قند پارسی و شعردرمانی – بخش اول

ghande shear vاز قرن‌ها قبل، این نظریه میان حکمای یونان وجود داشته که شعر را قدرت جادویی خاصی است که به کمک آن می‌توان پاره‌ای از بیماری‌های روانی را درمان کرد؛ چرا که از عمیق‌ترین ژرفای جان شاعر برخاسته و پیام طبیعت و صدای طبیعت است. هدف این کتاب، چشاندن طعم تجربه‌ای هزارساله به شماست. تجربه‌ای از واقعیت‌ها که می‌تواند در مسیر زندگی چراغ راه شما باشد.

پیشگفتار کتابی تازه از انتشارات اطلاعات

درباره شعر

ghande shearهدف این کتاب، چشاندن طعم تجربه‌ای هزارساله به شماست. تجربه‌ای از واقعیت‌ها که می‌تواند در مسیر زندگی چراغ راه شما باشد.

 ‏در سال‌های اخیر، آثار متعددی عمدتاً به‌صورت «ترجمه» از منابع بیگانه در زمینه: خودشناسی، روانکاوی، علم زندگی و غیره انتشار یافته که هر کدام درحد خود حامل پیامی بوده است. در حالی‌که شعرای ما در کسوت متفکر، حکیم، فیلسوف اجتماعی و جهاندیده و اندیشمند این حقایق را از قرن‌ها پیش بدین طرف در لباس دلپذیر شعر، بر ما عرضه داشته‌اند.
آری، فرهنگ ایرانی با پشتوانه چند هزار ساله خود در زمینه فلسفه و حکمت و عرفان، پایگاه اصلی انتشار و تبلیغ خود را در دیوان شعرای ما یافته است. همه آنچه سال‌های بعد بر ملت‌های دیگر ـ خصوصاً غربیان ـ آشکار شده، قبلاً در دیوان شعرای ما با تابندگی فراوانی جلوه‌گر بوده و هست.
سالها پیش «دیل کارنگی» فیلسوف اجتماعی و جامعه‌شناس نامدار آمریکایی کتابی با عنوان «‏How to stop worrying and start living‏» را در آن کشور انتشار داده بود که بعداً در سراسر عالم به زبان‌های مختلف ترجمه و انتشار یافت و چنان با اقبال عمومی روبرو شد که روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» اعلام داشت که پس از «انجیل» پر تیراژترین کتاب بوده است!
نگارنده در سال ۱۳۳۲ مجذوب این کتاب شد و نسخه‌ای از آن را به‌وسیله پست از ناشرش در نیویورک تقاضا کردم و به ترجمه آن همت گماشتم و تحت عنوان: «چگونه تشویش و نگرانی را از خود دور کنیم» از سوی «کانون معرفت» انتشار یافت و به چاپ هجدهم رسید.
حکیم اجتماعی آمریکایی در تمام فصول کتاب خود از فرهنگ و عرفان شرق خصوصاً ایران مدد گرفته بود و دلبستگی من هم برای ترجمه کتاب او همین بود و سرانجام بدین نتیجه رسیدم که: «آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم!»‏
*
از قرن‌ها قبل، این نظریه میان حکمای یونان وجود داشته که شعر را قدرت جادویی خاصی است که به کمک آن می‌توان پاره‌ای از بیماری‌های روانی را درمان کرد؛ چرا که از عمیق‌ترین ژرفای جان شاعر برخاسته و پیام طبیعت و صدای طبیعت است.
نویسنده این کتاب که دل و جانش در کوره شعر و ادب فارسی ذوب شده، بر آن شد که گامی در این زمینه بردارد و با مطالعه ده‌ها دیوان شعر و ادب، جوهر و عصاره آنچه را که با زندگی روزانه و گفتگو و نوشتن مربوط است، چون دسته گلی تقدیم مشتاقان کند؛ کسانی که به معیارهای ظاهری گفتار و نوشتار قانع نبوده و پیوسته دنبال کلیدی می‌گشته‌اند تا قفل را از زبان بسته و قلم شکسته و نارسا برداشته و منظور و مقصود خود را در قالب یک یا دو بیت شعر بیان کنند که اندیشه و تجربه صدها شاعر و ادیب طی هزار سال تکامل شعر فارسی، پشت‌بند آن بوده است:

نشاط اندر آرد به خوانندگان                                               مفرح رساند به دانندگان

 فسـرده‌دلان را درآرد بـه ‌کار                                          غم‌آلودگان را شود غمگسار

 نـوازش کند سینـه خستـه را                                         گشایش دهد کار سربسته را

 ‏جامعه صنعتی-مصرفی و مسابقه بی‌لگام آدمی برای دستیابی به نعمت و ثروت بیشتر و لذت از مزایای تکنولوژی و مظاهر جهان پیشرفته، موجب آن شده که افراد ظرفیت فطری خود را در بهره‌جویی و لذت از شعر و هنر و آثار ادبی از دست بدهند.‏
تلاش نگارنده در این کتاب این است که ارزش شعر و نیروی «مددکاری»، «رهاسازی» و «درمانگری» و راهبری آن را به یاد شما آورد. نگارنده اشعار را بر اساس اندیشه، تجربه و پیامی که در هر کدام نهفته است، تقسیم‌بندی کرده تا خواننده، با نگاهی بر «سرفصل‌ها» توانایی دستیابی آسان‌تر را داشته باشد.
هدف این است که خواننده در آئینه اشعار این کتاب همچون «داوری بی‌طرف» چهره خود و چهره جان و ضمیر خویش را بنگرد، با تجربه شاعر و سخن بی‌طرفانه او که حاصل عمری جهان‌بینی اوست، همصدا و هم‌آواز شده و خود، درمانگر خود و رهایی‌بخش خویش از دام زندگی مادی-صنعتی شود!
در تنظیم این کتاب، کوشش اصلی نویسنده، بهره‌جویی از اشعاری بوده که برای همگان ـ چه درس‌خواندگان و چه دیگران ـ قابل فهم باشد و از کلمات دور از ذهن پرهیز کند. از همین روست که پس از یادداشت صدها بیت و نیم‌بیت، باز هم در مرحله نهایی به «غربالگری» آنها پرداخته و «گلچینی» از آنها را انتخاب کرده است گامی است که کتاب فضیلت و فرزانگی خواننده را شیرازه می‌کند.
*
کار تألیف و تصنیف، به درجات از «ترجمه» دشوارتر است. ترجمه مثل خطی مستقیم است با هدفی روشن که پوینده بر آن مسیر حرکت می‌کند، ولی تألیف و تصنیف شبیه میدانی چندضلعی است که خیابان‌های متعددی از آن منشعب شده و نویسنده در «مرکز» چنان میدانی قرار گرفته است. او باید طوری حرکت کند که وضعیت تمام اضلاع و جهات میدان و خیابان‌های منشعب را در نظر بگیرد و همزمان کاری «چندضلعی» را انجام دهد آن‌هم همراه با ظرافت‌ها و ریزه‌کاری‌هایی که خاص هنر تألیف و تصنیف است.
منظور این‌ است که این کتابی نیست که طی یک‌ ماه و یک سال نوشته شده باشد، بلکه مثل کودکی بوده که طی ماه‌ها و سال‌ها، ذره‌ذره بزرگ شده، رشد کرده، و به دوران برومندی و پختگی و کمال رسیده است.

 ۸۰ درصد مطالب کتاب در حافظه مؤلف بوده که حاصل ۷۰ سال عشق او به مطالعه و بررسی متون ادبی است و ۲۰ درصدش با مراجعه مجدد به دیوان‌های مختلف شعرا و منابع گوناگون و پاکسازی، نوسازی و بازسازی یادداشت‌های گذشته فراهم آمده است.
همیشه کاغذ و قلمی در جیب داشتم و در هر شرایطی و هر محیطی همین که شعری به خاطرم می‌رسید و در اندیشه‌ام جرقه می‌زد، چه در تاکسی و اتوبوس، چه در خیابان به هنگام پیاده‌روی یا خرید و چه در پارک و بوستان بلافاصله یادداشت می‌کردم.
در خانه هم، حتی روی میز ناهارخوری و اتاق خواب هم در کنار تختخواب کاغذ و قلم آماده بود و در حال نیمه‌خواب و نیمه‌بیداری، اگر شعری مناسب در حافظه‌ام جرقه می‌زد، بلافاصله می‌پریدم و آن را یادداشت می‌کردم. بارها اتفاق می‌افتاد که حتی در حمام چیزی به ذهنم می‌رسید، دوش را بسته و بیرون حمام یادداشت کرده و دوباره به حمام برمی‌گشتم!
آری! همه جا خانه عشق است، چه مسجد، چه کنشت.

 در این کتاب ۱۶۷ سرفصل یا عنوان فراهم آمده که فهرست آن بر اساس الفبا به دنبال می‌آید و شامل حداقل ۳۰۰۰ بیت و نیم‌بیت است. پاره‌ای از اشعار به‌ خاطر تعدد معنی و مفهومی که دارد، ممکن است در زیر سرفصل دیگری هم آمده باشد.
*
همراه این کتاب، کتاب دیگری هم تدوین شده که پیوست است. سوگنامه، کتابی است که برای اولین بار در ایران منتشر می‌شود و تا امروز هیچ نویسنده و مؤلفی کتابی جامع «در این زمینه» انتشار نداده است.

 هر روز در روزنامه‌ها و آگهی‌های مستقل صفحاتی به ترحیم، یادبود، تسلیت، سالمرگ عزیزانِ درگذشته اختصاص داده می‌شود، این نشانه‌ای از ذوق و ظرافت طبع ایرانی است که از سال‌ها پیش بدین‌‌طرف برای بیان غم هجران و سوز فراق عزیز از دست رفته از شعر مدد گرفته و بیتی چند را بر تارک آگهی ترحیم، یادبود، تسلیت، سالگرد، سالمرگ و حتی سنگ آرامگاه او نقش می‌کند که زبانِ حال داغدیده است؛ زیرا مفهوم شعر به درجات قوی‌تر و گویاتر و سوزنده‌تر از کل مطلب آگهی است و جای صدها کلمه را گرفته و جلوه‌ای است پایدار و به یاد ماندنی از پیوند عاطفی و وفای بازماندگان با عزیز از میان رفته.

 سعدی، به روزگاران مهری نشسته بر دل                                        بیرون نمی‌توان کرد الّا به روزگاران

 سوگنامه هم به ۱۴ سرفصل شامل ۲۰۰۰ بیت و نیم‌بیت آراسته است که می‌تواند در زمینه یادشده بالا، جوابگوی کاملی برای شما باشد و شما را از به‌ کارگیری اشعار تکراری و ‏«نخ‌نما» رهایی داده و شعر تابناکی را نثار عزیز درگذشته کنید که شایسته اوست.

 باری هدف این کتاب چشاندن طعم تجربه‌ای هزارساله به شماست. تجربه‌ای از واقعیت‌ها که می‌تواند در مسیر زندگی چراغ راه شما باشد.

 هر باب از این کتاب نگارین که بنگری                                همچون بهشت، بینی از آن باب خوش‌تر است

 هر یک هزار فصل و به هر فصل، برگ‌ها                                       هر برگ آن هزار کتاب مصور است

 شعر ما، فرهنگ ما؛ شعر ما، ملّیت ما

 پایداری این سرزمین طی قرن‌ها به خاطر آن است که مردمش به یک زبان واحد حرف می‌زده‌اند؛ زبانی که رودکی و فردوسی بازآور آن بوده‌اند.
از میان هنرها، قدمت شعر از همه بیشتر است، کهن‌ترین شعر جهان ـ گیلگمش ـ ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد سروده شده و «گاتاها»ی اوستا سروده شخص زرتشت پیامبر به ۱۷۰۰ سال قبل از میلاد می‌رسد. آری، «شعر» تنها سرمایه‌ای است که پس از چندین هزار سال در دست روزگار مانده است!

 نه حـرفی کـه عالـم زیادش بـرد                                 نه طوفان بشوید، نه آبش برد
***
شعر، نوری ز عـرش تابنده است                        زان چو عرش استوار و پاینده است

 بشر از همان دوران اولیه‌ای که به سخن گفتن رسید، هر احساسی را با کلمات موزون (وزن ـ قافیه) همراه کرد. به جرأت می‌توان گفت که در تاریخ هنر ایران، شعر فارسی از تمامی هنرهای دیگر ـ منجمله نقاشی و موسیقی ـ پیشرفته‌تر و نافذتر بوده و مخاطبان بیشتری داشته است.

به موسیقی بنگرید. موسیقی بدون «شعر» برای همگان قابل فهم نیست. آنچه به موسیقی جان می‌دهد، «شعر» است، آن‌هم شعری که از رقیق‌ترین احساسات و عواطف انسانی حکایت می‌کند و حامل پیامی است که بر دل و جان می‌نشیند و آدمی را به افق‌های عشق و پاکی و صفا پرواز می‌دهد. خوانندگانی که نامشان میان مردم جاویدان مانده، محبوبیتشان مدیون چیست؟ آیا بیشتر مدیون موزیک و آهنگ موسیقی است یا شعری که تصنیف را هماهنگ موسیقی کرده است؟ آهنگ‌های جاویدان موسیقی فقط در حافظه اقلیتی می‌ماند که با موسیقی و پرده‌ها، ردیف‌ها و دستگاه‌های آن آشنا باشند، والّا آنچه موسیقی را برای همگان ـ اکثریت شنوندگان ـ قابل فهم می‌کند و در حافظه آنها ماندگار می‌شود، همانا که شعر «همراه» آن است!
*
در ایران، هیچ نثرنویس، دانشمند یا هنرمندی بدان درجه از محبوبیتی که شاعران ما دارند، نرسیده است. تا آنجا که مردم با دیوان حافظ فال می‌گیرند و در ضمیر ناخودآگاه خویش، سرنوشت خویش را با لطف شاعرانه حافظ گره می‌زنند. چرا که شعر جلوه‌ای از احساسات درونی و عکس‌العمل شاعر در برابر فراز و نشیب‌های زندگی است. جاذبه شعر و نفوذ شاعر بر مردمان هم برای همین است که گویی حکایت زندگی خود و فراز و نشیب‌های آن را در چنان اشعاری جلوه‌گر می‌بینند.‏
جاذبه آثار منظوم و سرآمد آن «شاهنامه فردوسی» یا مثنوی معنوی چنان قوی و نافذ بوده که طی قرن‌ها تا دورترین روستا‌ها و مناطق کوهستانی و کویری و جلگه‌های عشایری هم موج‌افکن بوده است.

 شعرخوانی به ‌صورت‌های مختلف: لالایی، بازی، حماسی، قهوه‌خانه‌ای، زورخانه‌ای، مذهبی و غیره در فرهنگ ایرانی رواج داشته و از حوزه‌های مختلف اجتماعی-فرهنگی جدا نبوده است. مراسم مذهبی، تعزیه‌خوانی و شبیه‌خوانی کلاً با کلام موزون همراه بوده و هست.

 از هزار سال پیش بدین‌طرف «شهنامه‌خوانی» از کوره‌روستاها گرفته تا شهرهای بزرگ، در کوچه و خیابان، تکیه و بازارچه و قهوه‌خانه و زورخانه طنین‌انداز بوده است. جان‌بخشی اشعار شاهنامه و قدرت برانگیختن آن تا بدان حد بوده که در جنگ‌های مختلف برای بالا بردن روحیه سربازان، و دمیدن روحیه جنگجویی در آنان، بالاتر از هر سلاحی به کار رفته است.‏
هیجان و تخیل لرزاننده‌ای که هنگام شهنامه‌خوانی به گوینده و شنونده دست می‌دهد، شاید کمتر از همان هیجان و تخیلی نباشد که هنگام سرودن آن به خود فردوسی دست می‌داده است. آری همه ما وقتی که شعری را با صمیمیت و از ته دل می‌خوانیم، در واقع شاعریم! ‏

 باید قبول کنیم که فرهنگ ما و تمدن ما در شعر خلاصه شده است. ایران در مقام پرچمدار تمدن، طی تاریخ چند هزار ساله‌اش بارها آماج تهاجم بیگانگان بوده است. آنچه که این ملت را پس از کشتارهای بی‌رحمانه تورانیان، یونانیان، رومیان، اعراب، مغولان، تیموریان، از میان توفان ویرانگری‌ها، سرافراز بیرون آورده، همانا «سلاح» زبان مردم این سرزمین بوده است. اگر شعر فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ، خاقانی و نظامی و صدها متفکر دیگر نبود، در چنان توفان مرگباری، چه چیزی از این ملت باقی می‌ماند؟ پایداری و ماندگاری این ملت به خاطر آن بوده که مردمش به «یک زبان» سخن می‌گفته‌اند و این زبان را هم شعر و ادبیات شیرازه کرده است. این زبان هم زنده نمی‌ماند، اگر خداوندان سخن آن را در حصار محکم «شعر» نگهداری نمی‌کردند. آری! اگر شعر رودکی و فردوسی نبود، ما اکنون به زبان دیگری سخن می‌گفتیم!‏

 شعر شاعر، نغمه آزاد روح شاعر است

 شاهنامه هست بی‌اغراق قرآن عجم!

 پس از حمله عرب تا ۲۰۰ سال زبان فارسی زیر خاکستر بود. رودکی اندکی از این خاکستر را کنار زد. خاکستری که اشغالگران بر آن پاشیده بودند؛ ولی آن‌که زبان از یاد رفته ما را از زیر خاکستر بیداد بیرون کشیده و شعله‌ور ساخت کسی جز فردوسی نبود!‏ همراه با ظهور شاهنامه، غرور ملی ما هم شعله‌ور شد. بیگانه‌ستیزی اوج گرفت و حاکمیت ملی ایران با ظهور ایران‌پرستانی چون «یعقوب لیث»، سامانیان، ابومسلم خراسانی و سیه‌جامگان و سرخ‌جامگان و هزاران میهن‌پرست دیگر طی هزار سال گذشته احیا شد و پشت‌بند کاخ عظیم استقلال و آزادی، گشت. شعر سترگ فردوسی و دیگران، گذشته گمشده ایرانی را به او بازگرداند و پیوندی شد میان حال و گذشته نسل‌های بعدی ایران. 

 اینکه شاهنامه را که هزار سال پیش سروده شده، امروز حتی مردم عامی بی‌سواد هم می‌فهمند، به خاطر آن است که زبان ما با شاهنامه تولد یافته و ۹۰ درصد کلماتی که هم‌اکنون در حرف زدن، خواندن و نوشتن به‌کار می‌رود، از شاهنامه است. آری، زبان فارسی را شعر زنده کرد و شعر نگاه داشت. شعر پارسی برانگیز همه جنگ‌های مقدسی بوده که برای ایران و آزادی ایران طی هزار سال گذشته صورت گرفته است. تا همین اواخر عشایر دشتستان و تنگستان فارس در مبارزه با استعمار انگلیس و برانگیختن روحیه جنگاوری از شاهنامه بهره می‌گرفته‌اند.
امروز هم که به قول «دکتر مهدی حمیدی» صنعت و تکنولوژی بر مزار هنر فاتحه می‌خواند و خط و موسیقی و هنرهای زیبا را لگدمال کرده و نثری پریشان به نام «شعرنو» چون موریانه‌ای به جان فرهنگ ما افتاده، باز هم قادر به زدودن «شعر» از سیمای زندگی و فرهنگ ما نیست. دیوان شعرای ما تنها و گرانبهاترین سرمایه‌ای است که در فراز و نشیب‌های تاریخ در دست ما مانده است؛ چرا که شعر در رگ‌های ماست. شعر قلب تپنده فرهنگ ما و پرچم جاویدان ملیت ایران و پایداری ملی ماست. از این‌رو آشنایی با «شعر و ادب» ایران یعنی آشنایی با فرهنگ عمیق و جاویدان ایران و سازندگان آن! تا زمانی که ما با آن چهره‌های تابناک تاریخ بیگانه باشیم با خود بیگانه‌ایم.
این کتاب هم گامی است کوچک در همین راه، در راه فرهنگ‌شناسی ایران و آگاهی از گنج‌ها و گنجینه‌های گرانبهایی که بی‌منت در دسترس ماست و سرانجام، رسیدن به خودشناسی و خداشناسی؛ خدایی که ایران را برای ما گذاشته است.

 چگونه شعردرمانی روحیه ما راعوض می‌کند

 هزاران سال پیش حکمای یونان دریافته بودند که «شعر» را قدرت جادویی خاصی است که در بسیاری موارد می‌تواند حیات آدمی را زیر و رو کرده و همه شئون زندگی او را تحول و تعالی بخشد و حتی پاره‌ای از ناکامی‌ها و بیماری‌های روانی را معالجه کند. ‏Poetotherapy‎‏ (شعردرمانی) شیوه‌ای نوین در افق روانکاوی است سال‌هاست که در غرب به این خاصیت معجزه‌آسای «شعر» در درمان بیماری‌های روانی پی‌ برده و به طور وسیعی از آن بهره‌جویی می‌کنند. در نیویورک سال‌هاست که مرکزی به نام «شعردرمانی» به ابتکار دکتر «جک لیدی» مشغول فعالیت است.‏
در حال حاضر در هر جای عالم ـ و ایران هم ـ از قرائت و اجرای «شعر» به‌ صورت گروهی در مداوای بیماران و معتادان بهره‌جویی می‌شود. شادروان «دکتر پرویز فروردین» پیشتاز این روش در ایران بود. سخن موزون در تغییر روحیه آدمی، تا مرز اعجاز پیش رفته است. بهره‌جویی از شعر در تزکیه اخلاق و تربیت آدمی و برانگیختن شوق و رغبت، وسیله‌ای شناخته‌شده است. حتی عرفان و تصوف با همه ژرفای آموزشی خویش، از آن مایه گرفته است. «سماع» که همان رقص عارفانه همراه با شعر است، حاوی فلسفه زندگی است که جان خواننده و شنونده مشتاق را با شور و جذبه خاص خویش به عالم کبریایی می‌برد. آری:‏

 فسـرده‌دلان را درآرد بـه‌ کار                                         غم آلودگان را شود غمگسار

 نوازش کند سینـه خستـه را                                          گشایش دهد کار در بسته را‏

 نقش شعر، چه در مکالمات و مکاتبات و رفتار روزانه و چه در روانکاوی این است که ارتباط لفظی را سریع و آسان نموده و مدت‌زمان درک مطلب را کوتاه‌تر می‌کند.‏
نه تنها برخوردها و تماس‌های روزانه اهل علم و هنر و مردم تحصیل‌کرده و شهرنشین، بلکه گفتگوهای ساده و معمولی روستاییان بی‌سواد هم از شعر و عبارات شعرگونه و کلمات قصار و ضرب‌المثل خالی نیست و هر کدام از اینها کمبود گوینده را در بیان منظور خویش به طریقی جبران می‌کند:

 ـ مادران، کودک بی‌آرام را با لالای شعرگونه و موزون خواب می‌کنند.
ـ در کودکستان‌ها برای تربیت نونهالان، بازی‌ها و درسهای مقدماتی همه با شعر همراه است.
ـ کشاورزان و کارگران خشونت و سنگینی کار دسته‌جمعی را با شعر سبک می‌کنند.‏
ـ سیاستمداران و نظامیان به مدد سرودهای ملی و میهنی روحیه رزم‌آوری و مقاومت را در مردم و سربازان می‌دمند.‏
ـ مراسم مذهبی، تعزیه، شبیه‌خوانی و حتی مراسم ترحیم و سالمرگ عزیزان هم از شعر جدا نیست.

 ادامه دارد…

منبع: روزنامه اطلاعات