افکار فلسفی / دربارهٔ حکیم بزرگ؛ میرداماد

دکتر‌محسن جهانگیری

افکار فلسفی 

mirdamad96میرداماد در اغلب رشته‌های علمی و فرهنگی و دینی زمان و جامعه خود، به ویژه حکمت و فلسفه، صاحب رأی و نظر و تألیف و اثر بوده است. البته به علت مغلق‌نویسی و به کارگیری واژه‌های نامأنوس و متروک و مهجور، آثار فلسفی‌اش کمتر مورد توجه بوده و افکار و آراء فلسفی‌اش، بالاخص برای مبتدیان و متفلسفان کم‌مایه، همچنان در بوته ابهام مانده است با این همه، او به عنوان یک شخصیت برجسته فلسفی همواره مورد توجه و قبول اعیان علما و حکما بوده است.

افکار فلسفی او به حکمت «یمانیه» و به عبارت دیگر، حکمت «یمانیه ایمانیه» شهرت یافته و در پیدایش حوزه فلسفی اصفهان مؤثر افتاده است. حکمت یمانیه میر هم با فلسفه مشایی به معنی متداول و هم با حکمت اشراق شیخ اشراق و هم با عرفان وحدت وجودی ابن‌عربی و همچنین با حکمت متعالیه شاگرد نامدارش، ملاصدرا، متفاوت است، اما در عین حال، او به حکمت اشراق گرایش بیشتری داشته، چنان که معروف‌ترین کتابش را قبسات نام نهاده و با دعای نور به پایان رسانیده است و همچنین برخی دیگر از آثارش را مثلاً ایقاضات، تشریقات و مشرق‌الانوار نامیده، که با نور اشراق ارتباط دارد. برخی آراء مهم او عبارت است از:

۱. اصالت ماهیت: او مسئله اصالت وجود و ماهیت را که بعداً بین اخلاف او، صدرالدین شیرازی و شاگردان و پیروانش مورد بحث واقع شد، اولین بار مطرح ساخت. اما برخلاف آنها و بر وفاق شیخ اشراق شهاب‌الدین سهروردی، اصالت را از آن ماهیت شناخت و وجود را امری اعتباری انگاشت و به اصطلاح، قائل به اصالت ماهیت شد (نک: مصنفات میرداماد، «افق‌المبین»، ج ۲، ص ۵).

۲. حدوث دهری: پیش از میرداماد، میان فیلسوفان عالم اسلام و متکلمان، نوع حدوث عالم مورد بحث بود. فیلسوفان عالم را حادث ذاتی و قدیم زمانی می‌دانستند که شدیداً مورد اعتراض متکلمان واقع شد و در مقابل، متکلمان به حدوث زمانی عالم قائل شدند و زمان را امری موهوم و یا متوهم انگاشتند و زمان موهوم را با زمان متوهم چنین فرق گذاشتند که زمان موهوم در خارج موجود نیست، ولی منشأ انتزاع دارد و آن بقای ذات واجب متعال است، ولی زمان متوهم نه وجود دارد و نه منشأ انتزاع (صدرالدین شیرازی، ج۳، ص ۱۴۲). و اما میرداماد اولین بار مسئله حدوث دهری را مطرح ساخت که هم با حدوث زمانی متکلمین فرق دارد و هم با حدوث ذاتی حکما. از این رو، نظریه حدوث دهری در حکمت اسلامی از ابداعات او شناخته شد(سبزواری، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳) و با نام او گره خورد، به گونه‌ای که، در واقع، رد آن رد فلسفه میرداماد است. میر در اکثر آثارش به ویژه افق‌المبین و قبسات با تقریرات متفاوت درباره آن سخن گفت.
از جمله، موجودات را به چهار قسم تقسیم کرد: زمانی‌الوجود، آنی‌الوجود، دهری‌الوجود، و سرمدی‌الوجود. پس از آن توضیح داد که وجود زمانیات در افق زمان، وجود زمان و مفارقات ماده در وعای دهر است نه زمان و مبدا قیوم واجب بالذات سرمدی‌الوجود و محیط بر همه است (مصنفات میرداماد)، «افق‌المبین»، ج ۲، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۸)، و تأکید کرد که وجود عالم ملک مسبوق به عدم دهری و متأخر از وجود عالم ملکوت است، و همچنان که وجود آن واقعی است، عدم آن نیز واقعی است و فرق حدوث دهری با حدوث ذاتی در این است که حدوث ذاتی مسبوقیت شیئ به عدم مجامع است، ولی حدوث دهری مسبوقیت شیئ به عدم مقابل است.

