منطق و هستی‌شناسی ابن‌سینا

Image

ابن سینا مبدع یکی از معروفترین استدلالها برای وجود خدا است. این استدلال است که تأثیر ژرفی بر متفکران قرون وسطا بخصوص فرد توماس گذاشت. این استدلال به شرح ذیل است: تجربه ما از جهان و اشیا نشاندهنده آن است که جهان وجود دارد. اما وجود اشیا ضروری نیست چرا که اشیا به وجود می آیند و از بین می روند و بدین جهت وجود آنها امکانی است. اما وجود امکانی بدون علتی به وجود نمی آید. این سلسله علل باید ادامه پیدا کند تا به جایی برسیم که علتی است که برای آن علتی متصور نیست چرا که اگر غیر از این باشد یا دور یا تسلسل به وجود می آید. 

 خبرگزاری مهر – گروه دین و اندیشه: ابوعلی حسین بن سینا که اروپاییان بیشتر وی را با نام لاتینی اوسینا می‌شناسند معروفترین و تأثیرگذارترین فیلسوف اسلامی است. در این میان منطق و هستی‌شناسی وی جنبه محوری اندیشه‌های او را تشکیل می‌دهند.

منطق جنبه مهمی از فلسفه ارسطو را در بر می گیرد. کارهای منطقی ابن سینا از اندیشه های نوافلاطونیان بخصوص اثر فرفروسیوس "ایسوجیا" که به اشتباه اثر ارسطو قلمداد می گشت متأثر بود. در این باب که آیا منطق ابزار فلسفه یا بخشی از آن است ابن سینا معتقد است این پرسش بحثی بی حاصل و بی معنا را به وجود می آورد. 

دیدگاههای ابن سینا در باب منطق رویکرد مابعدالطبیعی مهمی را ارائه می کنند. این رویکرد به طیفی از مضامین فلسفی و غیرفلسفی منجر شدند. به طور مثال او در "شفا" از این نکته بحث می کند که هم منطق و هم مابعدالطبیعه با معقولات ثانوی در ارتباط هستند و این معقولات مفاهیمی انتزاعی هستند چون وجود و زمان که از مفاهیمی اولیه چون انسان و حیوان ناشی می شوند. منطق با این اصطلاحات سامان می یابد- یا وجود ذهنی که با اشیایی که در فراتر از واقعیت  رخ می دهند رابطه مطابقت دارند – و این مفاهیم می توانند مورد ارزیابی قرار گیرند و بنابراین هم الزاماتی را برای آنچه خارج از ذهن وجود دارد و هم در باب تدوین این مفاهیم از طریق زبان مطرح می کنند.

مهمتر اینکه منطق ابزاری کلیدی برای ارزش احکام و بنابراین رسیدن به دانش است. نجات به خلوص نفس بستگی دارد و خلوص نفس بدون خلوص عقل محقق نمی شود و خلوص عقل هم از طریق معرفت صورت می گیرد. ابن سینا همچنین معتقد است یکی از مهمترین وظایف منطق این است که نشان دهد معرفت به پی جویی تعاریف ضروری متکی است. تعاریف ضروری به نظر وی حدها نام دارند که با عقلانیت قیاسی حاصل می شوند. این مسئله البته زمانی مطرح می شود که انسان تلاش می کند تا تعاریف ضرروی را موجه سازد و هنگامی که تلاش می کند این کار را با حد وسط صورت دهد ناکام می ماند چراکه شهود انسان نمی تواند حد وسط را فراچنگ آورد. 

ابن سینا از فارابی اندیشه قوس نزولی هستی و وجود را به ارث برد. برخلاف بسیار از متألهان کلاسیک جهان اسلام، ابن سینا وجود از نیستی را رد کرد و تصریح کرد که جهان قدیم است و آغازی برای آن متصور نیست. یعنی جهان از جهات زمانی آغازی ندارد و حدوث زمانی نیست هرچند حدوث ذاتی به حساب می آید. به نظر او قایل شدن به حدوث زمانی مسائل فلسفی زیادی را مطح می کند اما جهان حدوثی ذاتی است که ناشی از ذات الهی است.

