یک نامه و یک خبر تلخ

چرخ تواب سازي را متوقف كنيد / آخرین واکنش های داخلی و خارجی به اجرای حکم اعدام پنج زندانی

 

آخرین واکنش های داخلی و خارجی به اجرای حکم اعدام پنج زندانی 

جــرس: در واکنش به اجرای احکام اعدامِ دیروز پنج تن از زندانیان ، اعتراضات داخلی و خارجی همچنان ادامه داشته و در آخرین واکنش، جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج با صدور و انتشار بیاینه ای، نسبت به این مسئله اعتراض کردند و همزمان جمعی از دانشجویان دانشگاههای تهران نیز، برای برگزاری تجمعات سکوت در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه همین هفته، فراخوان دادند. مسئولان زندان اوین با ذکر دلایل امنیتی از تحویل اجساد ۵ زندانی اعدام شده، به خانواده ها خودداری می کنند.:

سحرگاه یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۸۹، مسئولان زندان اوین که با قطع تلفن های آن زندان، از دو روز گذشته ارتباط با جهان خارج را قطع کرده بودند، حکم اعدام پنج زندانی بنامهای فرزاد كمانگر فرزند باقی، علی حیدریان فرزند احد، فرهاد وكیلی فرزند محمد سعید، شیرین علم‌هولی فرزند خدر و مهدی اسلامیان فرزند محمد را به اجرا درآوردند.

فعالان حقوق بشری اعلام کرده اند این احکام در حالی به اجرا درآمده است که پرونده سه تن از اعدام شدگان در مرحله بازنگری (اعمال ماده ۱۸) قرار داشت و همچنین هیچ یک از وکلا و خانواده ها در جریان اجرای این احکام قرار نگرفتند.

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، اتهامات آنها را قصد بمب گذاری، انفجار و عضویت در گروههای کرد مخالف اعلام کرد.

در پیِ این اقدام، واکنش های زیادی در داخل و خارج از ایران برانگیخته شد و بیانیه های متعددی صادر و تجمعات گسترده ای در غرب ایران و همچنین برخی شهرهای جهان شکل گرفت.

واکنش ها خانواده های اعدام شدگان

در اولین واکنش نسبت به اجرای احکام اعدام، مهرداد، برادر فرزاد کمانگر، معلم کُردی که از چهار سال پیش در زندان به سر می برد و روز گذشته اعدام شده، با بیان اینکه “مقام‌های قضایی پیش از این قول آزادی وی را داده بودند”، به قول مسئول پرونده که گفته بود “فرزاد گناهی نداشته و باید آزاد شود” استناد کرد و همزمان خاطرنشان ساخت: “در این زمینه حتی رهبری مسئول است. کسی که به عنوان رهبری مملکت آن بالا نشسته، باید جوابگو باشد.”

به گزارش رادیو فردا،سلطنه رضایی، مادر فرزاد کمانگر نیز معترضانه گفت “حاضرم مقابل گلوله هایشان بایستم و کشته شوم. خون ما از خون دانشجویانی که در خیابانها کشته شدند رنگین تر نیست. نمی دانم تا کی باید با چشمان پر از اشکم انتظار فرزندم را بکشم. می خواهم از مسئولان بپرسم: آیا زندان و اعدام فرزندان این سرزمین، رافت اسلامی و پایبندی به اصول اسلام است؟”

مادر کمانگر خواستار برگزاری تحصن اعتراضی در مقابل دانشگاه تهران (برای روز دوشنبه) شد که طبق آخرین اخبار با حاکمیت جو پلیسی و حضور گسترده نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها و انسداد ترددها روبرو گردید که خانواده ها نهایتا در مقابل زندان اوین به تحصن دست زده اند.

ملائکه علم هولی، از اعضای خانواده شیرین علم هولی زندانی اعدام شده کرد نیز، با اشاره به خودداری مسئولان زندان از ارائه هرگونه توضیحاتی، اعدام این ۵ این زندانی سیاسی را مغایر با قانون اساسی خواند و گفت: “فرزندان ما هیچ گناهی مرتکب نشده بودند که اعدام و حتی مجازات شوند”.

