تفسیر بیان‌السعادة فى مقامات العبادة (بخش اول آیات ۶۱ تا ۶۲)

hazrate soltanalishah[سوره التوبة (۹): آيات ۶۱ تا ۶۵]

وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۶۱) يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنِينَ (َ۶۲) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِيها ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ (۶۳) يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ (۶۴) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ (۶۵)
                        
ترجمه:
بعضى از آنان هستند كه همواره پيامبر را می‌آزارند و می‌‏گويند او خوب شخص ساده و زودباورى است بگو زودباورى من به سود شما است. رسول به خدا ايمان آورده به مؤمنان اطمينان دارد و براى مؤمنان حقيقى شما رحمت كامل الهى است و براى آنها كه رسول را می‌آزارند عذاب دردناک مهيّاست، منافقان براى اغفال و خشنود كردن مؤمنان به نام خدا سوگند می‌‏خورند در صورتى كه اگر ايمان داشته سزاوارتر اين بود كه خدا و رسول را از خود خشنود كنند، آيا نمی‌دانند كه هر كس با خدا و رسولش به عداوت برخيزد آتش دوزخ كيفر دائمى اوست و اين به حقيقت ذلّت و خوارى بزرگى است، منافقان از آن روزى بترسند كه خدا سوره‏‌اى بفرستد كه آنچه درون آنهاست بر آنها آشكار می‌سازد. اى رسول بگو اكنون تمسخر كنيد كه روز كيفر و رسوايى می‌رسد و خدا از آنچه می‌ترسيد به‏ سر شما خواهد آورد و اگر از آنها بپرسند كه چرا استهزاء می‌كنيد پاسخ گويند كه ما به مطايبه سخن رانديم. اى رسول به آنها بگو كه آيا با خدا و آيات خدا و پيامبر او تمسخر می‌كنيد؟

تفسير:
وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ عده‏‌اى پيامبر را می‌آزارند كه و لو از هر گوينده‏‌اى كه باشد، می‌‏شنود و دهن بين است قُلْ بگو كه او أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ می‌شنود هر آنچه را كه در آن صلاح شماست اگر چه شما نمی‌دانيد كه صلاح شما در آن است. يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ كه او به خدا و به مؤمنان ايمان دارد، اين سخن با بيان گفته رسول صلّى اللّه عليه و آله است، يا مستأنف از خداست، و مقصود بيان حال رسول يا بيان علّت (اذن خير) بودن اوست.

بدان كه سالک الى اللّه داراى ايمان به خدا در مقام وحدت است و به او توجّه دارد و از كثرت رو گردان است، و در اين ايمان هيچ توجّهى به كثرت ندارد، نه به خير و نه به شرّ. و نيز او در مقام كثرت و توجّه به آن داراى ايمان است (زيرا آن را ظهور وحدت می‌داند)، و در اين مقام براى او يک نوع تصرّف در كثرت وجود دارد امّا به خير توجّه دارد در صورتى كه آنچه كه به او توجّه كرده از ناحيه كسانى باشد كه قابل تصرّف به خير باشند و جنبه خيرى آن بروز كند مانند همه اجزاى عالم، امّا آدميان تيره‌بخت و بدسيرتان زشت‏گرا، همان خير در وجودشان به صورت شر نمودار می‌شود زيرا شرّ از چيزهائى نيست كه ذاتا بتواند در كثرت تصرّف كند، بلكه چون خود پذيراى شرّ و بدى هستند بر آنان شرّ مى‏‌شود «۱» پس: (يؤمن باللّه) اشاره به ايمان اوّل است، و (يؤمن للمؤمنين) اشاره به ايمان دوّم است، و معنى آن اين است كه چون به خدا ايمان می‌‏آورد در مقام كثرت، بر همه صادق می‌شود، زيرا كه همه در آن مقام مسخّر خدا و مظهر او هستند.

