” طرح كميسيون امنيت ملي مجلس براي برخورد با فعاليت گروههاي عرفاني “

سایت مجذوبان نور:  مدتی ایست در جراید و مراکز خبری موضوع عرفانهای کاذب و مبارزه با آن به طور فزاینده ای  مطرح و در محافل  سیاسی به صورت یک معضل امنتیتی مورد بررسی قرار میگیرد.  این مقاله به منظور ریشه یابی وتحلیل  و بررسی این پدیده اجتماعی وچرایی آن و دلایل   موضع گیریهای انجام شده از سوی مقامات و مسئولین کشور ،تدوین و تنظیم شده است.

 

 

 

 

 

 

 

در خبرها آمده بود: “که کميسيون امنيت ملي مجلس شورای اسلامی در راستاي بررسي فعاليت عرفان‌هاي به گفته اعضای این کمیسیون ، دروغين ، در كشور این هفته جلسه ويژه‌اي با حضور سازمان‌هاي اجتماعي همچون سازمان ملي جوانان، سازمان بهزيستي، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، سازمان تبليغات اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و چند سازمان اجتماع محور که از ذکر نام آنها در خبرگزاریها خودداری شده است ، برگزار خواهد كرد. پرويز سروري عضو این کمیسیون در گفت‌وگویی گفته است گزارش‌هاي رسيده حاكي از فعاليت گسترده و سازمان‌يافته باندهاي ترويج عرفان‌هاي به گفته وی دروغين در كشور است كه به نظر مي‌رسد در شرايط كنوني تدوين و ابلاغ برنامه‌اي جامع براي مقابله با فعاليت این گروه‌ها نيازي فوري و غيرقابل اجتناب است” .

سایت مجذوبان نور:

مدتی ایست در جراید و مراکز خبری موضوع عرفانهای کاذب و مبارزه با آن به طور فزاینده ای  مطرح و در محافل  سیاسی به صورت یک معضل امنتیتی مورد بررسی قرار میگیرد.  این مقاله به منظور ریشه یابی وتحلیل  و بررسی این پدیده اجتماعی وچرایی آن و دلایل   موضع گیریهای انجام شده از سوی مقامات و مسئولین کشور ،تدوین و تنظیم شده است.

مقدمه

برای بررسی دقیق موضوع اول باید دید که منظور مقامات سیاسی کشور از عرفانهای کاذب و انحرافی چیست؟

برنامه ریزان مبارزه با مکاتب عرفانی،جهت پیشگیری از واکنشهای داخلی و خارجی، با کلی گویی در لوای عنوان کاذب بودن یا انحرافی بودن ویا وارداتی بودن، قصد دارند  کلیه مکاتب عرفانی را منکوب و با توسل به ترفندهای سیاسی از فعالیت  آنها جلوگیری نموده بلکه آنها را از صحنه جامعه حذف و یا به انزوای مطلق کشانند.

هر چند تا حدی سخنوران و پرچمداران این حرکت سیاسی سعی میکنند به صورت روشن و واضح از اهل تصوف و خصوصا دراویش گنابادی نامی نبرند، اما شواهد و قرائن نشان میدهد که اساسا منظور اصلی دراویش گنابادی هستند، زیرا  مکاتب عرفانی دیگرو پیروان آنها ،چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی و محتوایی در آن حد و اندازه نیستند که حضور اجتماعی ویا حضور تئوریک و فکریشان در جامعه بحران ساز باشد و مسئولان سیاسی را دچار هراس  و آنها را برای مقابله با این مکاتب عرفانی تحریک  نماید. در تبلیغاتی نیز که در گوشه و کنار کشور علیه دراویش گنابادی انجام می شود، مبلغان و بر پاکنندگان مجالس علیه تصوف کتابها ی آیین شیطان پرستی و یا عرفانهای سرخپوستی و… را در کنار کتب بزرگان سلسله گنابادی گذاشته و همه را با یک حربه و یک شیوه تبلیغی مورد نفی و انکار قرار میدهند و اینگونه به مخاطبین خود القاء می نمایند که همه این نگرشهای عرفانی  یک مجموعه واحد و مرتبط بایکدیگر هستند!!