وکیل اعدام شدگان؛ من هم از طریق یک خبرنگار متوجه شدم

همزمان خلیل بهرامیان، وکیل مدافع سه تن از اعدام شدگان (فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان)، با اعلام اینکه از اجرای حکم موکلان خود خبر نداشته است، به روزآنلاین گفت “اعدامی که امروز صورت گرفت فاجعه بزرگی بود که در عین ناباوری اتفاق افتاد. نه من و نه خانواده موکلینم از اعدام ایشان خبردار نبودیم و من هم ساعت ۱۰ صبح از طریق تماس تلفنی یکی از خبرنگاران از موضوع مطلع شدم. بلافاصله به دادگاه انقلاب، بخش اجرای احکام رفتم و از دادیار مربوطه سئوال کردم، ایشان گفتند از این پرونده خبری ندارند.

تجمعات اعتراضی در غرب ایران؛حاکمیت جو امنیتی در کردستان

در واکنش نسبت به اجرای حکم اعدام های فوق الذکر، گروهی از مردم شهرهای مختلف کردستان ایران، از جمله سنندج، کامیاران (شهر فرزاد کمانگر)، مهاباد و پیرانشهر، دست به تجمعاتِ اعتراضی در نقاط مختلف شهر زده و بنا به گزارش اخبار ارسالی و شاهدان عینی، شهرهای کامیاران و سنندج از روز گذشته حالت حكومت نظامی گرفته و صدها خودرو و مامور از ارگانهای مختلف اعم از یگان ویژه پاسداران و لباس شخصی ها، در سطح شهر بویژه اطراف محل سكونت خانواده كمانگر مستقر هستند.

تجمعات اعتراضی خارج از ایران؛ کردستان عراق

در اولین واکنش گروهی نسبت به اجرای احکام اعدامِ پنج زندانی ، تعدادی از فعالان سیاسی، مدنی و روزنامه نگاران کرد، در کردستان عراق و شهر سلیمانیه دست به اعتصاب و تجمع و تحصن اعتراض آمیز زدند.

در پایان مراسم کردستان عراق، از مردم کردستان خواسته شده روز سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ماه، در اعتراض به اعدام زندانیان سیاسی دست به اعتصاب عمومی بزنند.

همزمان برخی از احزاب کرد در بیانیه های مشترک و جداگانه اعدام پنج نفر از فعالان سیاسی کرد را محکوم کردند.

اعتراضات در اروپا

در پی‌ انتشار خبر اعدام تعدادی از زندانیان در زندان اوین، گروههای مختلفی از ایرانیان ساکن شهرهای مختلف اروپا، در اعتراض به این اقدام تجمعات اعتراض آمیز برگزار کردند که طبق اخبار منتشره، روز یکشنبه تجمعاتی در شهرهای کلن، لندن، برلین، پاریس، میلان، فرانکفورت، میلان، کپنهاگ، هامبورگ و چند شهر دیگر اروپا برگزار شد.

در گزارش پاریس آمده بود تظاهر کنندگان به ساختمان سفارت جمهوری اسلامی در فرانسه حمله کرده و ضمن شکستن شیشه آن محل و شعار نویسی، مراتب اعتراض خود را اعلام کردند که موجب دخالت پلیس و دستگیری تعدادی از معترضین شد.

اعتراض زندانیان سیاسی

در واکنشی دیگر، جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج، با صدور بیاینه ای نسبت به اجرای احکام اعدام روز یکشنبه اعتراض کردند و در بیانیه ای خاطرنشان ساختند “در چنین شرایطی طبیعی است چهره های علمی، مذهبی، اساتید، نویسندگان، هنرمندان، کارگران، معلمان، دانشجویان و دانش آموزان و همۀ وجدانهای بیدار بشری در داخل و خارج کشور، شرف خود را به نمایش گذاشته و بر علیه این بیدادگری ها فریاد خشم و اعتراض سر دهند.”

جمعی از دانشجویان سبز تهران؛ فراخوان به تحصن

در واکنشی دیگر، جمعی از دانشجویان سبز دانشگاههای تهران ، علم و صنعت ، شهید بهشتی ، پلی تکنیک و دیگر دانشگاه های تهران با انتشار فراخوان هایی در شبکه های اجتماعی و وبلاگ های دانشجویی، از تمام دانشجویان دعوت نموده اند در تجمعاتی که در ساعت ۱۲ روزهای چهارشنبه ۲۲ و پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت در اعتراض به اجرای پنج حکم اعدام در صحن آن دانشگاه ها برگزار خواهد شد، شرکت نمایند.

آخرین اخبار از تحویل جنازه ها؛ عدم موافقت مسئولین

آخرین گزارش ها پیرامون اعدام شدگان حاکیست “مسئولان زندان اوین با ذکر دلایل امنیتی از تحویل اجساد ۵ زندانی  اعدام شده روز گذشته در این زندان، به خانواده ها خودداری می کنند.”

گزارشگران هرانا در این زمینه خاطرنشان کردند “خانواده های زندانیان سیاسی اعدام شده با مراجعه به دادگاه انقلاب و زندان اوین خواستار تحویل گرفتن اجساد فرزندان خود شدند اما مسئولان دادگاه انقلاب و اوین عنوان داشته اند تا اطلاع ثانوی و تشخیص بدون مشکل بودن تحویل اجساد از تحویل دادن آنان خودداری خواهند کرد. “

این گزارش یادآور شد مسئولان زندان به خانواده کمانگر پیشنهاد کرده اند که فعلا فقط وسایل فرزاد کمانگر را تحویل بگیرند اما این خانواده ضمن خودداری از تحویل گرفتن وسایل، بر لزوم تحویل پیکر فرزند خود تاکید کرده اند و خانواده شیرین علم هولی نیز، علیرغم ارجاع به بهشت زهرا و پزشکی قانونی کهریزک کماکان همچون سایر خانواده ها موفق به دریافت جسد این زندانی نشده است.

 

 

نامه مهدي كروبي به دادستان تهران: چرخ تواب سازي را متوقف كنيد

جرس:مهدی کروبی در نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشت چرخ تواب سازی را متوقف کنید. کروبی در این نامه با انتقاد از فشارهای وارده بر داوری برای اعتراف علیه کروبی، می نویسد :”اعتراف گيري و تواب سازي چه سودي دارد؟ برای اطلاع شما و دیگران اعلام می کنم که مسئولیت تمام اسناد و مدارک و فیلم هایی که من از تجاوزها و شکنجه ها ارائه کرده ام تنها با خودم است و نه آقای داوری و نه هیچ کس دیگری دخیل در این ماجرا نبوده است که اکنون ضرورتی برای اعتراف گیری از آنها وجود داشته باشد؛ و بدین ترتیب اعتراف گیران زحمت خود می برند و بر خستگی خود می افزایند”.متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:

جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی

دادستان محترم تهران

با سلام

مدتي بود كه اخبار متواتري در باب تحت فشار قرار دادن آقای محمد داوری سردبیر سایت سحام نیوز كه بیش از هشت ماه است در بازداشت به سر می برد، براي اعتراف گيري عليه اينجانب و پرونده تجاوزهاي پس از انتخابات مي شنيدم. تا اينكه چند روز پيش در خبرها به نقل از خانم مينا جعفري وکیل آقاي داوري نيز خواندم كه موكل شان را تحت فشار قرار داده اند تا علیه من اعتراف کند و ماجرای تجاوزهای پس از انتخابات در زندانها را دروغ بخواند و مستندات آن تجاوزها را تکذیب کند بلکه این ماجرا ختم به خیر شود و قبای آقایان که پیشتر هم گفته بودم لای در گیر کرده است، آزاد شود و نفسی راحت بکشند. ای عجب از کسانی که می خواهند آن لکه ناپاک را با دروغی پاک کنند؛ وچه خوش خیال که انگار با چنین ترفندها و اعتراف گیری هایی می توان عقل از مردم برد و آفتاب حقیقت را زیر خاک کرد.

جناب آقای دادستان!

اعتراف گيري و تواب سازي چه سودي دارد؟ برای اطلاع شما و دیگران اعلام می کنم که مسئولیت تمام اسناد و مدارک و فیلم هایی که من از تجاوزها و شکنجه ها ارائه کرده ام تنها با خودم است و نه آقای داوری و نه هیچ کس دیگری دخیل در این ماجرا نبوده است که اکنون ضرورتی برای اعتراف گیری از آنها وجود داشته باشد؛ و بدین ترتیب اعتراف گیران زحمت خود می برند و بر خستگی خود می افزایند. آیا این همه سیاهکاری که رخ داد کافی نبود که اکنون ماشين ترور شخصیت، همچنان به کار خود ادامه می دهد و به دنبال قربانی کردن افرادی دیگر است، آن هم فردی که تنها یک فیلمبردار بوده است، آن هم در شرایطی که من خود مسئولیت تمام آن مستندات را بر عهده می گیرم. نمی دانم که شما درباره ماجرای تجاوزها از آغاز تا به امروز و مستنداتی که من ارائه کرده ام تا چه حد در اطلاعید. مقام شما ایجاب می کند که از عمق ماجرا با خبر باشید. اما باز هم صرفا برای اطلاع جنابعالی و ثبت در تاریخ بازگو می کنم که: بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری و شروع دستگیری ها خبرهایی شنیدم از اشخاص معتبر و شناخته شده درباره شکنجه های هولناک و وحشت آمیز در بازداشتگاه ها که بعضا منجر به قتل نیز شده و جنازه های آنها نیز به خانواده هایشان تحویل داده نشده بود. همچنین خبرهایی می شنیدم از تجاوز به برخی بازداشت شدگان که تا چندین شب خواب را از چشمان من ربوده و آرامش را از من برده بود. اینچنین بود که نامه ای نوشتم خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان و اظهار امیدواری کردم که اگر چنین اعمالی توسط برخي نیروهاي خطاكار صورت گرفته است مسببین آن مجازات شوند و درصورت کذب بودن، همگی در دفاع از نظام و تکذیب چنین شایعاتی برآییم. از این نامه دونسخه وجود داشت، یکی نزد من و یکی نزد آقای هاشمی. ابتدا تصور می کردم که ایشان با من تماس می گیرند و جویای حقیقت مطلب می شوند. اما ده روز گذشت و هیچ گونه تماس و اقدامی صورت نگرفت. در چنین موقعیتی من نیز راهی ندیدم جز انتشار آن نامه. البته بعد از انتشار نامه متوجه شدم که آقای هاشمی رونوشت نامه را پیشتر برای ریاست وقت قوه قضا ارسال کرده اند. پس از این نیز به جای پیگیری ماجرا، آنچه ما دیدیم ائمه جمعه ای بودند که به صورتی سازماندهی شده همگی به میدان آمدند و حملات آغاز کردند احتمالا از آن روی که جای خالی پیگیری قضایی پر شود! حال که می نگرم رجاء واثق دارم که تمام آن هجمه ها برای آن بود که مجرمین مجازات نشوند و تزلزلی ایجاد نشود در اراده مامورانی که وظیفه شان کشتار و سرکوب مردم تعریف شده بود. می خواستند با رعب و وحشت سرپوشی بگذارند بر فاجعه ای که رخ داده بود. اگر من در نامه اول خود صرفا احتمال تجاوزها را مطرح کرده بودم، اینک اما به صورت عقلی و منطقی اطمینان یافتم که این اعمال پلید صورت گرفته است. تشت رسوایی اما از بام افتاد آنگاهی که هویدا شد چندین نفر در کهریزک زیر شکنجه به شهادت رسیده اند. به ياد داريد كه ابتدا می خواستند با پوشش مننژیت روی این جنایت را بپوشانند اما خداوند نخواست و آنها نتوانستند. هجمه ها اما مرا مصمم تر کرد بر پیگیری جدیتر ماجرا. پای سخن قربانیان نشستم تا عمق جنایت را دریابم؛ که البته عده ای از مراجعان و شاهدان به دلیل همان فضای ارعاب بریدند و از ظلمی که بر آنها رفته بود به حکم مصلحت شان گذشتند و راه سکوت را برگزیدند بلکه آسیب بیشتری نبینند. اما افرادی هم مراجعه می کردند و بر سخنان خود می ایستادند که من در همان زمان از آقای داوری سردبیر سایت سحام نیوز که فردی جانباز و معلم و دلسوز نیز بود خواستم تا از گفته های شان و شرحی که از مظالم رفته بر خود می دهند – در مقام یک فیلم بردار- فیلمبرداری کند تا اگر زمانی مراجعین توسط نیروهای امنیتی مرعوب شدند اسناد ما موجود باشند. بعدا به صائب بودن تصمیم خود پی بردم وقتیکه پیش بینی ام متاسفانه درست از آب درآمد و برخی از قربانیان و شاهدان، از ترس جان خود از کشور گریختند. آري، نقش آقاي داوري در آن اسناد و تهيه سي دي ها صرفا در مقام فيلمبردار بود و معرفي شاهداني كه براي شرح مظالم رفته بر خود به حزب اعتماد ملي مراجعه مي كردند. پس اعتراف گيري از ايشان چه سودي دارد و چه واقعيتي را تغيير مي دهد؟

آقاي جعفري دولت آبادي!

آنچه اما بر سر آن اسناد رفت و توجهی که به آنها شد خود حدیث مفصلی است که شما باید از آن باخبر باشید. ابتدا آیت الله دری نجف آبادی دادستان وقت کل کشور توسط آیت الله شاهرودی به عنوان مسئول پیگیری این ماجرا و بررسی اسناد ما تعیین شد. اگرچه رفتار ایشان در این سمت بسیار معقولانه و منطقی بود اما با با باز شدن پای دادستان وقت تهران به این ماجرا اوضاع به کلی متحول شد و حقیقت یابی جای خود را به ارعاب و لاپوشانی داد. چندی بعد، در جلسه ای با حضور هیات سه نفره منصوب آیت الله لاریجانی، من بخشی از سی دی ها و اسناد خود از شکنجه ها و تجاوزها را ارائه دادم. منتظر بررسی اسناد بودم که به یکباره اما با هجوم نیروهای امنیتی به دفتر شخصی و دفتر حزبی خود مواجه شدم و تمام اسناد و مدارک حزبی و وسایل و مدارک شخصی ام را توقیف و ساختمان را نیز پلمپ کردند. طرفه آنکه اگرچه مدت قرارداد اجاره آن ساختمانها پس از گذشت هشت ماه تمام شده اما همچنان مقامات قضایی از تحویل آن ساختمانها به مالکین شان پرهیز می کنند. حال آنکه چنین رویه ای از سوی قوه قضائیه را مطابق هیچ قانون وشرع و عرفی نمی توان توضیح داد. الله اعلم بالذات الامور.

جناب آقاي دادستان!

با پلمپ دفتر شخصی من، سردبیر سایت سحام نیوز جناب آقای محمد داوری را نیز با خود بردند و بنا به اخبار رسیده و مطابق قول وکیل آقای داوری، اکنون ایشان زیر فشار برای مصاحبه و اعتراف گیری علیه اینجانب و اظهار ندامت است. اما سوال من این است که چطور در زمان شاه خائن وقتی ساواک افرادی را زیر فشار و شکنجه مجبور به تمجید از شاه و اظهار ندامت می کرد این حاکمیت بود که مورد تمسخر ما و مردم قرار می گرفت اما حالا خودمان به همان سرنوشت دچار شده ایم و توقع داریم که مردم سخن اعتراف گونه و ندامت خواهانه یک زندانی زیر فشار را قبول کنند و اعتراف گیران را مورد تمسخر قرار ندهند؟ زندانیان را برای تمرین اعترافات از چند روز پیش از موعد به محل مقرر می برند و از آنها می خواهند که اعترافات خود در برابر مردم را تمرین کنند مباد که به هنگام نمایش عمومی، خللی در اجرای آن نمایش پیش آید و آنگاه آنچنان از اعترافات سخن می گویند که انگار خودشان نمی دانند این اعترافات در چه فرایندی تولید شده اند. افراد را وادار می کنند تا بگویند که در انتخابات تقلبی صورت نگرفته گویی با اعتراف آنها واقعیت تغییر می کند. زندانیان را تحت فشار قرار می دهند تا بگویند که به ولایت فقیه آن هم از نوع مطلقه اش اعتقاد دارند، حال آنکه مشخص نیست که این چه اعتقادی است که باید در گذر از زندان و تحمل فشار زندان انفرادی و مصائب دیگر، بر زبان بیاید. ماجرای این اعترافات شبیه داستان و مثلی طنزآمیز است: می گویند که پیرزنی از فرزند خود به هنگام سفر از روستا به شهر خواست برای او کفنی حلال به سوغات بیاورد و فرزند که در راه بازگشت پولی برایش نمانده و فرمان مادر را اجابت نکرده بود شیخی را در بیابان دید و از او خواست که عمامه خود را بدو ببخشد بلکه کفن مادرش باشد؛ آن روحانی از آن رو که درخواست آن پسر را نمی پذیرفت با ضربات چوب و چماق وی مواجه شد که عمامه را طلب می کرد؛ شیخ که اوضاع را چنین دید، عمامه خود را بخشید اما این نیز گویی تکافو نمی کرد چرا که مادر، کفن حلال طلب کرده بود و بنابراین پسر از شیخ خواست که علاوه بر بخشیدن عمامه خود با صدای بلند نیز بگوید حلال است و آن شیخ مال باخته فریاد برآورد: حلال است، حلال است. آن پسر آن عمامه را به هديت و از بابت پارچه كفن براي مادر خود آورد و ضمن شرح ماجرا براي مادر توضيح داد كه اين پارچه را چگونه با زور از آن شيخ ستانده و از او حلاليت نيز گرفته است.