۳. رد شبهه ابن کمونه (سعدبن منصوربن سعد اسرائیلی یهودی؛ متوفی ۶۸۳ ق): شهرت ابن کمونه در فلسفه اسلامی به سبب شبهه معروفی است در توحید که به نام شبهه ابن کمونه شناخته شده است. میرمعتقد است که ابن کمونه اولین کسی نبوده که این شبهه را پیش کشیده است، بلکه آن پیش از او نیز معمول و مورد بحث و رد واقع بوده است. شبهه‌ بدین صورت آمده است که امکان دارد که در جهان دو آفریننده باشد، بدون این که میان آنها قدر مشترکی فرض شود و ترکیبی لازم آید، بنابراین، دلیل توحید خالق عالم زیر سؤال می‌رود. اما میرداماد در کتاب التقدیسات تحت عنوان «اخاذه»، در مقام رد این شبهه، تأکید می‌کند که وجوب وجود بالذات از براهین توحید است و استناد معلول واحد به دو علت مستقل مستحیل است و معلول واحد را علت واحده بایسته است(همان، ج۱، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶).

۴. «بداء»: در اصطلاح، آشکار شدن رأیی است که قبلاً نبوده است. بدائیه کسانی‌اند که بداء را بر خدا جایز می‌دانند. «اینان گویند مانعی ندارد که خداوند فعلی را اراده کند، سپس چیزی او را آشکار شود که بیش از اراده آن بر او پوشیده بود و از اراده خود منصرف شود» (نک: تهانوی، ج۱، ص ۱۵۷). بداء در سه مورد به کار می‌رود: بداء در علم، بداء در اراده و بداء در امر (شهرستانی، ج۱، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹). عقیده به جواز بداء در میان فرق اسلامی اختصاص به شیعه امامیه دارد (عبدالرزاق لاهیجی، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۰). میرداماد در جواز و توجیه آن رساله‌ای به نام نبراس الضیاء نوشته و اظهار عقیده کرده است که بداء در «تکوین»، به منزله «نسخ» در «تشریع» است، یعنی میان بداء و نسخ نوعی هماهنگی و تناسب وجود دارد و آنچه در عالم تشریع و احکام شرعی اعم از تکلیفی و وضعی رخ می‌دهد «نسخ»، و آنچه در عالم تکوین و افاضات تکوینی واقع می‌شود بداء نام می‌گیرد. نسخ بداء تشریعی و بداء نسخ تکوینی است (میرداماد، نبراس الضیاء، ص ۵۵ـ ۵۶).

نظر میر درباره دیگر حکیمان

 میرداماد اغلب فیلسوفان و متفکران پیشین را می‌شناخته و از اصول و مبانی افکار و آراء آنان آگاهی داشته است، از کسانی که آراء و افکارشان را موافق یافته ستایش کرده و به نقل اقوالشان پرداخته است، مثلاً از حکمای سبعه به بزرگی یاد کرده و حکمتشان را مقتبس از مشکوه نبوت شناخته است. از افلاطون با عنوان «افلاطون الشریف»، «افلاطون الالهی المتاله» نام برده (میرداماد، قبسات، ص ۲۴)، ارسطو را «معلم المشائیه الیونانیین» (همان جا)،‌فارابی را «شریکنا فی‌التعلیم» (همان، ص ۲)، ابن سینا را «رئیس فلاسفه الاسلام»، شیخ اشراق را «شیخ اصحاب الذوق» خوانده، ولی از متکلمین اعم از معتزله و اشاعره به سختی انتقاد کرده (همان، ص ۳۰)، آنان را متکلف متفلسف، سفیه، کودن، غانم، همج اقشاب اوغاد (= مردمان فرومایه) و غیره پنداشته و خواننده را از مطالعه و خواندن نوشته‌های آنها بر حذر داشته است (همان، ص ۴۸۳). مخصوصاً متکلم سرشناس اشعری، فخر رازی، را پس از ادای عبارت «شک و توهین تحقیقی»، با عنوان «مثیر فتنه التشکیک» معرفی کرده است(مصنفات میرداماد، ج۲، ص ۵۱۲).

او در کتاب التقدیسات از عرفای وحدت وجودی هم، که قائل به وحدت وجود و توحید موجودند، با عنوان باشکوه «قوم ذوق و فریق شهود» نام می‌برد، ولی قول آنها را نمی‌پذیرد، و از ابن‌عربی هم، که بنیانگذار وحدت وجود در عالم اسلام است و در زمان میر آثار و اقوالش به خوبی شناخته می‌شده، تا آنجا که اطلاع حاصل است، نام نبرده است. شگفتا که بر جلال‌الدین مولوی خرده می‌گیرد و آن عارف بزرگ را کج‌فهم انگاشته و در پاسخ به او که پای استدلالیان را چوبین و بی‌تمکین دانسته است، می‌سراید: «ای که گفتی پای چوبین شد دلیل/ ورنه بودی فخر رازی بی‌بدیل/ فرق ناکرده میان عقل و وهم/ طعنه بر برهان مزن ای کج بفهم» (میرداماد، شرح حال میرداماد و میرفندرسکی به انضمام دیوان میرداماد و قصیده میرفندرسکی، ص ۴۲).

آراء فقهی

میرداماد در فقه و مسائل شرعی هم به مقام رفیع اجتهاد و فتوی نائل شده و رساله عملیه‌ای به نام شارع النجاه نوشته است (مصنفات میرداماد، ج ۱، ص ۵۶۸). بنابر گزارش مورخ معاصرش اسکندربیگ منشی، فقهای عصر فتاوی شرعیه را به تصحیح او معتبر می‌شمرده‌اند (اسکندربیگ منشی، ج۱، ص ۱۴۷). از جمله فتاوی اوست: ۱. مکلف به قوانین شرعیه در زمان غیبت امام عصر(عج) منحصر است در مجتهد و مقلد.
فرض مجتهد آن است که در جمیع مسائل اجتهاد نماید و به ظن خود عمل کند. واضح آن است که تجزی در اجتهاد صورت صحت ندارد، و فرض مقلد آن است که جمیع فروع دین و احکام مسائل را از مجتهد کل، که مجتمع شرایط اجتهاد و فتوی بوده باشد، بی‌واسطه یا به یک واسطه یا به وسائل متوثقه اخذ نموده و شرایط آن است که آن مجتهد زنده باشد، چه، عمل به قول مجتهد مرده جایز نیست و مقرر است که «اذا مات المجتهد مات قوله»؛ ۲. کسی که از سوی مادر منتسب به هاشم است از سلسله جلیله سادات به شمار می‌آید و می‌توان با او خمس داد (تنکابنی، ص ۳۳۴)؛ ۳. میرداماد در رضاع قائل به عموم منزلت است(خوانساری، ج۲، ص۶۶)، در این خصوص رساله‌ای به نام رضاعیه تألیف کرده است (مدرس موسوی بهبهانی، ص ۱۵۹)؛ ۴. در زمان غیبت امام معصوم، نماز جمعه را بر سبیل تخییر افضل واجبین می‌دانسته و بر آن تأکید داشته است(همان، ص ۱۵۸).

خلسه

میر رساله کوتاهی به نام خلسه نوشته و آن را مرتبه‌ای از مراتب تجرد نفس تعریف کرده است که از جانب و جهت بارگاه الوهیت رخ می‌دهد و، در نتیجه، کسانی که بدین مرتبه می‌رسند، از این عالم غافل می‌شوند و با عالم روحانی ارتباط می‌یابند. او یکی از خلسه‌های خود را که در بعضی از ایام ماه اعظم خدا در ۱۰۱۱ ق در شهر مقدس قم برای او اتفاق افتاده گزارش می‌دهد (نک: مصنفات میرداماد، ج۱، ص ۶۳۵).


منابع:
علاوه بر قرآن کریم؛ آقای بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، قم، ۱۳۷۲ ش؛ اسکندربیگ منشی، تاریخ عالم‌آرای عباسی، تهران، ۱۳۳۴ـ۱۳۳۵ ش؛ تمیم‌داری، احمد، عرفان و ادب در عصر صفوی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ تنکابنی، میرزامحمد، قصص العلماء، تهران، بی‌تا؛ تهانوی، محمداعلی‌بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، ۱۸۶۲ م، جرجانی، میرسید شریف، التعریفات، مصر، ۱۳۵۷ قر۱۹۸۳ م؛ حر عاملی، محمدبن حسن، امل الامل، بغداد، ۱۳۸۵ ش؛ خوانساری، میرزامحمد، روضات الجنات، قم، بی‌تا؛ زلالی خوانساری، دیوان، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ سبزواری، هادی بن مهدی، شرح غرر الفوائد یا شرح منظومه حکمت حاج ملاهادی سبزواری قسمت عامه و جوهر و عروض، به کوشش مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ شهرستانی، عبدالکریم، ملل و نحل، قاهره، ۱۳۸۷ قر ۱۹۶۸ م؛ صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی‌الاسفار العقلیه الاربعه، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ مدرس موسوی بهبهانی، سیدعلی، حکیم استرآباد، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ مدنی، سید علی خان، سلافه العصر، تهران، بی‌تا؛ مصنفات میرداماد، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ معصوملعیشاه شیرازی، محمد معصوم، طرائق الحقائق، تهران، ۱۳۱۹ ق؛ میرداماد، دیوان، در شرح حال میرداماد و میرفندرسکی به انضمام دیوان میرداماد و قصیده میرفندرسکی، به کوشش اکبر هادی حسین‌آبادی، اصفهان، ۱۳۶۳ ش؛ همو، قبسات، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ همو، نبراس الضیاء، به کوشش حامد ناجی اصفهانی، قم، ۱۳۷۴ ش؛ نورانی، عبدالله، «دیباچه مصحح»، نک: مصنفات میرداماد.

* دانشنامه زبان و ادب فارسی

منبع: روزنامه اطلاعات