و آنچه كه از او در حقيقت ظاهر می‌شود ظهور فعل خداست، لكن فعل خدا است به حسب مظاهر در بعضى شرّ می‌شود و در بعضى ديگر خير، و به واسطه اين ايمان جز مؤمنين كسى از محمّد صلّى اللّه عليه و آله سود نمی‌‏برد، زيرا او بر حسب اين ايمان نافع همه است، و لكن همين نفع در بعضى قابل‏ها ضرر و شرّ می‌شود. و با همين معنى كه ذكر شد صحّت اخبار و وجه جمع بين آنها ظاهر می‌شود، و به آنچه كه ذكر شد خداوند اشاره نمود و فرمود: وَ رَحْمَةٌ عطف بر «اذن خير» است و ما بين آن دو جمله معترضه است. لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ به آنانى كه ايمان آوردند به ايمان عامّ يا خاصّ، و اراده ايمان خاصّ مناسب‏‌تر به مقام است، زيرا كه به طور مطلق به انتفاع اشاره شده است كه عامّ بوده، شامل همه‏ مسلمين می‌‏باشد كه با او به بيعت عامّ بيعت كردند، اين سخن به علّت (اذن خير لكم) و (يؤمن للمؤمنين) محقّق شده است، و چون خطاب به عموم مسلمين است، و مؤمن از آنها جز به ايمان خاصّ اطلاق نمی‌شود، و از سويى اختصاص رحمت رحيمى به قرينه ذكر آن بعد از انتفاع مطلق است كه نتيجه مطلق رحمت رحيمى است و مخصوص بيعت‏ كنندگان به بيعت خاصّ ولوى است كه همان ايمان حقيقى است.

و مناسب مقابله اين بود كه بگويد: (و سخط للّذين لم يؤمنوا و أوذوا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله) و لكن از اين عبارت عدول كرد و فرمود: وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ آن كسانى كه رسول را می‌‏آزارند، عذاب دردناكى براى آنان است، اين جمله عطف بر جمله سابق است تا از نسبت سوء و عذاب به رسول خدا تبرئه حاصل شود، زيرا دانستى كه از رسول خدا جز رحمت و نفع چيزى نيست و لكن همان رحمت بر حسب محل و قابليّت و قابل، به ضرر و شرّ بدل می‌‏شود.
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ اذيّت ‏كنندگان شما به خدا سوگند می‌خورند، يعنى وقتى مؤمنين به منافقين اذيّت كنند می‌گويند چرا رسول خدا را اذيّت می‌كنيد و عيب‏‌جوئى و نمّامى می‌‏كنيد به خدا سوگند ياد می‌كنند، و اين جمله استيناف بيان حال آنهاست كه پس از آزار رساندن با بهانه‏‌هاى دروغ عذر می‌‏آورند و بر دروغشان سوگند ياد می‌كنند، و مقصودشان راضى كردن شماست نه راضى كردن خدا و رسولش، پس آنها بعد از اذيّت‏ كردن، نفاق و دورويى می‌كنند و چيزى را اظهار می‌‏كنند كه دل‌هايشان بر خلاف آن است و دروغ می‌گويند و قسم به دروغ می‌خورند و از خدا و رسولش روى بر می‌گردانند، پس آنها با اين عذر آوردن در اين رذائل و پستی‌هاى چهارگانه واقع شده‌اند كه هر يک به تنهايى كافى است كه آنها را هلاک كند.

لِيُرْضُوكُمْ چون ايمان به خدا و رسولش ندارند محض مماشات و مداراى با شما می‌خواهند شما را راضى و خشنود سازند. وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ در حالى كه خدا و رسولش سزاوارترند كه خشنود گردند مفرد آوردن ضمير براى اين است كه رضاى خدا ظاهر نمی‌شود و رسيدن به آن ممكن نيست مگر با رضاى رسول صلّى اللّه عليه و آله. إِنْ كانُوا مُؤْمِنِينَ يعنى اينكه ايمان مقتضى راضى كردن خدا و رسولش می‌باشد اگر چه خشم جميع خلق را موجب شود.

به قول سعدی :

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست                     در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس