درباره استاد عباس اقبال آشتياني و كتاب خاندان نوبختي

Imageفهرست تعريفات علمي و اسامي فرقه‌ها، فهرست كتب، فهرست اعلام تاريخي و جغرافيايي و سرانجام شجرة نسب آل نوبخت، تكميل‌كنندة مطالب اين كتاب عالي و ارزشمند است. بي‌ترديد در اين مجال نمي‌توان حتي به اختصار در اين باب وارد شد، زيرا ظهور و استمرار شيعه، از مهم‌ترين حوادث تاريخ اسلام و بلكه جهان است. اثري ژرف بر سير تاريخ داشته و بخصوص در خاورميانه، شمال آفريقا و شبه‌قارة اسلامي نيز اثري چشمگير داشته است. كتاب مستطاب استاد عباس اقبال آشتياني، سرسلسلة مطالعات جديد در اين دوره است و به نظر مي‌رسد 

شادروان استاد عباس اقبال آشتياني از زبدگان فرهنگ معاصر ماست. او يكي از آن سلسله دانشوراني است كه چرخ تحقيقات جديد در ايران رابه حركت در آورد و ما ميراث بر همان ها هستيم. كتاب خاندان نوبختي در تاريخ و فرق شيعه نيز از جمله بهترين و نخستين آثار تحقيقي جديد محسوب مي شود. در اين مقاله مروري بر حيات و نگاهي به كتاب استاد فقيد افكنده شده است. 

***

دقيقاً به خاطر نمي‌آورم كه در كدام كلاس در دوران مدرسه مشغول تحصيل بودم كه با نام عباس اقبال آشتياني، مورخ و اديب و محقق بزرگ ايران آشنا شدم. اما يادم هست عنوان مطلبي كه از او مي‌خوانديم اين بود: «دانشمند واقعي و معرفت حقيقي»؛ عنواني كه برازندة تمام و كمال آن «دانشي مرد مجرب و پرمطالعه و دور از خودنمايي و فضل‌فروشي» بود. بعدها با آثار پرشمار وي، از جمله «تاريخ مغول»، «تاريخ جهان»، «خاندان نوبختي»، «مجموعه مقالات»، «مجله يادگار» و… در كتابخانة پدري آشنا شدم و به تدريج دانستم كه اين آثار، شماري از برترين پژوهش‌هاي تاريخي، و صاحب آثار در زمرة وثيق‌ترين و دقيق‌ترين پژوهشگران ايران معاصر است.

عباس اقبال، متولد سال 1275 هـ ش بود. او شرح كوتاهي به قلم شيواي خود دربارة مسير زندگي‌اش تحرير كرده كه مي‌تواند مبناي شناخت قرار گيرد: «بندة ناچيز از خانوادة فقيري هستم كه براثر بي‌خبري پدر غافلي تمام ماية حيات آن در دوران جواني به باد رفته و سرمايه‌اي در آن جز محبت و هنرمندي و لياقت مادر با عاطفه‌اي كه وجودش در‌آن ظلمت?كده حكم فرشتة رحمت را داشت، به جا نمانده. مادرِ ستمديده،‌ از محبتي كه به ما چند نفر تيره‌بخت محروم از همه چيز داشت، به بركتِ هوشِ خدادادي دانست كه نجات اين كشتي غرقابي فقط و فقط براثر كار و به زور مجاهدت و مساعي است. خدا مي‌داند و خاطر خستة مادر و روح حق‌شناسِ ما، كه اين زنِ هنرمند با تحمل چه صدماتِ نگفتني زندگاني ما و خانواده‌اي را كه افتخار ادارة آن را داشت نجات بخشيد و با خوردن چه خون جگري به ما قيمت كار كردن و رنج بردن را آموخت. من در نتيجة اين تعاليم گرانبها، لذت كار كردن و رنج بردن را از دوران طفوليت درك كردم و از همان ايام به سخت‌ترين طرزي كه تصور شود،‌ تا سن چهارده سالگي، كه ابتداي شروع تحصيلم است، رنج‌ها برده و جسماً عذابها تحمل نموده‌ام كه در اينجا مقام ذكر آن نيست. از بركت اين ورزش و تمرين ابتدايي بود كه در موقع شروع به تحصيل، از مقابل هيج مانعي نگريختم و تا آن حد كه امكان داشت و وسايل فراهم مي‌شد، كار كردم. كمتر موقعي شده است كه از سختي بنالم و سختي بگويم كه از آن بوي راحت‌طلبي يا تنعّم‌خواهي شنيده شود. جد و جهد من در تحصيل، بيشتر اوقات در نتيجة نوازش‌هاي روح‌بخش و دلگرمي‌هاي بي‌آلايشِ مادر عزيز، و گاهي هم براثر كمك‌هاي مادي و معنوي عده‌اي از نوعپرستانِ بي‌غرض و خيرخواهانِ حقيقي بود كه نقش آنها را هيچ گاه گردش روزگار از خاطر من نخواهد سترد».

اين آيينه‌اي است كه مي‌توان در آن، رخسارة اندوه زده، اما شكيباي اين دانشمند واقعي را ديد و نمايي از رنج‌هاي او را به تصور دانست.

عباس اقبال آشتياني در سال 1314 هـ ق برابر با 1275هـ ش زاده شد و در روز 21بهمن 1334هـ ش از جهان ملالت و رنج رحلت كرد. خاندانش پيشه‌وران، و همچنان كه از نامش پيداست از مردم آشتيان بودند. در ابتداي حيات نجّاري مي‌كرد، اما به زودي اشتياقي به درس و مطالعه در خود يافت و «انديشيد كه ساعتي از كار كردن بكاهد و به دستمزدي كمتر بسازد و درس بخواند». از اين‌ روزن، تحصيل را آغاز كرد و در ادامه به دارالفنون وارد شد. از  آن دارالعلم درحالي فارغ‌التحصيل شد كه سرآمد همة محصلان بود و همين مراتب فضل، سبب شد معاونت كتابخانه معارف را در همانجا بدو سپارند. عباس اقبال در كنار اين شغل، آموزگاري پيشه كرد و تاريخ و جغرافي و زبان پارسي را در دارالمعلمين عالي زبان پارسي، مدرسة علوم سياسي و مدرسة نظام درس مي‌داد. همچنين در مجلة «دانشكده» كه ملك‌الشعراي بهار منتشر مي‌كرد و «فروغ تربيت» كه فروغي‌ها و قريب و رهنما چاپ مي‌كردند، مقاله‌هاي سودمند مي‌نگاشت. از طريق مدرسة نظام، در سال 1304، با سمت منشي هيئت نظامي ايران عازم پاريس شد. در آنجا همان ميل مفرط دانش‌اندوزي سبب شد تا به دانشگاه رود و تحصيلات و زبان خارجة خود را تكميل كند. خاصه آنكه دانشور يگانه، علامه محمد قزويني نيز در آنجا حضور داشت. عباس اقبال در دانشگاه سوربن تحصيل ادبيات كرد و رساله‌اي ممتاز و درخشان تحت نظارت و مشاورت قزويني و لويي ماسينيون دربارة نخستين خاندان شيعي ايران كه نقش منحصر بفردي در رواج عقيده و شكل‌گيري انديشة تشيع در ايران داشتند نگاشت. گذشته از اين، حادثة آشنايي اقبال و علامه قزويني، پيوند دو دانشور كم‌نظير بود كه موجب تحركي در عرصة پژوهش‌هاي تاريخي و ادبي و فرهنگي ايران زمين شد. اقبال از قزويني نكته‌ها آموخت و بالاتر از آن، روش‌هاي دقيقة پژوهيدن در متون را نيك فراگرفت.

عباس اقبال آشتياني در سال 1308 به ايران بازگشت. در اين هنگام، اصلاحاتي در فرهنگ ايران به وجود آمده بود. وزارت فرهنگ از وي دعوت كرد كه در تأليف كتابهاي درسي تاريخ و جغرافياي اقتصادي ايران براي دبيرستان‌ها و مدارس عالي كه در كشور تأسيس شده بود، شركت كند. بدين ترتيب سلسله‌اي از بهترين آثار توسط او خلق شد كه نوعي مكتب تاريخنگاري و سرمشق شاگردانش قرار گرفت. عباس اقبال در زمرة استادان دانشگاه تهران و عضو پيوستة فرهنگستان ايران بود. مدتي آستين همت بالا زد و مجلة تحقيقي و مشهور «يادگار» را منتشر كرد كه بي‌گمان «در شمار بهترين مجلاتي است كه تاكنون در زبان فارسي چاپ شده است. ضمناً به تأسيس «انجمن نشر آثار ايران»  مبادرت كرد. غرض وي از اين كار آن بود كه كتاب‌هاي مهم و مفيد فارسي را نشر كند. اين فعاليت‌هاي فراوان كه گاه تا روزي 18 ساعت مطالعه و نوشتن را در برمي‌گرفت، عباس اقبال را سخت فرسوده و آشفته كرد. چنان كه «با دلي آكنده از حسرت و آشفته خيال، از ايران رميد و براي اينكه پايان عمر آسودگي و آرامشي داشته باشد، سمت نمايندگي فرهنگي ايران در كشورهاي تركيه و ايتاليا را پذيرفت و تا روزي كه درگذشت در همين مقام بود». در حقيقت، پيش از آنكه پيري و كهولت را همچون ديگران طي كند، در اثر فشار كار و تحقيق، و آزردگي از برخي نااهلان و بي‌مروتان، روحش افسرده و جسمش پژمرده شد و زود درگذشت.

