بیوت مراجع حمله کنند، این است که حاکمیت، مدعی دینی و اسلامی بودن حکومت خود می باشد و حمایت بخشی از روحانیون و مراجع و سکوت بخشی دیگر از آنان را پشتوانه مشروعیت و دینی بودن خود می داند.

 

رژیم گذشته هیچگاه مدعی اسلامیت و حاکمیت دینی نبود و لذا به خود جرات نمی داد که به بیوت مراجع دینی حمله کند. ولی در حاکمیت فعلی علاوه بر این که دفتر و بیت آیت الله منتظری تاکنون چندین مرتبه مورد تجاوز، قلع و قمع و غارت اموال و وسائل آن قرار گرفت، به بیوت مراجع دیگرهمچون حضرات آیات صانعی و دستغیب حمله شده و مورد هتک قرار گرفته است.

 

البته حکومت در عین حالی که بدترین برخورد را با مراجع منتقد می کند، مع ذلک به خاطر سکوت و حمایت بخشی از مراجع از آن، خیال می کند پشتوانه مردمی دارد. در صورتی که اگر چنین بود نباید از هر تجمع و اجتماع انتقادی و صد در صد مسالمت آمیز وحشت داشته باشد. حکومت های مردمی هیچگاه از انتقاد، نباید وحشت داشته باشند.

 

حدود صد روز بعد از ارتحال آیت الله منتظری همسر ایشان خانم ماه سلطان ربانی نیز از دنیا رفتند، اما در برگزاری مراسم تدفین و تشیع ایشان نیز از سوی مسئولین ممانعت هایی بعمل آمد. شما علت این همه نگرانی مسئولین را از حضور مردم در کنار بیت آیت الله منتظری را ناشی از چه می دانید؟ می توانید خاطره ای از مادر بزرگوارتان را بازگو بفرمایید.

حکومت بخاطر از دست دادن پشتوانه مردمی و مشروعیت خود، از هر تجمعی می ترسد. از همین جهت، مانع از برگزاری حتی یک تشییع جنازه ساده برای مادرم شدند و مردم مجبور شدند تشییع بی جنازه انجام دهند. مادرم زنی بود که در سختی ها و ناملایماتی که برای همسرش، فرزند شهیدش و دامادهایش در زمان شاه پیش می آمد، سنگ صبور بود و کوچکترین ضعف و سستی به خود راه نداد.

 

یادم هست در دوران حصر، مادرم بارها می گفت من از ماموران ساواک توقعی جز همان کارهایی که انجام می دادند نداشتم، ولی از کسانی که سالها در منزل ما و بر سر سفره ما حاضر بودند و به قول معروف نان و نمک ما را خوردند و آنان را فرزندان خود می دانستیم و از هر محبت و دلجویی از خودشان و خانوادشان در زمانی که در زندان و تبعید بودند کوتاهی نمی کردیم، چنین توقعی نداشتیم که به آن همه محبت ها و نان و نمک خوردن ها، بخاطر ریاست و حکومت چند روزه دنیا، پشت پا بزنند و کارهایی را انجام بدهند که هرگز ساواک انجام نداد. ساواک هرگز به خانه و کاشانه ما حمله نکرد، هرگز محل کار همسر و فرزندم را تخریب نکرد و مورد تجاوز و غارت قرار نداد. اما اینها با این که همسرم استادشان بود و حق پدری به گردنشان داشت، او را در خانه حبس کردند و از هرگونه اهانت و تحریف حقایق نسبت به او دریغ نکردند.

 

اینها بخشی از نگرانی های مادرم بود که تا لحظه آخر عمر فراموش نکرد و در غم هدایت آن کسان از دنیا رفت.

 

به نظر شما که در مبارزات قبل از انقلاب نیز شرکت فعال داشته اید و از نزدیک مبارزات پدرتان را تعقیب می کردید، علت حساسیت زیاد مرحوم آیت الله منتظری نسبت به زندانیان سیاسی و حقوق آنان چه بود؟

برای حساسیت زیاد مرحوم آیت الله منتظری نسبت به زندانیان و بخصوص زندانیان سیاسی، می توان دو عامل را موثر دانست:

عامل اول، تجربه ای بود که در دوران مبارزات در رژیم گذشته داشتند. ایشان در آن دوران شاهد ظلم ها و تضییع حقوق افراد زیادی بودند که بخاطر دفاع از نهضت اسلامی و امام خمینی و اقدام برای تحقق ارزشهای اسلامی و ملی به زندان می افتادند و خانواده های آنها در رنج، سختی و مشکلات عدیده ای قرار می گرفتند. در آن مقطع، یکی از کارهای مهم پدرم، علاوه بر کمک به نهضت اسلامی و مبارزین در این راه، کمک به خانواده های زندانیان سیاسی و تامین نیازهای مادی آنان بود. این کمک ها محرمانه و اکثرا توسط برادرم شهید محمد و خود من صورت می گرفت. یکی از اتهامهایی که پدرم بخاطر آن محاکمه و محکوم شدند، همین کمک به خانواده های زندانیان سیاسی بود.