ابن سینا مبدع یکی از معروفترین استدلالها برای وجود خدا است. این استدلال است که تأثیر ژرفی بر متفکران قرون وسطا بخصوص فرد توماس گذاشت. این استدلال به شرح ذیل است: تجربه ما از جهان و اشیا نشاندهنده آن است که جهان وجود دارد. اما وجود اشیا ضروری نیست چرا که اشیا به وجود می آیند و از بین می روند و بدین جهت وجود آنها امکانی است. اما وجود امکانی بدون علتی به وجود نمی آید. این سلسله علل باید ادامه پیدا کند تا به جایی برسیم که علتی است که برای آن علتی متصور نیست چرا که اگر غیر از این باشد یا دور یا تسلسل به وجود می آید. این وجود باید ضروی باشد و این وجود ضروی همان است که در ادیان از آن به عنوان خدا یاد می شود.

یکی از نتایج مهم این استدلال تمایز میان وجود و ماهیت در موجودات ماهوی است. بین چیستی شیء و وجود آن  تمایز است. این نکته در  اندیشه های ارسطو نهفته است.ه کلام اسلامی بسی از اندیشه های ارسطو بهره برده است. نظریه ابن سینا در باب ماهیت سه ویژگی دارد" ماهیت می تواند در جهان خارج با کیفیات و مشخصاتی که مخصوص آن واقعیت است تحقق یابد. ماهیت همچنین می تواند در ذهن به عنوان مفاهیمی که با کیفیات در وجود ذهنی در ارتباط هستند وجود داشته باشد. همچنین ماهیت می تواند بدون حالتی از وجود موجود باشد. این ویژگی اخیر ماهیت است که آن را از وجود متمایز می کند. ماهیت از این جهت نسبت به وجود خنثی است یا به تعبیر ابن سینا امکانی است که هم می تواند وجوب یابد و هم ممتنع باشد.

موجودات جهان خواه انسان و حیوان باشند خواه موجودات غیرجاندار به شکلی از ماهیت هستند که دسته ای کیفیات به حساب می آیند. خدا اما کاملاً بسیط است و نمی تواند به کیفیات متفاوت تقسیم شود و این امر وحدت او را به مخاطره می اندازد. امور امکانی از جهت مفهومی و وجودی ترکیبی از وجود و ماهیت و کیفیات هستند. امور امکانی در جهان از جهت ذهنی از وجود و ماهیتی که ضرورتی است متمایزند.

این استدلال امکانی بودن گاهی "امکان رادیکال" نیز نامیده می شود. بحثهای متأخر در باب اینکه آیا این تمایز واقعی یا ذهنی است یا این استدلال هستی شناسی یا جهانی شناسی است مطرح می شوند. مطرحترین استدلال در باب استدلالهای ابن سینایی همان است که کانت تحت لوای اعتراض کانتی از استدلال وجودی آن را رد می کند. اینکه آیا وجود می تواند محمول حقیقی باشد یا نه؟

مابعدالطبیعه ابن سینا به صورت عمومی بر حسب اصطلاحات ارسطویی فهم می شود. میل به فهم وجود به مثابه وجود تصور فلسفی از خدا را در بر می گیرد. علاوه بر این همانگونه که دیده ایم وجود مطلق زیربنای مابعدالطبیعه ابن سینا به حساب می آید. وجود مطلق وجود را و بنابراین معنا و ارزش را به همه موجودات عطا می کند. این مسائل از طریق نظریه وی در باب وجود طرح و حل می شوند.

در ابتدا متألهانی چون: غزالی و پیروانش در رد امکان علت ثانوی مصر بودند و برای آنها خدا تنها عامل  در همه امور است. مابعدالطبیعه ابن سینا هرچند به جهت دیدگاهش در باب امکان رادیکال دترمنیستی است هنوز از اهمیت انسان و دیگر علتها جز علت خداوندی داد سخن می دهد. دوم اینکه مسئله ای قدیمی مورد بحث بود: اگر خدا خیر است چرا شر وجود دارد؟

حوزه الوهی تضمین می کند که این جهان بهترین جهان ممکن است که با نظمی منطقی سامان یافته است. اما هرچند در جهان شر وجود دارد ابن سینا به تبع از اندیشه های نوافلاطونی تصریح می کند که این شر به جهت فقدان خیر است. شرهای خاص در جهان نتایج به تبع و اتفاقی خیر هستند . با این همه این مسئله با مسئله شرهای طبیعی گره می خورد همچنانکه با شرهای اخلاقی و شرهای سهمناک چون زلزله و سیل گره می‌خورد.