سیری در ادبیات عرفانی – بخش چهارم

دکتر تقی‌ پورنامداریان 

dr taghi poor namdarian

علاوه‌ بر دو قالب‌ مثنوی‌ و غزل که‌ شاعران‌ عارف برای‌ بیان‌ احوال‌ و معارف‌ خود به‌ شعر، به‌ اقتضای‌ سنت‌ آنها را پذیرفتند، قالب‌ رباعی‌ نیز به‌ خدمت‌ بیان‌ موجز اندیشه‌های‌ عرفانی‌ درآمد. گاهی‌ نیز قالب‌ قصیده‌ را به‌ جای‌ مدح‌ شاهان‌ و بزرگان‌ دربار، برای‌ بیان‌ زهد و پارسایی‌ و تعلیم‌ تصوف‌ و عرفان‌ به‌ خواص، به‌ کارگرفتند. اگرچه‌ در دوبیتی‌های‌ باباطاهر، به‌ فرض‌ آنکه‌ از آن‌ او باشد، و ابیاتی‌ که‌ بر زبان‌ ابوسعید ابوالخیر جاری‌ شده‌ است‌، نشانه‌هایی‌ از شعر عرفانی‌ را می‌توان‌ یافت‌ و نمونه‌های‌ بارزتر شعر عرفانی‌ را قبل‌ از آن‌ دو از ابوذر بوزجانی‌ (متوفی‌ اواخر قرن‌ چهارم‌ ق‌)، از شاعران‌ وابسته‌ به‌ مذهب‌ محمدبن‌ کرام‌ (م۲۵۵ ق‌)، در دست‌ داریم و نیز از شاعران‌ بعد از نسل‌ او که‌ شعرهایی‌ از آنان‌ در کتاب‌ «الستین‌ الجامع»‌ از آثار نیمه‌ی دوم‌ قرن‌ پنجم‌ ق‌ آمده‌ است‌ (شفیعی‌ کدکنی‌، زبور پارسی‌، ص‌۴۵ـ۴۶)، اما کسی‌ که‌ در پرتو طبع‌ لطیف‌ و فکر بلند و استعداد شگفت‌انگیز خود، هم‌ نوع‌ تعلیمی‌ و هم‌ نوع‌ غنایی‌ شعر عرفانی‌ را به‌ اوج‌ شکوفایی‌ رساند، سنایی‌ غزنوی‌ (م۵۲۹ ق‌) بود. قدر و اعتبار سنایی‌ هنگامی‌ بیشتر آشکار می‌شود که‌ بدانیم‌ او راه‌ را برای‌ پدیدآمدن‌ دو شاعر بزرگ‌ عارف‌ دیگر، یعنی‌ عطار و مولوی‌، هموار کرد.

قرآن‌ پارسی

کتاب‌ «حدیقةالحقیقه و شریعه‌ الطریقة»‌ سنایی‌ در قالب‌ مثنوی‌ است‌ و در چاپ‌ مدرس‌ رضوی‌، ۱۱۵۰۰ بیت‌ دارد. این‌ کتاب‌ مشتمل‌ بر ده‌ باب‌ است‌. سه‌ باب‌ اول‌ آن‌ در توحید و ذکر کلام‌ باری‌ تعالی‌ و نعت‌ پیامبر اکرم‌(ص‌) و فضایل‌ و صفات‌ اصحاب‌ اوست‌. باب‌ هشتم‌ آن‌، بنا بر ملاحظات‌ و سنت‌ عصر، در مدح‌ بهرام‌شاه‌ و ارکان‌ و امرای‌ دولت‌ اوست‌ و نصیحت‌ به‌ دادگستری‌ و رعیت‌پروری‌، و باب‌های‌ دیگر به‌ مسائل‌ و اندیشه‌های‌ عرفانی‌ اختصاص‌ دارد. این‌ کتاب‌ را می‌توان‌ دایرةالمعارف‌ منظومی‌ از میراث‌ علمی‌ و فرهنگی‌ تا عصر شاعر دانست‌.

عامل‌ تغییر مخاطب‌ در شعر عرفانی‌، و عامل‌ تغییر جهان‌بینی‌ که‌ سبب‌ حضور فردیت‌ شاعر و جدایی‌ شعر از دربار شد، بسیاری‌ از جلوه‌های‌ فرهنگ‌ مردمی‌ را در شعر رخصت‌ حضور داد و زبان‌ فخیم‌ و اشرافی‌ شعر درباری‌ را به‌ سمت‌ سادگی‌ و روشنی‌ سوق‌ داد. کار سترگی‌ که‌ با سنایی‌ آغاز شد، بعدها با عطار و مولوی‌ به‌ اوج‌ کمال‌ رسید. سنایی در نامه‌ی منظومی‌ که‌ همراه‌ با نسخه‌ای‌ از حدیقه‌ برای‌ امام‌ اجل برهان‌الدین‌ ابی‌الحسن‌علی‌بن‌ ناصر الغزنوی ‌(معروف‌ به‌ بریان‌گر) به‌ بغداد می‌فرستد، این‌ اثر را چون‌ «رُخ‌ حور دلبر و دلبند» وصف‌ می‌کند و می‌گوید آنچه‌ از انواع‌ علوم‌ می‌دانسته‌ است،‌ در آن‌ خلق‌ را معلوم‌ کرده‌ است‌ و آنچه‌ نص و اخبار و آثار است،‌ در آن‌ گرد آورده‌ است‌. ملکوتیان‌ اگر آن‌ را بخوانند، حرز و تعویذ خویش‌ می‌گردانند. عاقلان‌ را غذای‌ جان‌ است‌ و عارفان‌ را بهتر از روان‌. یک‌ سخن‌ از حدیقه‌ برابر عالمی‌ دانش‌ است‌ و می‌توان‌ آن‌ را قرآن‌ پارسی‌ خواند (نک‌: ص۷۴۵).

سنایی غیر از حدیقه‌، مثنوی‌های‌ دیگری‌ نیز دارد که‌ تعداد ابیات‌ هیچ‌یک‌ از آنها به‌ هزار بیت‌ نمی‌رسد. از همه‌ مشهورتر مثنوی‌ «سیرالعباد الی ‌المعاد» است‌ که‌ بر وزن‌ حدیقه‌ است‌ و ۷۷۰ بیت‌ دارد. این‌ مثنوی‌ بیانی‌ رمزی‌ دارد و سفر روح‌ را از عالم‌ ناسوت‌ و مراحل‌ آن‌ تا صعود به‌ عالم‌ افلاک‌ و وصول‌ به‌ نفس‌ عاقله‌ شرح‌ می‌دهد.. مشابهت‌ موضوع‌ این‌ کتاب‌ با موضوع‌ «کمدی‌ الهی»‌ دانته که‌ در حدود یک‌ قرن‌ و نیم‌ پس‌ از آن‌ پدید آمده‌ است‌، سبب‌ شهرت‌ بیشتر سنایی‌ در غرب‌ شده‌ است‌ و بعضی‌ از محققان‌ اروپایی‌ آن‌ را جالب‌ توجه‌ترین‌ اثر سنایی‌ شمرده‌اند (زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ص‌۲۳۸).

سالک‌ فکرت

اگر از منظومه‌ی عرفانی‌ و رمزی‌ شمس‌الدین‌ محمدبن‌ طغان کرمانی‌ به‌ نام‌ «مصباح‌ الارواح‌» که‌ مهم‌ترین‌ منظومه‌ی عرفانی‌ بعد از حدیقةالحقیقه‌ سنایی‌ است‌، بگذریم‌، عطار مشهورترین‌ شاعر عارفی‌ است‌ که‌ در تکامل‌ شعرعرفانی‌ نقشی‌ بسیار برجسته‌ دارد. شیخ‌ فریدالدین‌ محمد عطار نیشابوری بعد از سنایی‌، شعر تعلیمی‌ عرفانی‌ را ادامه‌ داد. به‌ عطار که‌ وفات‌ او را گروهی‌ از محققان‌ ۶۱۸ق‌ و بعضی‌ ۶۲۷ق‌ دانسته‌اند، آثار متعددی‌ نسبت‌ داده‌اند که‌ امروزه‌ جعلی‌ بودن‌ آنها ثابت‌ شده‌ است‌ و آنچه‌ مسلماً از آنِ عطار است‌، دیوان‌ قصاید و غزلیات‌، چهار مثنوی‌ تعلیمی‌ «اسرارنامه»، «الهی‌نامه»، «منطق‌الطیر»، مصیبت‌نامه‌ و مجموعه‌ رباعیات‌ او به‌ نام‌ «مختارنامه‌» و نیز «تذکرةالاولیا»ست‌.

فخامت‌ و دشواری‌ زبان‌ سنایی‌ و آشفتگی‌ طرح‌ و تدوین‌ مطالب‌ و پیچیدگی‌های‌ ناشی‌ از اشارات‌ و تلمیحات‌ گوناگون‌ در حدیقةالحقیقه‌، در مثنوی‌های‌ عطار به ‌سادگی‌ و نظم‌ و روشنی‌ گرایید. غیر از مثنوی‌ اسرارنامه‌ که‌ در آن‌ مطالب‌ مختلف‌ همراه‌ با حکایات‌ و تمثیلات‌ کوتاه‌ و بلند آمده‌ است‌ و با حدیقةالحقیقه‌ مشابهت‌ دارد، سه‌ مثنوی‌ دیگر او هر یک‌ شامل‌ داستانی‌ جامع‌ است‌ که‌ حکایات‌ و تمثیلات‌ کوتاه‌ و بلند بسیار در درون‌ آنها جای‌ داده‌ شده‌ است‌.

انبوه‌ حکایات‌ مثنوی‌های‌ عطار، که‌ شخصیت‌های‌ آنها از اصناف‌ مختلف‌ مردم‌ است‌، به‌ مثابه آیینه‌ای‌ است‌ که‌ جلوه‌های‌ گوناگون‌ زندگی‌ مردم‌ عصر او و رفتار و اخلاق‌ و اعتقادات‌ آنان‌ را می‌توان‌ در آن‌ مشاهده‌ کرد. در میان‌ این‌ حکایت‌ها حکایات‌ دیوانگان‌ و گستاخی‌ شوریده‌وار آنان‌ در اعتراض‌ به‌ شاهان‌ و بزرگان‌ عصر و خرده‌‌گیری‌های‌ تأمل‌انگیزشان‌ در کار خالق‌ جایگاهی‌ برجسته‌ دارد (پورنامداریان‌، دیدار با سیمرغ‌، ص‌ نوزده ـ.سی‌).

موضوع‌ فنای‌ از ماسوی‌الله و از خویش‌ که‌ باید به‌ سقوط‌ کامل‌ اوصاف‌ بشریت‌ بینجامد تا وصال‌ الهی‌ تحقق‌ یابد و در بقای‌ بعد از فنا اراده‌ی عارف‌ در اراده‌ی حق به‌کلی‌ مستهلک‌ شود، به‌ شوریده‌حالی‌ دیوانگان‌ از نظر عطار رنگی‌ از تقدس‌ می‌بخشد که‌ گویی‌ خود در حسرت‌ وصول‌ به‌ آن‌ است‌. به‌ این‌ مقام‌ از طریق‌ درد، درد عشق‌، می‌توان‌ رسید که‌ به‌ عاشق‌ توانایی‌ ترک‌ همه‌ چیز در راه‌ وصول‌ به‌ معشوق‌ را ارزانی‌ می‌دارد. دوستی‌ و دلبستگی‌ عطار نسبت‌ به‌ متصوفه‌، که‌ از کودکی‌ در دل‌ او جای‌ گرفته‌ بود (عطار نیشابوری‌، همان‌، ج‌۱، ص‌ ۵)، سبب‌ شده‌ است‌ که‌ عطار از روی‌ کمال‌ اعتقاد حتی‌ خارق‌العاده‌ترین‌ رفتارها و کرامت‌ها و ریاضت‌ها را در حق پیران‌ صوفیه‌ بپذیرد و با شور و شوق‌ آنها را نقل‌ کند. به‌ندرت‌ نکته‌ای‌ در عالم‌ تصوف‌ و عرفان‌ می‌توان‌ یافت‌ که‌ در آثار عطار، به‌ تفصیل‌ یا به‌ اجمال‌، مطرح‌ نشده‌ باشد.

مسئله‌‌ی مرگ‌ و بی‌اعتباری‌ محنت‌سرای‌ دنیا، که‌ از بُن‌مایه‌های‌ جهان‌بینی‌ عرفانی‌ است‌، در اسرارنامه‌ی او برجستگی‌ چشمگیری‌ دارد. او مثل‌ خیام ـ همشهری‌ دانشمند و تلخ‌‌اندیش‌ خویش‌ ـ به‌ عبرت‌ در کار جهان‌ می‌نگرد و صحرای‌ عالم‌ را پر از تن‌ سیمین‌ و زلف‌ سیاه‌ و قد سرو می‌بیند که‌ در زیر خاک‌ خفته‌اند و از هر برگ‌ گیاهی‌ که‌ می‌روید آهی‌ برون‌ می‌آید؛ اما برخلاف‌ خیام‌ از این‌ واقعیت‌ پردرد و دریغ‌، اغتنام‌ فرصت‌ و لذت‌جویی‌ از زندگی‌ را نتیجه‌ نمی‌گیرد، بلکه‌ به‌ ترک‌ شادی‌ و غرور و خودداری‌ از برکشیدن‌ باغ‌ و منظر و انفاق‌ مال‌ سفارش‌ می‌کند. کسی‌ که‌ به‌ دنیادوستی‌ مشغول‌ شود، عمر به‌ رایگان‌ می‌دهد و با مردن‌ از محنت‌سرای‌ جهان‌ نمی‌رهد، بلکه‌ محنت‌ و بلای‌ او آغاز می‌شود (نک‌: اسرارنامه‌، ص‌ ۱۴۳ـ۱۵۳).

در دو کتاب‌ «اسرارنامه»‌ و «الهی‌نامه»‌ که‌ توجه‌ به‌ زهد و شریعت‌، بیشتر است‌، شریعت‌ گهگاه‌ از دریچه‌ی طریقت‌ و طریقت‌ غالباً از دریچه‌ی شریعت‌ نگریسته‌ می‌شود و عطار خواننده‌ را به‌ راه‌ امن‌ و سلامت‌ شریعت‌ و پیروی‌ از عقل‌ و ایمان‌ و پرهیز و عبادت‌ دعوت‌ می‌کند. ولی‌ از «منطق‌الطیر» است‌ که‌ دعوت‌ به‌ راه‌ پرخطر عشق‌ و بدنامی‌ طریقت‌ آغاز می‌شود؛ راهی‌ که‌ باید سرانجام‌ سالک‌ را به‌ دیدار معشوق‌ و فنای‌ از خویش‌ برساند.

عطار این‌ تجربه‌ی دشوار و بیان‌گریز فنا را با استفاده‌ از تشابه‌ لفظی‌ و تفاوت‌ معنایی‌ دو کلمه‌‌ی سی ‌مرغ‌ و سیمرغ‌ ، و در طی داستانی‌ رمزی‌، که‌ سیر تکاملی‌ روحی‌ سالکان‌ طریقت‌ را به‌ سوی‌ معشوق‌ حقیقی‌ بازمی‌نماید، به‌ زیباترین‌ و رساترین‌ صورت‌ بیان‌ می‌کند. از صدهاهزار مرغ‌ که‌ به‌ سوی‌ سیمرغ‌ پرواز می‌کنند، سرانجام‌ پس‌ از طی هفت‌ وادی‌، سی‌ مرغ‌ به‌ درگاه‌ سیمرغ‌ می‌رسند و در درگاه‌ آیینه‌وار سیمرغ‌ درمی‌یابند که‌ سی‌ مرغ‌ همان‌ سیمرغ‌ و سیمرغ‌ همان‌ سی‌ مرغ‌ است‌ (نک‌: منطق‌الطیر، ص‌۲۴۵). کشف‌ هم‌هویتی‌ انسان‌ و خدا، که‌ در طی تجربه‌ای‌ عرفانی‌ و وصول‌ به‌ خداگونگی‌ در مقام‌ فنا برای‌ مرغان‌ سالک‌ حاصل‌ می‌شود، آنان‌ را به‌ مقام‌ فراانسانی‌ بقای‌ بعد از فنا ارتقا می‌دهد.

قهرمان‌ کتاب‌ «مصیبت‌نامه» که‌ سالک‌ فکرت‌ است‌، فکرتی‌ که‌ قلبی‌ است‌ و نه‌ عقلی‌، انسانی‌ است‌ که‌ به‌ این‌ مقام‌ خداگونگی‌ بقای‌ بعد از فنا رسیده‌ است‌. گفتگوی‌ این‌ سالک‌ فکرت‌ با جبرئیل‌ و عرش‌ و کرسی‌ و آسمان‌ و زمین‌ و پیامبران‌ حاکی‌ از جریان‌ وقوع‌ این‌ داستان‌ در فضایی‌ ورای‌ تجربه‌های‌ عادی‌ و طبیعی‌ است‌. این‌ کتاب‌ نه‌ صورت‌ واقعی‌نمای‌ الهی‌نامه‌ را دارد و نه‌ صورت‌ رمزی‌ و تمثیلی‌ منطق‌‌الطیر را؛ به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ عطار خود اشاره‌ می‌کند که‌ این‌ داستان‌ در زبان‌ قال‌، کذب‌ است‌ و در زبان‌ حال،‌ صدق‌!

ادامه دارد…

منبع: روزنامه اطلاعات