 

به یقین کسی که طعم زندان، شکنجه، تبعید و رنج ناشی از آنرا با تمام وجود چشیده باشد، می تواند معنای زندان و شکنجه را درک کند. از این رو ایشان بارها می گفتند منشا این برخوردهای تند و خشنی که در جمهوری اسلامی توسط بعضی مامورین انجام می شود و نیز احکام سنگینی که قضات دادگاه های انقلاب به افراد می دهند، بخاطر این است که اکثر آنان در زمان شاه، زندان و تبعید را درک نکرده اند.

 

عامل دوم، تفکر و برداشت مرحوم آیت الله منتظری از متون دینی است. ایشان اصولا برای هر زندانی حقوقی قائل هستند که سلب آن حقوق ظلمی است نسبت به آنان. آن مرحوم در کتاب ” ولایت فقیه” بحث مفصلی را درباره زندان و حقوق زندانی مطرح کرده اند که باید ملاحظه شود.

 

در “رساله حقوق” نیز نسبت به حقوق زندانیان مطالب سودمندی ایراد کرده اند. اصولا دغدغه مهم آن مرجع فقید، پس از انقلاب و تا آخرین لحظات عمر خویش، موضوع حقوق بشر اعم از فعالین سیاسی و مخالفین عقیدتی بود. پیام ها و مصاحبه های ایشان که اکثرا در کتاب ” دیدگاه ها” مندرج است، شاهد این مدعا است.

 

قطعا زندگی با آیت الله منتظری سرشار از خاطرات به یاد مادندی است، خواهش می کنیم یکی از زیباترین خاطرات خود را برایمان نقل کنید.

خاطرات زیادی از مرحوم آیت الله منتظری در رژیم گذشته و اوضاع و احوال بعد از انقلاب وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد. در این جا به دو خاطره مربوط به حصر اشاره می کنم.

 

یکی از آنها مربوط به هنگامی است که در سال 1376پس از سخنرانی سیزده رجب، دفتر و اطاق مطالعه پدرم در اشغال مهاجمین در آمده بود. در آن لحظات حساس، مهاجمین پس از اشغال حسینیه، با بلندگوهای آن مشغول به فحاشی و توهین به پدرم بودند. نیروهای سپاه وارد اطاق مطالعه شده بودند و در صدد بیرون بردن ایشان به جای نامعلومی بودند. ایشان با روحیه ای قوی و با شجاعت خاصی آنان را توبیخ کردند و به آنها گفتند من این اطاق و میز مطالعه را به هیچ وجه ترک نمی کنم و هر اتفاقی که قرار است رخ دهد، همین جا باید باشد. یکی از اعضای بیت که مکالمه بی سیمی مامور سپاه با مقام بالاتر را شنیده بود می گفت آن مقام بالای سپاه به مامور داخل اطاق می گفت کتف های او را ببندید و از اطاق خارجش کنید. سپس مامور داخل اطاق در پاسخ به فرمانده خود گفته بود بالاخره او یک پدر شهید است و من هرگز چنین دستوری را انجام نمی دهم. این روحیه که از ایمان پدرم به وعده های الهی بود، علاوه بر تاثیر آن روی اعضای خانواده، ماموران مهاجم را نیز به اعجاب واداشته بود و آثار انفعال و شکست روحی در آنان به خوبی مشاهده می شد.

 

خاطره دیگر مربوط به شب رفع حصر می باشد. در آن شب از پدرم پرسیدم اکنون که قرار است که حصر پایان یابد، شما چه احساسی دارید؟ ایشان در مقام پاسخ، سوره والعصر را قرائت نمودند. در حقیقت ایشان می خواستند بگویند هر کس در راه خدا تلاش کند و توصیه به حق و عدالت نماید و صبر کند، از خسران و هلاکت در دنیا و آخرت محفوظ خواهد ماند.

 

با تشکر فراوان از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.