حکیم بزرگ؛ سید ابوالقاسم موسوی حسینی فندرسکی

mirfendereski 96 vحکیم و دانشمند دوره صفوی، حکیمی فاضل، فیلسوف و عارفی مشهور که در علوم عقلی و ریاضیات مهارت بسیاری داشت، مردی بود در کمال دیانت و خوش‌مذهبی و معتنی به شأن تصلب در ظواهر شرع و صاحب دین، بالفعل بر فضلای ایران بل افاضل عصر سمت تقدم و امتیاز دارد» (امینای قزوینی، ج۲، ص ۶۳۵ ـ ۶۳۶)، «جامع الجوامع علوم عقلی و مدینه‌الکمال کمالات صوری و معنوی حکیم مجرد موحد طریقت‌پوی حقیقت‌جوی بود… در حکمت طبیعی و الهی و طب و ریاضی مسلم اهل آن عهد بود» (هدایت، روضه‌الصفا، ج۸، ص۱۲۰)، «در همه علوم کامل و استاد در معقول و منقول، وحید زمانه در تجرید و تفرید یگانه» (همو، مجمع‌الفصحاء، ج ۲ر۱ر، ص۱۹)، «دریای عرفان و بحر ایقان از سحاب حقایقش قطره و خورشید آسمان در جنب خاطر انورش ذره» (نصرآبادی، به کوشش وحید دستگردی، ص۱۵۳)، «در حکمت ارسطوی زمان و در تصوف بایزید دوران بوده» (واله داغستانی، ص۱۸۱ ـ ۱۸۳)، «وحید عصر و فرید عهد خود بوده، بلکه در هیچ عهدی در مراتب علمی خاصه در حکمت الهی به پایه و مایه ایشان هیچیک از حکما نرسیده. جامع معقول و منقول و فروع و اصول» (هدایت، ریاض‌العارفین، ص ۳۲۴)، «حکیم عارف و مجرد موحد سیاح» (همو، اصول‌الفصول فی حصول‌الوصول، ص۴۴۴)، «در علم حکمت و تسخیر و جفر و کیمیا و خوارق ید طولی داشت» (صبا، ص۲۵) و «از اعاظم سادات رفیع‌الدرجات است. نسب شریفش به امام همام موسی‌ بن‌ جعفر الکاظم علیه‌الصلوة و علیه‌السلام می‌رسد… حالت تجرد و تفردش از توصیف و تعریف مستغنی است.

mirfendereski 96ایرج داداشی

 سید ابوالقاسم موسوی حسینی فندرسکی استرآبادی، مشهور به «میرفندرسکی» (۹۶۹ ـ ۱۰۴۹ق)، حکیم و دانشمند دوره صفوی. پدرش سید عبدالرحیم جلال‌الدین میرزابیگ (عاملی، ص ۲۳) و جدش میرضیاء‌الدین فندرسکی (صادقی‌بیک افشار، ص ۲۲۹؛ تحفه‌العالم‌، ص ۱۳۷)، بزرگ آن خاندان و پیشوای سادات و اهالی فندرسک بود. پدر و جد او از مقربان دستگاه حکومت صفوی بودند (منشی، ج۱، ص ۱۹۸؛ افندی اصفهانی، ج۵، ص۵۰۰). با وجود اغراق نویسندگان تذکره‌ها در جامعیت و عظمت علمی و توانایی‌های خارق‌العاده میرفندرسکی،‌ گاه بیش از شیخ‌بهایی* و میرداماد*، لیکن او به سبب تألیفات اندک، پرهیز از معاشرت با درباریان، سفرهای مکرر به هند، ندرت حضور در دربار شاهان صفوی، ساده‌زیستی و منش پارسایانه و گریز از شهرت، کمتر شناخته شده است.

 میرفندرسکی طبق آنچه منابع تاریخی و تذکره‌ها روایت کرده‌اند: «سیدی است در غایت ادراک و ‌‌نهایت فهم، جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، مالک مشاهده، صاحب مطالعه، به اکثر علوم و یک‌سر رسوم در رسیده، عقود غوامض مشکلات را حل کرده، معضلات را زیر دست درآورده» (اوحدی بلیانی، ج۱، ص ۵۷۶).

 «حکیمی فاضل، فیلسوف و عارفی مشهور که در علوم عقلی و ریاضیات مهارت بسیاری داشت» (افندی اصفهانی، ج۵، ص ۴۹۹)، «مردی بود در کمال دیانت و خوش‌مذهبی و معتنی به شأن تصلب در ظواهر شرع و صاحب دین» (حسینی خاتون‌آبادی، ج۲، ص۵۵۵)، «بالفعل بر فضلای ایران بل افاضل عصر سمت تقدم و امتیاز دارد» (امینای قزوینی، ج۲، ص ۶۳۵ ـ ۶۳۶)، «جامع الجوامع علوم عقلی و مدینه‌الکمال کمالات صوری و معنوی حکیم مجرد موحد طریقت‌پوی حقیقت‌جوی بود… در حکمت طبیعی و الهی و طب و ریاضی مسلم اهل آن عهد بود» (هدایت، روضه‌الصفا، ج۸، ص۱۲۰)، «در همه علوم کامل و استاد در معقول و منقول، وحید زمانه در تجرید و تفرید یگانه» (همو، مجمع‌الفصحاء، ج ۲ر۱ر، ص۱۹)، «دریای عرفان و بحر ایقان از سحاب حقایقش قطره و خورشید آسمان در جنب خاطر انورش ذره» (نصرآبادی، به کوشش وحید دستگردی، ص۱۵۳)، «در حکمت ارسطوی زمان و در تصوف بایزید دوران بوده» (واله داغستانی، ص۱۸۱ ـ ۱۸۳)، «وحید عصر و فرید عهد خود بوده، بلکه در هیچ عهدی در مراتب علمی خاصه در حکمت الهی به پایه و مایه ایشان هیچیک از حکما نرسیده. جامع معقول و منقول و فروع و اصول» (هدایت، ریاض‌العارفین، ص ۳۲۴)، «حکیم عارف و مجرد موحد سیاح» (همو، اصول‌الفصول فی حصول‌الوصول، ص۴۴۴)، «در علم حکمت و تسخیر و جفر و کیمیا و خوارق ید طولی داشت» (صبا، ص۲۵) و «از اعاظم سادات رفیع‌الدرجات است. نسب شریفش به امام همام موسی‌ بن‌ جعفر الکاظم علیه‌الصلوة و علیه‌السلام می‌رسد… حالت تجرد و تفردش از توصیف و تعریف مستغنی است.

 همواره به ریاضات و مجاهدات اشتغال داشته، افاضه انوار حقایق و دقایق و رموز مخفیه و نکات خفیه بر ضمیر منیرش از فیّاض مطلق حقیقی گردید و اقتباس عکوس و اشعه نورالانوار به صفای باطن خود نمود. آیینه خاطرش قابل انعکاس حقایق اشیاء شد. در عالم ظاهر و باطن قطب‌الاقطاب و مرجع اولیاء و احباب شد. در اطراف و اکناف سیاحت می‌کرد و در دریای معانی روحانی سباحت می‌نمود. در هر صورت مسلم اهل قال و اهل حال بود. ممالک تجرید و تفرید را تسخیر نموده هر که به دامن همتش چنگ زدی به مقامات رفیعه رسیدی» «استرآبادی، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۴).

 بنابر آنچه از آثار او و گزارش تذکره‌نویسان برمی‌آید، او از شاگردان شیخ‌ بهایی، چلبی بیگ‌ تبریزی، و معزالدین محمد حسینی اصفهانی و میرداماد بود. شاگردان او همگی از علمای شهیر عصر صفوی‌اند: ابوجعفر کافی‌ بن محتشم قاینی (ابوجعفر کافی قاینی، ص ۲۳۴)، حسن علی تستری اصفهانی (آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱، ص ۱۷۸)، صدرای شیرازی (هدایت، ریاض‌العارفین، ص ۴۵۱)، حسن خوانساری، محمدباقر سبزواری (افندی اصفهانی، ص ۴۴۹)، رجبعلی تبریزی (تبریزی، ص ۵ـ۶)، سید علاء‌الدین حسین (خلیفه سلطان؛ دهکردی اصفهانی، ج۱، ص ۸۵)، میرزا رفیع نایینی (خاتون‌آبادی، ص ۵۵۵)، محمدتقی مشهدی (آقا بزرگ تهرانی، ‌الذریعه، ج ۹ر۱، ص۱۷۵)، سعیدای سرمد کاشی (نصرآبادی، به کوشش ناجی نصرآبادی، ص۹۱۰)، میرمظهر (همان، ص ۵۹۲)، محمد صادق اردستانی (هدایت، روضه‌الصفا، ج۸، ص۱۲۱)، محمد کاظم طالقانی (شهیدی صالح، ج۱، ص۲۳۵)، محسن فیض، عبدالغفور فیاض کاشانی (بروجردی، ج۲۳، ص۴۱)، حسن علی فندرسکی (آقا بزرگ تهرانی، مصنفات شیعه، ص ۵۳).

 مهم‌ترین اثر میرفندرسکی، رساله صناعیه یا حقایق‌الصنایع اوست، که نثری علمی به شیوه قدیم زبان فارسی و سبکی موجز و محکم، شبیه به سبک بابا افضل کاشانی، دارد و با نثری روان و عبارت‌پردازی درست فارسی و به کارگیری افعال قدیم در جای درست نگاشته شده است (بهار، ج۳، ص۳۰۵). در این اثر نخستین‌بار در تاریخ فلسفه اسلامی، درباره موضوع «صناعت» مستقلاً از منظر فلسفی بحث شده است. 
او پس از تعریف صناعت و تحلیل اجزای تعریف، با تأکید بر حکمت الهی در خلقت انسان، تشبیه جهان به انسان، به ضرورت زندگی اجتماعی، پرداختن به صناعات و قرارگرفتن هر کس و هر چیز به جای خود در هستی می‌پردازد و سپس با طبقه‌بندی صناعت پیشه‌وران بر مبنای خیر، نفع و نسبت آن با طبیعت و با یکدیگر، با ذکر مثال‌هایی از واقعیات حیات اجتماعی، موضوع و غرض هر صناعت، مرتبه و ضرورت هر یک را مشخص می‌کند.
میرفندرسکی در خاتمه این رساله نویسندگانی را نقد می‌کند که در نگارش متون علوم نظری با الفاظ هولناک و غریب، و ایجاز مخل و اطناب ممل، موجب حیرت مریدان و سرگردانی شاگردان نادان خود می‌شوند. پس توصیه می‌‌کند که این مفاهیم هم در کیفیت و هم در کمیت به‌گونه‌ای باشد که فهم آن بر متعلمان دشوار نشود.

 دومین اثر مشهور او قصیده یائیه یا حکمیه با مطلع «چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی/ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» در ۶۷ بیت با مضمون تبیین سلسله‌مراتب هستی و نسبت شیئ با صورت آن است. اما به قول بهار نادیده‌ انگاشتن فعل «استی» و «نیستی» که با گرفتن یای مجهول معنی استمرار، تمنی، شرط، شک و تردید، یا تشبیه از آن دریافت می‌شود و باید بعد از ادات تشبیه، شک و تمنی و حرف شرط جای گیرد، اعتبار آن را از حیث شعری مخدوش ساخته است (ه‌مان، ج۱، ۳۵۱ ـ‌۳۵۲). 
او قصیده را در اواخر عمر سروده و تاکنون سه شرح با رویکردهای عرفانی و حکمی بر آن نگاشته شده است. بعد از او برخی از علما که ذوق سرودن داشته‌اند، از جمله یکی از نوادگان او، قصیده را تضمین و تخمیس کرده‌اند.

