سنگسار نوح نبی هفت هزار سال پس از طوفان

داستان نوح نبی (ع) در قرآن کریم عبرت انگیز است. مردمانی خرافه گستر و خرافه گرا، نوح نبی را به چالش میطلبند و او را تهدید میکنند که یا دست از رسالتش (هدایت مردم به راه حق و افشای طاغوت زمان که با استفاده ابزاری از دین و باورهای اعتقادی مردم بر آنها حکومت میکرد) بکشد، یا آواره و فراری شود تا توسط مزدوران و اجیرشدگان حکومتی مورد سنگباران قرار نگیرد

 

سیّدمصطفی آزمایش

داستان نوح نبی (ع) در قرآن کریم عبرت انگیز است. مردمانی خرافه گستر و خرافه گرا، نوح نبی را به چالش میطلبند و او را تهدید میکنند که یا دست از رسالتش (هدایت مردم به راه حق و افشای طاغوت زمان که با استفاده ابزاری از دین و باورهای اعتقادی مردم بر آنها حکومت میکرد) بکشد، یا آواره و فراری شود تا توسط مزدوران و اجیرشدگان حکومتی مورد سنگباران قرار نگیرد.

اما امروز بعد از هزاران سال از رحلت نوح، باز میبینیم که سنگسارگران دست از سنگ پرانیهایشان برنداشته اند.

چندروز پیش حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی در شهر قزوین مهمان بود، و سنگ پرانهای حرفه ایِ آن دیار، در آداب مهمان نوازی ، دقیقه ای فرونگذاشتند و از إهدایِ هدایایی مثل سنگ و لنگه کفش و گلولهء اسلحه جنگی و مشت و لگد و فحشهای رکیلک – به گواهی فیلمها و عکسهای موجود – ذرّه ای دریغ نکردند.

این جماعت که با یک روحانی معمم راستین چنین رفتاری میکنند، شاگردان “مکتب سنگ پرانی” هستند. همان مکتبی که فارغ التحصیلان دیگری مانند آقای اسفندیار رحیم مشایی -“ریاست نهاد ریاست جمهوری”- دارد. البته، جناب مشائی خودش با چهره هایِ مردمی و صاحب نام مانند حجت الاسلام کروبی و حضرت آیت الله العظما صانعی درگیر نمیشود، این کار را به نوچه های بی هویت و گمنامترِ “مکتب سنگ پرانی” وامینهد. خودش ترجیح میدهد گریبان نوح نبی ع و سایر انبیاء الهی را بگیرد. نوچه ها، به شاخه ها و ثمره هایِ درختِ توحید حمله میبرند، اما آقای رحیم مشایی اصل ریشه این درخت را به تیشه میزند. چرا؟ چون تبرش، بُرّاتر و پشتش، گرمتر است. تکیه گاهش، محکمتر است. او به محمود احمدی نژاد تکیه دارد، و در عین حال تکیه گاه احمدی نژاد هم هست.

امروز، تصدی امور ایران را، سنگ پرانهایی امثال محمود احمدی نژاد، اسفندیار رحیم مشایی؛ و نوچه های “خرخره جو”شان امثال جعفرشجونی اشغال کرده، و با فرصت طلبی نمایندگانِ برگزیدهء مردم مثل موسوی ، کروبی ، یاران و همراهانشان را سنگباران، و گلوله باران و ساچمه باران میکنند.

به قفائیّ وُ جفائی، نَرَمَد عاشقِ صادق

مژه برهم نزند، گر بزنی تیر و سنانش

چند روز قبل از حلول ماه محرم شخصی به اسم “منصور ارضی” گفت “مداحی ما عین دیانت ما است”. دیانت ما هم که عین سیاست ما است. بیهوده نیست که میگویند “حاکمیت مداحان و روضه خوانها”. بیهوده نیست که در “حاکمیت مداحان و روضه خوانها” اقتصادِ مملکت کاملاً فلج شده؛ بیکاری و تورم، اقشار آسیب پذیر را به فلاکت رسانده است. محمود احمدی نژاد و رحیم مشایی و رحیمی … طرح اقتصادی ندارند- چون این کار، یک کار تخصصی است- ، اما در اشاعهء خرافه های آخرالزمانی ید طولایی دارند- چون این کار را هر فرد مردم فریبی میتواند متعهد شود.

نباید تصور کرد که آقای مشائی ابتدا به ساکن سنگ به سوی نوح نبی پرتاب کرده. نه! به هیچوجه.

ایشان مدتها مشغول تمرین هدفگیری و دقت عمل درکار، وکسب مهارت حرفه ای بود. او و محمود احمدی نژاد با براه انداختن مرکز شورای بررسی فرهنگی سنگ پرانی را به درهای حسینیه های درویشها و تخریب مراکز تجمع “اهل الله” آغاز کردند. بعد از حمله به اهل الله و تخریب عبادتکده های آنان، حمله به خودِ ” الله” را شروع کردند، و حالا نوبت به “انبیاء” الله رسیده است. این یعنی طی نردبان قهقرائی. وقتی به درویشها حمله کردند ما از آنها پرسیدیم چرا چنین میکنید؟ جوابی ندادند، نداشتند که بدهند. اما امروز با عمل خود، شیوه دین و عقیده خود را به نمایش میگذارند. رحیم مشائی یکی دو ماه قبل سنگهایی به جانب عرش اعلی پرتاب کرده و الله را هدف گرفته و مطالبی قریب به این مضمون گفته بود که “برخلاف تصور مسلمانان، خدا عامل وحدت انسانها نیست. علامت توحید نیست، بلکه برعکس موجب تفرقه و اختلاف میان آدمها است”.

کسی که خداوند را عامل و نقطه وحدت نداند، از قرآن چه میداند؟ کسی که خدا را عامل تفرقه بداند از کلام انبیاء چه میداند؟ آیا یوسف نبی (ع) نفرمود “یا صاحبی السجن! أ أرباب متفرقون خیرٌ أم الله الواحد القهار”/ بگذریم امروز در “حکومت مداحّها”، قهرمانان کشتی کج امثال “مجتبی ذوالنوری”، حوزه علمیه قم را به تصرف و تسخیر خود در آورده اند. “منتظری” کبیر را خانه نشین میکنند، “صانعی” را خلع مینمایند، دفاتر و مراکز “دستغیب” و “صدوقی” و “طاهری” را میبندند و میسوزند و تخریب میکنند. از آن طرف عمامه به سرهایی مثل “حائری شیرازی” – همولایتی “میرزای شیرازی مرحوم”- هفت تیربند و رئیس فدراسیون تیراندازی شده اند. پس در نتیجه، از سنگ پرانی به نوح نبی و سایر انبیاء نباید متعجب شد.

محمود احمدی نژاد علیه حضرت آیت الله العظما صانعی مرجع تقلید شیعیان ایران و جهان اقامه دعوا و طرح شکایت میکند، و برای پیگیری مدعای خودش، از محمدیزدی میخواهد تا به اسم “جامعه مدرسین قم” حکم خلع ایشان را از مرجعیت صادر نماید. این قبیل گستاخیها در زمان پهلوی پدر و پسر قابل تصور نبود. اما در “حکومت مداحان” تبدیل به امر جاری و روزمره شده است. با این همه “حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقاشیخ مهدی کروبی” نخستین مرد مُعّممی بود که در برابر این گستاخیها قد عَلم کرد و همان اول روز که نخستین سنگ به سوی حسینیه درویشها در قم پرتاب شد، به آن عمل اعتراض کرد و یادآور شناعت آن شد. آن روز “سردار محمدباقر ذوالقدر” معاون سیاسی امنیتی وزارت کشور بود که زیر تصدی مصطفی پور محمدی آخوند قرار داشت. امروز این پاسدار ذوالقدر به معاضدت رئیس قوه قضائیه گماشته شده است.

هربار دیگر هم که بعد از فاجعه قم، سنگ دیگری به “مجمع اهل الله” در بروجرد و اصفهان و… پرتاب شد، فریاد “وااسلامای” شیخ مهدی کروبی در فضا پیچید. بالاخره روزی هم فرا رسید که این فریادها، بیان دردمشترک مردم شد و همه به آن لبیک گفتند.

امروز نیز شیخ مهدی کروبی سینه سپر کرده و با مرخص کردن محافظانش میگوید که تاپای جان و ایثار آخرین قطره خون خود از هدف مقدس خود یعنی إحیایِ حرمتِ آزادی و شرافتِ انسانی از پا نخواهد نشست. چنانچه در آموزهء الهی فراگرفته که “لَن تنالواالبرّ حتی تُنفقوا مِمّاتُحبّون”. امروز در پژواک این ندا، صدای عموم ایرانیان عدالت خواه و حق طلب وآزاده به رسائی شنیده میشود.