مهاتما گاندی و فعالیت‌های وی برای هندوئیسم

gandhi190714

 «مهندس کارامچاند گاندی» در خانواده‌ای از طبقه ویشیه‌های گجرات هند متولد شد و پس از یک دوره تحصیل تا حدودی نامنظم به لندن فرستاده شد تا در رشته حقوق تحصیل کند. وی در سال ۱۸۹۱ به مقام وکالت رسید. در مراجعت، پس از توقفی دو ساله در هند، به آفریقای جنوبی رفت و مدت بیست سال در آن کشور ماند. در آنجا وی با جمعیت هندی‌های مقیم آفریقای جنوبی کار می‌کرد و رهبری آنان را در تلاش برای کسب عدالت و نفی معیارهای سرکوب‌گرانه و ظالمانه علیه غیر سفیدپوستان بر عهده گرفت که تا حدودی با توفیق همراه بود. وقتی در سال ۱۹۱۵ به هند بازگشت ۴۶ساله بود. غالب ارزش‌ها، اعتقادات و فنونی که و بعد‌ها به خاطر آن‌ها مشهور شد تا این زمان شکل گرفته و تجربه شده بودند. در این ایام، وی مفهوم «ساتیاگرا‌ها» یا توسل و تمسک به حقیقت را در ذهن خود شکل داده بود. گاندی این مفهوم را با «آهیمسا»، یا عدم خشونت و «ساروودایا» به معنای ترقی جهانی یا رفاه برای همه مردم در هم آویخت تا بنیادهای سه‌گانه رویکرد وی را تشکیل دهند. وی در اثر خویش، اشتیاق وافر خود به برابری و عدالت انسانی را به خوبی نشان داده بود و شخصاً نیز یکی از افراد طبقه نجس‌ها (هاریجان‌ها) را برای کار در منزل خویش در آفریقای جنوبی انتخاب کرده بود. قطعات دینی مورد علاقه وی که مکرر به مطالعه آن‌ها می‌پرداخت، کتاب بهاگاوادگیتا، «راماکاریتاماناسا» اثر تولسیداس و «موعظه بر فراز کوه» عیسای مسیح بود. وی به شدت تحت تأثیر نوشته‌های «تولستوی»، «راسکین»، «تورو» و «ویلیام موریس» قرار داشت. وی جماعتی را در مزرعه‌ای در نزدیک شهر دوربان آفریقای جنوبی تأسیس کرده بود که به دنبال دستیابی به نوعی زندگی ساده و بی‌پیرایه بودند. می‌توان گفت اعتقاد نامبرده به فضیلت کار دستی و بیزاری وی از صنایع عظیم مدیون نوشته‌های نویسندگان یادشده بود. همچنین یکی از اعتقادات عمیقاً ریشه‌دار در وجود وی این باور بود که «براهماکاریا»، یا کنترل ذاتی کامل، از لوازم اساسی دنبال کردن حقیقت بود. 

گاندی، پس از مراجعت به هندوستان، به تأسیس یک آشرام یا جماعت معنوی همت گماشت و برنامه‌های سیاسی خویش و نیز مبارزه در راه ارتقای وضعیت نجس‌ها (طبقه هاریجان‌ها) را آغاز کرد. وی ابتدا به روزه دست زد و آنقدر ادامه داد تا اینکه سرانجام درهای معابد هندویی برای نخستین بار به روی طبقه نجس‌ها باز شد. گاندی در وهله اول رهبری دینی بود و در وهله دوم رهبری سیاسی به حساب می‌آمد. وی در مقام یک زاهد، یک خطیب و سانیاسی، نزد توده‌های مردم هندوستان آمد و آنان نیز وی را به چشم یک مهاتما (ماهاتما)، قدیس یا روح بزرگ و یا حتی تجسد و حلول خدای ویشنو می‌دانستند. وی نیز خود را از پیروان ساناتانادارما، دارمای ابدی یا راستی و درستی می‌دانست و معتقد بود که قبل از کسب استقلال از انگلیس روح هندوستان باید ابتدا خود را از قید مفاسد و گناهان خویش آزاد کند. به همین دلیل است که وی آنطور شدید علیه غیر قابل تماس بودن طبقه نجس‌ها مبارزه کرد و افراد آن طبقه را «هاریجان‌ها» به معنای «قوم خداوند» نامید. به همین دلیل وی همیشه روزه می‌گرفت و دعا می‌کرد که هیچوقت خشونت یا تنفر بین طوایف هند و مسلمان در جامعه هند وجود نداشته باشد. باز به همین دلیل، تجزیه سرزمین هند و خونریزی‌هایی که بعد از آن اتفاق افتاد از نظر گاندی شکست به حساب می‌آمدند. هر چند انگلیسی‌ها از هند بیرون رفته بودند و هند به استقلال رسیده بود. اما اگر گاندی این مسئله را یک شکست و ناکامی می‌پنداشت، چنانچه تلاش‌های وی برای محو کامل پدیده طبقاتی «غیر قابل تماس بودن» نجس‌ها با توفیق کامل همراه نبوده است، هنوز دست‌آوردهای وی بسیار عظیم هستند. گاندی حقیقتاً یک مهاتما یا روح بزرگ بود؛ چون که مردم هند را درون خویش جای داد، آنان را از معنویت عمیق خویش لبریز ساخت، و به جانب یک ملت و حکومت مستقل هدایتشان کرد. به یقین این پیروزی سیاسی عمده‌ای بود. اما از آن مهم‌تر محقق ساختن ارزش‌های اصیل دینی در دل و فکر مردم در مقیاسی شگفت‌انگیز بود. در خلال این جریانات بود که وی، شاید بیش از هر شخص دیگری پیش از خود، خودآگاهی و هویت ذاتی هندویی را به سطح جدیدی از رشد و بلوغ رساند.


منابع:
جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده – ترجمه عبدالرحیم گواهی – جلد ۱- صفحه ۵۶۹ – ۵۸۵
سیمن ویتمن – آیین هندو – مترجم علی موحدیان عطار – ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب