Search
Close this search box.

نگاهی به مقولهٔ زن، عشق و ازدواج در شاهنامه

ferdousiمريم سيوندی‌پور

مقدمه:

شاهنامه، نماينده­ بزرگی و بزرگی­‌هاست. مجموعه‌­ای است با پيوند واحد و وحدت تمام و همه­ اجزای آن هم در اين خصوصيت سهيم‌اند. “فردوسی” سراينده­ چيره­‌دست کتاب، بر اين راز، به خوبی آگاه است و قدرت به هم پيوستن اين همه عظمت را دارد، بی ­آن که در دست، لغزش و در چشم، خيرگی و در انديشه، سستی احساس کند.

زن در شاهنامه همانند ديگر مظاهر انسانی آن کتاب، والايی و کمال دارد و تصوير شخصيت او تحت‌­الشعاع اميال و افراد داستان نيست. حال آن که در داستان‌های ديگر، خاصه در منظومه‌های عاشقانه که شاعران ­چيره‌­دست ايرانی پرداخته‌اند، تصوير وی غالباً به تبع داستان ترسيم شده است.

در شاهنامه، چهره­ زن را به شرمگينی و حيا و دل او را به مهر و صفا و انديشه­ او را به ژرفی و دورنگری و کار او را به راستی و روش او را به متانت و بردباری می‌­بينيد و البته در شاهنامه، اصل در زن آريايی‌­نژاد همين است و خلاف آن متصور هم نيست.(دبير سياقی، فردوسی، زن و تراژدی، ص ۲۸)
البته مواردی هم هست که “فردوسی” چند تعبير مخالف اين وصف کلی از زن کرده است. اما بايد توجه داشت که بررسی مواضع اين تعابير نشان می‌دهد که طعن­‌ها در حق زنان در حقيقت، بيشتر از دهان فردی غيرآريايی است، مثل سخنان “شاه يمن” درباره­ دختران خود و يا گفتار “شاه‌هاماوران” در حق دخترش سودابه. مهم اين است که گفتارها در اين موارد هم ناسزا نيست و فقط شکوه و طعن و ناله از بخت بد است و چه در اين موارد و چه در موارد ديگر، حکم قضيه، عام نيست و ناظر به حال و کار فرد مشخصی است.

زن نژاد­ ايرانی در تمام شاهنامه يک تصوير بيش ندارد و صفات او نيز متعالی است: زيبا، کما‌ن­ ابرو، گيسوکمند، سيمين قلم، غنچه لب، گلرخ، سيم­ساق، بهشتی ­است پر از رنگ و بو، باصفا، وفادار، مهربان، خويشتن‌دار، خردمند و پارسا.

کلمه­‌ی “زن” نزديک سيصد بار در شاهنامه به کار رفته است. اين کلمه، در “اوستا”، “جنی” و در “هندی باستان “جانی” به معنی “زوجه” و مقابل “مرد”. فردوسی از ۳۲ زن با نام و نشان ياد می‌­کند:

• آذر ميدخت، دختر خسروپرويز
• ارنواز، خواهر جمشيد (در اوستا ارنوک)
• شهرناز، خواهر جمشيد (در اوستا سنگهوک)
• به ­آفريد، دختر گشتاسب وخواهر همای
• پوراندخت، دختر خسروپرويز
• تهمينه، مادر سهراب و دختر پادشاه سمنگان
• جريره، دختر پيران ويسه، زن سياوش و مادر فرود
• دلآرای، زن دارا و مادر روشنک
• رودابه، دختر مهراب کابلی، زن زال و مادر رستم
• روشنک، دختر دارا، زن اسکندر
• سپينود، زن بهرام گور و دختر “شنگل” پادشاه هند
• سودابه، دخترشاه‌هامآوران
• سيندخت، مادر رودابه
• شنبليد، دختر کوچک برزين دهقان، زن بهرام گور
• بانوگشسب، دختر رستم و زن “گيو”
• شيرين، زن خسروپرويز
• فرانک، دختر دوم برزين دهقان، زن بهرام گور
• ماه آفريد، دختر بزرگ برزين دهقان، زن بهرام گور
• فرانک، مادر فريدون
• کتايون، دختر قيصر، مادر اسفنديار
• گردآفريد، خواهر هجير
• گرديه، خواهر بهرام چوبينه و زن خسروپرويز
• گلشهر، زن پيران ويسه و مادر جريره
• مالکه، دختر طائر عرب، زن شاپور ذوالاکتاف
• ماه ­آفريد، کنيز ايرج ومادر دختر او
• مريم، دختر قيصر دوم و زن خسروپرويز
• منيژه، دختر افراسياب وهمسر بيژن
• ناهيد، دختر فيلقوس، زن داراب و مادر اسکندر
• نوشه، دختر نرسی، زن طائر عرب
• همای، دختر گشتاسب و خواهر اسفنديار
• همای چهرآزاد، دختر بهمن پادشاه ايران
• فرنگيس، دختر افراسياب، زن سياوش و مادر کيخسرو

 و از ۳۵ زن سرشناس نيز ياد شده، بدون ذکر نامشان (دبير سياقی، محمد، فردوسی، زن وتراژدی. ۱۳۶۵ ص ۳۷-۳۶)

 فريدون هم بر دختران “شاه يمن” نام نهاد: آرزوی (نام زن سلم)، آزاد خوی (نام زن تور)، سهی (نام زن ايرج).