 میرفندرسکی به جز این قصیده، قصاید دیگر و سروده‌هایی در قالب غزل، رباعی، و قطعه دارد که برخی از آن‌ها تحسین منتقدان را بر‌می‌انگیزد (نک: حسینی شیرازی، ص ۴۸۷؛ نصرآبادی، ص۹۶؛ اوحدی بلیانی، ص ۵۷۶ ـ ۵۷۸).

 خواهم شبی این شرم را از چشم خود بیرون کنم                                   وز خون اشک خویشتن پای تو را گلگون کنم

 کاری که می‌آید زمن درعشق او این است و بس                                  گاهی ز دل آهی کشم گاهی دل از غم خونم کنم
***
جانی دارم به روی یاران مشتاق                                                                 چونان که بود تشنه به باران مشتاق

زان‌گونه که دوزخی است مشتاق بهشت                                                            در هند نشسته‌ام به ایران مشتاق

 این سروده‌ها بر قصیده پائیه از حیث تاریخ سرایش تقدم دارند (داداشی و مظفر، ص ۵۵ ـ ۸۲). تعلق خاطر میرفندرسکی به شعر، در یادداشت‌های او، در حاشیه دو اثر که به خط خود او به جا مانده، به خوبی هویداست (شیخ بهایی، ص۸ ـ ۱۱).

 سومین اثر مهم او شرح کوتاه و نیز تحشیه‌ای است که بر کتاب هندی یوگه و شیسته (جوگ‌باشست) نگاشته است و برخی مضامین کتاب را با رجوع به دانش فلسفی و دینی خود توضیح می‌دهد (میرفندرسکی، ص ۹ ـ ۲۴).

 آثار دیگر میرفندرسکی، که به زبان عربی و فارسی نوشته شده یا نگارش آن‌ها به او منسوب است، عمدتاً موضوعات منطق، علم ریاضی و هندسی، موسیقی، علم ابصار، حرکت، کیمیاگری و علوم غریبه را در بر می‌گیرد؛ هر چند در انتساب برخی از این آثار به او باید تردید کرد، زیرا نه از حیث نثر به دیگر آثار او شباهت دارد و نه از حیث مضمون.

 پارسایی و پرهیزگاری و جامعیت علمی میرفندرسکی او را مشهور خاص و عام کرده و موجب شده است که داستان‌ها و حکایت‌های بسیاری درباره او رواج یابد. مضمون این داستان‌ها بیشتر سفرهای او به هند و محاجه‌اش با پادشاه و علمای ادیان و مذاهب دیگر (خاتون‌آبادی، ص۸۰)، به‌ویژه ظرایف و نکته‌سنجی‌هایش در مباحثه با علمای اهل سنت، لطایف و شوخ‌طبعی‌های او با پادشاهان صفوی، برتری‌اش نسبت به شیخ‌بهایی و میرداماد، به هنگام حضور شیر در مجلس ایشان (نفیسی، ص ۶۲ ـ ۶۳)، رفتارهای قلندروار، تشرف معنوی و اعتکاف نزد یکی از عرفای هند (هدایت، اصول‌الفصول فی‌حصول الوصول، همان‌جا).


منابع: 
آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، تهران، ۱۳۸۷ش؛ همو، مصنفات شیعه، به کوشش محمد آصف فکرت، مشهد، ۱۳۷۲ش؛ استرآبادی، محمد صالح‌بن محمد اسماعیل، «شرح‌ حال علما و ادبای استرآباد» نک: استرآبادنامه؛ استرآبادنامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، ۱۳۵۶ش؛ اسکندربیگ ترکمان، تاریخ عالم‌آرای عباسی، به کوشش فرید مرادی، تهران، ۱۳۹۰ش؛ افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض‌العلماء و حیاض‌الفضلاء. به کوشش محمود مرعشی و احمد حسینی، قم، ۱۴۰۳ق؛ امینای قزوینی، محمدامین، پادشاه‌نامه یا شاه‌جهان‌نامه، ‌ به کوشش امت‌الرفیق ظفرالله خان تهران، ۱۳۶۲ش؛ اوحدی بلیانی، تقی‌الدین محمد، عرفات‌العاشقین، به کوشش ذبیح‌الله صاحبکاری و آمنه فخراحمد، تهران، ۱۳۸۹ش؛ ‌بروجردی، حسین، منابع فقه شیعه، ترجمه حسینیان قمی و محمدحسین مهوری، تهران. ۱۳۸۷ش؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، ۱۳۳۷ش؛ تبریزی، رجبعلی، سرالاسرار فی‌التصوف، نسخه خطی، ش‌۱۲۵۵؛ حسینی شیرازی، میرابوالمفاخر بن‌فضل‌الله. جنگ خطی، ش ۸۵۳۶؛ حسینی خاتون‌آبادی، عبدالحسین، وقایع‌السنین والاعلام. نسخه خطی مجلس، ش۹۵۲۴: خاتون‌آبادی، علینقی. جنگ خاتون‌آبادی. نسخه خطی مجلس، ش۲۸۰۳: داداشی، ایرج و مظفر فرهنگ، «سروده‌های میرفندرسکی»، جاویدان خرد، ش ۲۶، پاییز و زمستان ۱۳۸۳ش؛ دهکردی اصفهانی، ابوالقاسم. منبرالوسیله، به کوشش مجید جلالی دهکردی، قم، ۱۳۷۹ش: شهیدی صالح، عبدالحسین، تفسیر و تفاسیر شیعه، قزوین، ۱۳۸۱ش: شیخ‌بهایی، صحیفه‌الامکان، نسخه خطی، ش ۲۳۵۷۰ موزه بریتانیا؛ صادقی کتابدار، صادق، مجمع‌الخواص، ترجمه عبدالرسول خیامپور، تبریز، ۱۳۲۷ش؛ صبا، مولوی محمد مظفر حسین، تذکره روز روشن، تهران، ۱۳۴۳ش؛ عاملی، شیخ‌بهاء‌الدین محمد، صحیفه‌الامکان، نسخه خطی موزه بریتانیا، ش ۲۳۵۷۰؛ ‌ میرفندرسکی؛ ابوالقاسم، جوگ باشست. به کوشش فتح‌الله مجتبایی، تهران، ۱۳۸۵ش؛ همو و دیگران. شعرهای کیمیایی فارسی. نسخه خطی دانشگاه تهران، ش ۳۷۷۸؛ نصرآبادی اصفهانی، تذکره نصرآبادی (تذکره‌الشعراء) به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۸۴ش؛ همو، تذکره نصرآبادی، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۷ش؛ نفیسی، سعید، احوال و اشعار فارسی شیخ‌بهایی، تهران، ۱۳۱۶؛ ش نقیبی، ابوالقاسم، اقوال‌العلماء فی‌ترجمه‌المولی محسن فیض‌الکاشانی، تهران، ۱۳۸۷ش؛ واله داغستانی، علیقلی، تذکره ریاض‌الشعراء، به کوشش ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران، ۱۳۹۱ش؛ هدایت، رضا قلیخان، روضه‌الصفا، چاپ سنگی، ۱۲۷۰ق؛ همو، مجمع‌الفصحاء، به کوشش مظاهر مصفا، تهران. ۱۳۸۲ش؛ همو، تذکره ریاض‌العارفین، به کوشش ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران، ۱۳۸۸ش؛ همو، اصول‌الفصول فی‌ حصول‌الوصول. نسخه خطی مجلس، ش ۲۱۰۳٫

منبع: روزنامه اطلاعات