مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح یکشنبه ۹۵/۸/۲۳ خانم‌ها (نیاز به جفت و انتخاب همسر در انسان – مسئولیت در ازدواج)

majzoobalishah01

بسم الله الرحمن الرحیم

زیست‌شناسان، گیاه‌شناسان، این توجه کردند که چرا و به چه مناسبت برای دفعه‌ی اول یک کرم خاکی که حیوان و جانداری است، (در زاد و ولد نیاز به وجود دو جنس) نر و ماده ندارد و خودش تبدیل می‌شود، دو تکه می‌شود و هر تکه‌اش (یکی دیگر). بعضی حیوانات بالاتر، بالاتر که می‌گویم هم، جهت دارد و آن، این است که آنهایی که می‌گویند حیوانات همه، هر یکی از دیگری به وجود آمده است آنها به یک درجات پایین‌تر معتقدند و یک درجات بالاتر. به نظر آنها در درجات بالاتر یعنی حیوانات “دوجنسی” شده‌اند، این “دوجنسی” باز خودش دو نوع است. یک “دوجنسی” است مثل انسان‌ها. انسان‌ها خودبه‌خود به اصطلاح، جفت نمی‌شوند باید برای همین تشریفاتی که می‌دانید، خواستگاری بروند و (یک سری) کارهایی را انجام بدهند ولی بعضی (موارد) هست که خودبه‌خود انجام می‌شود مثلاً در (یک) گله‌ی گوسفند هیچ وقت شما نر و ماده‌ی آنها، میش و قوچ‌ها را نمی‌توانید جدا بگذارید، اصلاً حتی نمی‌شناسید! این‌ها با هم زندگی (می‌کنند) و نیازهای هر کدام را خداوند برآورده می‌کند، بعضی نیازهای مشترک است که خودشان جذب هم انجام می‌دهند. در اینجا این، تبدیل این جور حیوانات به آن جور حیوان مورد بحث است. چطور شد آنهایی که می‌گویند ما از نسل میمون یا از حیوان دیگری آفریده شده‌ایم، آن حیوان (محدودیت) ندارد به اصطلاح “آزادند” همه با هم، ولی به انسان که رسیده نه! چرا؟ چون در واقع آمده‌اند تعبیر کردند البته آزمایش نکردند، تعبیر کردند که این امر الهی است. امر الهی از اول بر این بوده است که هر حیوانی، هر جانداری نر و ماده باشد و با هم باشند. به انسان که رسیده، خدا گفته: “العیاذ باالله” خسته شده مثلاً همین که گفته من “انی جاعل فی الارض خلیفه”. یک خلیفه، جانشین یا نائبی برای خودم قرار می‌دهم که بعد به دنبال آن گفته: “انی خالقٌ بشراً من طین” چون یک جایی دیگر گفته است، وقتی که خلیفه قرار دادم به او تعظیم کنید و اطاعت کنید. یک جایی، یک بشر را که آفریدم، تعظیم کنید. معلوم می‌شود همین بشر است که خداوند جانشینی خودش را در این جهان آفریده. البته این امر از یک طرف موجب اشتباهاتی شده، فلان کس مثلاً فرعون و امثال اینها چون گفتند، یعنی طبیعت آنها فهمیده است که خلیفه‌ی خدا هستند، از بیخ آمده‌اند مدعی شدند که نخیر “خودِ خدا ” هستیم! این شرک و کفران نعمت هم از همین مسأله ناشی شده است ولی این را خدا نگفته؛ خدا به انسان گفته است: «که همان کاری که من می‌کنم یعنی خودم جفت هر کدام (از موجودات) را پیدا می‌کنم و با هم جفت می‌شوند و طبیعت ادامه پیدا می‌کند، شما همین کار را خودتان بکنید» یعنی به جای اینکه من پیدا کنم، من حیوان‌ها را با هم جور کنم، جفت‌جفت جور کنم با هم، شما خودتان باید بکنید! اینجا یک وظیفه‌ی خیلی مشکلی است، از لحاظ اینکه آن دقت نظری را که خداوند دارد خب بشر نمی‌تواند داشته باشد ولو وکیل خداوند است ولی نمی‌تواند آن دقت نظر را داشته باشد اما عیبی که دارد این است که بشر در انتخاب هیچ انسانی، در انتخاب همسر درست ذکر نمی‌کند. اینکه در اخبار و احادیث گفتند، نقل از قول خود علی و فاطمه – علیهم‌السلام – گفته است که ازدواج آنها را خداوند خودش بسته است یعنی روی علاقه‌ای که داشته، نه، آنها گذاشته به اختیار خودشان ولی خداوند نظر هم داشته است. خودش یک مراقبت خاصی راجع به آنها داشته است. این مراقبت در مورد ائمه و در مورد بزرگانی که با خدا در ارتباط هستند خب روشن است. خداوند وقتی خودش پیغمبری را انتخاب می‌کند، خودش کار بشری را انجام می‌دهد ولی به اعتبار اینکه (او) وکیل خداوند است. بنابراین قاعدتاً اگر در این انتخاب همسر، البته این انتخاب اسمش این است که مرد انتخاب می‌کند ولی زن همین که قبول می‌کند این هم یک نحوه‌ی انتخاب است. این‌ها از اینکه انتخاب می‌کنند یعنی یا قبول انتخاب می‌کنند یک مسئولیتی دارند. همان مسئولیتی که وکیل نسبت به موکل دارد. وکیل اختیار دارد از طرف موکلش هر کاری انجام بدهد ولی نسبت به کارهایی که انجام می‌دهد مسئولیت دارد. به این جهت است که می‌بینیم فرض کنیم که پیغمبران، آن پیغمبرانی که ازدواج کردند مثلاً موسی – علیه‌السلام – این پیغمبران در انتخاب ممکن است اشتباه بکنند مثل همه‌ی مردم! کما اینکه موسی – علیه‌السلام – صفورا را گرفت ولی بعداً صفورا اختلاف پیدا کرد با خود (موسی؟) و اواخر اختلاف داشتند. زن حضرت نوح تمرد کرد و خداوند او را لعنت کرد. بعد از آنکه همسر نوح هم شد تمرد کرد، از اول حق داشت که قبول نکند انتخاب را نپذیرد ولی تمرد کرد. منتهی در این وسط در مورد انسان؛ در مورد بشرها یک تفاوت‌های (پیچیده‌ای) این انتخاب و انتصاب دارد، برای اینکه کار این مسأله از اول به طرفین بسته است و هر دو در همه‌ی کارها مسئول هستند. حتی فرض کنید چیزهایی که خود بشر آفریده مثل جهیزیه، مهریه و غیره. اینها را هم خداوند به اختیار طرفین گذاشته است ولی باز در همین مورد هم، این‌ها مسئول هستند. این است که توجه کنید، در مورد همه‌ی کارهای مربوط به ازدواج، یک مسئولیت الهی دارید! اگر مسئولیت الهی انجام شد، ازدواج یک امر مقدسی است، اگر در احادیث شنیده باشید یک احادیثی هست در مورد ارتباط زن و شوهرش که هر دو خوب هستند. این نحوه ارتباط همان جوری هست که به طریق ناشایست بخواهند انجام بدهند. به طریق ناشایست هم که رابطه داشته باشند، همان جور است و منتهی خداوند خیلی لعنت می‌کند آن کسی را که بدون ضابطه ارتباط داشته باشد. این را توجه کنید که ازدواج امر مقدسی است و اگر طرفین نسبت به هم مهربان باشند و هر دو باهم بسازند معلوم می‌شود که انتخابشان از اول صحیح بوده و خداوند تأییدش کرده است. هر ازدواجی را که به خوبی انجام بشود، به خوبی ادامه پیدا کند، مورد تأیید خداوند است و اگر این کار نباشد مورد تأیید خداوند نیست و بلکه خداوند فرض بفرمایید در حیوانات آنچه که امتحان و بررسی کردند، طلاق ندیدند و این حرف‌ها نیست ولی طلاق را در مورد انسان‌ها به کار برده است. چون خداوند خودش بشر را جایزالخطا قرار داده، این است که احتمال اینکه خطا کرده باشد و خودش اقرار کند، اقرار نه اینکه بیاید بنویسد یا…، یعنی عملاً بگوید که، عملاً راضی نباشد، این اقرار به اینکه این کار، این انتخاب من الهی نبوده. به این جهت است که ازدواج هم امر مقدسی است و هم امر بسیار مشکل و پرمسئولیتی. ولی پرمسئولیت این نیست که خیلی سخت‌گیری کند نه! پرمسئولیت این است که هر دو با هم یک جور زندگی کنند، یک جور بخواهند زندگی داشته باشند. در این صورت فرزندی که به دنیا می‌آید برای آنها مبارکی می‌آورد. این جهتی هم که وقتی فرزندی به دنیا می‌آید دیگران تبریک می‌گویند، مبارکی می‌گویند و حال آنکه، آن مادری که این را به دنیا آورده در همان لحظه در حال درد و ناراحتی و استراحت است ولی مع‌ذلک می‌گویند: مبارکه! چون اصل بر این است که این ازدواج از طرف خداوند انجام شده و این که از طرف خداوند انجام شده، به همان طریق باید انجام داد. منتهی اگر هم شخص، یکی از اینها فهمید که اشتباه کردند همین اقرار به اشتباه و اینکه بخواهند برگردانند خودِ همین را خداوند خطاهای گذشته‌ی آن‌ها را می‌بخشد ولی به شرط اینکه همان دستوری که عقد به این‌ها اجازه داده و همان دستوری که خداوند گفته به این طریق از هم جدا شوید به همان طریق جدا بشوند، نه اینکه بدون امر خدا و صرف اراده‌ی شخصی! یعنی هیچ دلیل دیگری ندارد والا در همه‌ی ازدواج‌ها اراده‌ی شخصی حتماً هست، اگر نباشد درست نیست. به هر جهت این احادیث بعضی‌ها راجع به مقدس بودن صرف ارتباط زن و شوهر است. بعضی‌ها این نحوه ارتباط را لعن کردند یعنی آنهایی که بدون امر الهی این کار را کردند. در واقع اینجا لعن برای دوری از امر الهی است و آن جایی که مبارکی گفتند، برای این است که امر الهی را اطاعت کردند. توجه بفرمایید خداوند در همه‌ی حالات خودش، در همه‌ی کارهایی که برای بشر آفریده به لحاظ این که بشر “ضعیف النفس” است، برای توجه او یک لذت و میلی در او قرار داده که از آن جهت به [ارتباط] تشویق شوند. ان‌شاءالله خداوند توفیق اطاعت اوامرش را به ما بدهد.