*بررسی و شکل گیری یک سناریو

با نگاهی عمیق و موشکافانه به تاریخ انقلاب ها و مبارزات ملتها  علیه استبداد و استعمار ،مشاهده می کنیم ، هر گاه  عامل محرکه  و اصلی جنبش های مردمی انگیزه های مذهبی است، عواقب و تاثیرات منفی اتحاد دین و سیاست ، تا  زمانی بروز نکرده و در پرده می ماند  که  این جنبشها در مرحله ساختارشکنی هستند و به دوران ثبات و ایجاد یک مکانیزم سیاسی نرسیده باشند . اتفاقا همراهی دین با سیاست  در این فاز  و مرحله از مبارزه  نه تنها بازدارنده  نیست که به حرکت مردم در مبارزاتشان  سرعت می بخشد . اما همین که بخش دوم و مقطع ایجاد ساختارو نظام  میرسد دین و سیاست دست همدیگر را می بندند و هر زمان  که به آشتی و هماهنگی میرسند  این دین است که در پیشگاه سیاست قربانی می شود و قداست خود را می بازد و نهایتا دین رسمی رنگ ریا به خود می گیرد و مردم را از خود بری می کند و ملت به زورسر نیزه مجبور می شوند که در فضای تظاهر و خرافه به حیات خویش ادامه  دهند.

مبارزات ملت ایران نیز از این قاعده مثتثی نبوده و نیست .این واقعیت تلخ به موازات جنگ قدرت در میان جناح های مختلف ، خصوصا  در سالهای اخیر و عدم رعایت  اخلاق سیاسی  و عدم پایبندی مراکز قدرت به قانون و موازین و ارزشهای دینی و فرهنگی و ظهور و خود نمایی مشکلاتی همچون فقر و بی ثباتی اقتصادی و…  چون آنچه صورت گرفته  بنام دین انجام  شده ، اثرات مخربی بر اعتقادات مردم داشته است و همان عواملی که تا دیروز عامل بسیج مردم در حمایت از  سیاستمداران دیندار می شد امروز همان عوامل موجب فاصله ملت از  دینمداران سیاستمدار می شود . از سوی دیگر متاسفانه و شوربختانه تحلیلهای اشتباه مراکز امنیتی کشور در خصوص ، کنشها و واکنشهای اجتماعی ، خصوصا در امور فرهنگی و انتقال این تحلیلها به مقامات ارشد نظام ،مسئولین مملکت را دچار اشتباهات فاحشی  در موضعگیریها وعدم اصلاح  و عدم تجدید نظردر رفتار شان نموده است و همین امرضمن اینکه عامل افزایش فاصله میان مردم و دولتمردان شده  موجب دین گریزی ملت نیز گردیده است.

در کمال تاسف مراکز امنیتی  بجای آن که با تذکر به  مقامات و مسئولین مملکت و آگاه نمودن آنها از حقایق موجود در کشور، مانع از بروز بحرانهای اجتماعی در ابعاد اقتصادی ،فرهنگی و تهدیدات وخطرهای امنیتی شوند ، خود آتش بیار معرکه ای شده اند که در راستای منافع همان  گروه ها و کسانی است که در متن نظام و یا در حاشیه آن، عاملان اصلی بسیاری از معضلات اجتماعی هستند .

مراکز امنیتی  به شکل سئوال برانگیزی بجای عمل به وظایف خود، برای درمان هر یک از امراض موجود در جامعه عمدا و سهوا مقصر تراشی نموده و با ترفندهای مختلف بر اساس این نگرش که هرکس با آنها نیست دشمن آنها محسوب می شود ،دشمنان توهمی خود را به کارزار و عرصه تخاصمات سیاسی می کشانند و با این سیاست به صورت مضاعفی دردهای موجود را تشدید میکند. سناریو مبارزه با عرفانهای کاذب  از جمله این اشتباهات سیاسی است. .

فرض محال

براساس این فرض محال!! که صوفیه و دراویش گنابادی منظور برنامه ریزان مبارزه با عرفانهای کاذب نیستند، این سئوالات مطرح خواهد شد که ؛

1 – کذب و صدق یک مکتب عرفانی یا منتسب به عرفان را ، چگونه می توان اثبات کرد؟

2 – اثبات درستی و نادرستی مکاتب عرفانی در صلاحیت چه کسانی است؟

3 – اگر میان شهروندان این مملکت (و از جمله پیروان مکاتب فکری) وحاکمیت ، قانون حکومت می کند با توجه به حقوق  و آزادیهای ملت در قانون اساسی ؛

الف – آیا باورهای فکری این گونه مکاتب بر اساس کدام مستند قانونی جرم تلقی میگردد؟

ب – با توجه به این موضوع که کتاب ها و آموزه های این مکاتب عرفانی سالهاست در جامعه و جود داشته  و با ممانعتی روبرو نبوده و حتی کتابهای آنها،  مجوز چاپ از وزارت ارشاد دریافت نموده اند ، چگونه و چرا به یکباره مشکل آفرین  وبه عنوان یک معضل  امنیتی مطرح شده اند؟

4 – اگر به این حقیقت معترف بوده که مقوله عرفان از علوم الهیه و مربوط به اصول دین و امری تحقیقی است و درحوزه روح وروان و فکر و اعتقاد افراد است، آیا دخالت در این موضوع از سوی مقامات دولتی ،تجاوز به حریم خصوصی شهروندان و تفتیش ایمان و باورهای قلبی آنها نیست؟

5 – عرفان با هر تعریفی به هر شکل علمی مربط به باطن افراد و اصلاح نفس و رابطه فرد با خداست.اگر بر فرض آموزه های بعضی از این مکتب ها اشتباه باشد .جز عرفا و مشخصا بزرگان صوفیه آیا کس دیگری علم و صلاحیت آنرا دارد که در نفی و اثبات آنها اظهار نظر کند؟

6 – بر فرض محال که این مکاتب عرفانی کاذب و انحرافی باشند؛

الف – چه عواملی بستر ساز رشد و نمو آنها شده است؟

ب – آیا مشخصا بعد از تخریب حسینیه شریعت قم بیش از پیش این مکاتب در عرصه فرهنگی کشور خود نمایی نکرده اند!!؟؟

ج – آیا راه مبارزه با آنها برخورد سیاسی و امنیتی است یا فرهنگی؟؟!!

د – آیا با سرکوب پیروان تصوف و عرفان ، تمایل مردم و خصوصا جوانان به این گونه مکاتب طبیعی نیست؟

فرض واقعی

*با در نظر گرفتن این واقعیت که کشور ایران مرکز جهان تصوف و عرفان است و عارفانی  همچون مولا نا ،عطار ، سعدی، سهروردی و صدها   چهره شاخص و بی همتا و معروف درجهان امروز، ایرانی هستند، و دیگران  و از جمله موسسین همین عرفانهای به اصطلاح کاذب  از آثار و کتابهای آنها حرفی برگرفته و به آن بال و پر داده اند، آیا وارد کنندگان   عرفانهای وارداتی به  کشور ،همانهایی نیستند که  علمدار مخالفت با تصوف و درویشی هستند ؟؟ آیا اجازه  فعالیت به این مکاتب عرفانی از روی عناد وبرای تضعیف تصوف حقه اسلامی نبوده است؟؟

نتیجه

سناریو نویسان مبارزه با عرفانهای کاذب ، تنها بدنبال قانونمند کردن خشونت و سرکوب  دراویش گنابادی هستند . انگیزه آنها ؛

1 – خلق  یک بحران اجتماعی برای مشغول کردن  و منحرف کردن  افکار عمومی وسرپوش نهادن بر معضلات اجتماعی است.

2 – در تحلیل های امنیتی دراویش گنابادی و مکتب تصوف به عنوان دشمن نظام تلقی شده وبالقوه آنها را  نیرویی برانداز محاسبه می کنند و بدین وسیله در پی مقابله  وحذف آنان هستند.

3 – گرایش مردم به تصوف و عرفان موجب نگرانی صاحبان قدرت در مراکز دینی و سیاسی شده است و این سناریو برای سرکوب صوفیه و ایجاد رعب و وحشت در جامعه وجهت   شعف و امنیت خاطر متحجرین انحصار طلب و تمامیت خواهان سیاسی سازماندهی می شود.

4 – حجم مشکلات در عرصه های مختلف اجتماعی و اختلافات  درونی  موجب انسداد هرچه بیشتر فضای سیاسی کشور شده است به گونه ای  که  مطالبات قانونی مردم را تفسیربه جنگ نرم کرده وبا مشت آهنین پاسخ می گویند و درویشی را حزب سیاسی تصور کرده واستقلال فکری اهل عرفان و تصوف را خطر می بینند .