عباس اقبال آشتياني خصوصيت بارز و چشمگيري داشت و آن كار مداوم و پرشور بود. او زبانهاي عربي، فرانسه، انگليسي و مقداري ايتاليايي مي‌دانست. در فارسي استاد مسلم بود. «در رشته‌هاي زبان‌شناسي، سبك‌شناسي، تاريخ، اديان و جغرافيا مطالعات زياد كرده بود و در پنجاه و هشت سال زندگي پرسود خود در جمع‌آوري و تصحيح و نشر نسخه‌هاي خطي كمياب و گرانبهايي،‌ كه يك دوره زمان از تاريخ ايران را روشن مي‌‌كنند، رنج فراوان برده بود. حواشي و تعليقاتي كه وي براي نسخه‌هاي خطي نوشته داراي ارزش تاريخي و جغرافيايي فراواني هستند و به معلومات عميق و بسيار تاريخي و اطلاعات وسيع او در رشته زبان‌شناسي گواهي مي‌دهند. كتاب نفيس تاريخ مفصل مغول، كامل‌ترين نوشته در زبان فارسي راجع به اين دوره از تاريخ ايران است». در اينجا لزومي ندارد كه فهرست آثار اقبال را كه پرتعداد و بسيار متنوع است ذكر كنيم. فقط به اختصار دانسته شود كه ميراث او در زمينه تأليف و تصحيح و مقدمه و مقالات، در چندين حوزه كم‌نظير است. از جمله در زمينه تاريخ قديم ايران، در زمينه تاريخ متأخر، در عرصة تواريخ محلي، در ادب و زبان پارسي، در كلام و  اديان، دربارة رجال و علم انساب و طبقات سلاطين و مفاخر، در سرگذشت‌ نويسي و نامه‌نگاري، در جغرافيا و اقليم‌شناسي، در تأليف كتب درسي، در طرح انتقادي مسائل فرهنگي و… اينها عرصه‌هاي كار او بود و در هر زمينه‌اي بهترين آثار را خلق كرد. عباس اقبال آشتياني نويسنده‌اي چيره‌دست بود و دربارة نثر او گفته‌اند: «بسيار ساده و درست و بي‌تكلف مي‌نوشت؛ و در همه جا دستورها و قواعد زبان فارسي را رعايت مي‌كرد».

«چند نسل از فرزندان ايران كه اغلب آنان بعدها در شمار دانشمندان و نويسندگان بنام و مردان سياسي و اجتماعي ايران درآمدند، از او يا از روي كتابهاي او درس خوانده و تربيت يافته‌اند».

يكي از بهترين آثار عباس اقبال آشتياني، كتاب شريف و ارزشمند «خاندان نوبختي» است. مرحوم سيدعبدالغفار طهوري، ناشر اين كتاب در يادداشت چاپ دوم اين كتاب نوشته است: «طبع اول كتاب خاندان نوبختي… به سال 1311 هجري شمسي در مطبعة مجلس به انجام رسيد. مؤلف فاضل هم در مقدمة كتاب و هم در چند موضع از متن، با كمال خلوص و انصافي كه شيوة خاص رجال علم و اهل تحقيق است به اين نكته اشارت فرموده كه اين رساله را در حكم زمينه‌اي جهت تحقيق تفصيلي اين موضوع مي‌شمارد و از اهل فضل و اطلاع انتظار دارد كه در اين بحث معلومات مستند كاملتري را كه حاصل مي‌كنند منتشر سازند». قرار بود كتاب با تصحيح و اضافات فراوان تجديد چاپ شود اما مرگ نابهنگام مؤلف مجال نداد. اين كتاب در حقيقت محصول سفر فرانسه بود، چنانكه عباس اقبال نوشت: «…موقعي كه نگارنده در دارالفنون پاريس به ادامة تحصيلات  خود اشتغال داشتم، براي گذراندن درجة ليسانس در ادبيات، يكي از موضوعاتي كه اختيار كردم تاريخ اديان و مذاهب بود و چون جهت گرفتن شهادتنامة اين قسمت، شخص محصل بايستي در باب موضوعي رساله‌اي بنويسد، اينجانب نيز به اشارة علامة ارجمند حضرت آقاي ميرزا محمدخان فزويني دامت ايام‌ افاضاته شرح حال خاندان نوبختي را جهت اين كار اختيار كردم و مختصر رساله‌اي به فرانسه در همين خصوص نوشته از تصديق ممتحنين گذراندم و به تحصيل شهادتنامه نايل ‌آمدم و چون در طي جمع‌آوري يادداشت جهت تهية آن رسالة مختصر، به تدريج به اهميت موضوع برخوردم، بعدها بيشتر در راه تكميل آن كوشيدم و برخي از عمر را در اين كار صرف كردم تا اين رسالة ناجيز گردآمد. سال گذشته، موقعي كه به فرنگستان رفته بودم، دوست دانشمند من آقاي لويي ماسينيون، از مشاهير مستشرقين فرانسه و مدير مجلة «تتبعات راجع به اسلام» مرا مشوق شد كه اين رساله را براي مجلة ايشان به زبان فرانسه انشاء كنم…»

«خاندان نوبختي، متضمن شرح حال هريك از افراد اين خاندان با فهرست تأليفات و مقام علمي و ادبي و سياسي هريك از ايشان و تاريخ مختصر ظهور و فرق اسلامي و مذهب شيعه و متكلمين اولية آن و فرقه‌هايي كه از ميان طايفة شيعه برخاسته‌اند با فهرستي الفبايي از اسامي اين فرق و مختصري از مقالات ايشان» است. شايد بتوان گفت كه اين اثر سرسلسلة آثار ملل و نحل يا تاريخ اديان به سبك نوين در ايران محسوب مي‌شود. افزون بر اين، در ظل دين‌پژوهي تاريخي، تك‌نگاري دقيقي دربارة گروهي از تاريخسازان برجستة ايراني در اواخر قرن دوم و قرن سوم هجري است كه نقش ويژه و بي‌همتاي آنها در تاريخ اسلام و ظهور شيعة اثناعشريه، به دليل پراكندگي در كتب و اسانيد، پنهان مانده است. «خاندان نوبختي» در يك مقدمه و پانزده فصل تحرير شده و سبك آن تلفيقي از تاريخ اجتماعي و سياسي، بيوگرافي، تاريخ عقايد، ملل و نحل و سرانجام مأخذشناسي انتقادي است. در فصول 1 تا 3 و 6 تا 14 به اجمال و تفصيل دربارة خاندان نوبختي، از نوبخت جد اين خاندان تا ابومحمدحسن‌بن حسن و متأخران برجستة نوبختي بحث كرده است. در فصل 4، تاريخ كلام را از منظر ظهور علم كلام و متكلمين اوليه مورد تحقيق قرار داده است. در اين فصل پيدايش معتزله و كيفيت علم كلام اوليه مورد بحث قرار داده شده و عقيده به خلق قرآن به مثابه منشاء مباحث فراوان كلامي در ميان مسلمانان مورد توجه قرار گرفته است.

فصل 5، يكسره در باب فرق شيعه و امهات مسائل كلامي ايشان است. عباس اقبال به درستي دريافته كه كلام شيعه در پرتو «مسألة امامت» قابل فهم و جمع و پژوهش است. او عمده‌ترين و نافذترين متكلمين متقدم شيعه را معرفي و نظرات آنها را بازتاب مي‌دهد. سرانجام در واپسين فصل كتاب، فهرست و توصيفي از «فهرست فرق شيعه يا منتسبين به ايشان» همراه با كتبي كه به آنها مراجعه شده را ارائه مي‌دهد.

فهرست تعريفات علمي و اسامي فرقه‌ها، فهرست كتب، فهرست اعلام تاريخي و جغرافيايي و سرانجام شجرة نسب آل نوبخت، تكميل‌كنندة مطالب اين كتاب عالي و ارزشمند است. بي‌ترديد در اين مجال نمي‌توان حتي به اختصار در اين باب وارد شد، زيرا ظهور و استمرار شيعه، از مهم‌ترين حوادث تاريخ اسلام و بلكه جهان است. اثري ژرف بر سير تاريخ داشته و بخصوص در خاورميانه، شمال آفريقا و شبه‌قارة اسلامي نيز اثري چشمگير داشته است. كتاب مستطاب استاد عباس اقبال آشتياني، سرسلسلة مطالعات جديد در اين دوره است و به نظر مي‌رسد در كنار رسالة مرحوم استاد دكتر محمدجواد مشكور در مقدمة كتاب و فرق‌الشيعة نوبختي، و تتبعات ويلفرد مادلونگ و استاد مدرسي طباطبايي، از مهم‌ترين منابع جديد محسوب مي‌شود. خوانش اين اثر، افزون بر اطلاعات علمي، لذّتي دارد كه تنها از اثر قلم نويسندگان صاحب‌سبك و اديبي همچون شادروان استاد عباس اقبال آشتياني مي‌توان دريافت. يادش گرامي باد.

منابع:

مجموعه مقالات عباس اقبال، به كوشش دكتر محمد دبير سياقي، مقالة استاد ايرج افشار در مقدمة تاريخ مغول، مقالة مرحوم يحيي آرين‌پور در جلد سوم از صبا تا نيما، مقالة دكتر دبير سياقي در شرح احوال و فهرست آثار عباس اقبال، شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، مجلّه آينده، ش 22، ويژه عباس اقبال آشتياني، پژوهشگران معاصر ايران.