آئين ازدواج در شاهنامه

ازدواج در شاهنامه، باعث به ­وجود آمدن فراز و نشيب­‌های بسيار می­‌گردد. ازدواج پهلوانان و شاهان ايرانی با دختران غيرايرانی، عاشقانه‌های شاهنامه، ازدواج زنان هنرمند و جنگ‌آورشاهنامه، زبان گويای تفکر ايرانيان باستان است. به گونه‌ای که شايد اگر رودابه نبود؛ پهلوانی چون رستم، حراست تخت و تاج کيانی را بر عهده نداشت. ازدواج همراه با آئين و رسوم خاصی صورت می­‌گرفته که ازدواج زال و رودابه به تنهايی، تعداد زيادی از اين رسوم را دربر دارد. از جمله:

۱- پسر را برای اثبات شايستگی برای ازدواج، تحت آزمون­‌های جسمانی و روحانی قرار می­‌داده‌­اند.
۲- ميان دو طرف معمولاً زنی، پيام‌رسانی می­‌کرده است.
۳- خواستگاری­‌کننده با شرايط خاصی انتخاب می‌شده. (در ازدواج پسران فريدون، “جندل” را که باکفايت، فکور، پژوهنده و چرب‌زبان بوده برای اين کار در نظر گرفتند.)
۴- در خواستگاری، رسم رونما گرفتن مادر عروس از پدر داماد برای ديدن عروس معمول بوده است.
۵- موبدان، نقش عاقد را ايفا می‌کردند. (مراسم عقد “زال و رودابه” سه هفته طول کشيده است.)
۶- رسم ثبت آنچه در ضمن عقد، رد و بدل می‌شده رواج داشته است.
۷- مراسم مفصلی همراه با “می” و “رود” و “رامشگران” برپا می‌­شده و اين­که گاهی چنان­که در ازدواج کاووس و سودابه می‌بينيم، اخذ تصميم نهايی بر عهده­ دختر قرار می‌گرفته است.

ملاقات­‌های آشکار و پنهان دو طرف وحتی “بوس” و “کنار” و “می”نوشی قبل از عقد و ازدواج با محارم از رسوم قبل از اسلام است. در حالي که برخی از جوانب خواستگاری و عقد از جمله ثبت اموال مبادله‌شده در موقع عقد و… احتمالاً متأثر از دوره­ اسلامی است.

وصلت در ميان اقوام مختلف رواج داشته است. اگرچه فقط دختر از “انيران” می‌گرفته‌­اند ولی از دختر دادن به آنان تا پايان عصر پهلوانی نشانی نمی‌­يابيم.
اما در دوران تاريخی مشاهده می‌کنيم که در زمان “شاپور ذوالاکتاف” مردی از اعراب غسانی به نام “طائر”، دختر “نرسی” و عمه­ شاپور به نام “نوشه” را می‌ربايد و حاصل اين آميزش دختری است به نام “مالکه” که در نبرد “شاپور” با پدرش، در دژ را به روی شاپور می­‌گشايد. البته همين مورد هم، چون به صورت اسارت و ربودن بوده، نمی‌­تواند دليل بر دختر دادن به “انيران” شمرده شود.
همان­گونه که “گردآفريد” به “سهراب” گفته بود: که ترکان زايران نيابند جفت… (حميديان، سعيد، درآمدی بر انديشه و هنر فردوسی، انتشارات ناهيد، ص۲۰۹-۲۰۸)

از نظر ساختاری در شاهنامه با سه نوع ازدواج روبه‌رو می­‌شويم:

• ازدواج “برون­‌گروهی” يا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران “فريدون” با دختران “سرو يمنی”، ازدواج “زال”با “رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج “کاووس” با “سودابه” دختر “شاه‌هاماوران” و…

• ازدواج “درون­ گروهی”: مثل ازدواج “فرانک” با “آبتين” که هر دو از نژاد کيان­‌اند. ازدواج “فريدون” با “شهرناز” و “ارنواز”، ازدواج “دختر ايرج” با “پشنگ” و…

 • ازدواج با محارم: ازدواج “اسفنديار” با خواهرش “همای”، ازدواج “بهمن” با دخترش “همای”، ازدواج “اسکندر” با خواهرش “روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، يکی از صفات بارز جامعه­ ايرانی شمرده می‌شود تا حدی که ازدواج با محارم را جايز می‌شمرده‌اند.
( آرتورکريستن سن، ايران در زمان ساسانيان،ص ۱۱۷)
عقيده بر اين بود که ازدواج بين خواهر و برادر به وسيله­ فره ايزدی، روشن می‌شود و ديوان را دور می­‌اندازد. يونانيان نيز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادريش جايز می‌دانسته­‌اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشويی با افراد همخون” می­‌گويد: «‌زردتشتيان عصر ما وجود ازدواج‌هايی را با خويشاوندان نزديک، در ميان نياکان خويش نمی‌پذيرند؛ زيرا اکنون چنين وصلت­‌هايی در اجتماع ايشان حرام است.»
ولی اين نوع زناشويی در خود اساطير ايران مثال­‌هايی دارد؛ از جمله آن که “اهورامزدا”، خدای بزرگ با دخترش “اسپنا ارمئيتی” – الوهه زمين – عقد زناشويی بست و ثمره­ اين وصلت، کيومرث – نخستين انسان – شد. دوم، کيومرث با مادرش، جفت شد و “مشی و مشيانه” به وجود آمد.
وسوم “مشی” با خواهرش “مشيانه” عقد زناشويی بست و مايه­ تولد انسان­ها شد. (مظاهری، علی، خانواده ايرانی، در روزگار پيش از اسلام، ص ۲۱۳) بنابراين مطابق شواهد متعدد شاهنامه و تواريخ، ازدواج با محارم، رسمی رايج بوده و ظاهراً نه تنها بد تلقی نمی­‌شده بلکه وسيله‌ای برای حفظ دارايی و امتيازات خانوادگی در درون خانواده دانسته می‌شده.
“گشتاسب” دختر خود “همای” را به پسرش “اسفنديار” می‌دهد و “بهمن” با دختر خود “همای چهرزاد” ازدواج می­‌کند که حاصل آن “ساسان” است. در تاريخ هم از اين ازدواج‌ها داريم که يکی از آنها همسری “موزا – زن رومی فرهاد چهارم – با پسرش “فرهاد پنجم” است.
گفته‌اند که: در عصر اشکانی و ساسانی اينگونه ازدواج­ها نه تنها جايز بلکه به عنوان پرهيزگارانه، مورد ستايش بوده است.(تاريخ ايران از سلوکيان تا فروپاشی دولت ساسانی، ترجمه حسن انوشه، ص ۴۹ ،۱۳۶۸)
در داستان سودابه و کاووس می‌بينيم که ازدواج با خواهر، امری عادی بوده و توصيه می‌­شده و از اين روست که سودابه به کاووس پيشنهاد می‌دهد که يکی از دخترانش را به عقد سياووش درآورند.
بنابراين يکی از اهداف ازدواج با محارم، ايجاد نسل پاک وممتاز و دلخواه است. در آئين­‌ها ودين­‌های ايرانی و غيرايرانی، ازدواج با زن پدر «نامادری» حرام و ناروا شمرده شده است. فردوسی نيز انجام چنين ازدواجی را بيان نکرده است ولی در دو مورد يکی از طرف نامادری و ديگر از جانب ناپسری، اظهار علاقه انجام گرفت که با امتناع و مقاومت طرف مقابل، روبه‌­رو گرديد: نخست، کوشش “سودابه” برای نزديکی به ناپسريش “سياووش” و مورد ديگر تقاضای ازدواج “شيرويه”- پسر خسروپرويز – از “شيرين” نامادری خويش.

يکی ديگر از ازدواج‌هايی که هم­‌اکنون در بسياری از جوامع، ناپسند و غيرشرعی و حرام است، ازدواج همزمان با چند خواهر است که در شاهنامه در دو مورد با آن روبه­‌رو می‌شويم: اول ازدواج “بهرام‌­ گور” با چهار دختر “آسيابان” و دوم باز ازدواج “بهرام‌­گور” با سه دختر “برزين دهقان”:

 يکي چامه­‌گوی و دگر چنگ‌زن                          سوم پاي­کوبه شکن در شکن…
(سپهری، رقيه، جام جهان‌نمای فردوسی، ص ۳۶)

البته در دانشنامه­ ايران واسلام زير نظر “احسان يارشاطر” جزء ۱۱، ذيل کلمه­ “اده” می‌خوانيم که در دين زردتشت، ديوی به نام “اوده” (اوتک يا ادی) هست که او را ديو “زنای با محارم” می‌گويند.

 نتيجه‌­گيری

زن در شاهنامه، چرخ داستان را به گردش در می‌آورد و گاه خود زمينه‌ساز حادثه می‌شود. از آنجا که “شاهنامه­ حکيم توس” نيز برگرفته از فرهنگ عامه و داستان‌ها وروايت­‌های شرقی است و اصل آن بر داستان در داستان است، ازدواج­‌ها در شاهنامه به علل گوناگون يکی از عوامل داستان‌ساز شاهنامه و عامل اصلی رويدادها می‌­شوند.

منبع: روزنامه اطلاعات