وقتی فکر می کنم مي بينم كه ماجراي اعترافات و تواب سازي هاي اخير نيز به مانند همين داستان است و به واقع مثلی از این رساتر در توصیف ماجرای اعترافات اخیر به ذهن نمی آورم؛ از خود می پرسم این چه اراده ای است که قصد بردن آبرو از روحانیت دارد و می خواهد خطی سیاه بکشد بر پرونده هزار ساله آنها و رنج فراوان شان براي حفظ معارف اسلامي و بسط فقه محمدي؛ نمي دانم اين چه اراده اي است كه مي خواهد با چنین اعمالی و برای دو روز حکومت دنیا، آبروی حکومت دینی و ولايت فقيه در این کشور را كه امام بنيانگذار آن بود ، بر باد دهد.

جناب آقای جعفری!

از شما می خواهم که در مقام دادستان تهران یک بار برای همیشه پروژه اعتراف گیری و تواب سازی را پایان بخشید و بررسی آن اسناد تجاوزها كه در اختيار مقامات قضايي قرار گرفته است را در دستور کار خود قرار دهید و مشخص فرمایید که چرا ماجرای سعیده پورآقایی که هیچ ربطی به اسناد ارائه شده توسط من نداشت آنقدر مورد اشاره دادستان کل کشور و صدا وسیما قرار گرفت اما آن اسنادی که ما داده بودیم در بایگانی ماند و به یکی از میان انها نیز رسیدگی نشد و کسی سراغی از مجرمان نگرفت؟ بگذريم از اينكه مشخص نيست اين خانم پورآقايي نيز اكنون در چه شرايطي و در كجا به سر مي برد! آري، اسنادي كه ما ارائه كرده بوديم همگي در بايگاني ماندند و اكنون من از باب نمونه از شما درباره آن خواهر نجیب و محترمی می پرسم که درون اتومبیل ون حوادث تلخی بر او رفته بود و یک نسخه از سی دی اسناد ان مظالم را نیز به هیات سه نفره منصوب رئیس قوه قضائیه ارائه کرده بودم و نسخه دیگر آن هم توسط وزارت اطلاعات پس از یورش به دفتر اینجانب، توقیف شد. آیا می دانید که او پس از احضار توسط وزارت اطلاعات چه سرنوشتی پیدا کرده است؟ من از شما به عنوان دادستان تهران می خواهم به حکم وظیفه تان پیگیری کنید و آگاه شوید از رفتارهایی که با ایشان شده است و اقرارهایی که از ایشان خواسته اند بلکه پیش از نمایش احتمالی آن اعترافات، از پشت پرده نیز باخبر باشید. آیا قبول ندارید که پیگیری چنین پرونده هایی بسی مهم تر و ضروری تر است تا اعتراف گیری و تواب سازی؟

آقاي دادستان!

چرخ تواب سازي را متوقف كنيد. از شما مي خواهم نه تنها اعتراف گيري از آقاي داوري را پايان دهيد بلكه حقوق معوقه و پرداخت نشده ايشان در كسوت معلمي را نيز پرداخت كرده و زمينه آزادي ايشان و بازگشت شان به كار را هم فراهم آوريد و از اتهاماتي كه هيچ ارتباطي با ايشان ندارد تبرئه شان كنيد.

والسلام

مهدی کروبی

نوزدهم اردیبهشت ماه 1389