مدیریت یکپارچهٔ منابع آب

modiriat abتعریف مدیریت یکپارچهٔ منابع آب (IWRM)

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب مفهومی تجربی است که مبتنی بر تجربهٔ جامعهٔ آب برپا شده است. با اینکه سابقهٔ این مفهوم به چند دهه قبل باز می‌گردد (نخستین کنفرانس جهانی آب در ماردل پلاتا در سال ۱۹۷۷)، ولی پس از دستور کار ۲۱ و اجلاس سران زمین دربارهٔ توسعهٔ پایدار در سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو بود که پیاده‌سازی این مفهوم در عمل، موضوع مباحثات وسیع قرار گرفت. امروزه این مفهوم در سطح گسترده مورد توجه مدیران آب‌،‌ تصمیم‌گیران و سیاست‌مداران در سراسر جهان قرار گرفته است.

اجرای فرایند مدیریت یکپارچهٔ منابع آب، در گروی تحقق «سه رکن» زیر است:

۱. بسترسازی در قالب سیاست‌ها، راهبردها و قوانین مناسب برای توسعه و مدیریت پایدار منابع آب.

۲. چارچوب نهادی که از طریق آن سیاست‌ها، راهبردها و قوانین اجرا شوند.

۳. ابزارهای مورد نیاز برای انجام وظایف‌ نهادها.

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب یک نظریهٔ علمی نیست که نیاز به اثبات یا رد داشته باشد. در واقع، مجموعه توصیه‌هایی است که از فهم متعارف دربارهٔ عناصر مهم مدیریت آب برگرفته شده است. مدیریت یکپارچهٔ منابع آب بایستی رویکردی انعطاف‌پذیر به مدیریت آب داشته باشد تا بتواند با شرایط متنوع (محلی و ملی) انطباق یابد. از سویی دیگر مستلزم آن است که تصمیم‌گیران دربارهٔ مناسب‌ترین پیشنهادها، اصلاحات، ابزارها و ترتیبات نهادی با توجه به زمینهٔ خاص فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی به قضاوت بنشینند.

از نقاط قوت مهم مدیریت یکپارچهٔ منابع آب این است که به جامعهٔ آب زبان مشترکی داده است که در سطوح محلی تا ملی و منطقه‌ای قابل استفاده است. بر این اساس امکان تبادل دانش و تجربه و توافق (در آب‌های مشترک) و پایش سیاست‌ها و اهداف ارتقای مدیریت منابع آب برای تصمیم‌گیران و مدیران فراهم می‌گردد.

دیدگاه های نظری در مدیریت یکپارچه منابع آب:

۱. دیدگاه برنامهٔ مشارکت جهانی آب:

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب فرآیندی است که توسعه و مدیریت هماهنگ منابع آب و خاک و سایر منابع وابسته را برای ارتقاء رفاه اجتماعی و اقتصادی در یک روال عادلانه بدون به خطر انداختن پایداری اکوسیستم‌های حیاتی ترویج می‌کند.(Clausen,۲۰۰۵)

۲. دیدگاه منظر جهانی آب:

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب فلسفه‌ای که بیان می‌کند مقولهٔ آب باید در یک چشم‌انداز همه‌جانبه شامل وضیعیت طبیعی آن و متعادل نمودن نیازهای مختلف کشاورزی، صنعتی و زیست‌محیطی مدنظر قرار گیرد.(دومین اجلاس جهانی آب،۲۰۰۰)

۳. دیدگاه برنامهٔ توسعهٔ سازمان ملل متحد:

این برنامه در پایگاه اینترنتی خود (کپ نت)که برای ظرفیت‌سازی در مدیریت آب ایجاد شده است، مدیریت یکپارچهٔ منابع آب را یک فرآیند اصولی برای توسعهٔ پایدار و تخصیص و پایش منابع آب در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی و زیست‌محیطی تعریف می‌کند.(CAP Net,UN devlopment program ۲۰۰۲)

۴. دیدگاه آژانس بین‌المللی توسعهٔ آمریکا:

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب را به گرد هم آمدن و همکاری حکمرانان، اجتماعات و ذی‌نفعان جهت انتخاب گزینه‌ای برای نحوهٔ استفاده از منابع آب شیرین و سواحل تعریف می‌کند.(USAID,۲۰۰۳)

۵. دیدگاه بانک جهانی:

رویکرد یکپارچهٔ منابع آب تضمین می‌کند که در مدیریت و توسعهٔ منابع آب، ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی و… در نظر گرفته شوند.(بانک جهانی،۲۰۰۲)

۶. دیدگاه کمیتهٔ فنی برنامهٔ مشارکت جهانی آب:

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب برای اعتمادسازی نسبت به کارکرد آب برای پیشبرد اهداف توسعهٔ اقتصادی و اجتماعی کشورها به کار می‌رود، به نحوی که پایداری اکوسیستم‌های حیاتی و یا قدرت تولید آتی آنها و تحقق نیازهای آبی را به مخاطره نیندازد.(IWRM,Global Water partnship,technical advisory committee,۲۰۰۰)

بیان کامل‌ترین و سازگارترین مفهوم در مدیریت یکپارچهٔ منابع آب کشور:

مدیریت یکپارچهٔ منابع آب فرایندی است که توسعه و مدیریت هماهنگ آب و خاک و منابع وابسته را برای بیشینه‌سازی رفاه اجتماعی و اقتصادی در یک روال عادلانه بدون خطر انداختن پایداری اکوسیستم‌های حیاتی ترویج می‌کند.

قرن بیست و یکم، قرن جنگ بر سر آب نام گرفته است. در قسمت‌های مختلف دنیا، به‌خصوص در کشورهای در حال توسعه، مسائل مرتبط با آب از قبیل: کمبود آب، آلودگی آب و افزایش خسارات ناشی از سیل وجود دارد. این مسائل کمبود مواد غذایی و به دنبال آن گسترش بیماری‌ها را در پی خواهد داشت. بنابراین در کشورهایی مانند ایران که با کمبود منابع آبی مواجه می‌باشد، توجه به کلیهٔ منابع آبی از اهمیت بالایی برخوردار است که این امر در قالب مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی قابل اجرا خواهد بود. مدیریت یکپارچهٔ منابع آب، یک فرآیند سیستماتیک برای توسعهٔ پایدار، تخصیص و پایش منابع آبی است که برای اهداف اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی استفاده می‌شود. 
رشد روز افزون جمعیت، توسعهٔ اراضی کشاورزی در مناطق خشک و نیمه‌خشک جهان، گسترش صنایع، توزیع ناهمگون زمانی و مکانی آب شیرین به لحاظ کمی و محدودیت‌ها و مشکلات روزافزون کیفی منابع آبی، در بسیاری از کشورها، تأمین آب مطمئن را به یکی از چالش‌های اساسی قرن حاضر تبدیل نموده است. مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی، ضمن جبران برخی از کمبودها، باعث افزایش ذخیرهٔ منابع آبی موجود، حداقل نمودن اثرات منفی استفادهٔ مجزا از منابع و مدیریت مؤثر و بهینهٔ آب می‌شود. در این مقاله، مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی در قالب: منابع آب سطحی، منابع آب زیرزمینی، استفادهٔ مجدد از پساب‌ها و آب‌های مجازی مورد بحث قرار گرفته است. 
درگیر بودن سازمان های مختلف در تأمین و مصرف آب‌های شرب، کشاورزی، صنعتی، فضای سبز و همچنین تصفیهٔ فاضلاب و کاربری پساب تصفیه‌شده، لزوم هماهنگی بیشتر بین کلیهٔ دست‌اندرکاران مسائل آب برای مشارکت و به حداقل رساندن اثرات نامطلوب بخشی بودن حیطهٔ مسئولیت‌ها و عملکردها و در نهایت مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی را اجتناب‌ناپذیر می‌نماید

استفادهٔ مجزا از منابع آبی منجر به بروز مشکلاتی از قبیل کمبود آب در مواقع خشکسالی به دلیل کمبود منابع آب سطحی، ناپایداری در تولید محصول، آسیب به محیط زیست و افت تراز سطح ایستابی و اختلاط آب شور و شیرین در نواحی ساحلی می‌گردد. در بهره‌برداری تلفیقی، نیازهای آبی توسط دو منبع سطحی و زیرزمینی تأمین می‌گردد. در این دسته‌بندی، پساب تصفیه شده، به‌عنوان یک منبع آبی در مدیریت یکپارچهٔ منابع آب، به‌خصوص در کشور کم‌آب ایران، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. توسعهٔ بهره‌برداری از آب‌های زیرزمینی در مقایسه با سدسازی دارای مزایای متعددی بوده و مشکلات به مراتب کمتری دارد. در این بین می‌توان به هزینهٔ کمتر، عدم وجود مشکل رسوب و تبخیر، مشکلات کیفی کمتر و عدم وجود مشکلات محیط ‌زیستی، اجتماعی و فرهنگی اشاره نمود.

در جهان، تقاضا برای منابع آبی روزانه در حال افزایش است. در گذشته، آب منبعی فراوان و ارزان بود و فاضلاب نیز بدون هزینه‌ها و محدودیت‌های زیاد می‌توانست به منابع آب سطحی و یا به سیستم‌های فاضلاب تخلیه گردد. به هر حال، افزایش هزینه‌های تأمین آب و دفع فاضلاب، مشوق‌های اقتصادی را برای کاربرد تکنولوژی‌هایی که محیط‌زیستی‌تر هستند و می‌توانند بازدهی استفاده از منابع طبیعی را اطمینان دهند، افزایش داده است. بسیاری از شهرهای کشورهای در حال توسعه، دارای رشد جمعیت بالا بوده که بدون برنامه‌ریزی توسعه می‌یابند. از پیامدهای این توسعه، کاهش اراضی قابل دسترس برای کشاورزی، آلودگی منابع آب سطحی و زیرزمینی و تغییر کاربری منابع آب کشاورزی اطراف شهرها جهت تأمین نیازهای شهری است. لذا استفادهٔ مجدد از فاضلاب خام و تصفیه‌شده در کشورهای در حال توسعه واقع در مناطق خشک و نیمه‌خشک رو به افزایش است. معیارهای اصلی که بایستی در دستیابی به اهداف مدیریت یکپارچهٔ منابع آب مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:

• بازدهی اقتصادی در استفاده: که به دلیل کمبود آب و افزایش تقاضا برای دستیابی به حداکثر بازدهی ممکن مطرح می‌گردد.

• پایداری اکولوژیکی و زیست محیطی: که حفاظت اکوسیستم ها و محیط زیست برای نسل‌های بعدی است.

• مساوات: که هر شخصی دسترسی مطمئن به منابع آبی داشته باشد.

منابع آبی قابل استفاده، شامل منابع آب سطحی و زیرزمینی می‌باشد. محدودیت منابع آبی باعث شده که به آب‌های شور و لب شور و همچنین آب‌های حاصل از تصفیهٔ فاضلاب‌ها نیز به‌عنوان منابع آبی توجه گردد. در این راستا مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار خواهد بود.

ضرورت توجه به مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی در ایران

کشور ایران سرزمین خشکی است که نزولات جوی آن از یک سوم متوسط نزولات جهان کمتر است. بر اساس مطالعات سازمان هواشناسی، ایران جزو کشورهایی است که در حال حاضر در تنش آبی به سر می‌برد و هر ساله بر شدت این تنش افزوده می‌گردد. طبق استانداردهای جهانی، شهرهایی که سهم سرانهٔ آب آنها بین ۱۷۰۰-۱۰۰۰ متر مکعب در سال است، شهرهای تحت فشار و شهرهایی که سهم سرانهٔ آنها کمتر از ۱۰۰۰ متر مکعب در سال است، شهرهای در تنگنای آبی تلقی می‌گردند. سهم سرانهٔ شهر تهران، حدود ۵۰۰ متر مکعب در سال می‌باشد که نشان می‌دهد کلان‌شهر تهران در بحران کم‌آبی بسر می‌برد.

استفادهٔ مجدد از پساب تصفیه شده در کشاورزی، به‌خصوص در کشورهای در حال توسعه‌ای که محدودیت منابع آب پاک دارند، در حال افزایش است. به خوبی مشخص شده که تصفیهٔ ناکافی و عدم مدیریت مناسب فاضلاب، باعث ایجاد مشکلات بهداشتی از طریق بیماری‌های عفونی می‌گردد.

ضرورت مدیریت یکپارچه وقتی بیشتر جلوه‌گر می‌شود که کیفیت آب مصرفی در هر بخش با یکدیگر متفاوت بوده و میزان اتلاف و نیز پساب هریک با یکدیگر متفاوت می‌باشد. لذا نحوهٔ دفع، تصفیه و بازیابی و استفادهٔ مجدد بر‌اساس انواع نیازها، جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی متفاوت می‌گردد.

مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی، در راستای تضمین استفادهٔ پایدار از منابع آبی می‌باشد. مدیریت یکپارچهٔ منابع آب تنها راه حل جامع برای اقداماتی نظیر کاهش مصارف سنتی آب، اعمال محدودیت‌هایی در مورد کمیت و کیفیت آب مصرفی، ایجاد تغییرات در الگوهای جمعیتی و تولیدی جهت نیل به توسعهٔ پایدار می‌باشد.
در این شیوه مدیریت منابع آب، عملکردها و نحوهٔ تأثیر اقدامات، شفاف‌تر بوده و تأثیر بر کلیهٔ اجزاء قابل ارزیابی و قضاوت است. در این سیستم هرچند کل سیستم به‌صورت یکپارچه، حجیم‌تر و ایجاد حرکت در آن با اینرسی بیشتری روبرو است، ولی تأثیر اقدامات و نحوهٔ برنامه‌ریزی و بهره‌برداری به همان نسبت مؤثرتر و کارآتر خواهد بود.
در این روش مدیریت، هرچند برنامه‌ریزی‌ها در سطح کلان و با در نظر گرفتن کلیهٔ نظرات و نیازهای اجزاء و اهداف مختلف صورت می‌گیرد، ولی هر بخش مسئول و مجری محدودهٔ خود بوده و از این رو مسألهٔ تداخل مسئولیت‌ها مطرح نخواهد شد و دستگاه‌های اجرایی با اطمینان بیشتر از نحوهٔ عملکرد خود و تأثیرات متقابل بر روی عملکرد دستگاه‌های دیگر کار خواهند کرد. مدیریت یکپارچه این قابلیت را دارد که فرآیند برنامه‌ریزی جامع آب را به طور چشمگیری تسریع کرده و سطح آن را ارتقا بخشد. در این بین دو مقولهٔ مشارکت مردمی و همکاری سازمانی از اهمیت بالایی برخوردار بوده که در ذیل به اختصار توضیحاتی ارائه می‌گردد.

• مشارکت عمومی:

مشارکت عمومی، یکی از فاکتورهای کلیدی در موفقیت مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی می‌باشد. مشارکت ذی‌نفعان محلی در تصمیم‌گیری‌ها، به‌خصوص در موضوعاتی که به طور مستقیم بر رفاه مردم تأثیر‌گذار است از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. وقتی که مردم در مدیریت منابع آبی درگیر می‌شوند، ایجاد تغییر در عملکردهای آنها که تأثیرات منفی بر مدیریت منابع آبی دارد راحت‌تر و سریع‌تر صورت می‌گیرد. از طرفی اجتماعات محلی دارای اطلاعات، تجربیات و ایده‌های با‌اهمیتی هستند که در حل مشکلات مدیریت منابع آبی می‌توانند مفید باشند. مشارکت عمومی همچنین باعث افزایش آگاهی مردم در مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی می‌گردد. تاریخ نشان می‌دهد که بسیاری از شکست‌ها در مدیریت منابع آب، به دلیل نوع نگاه به آب به‌عنوان یک کالای آزاد و نه به‌عنوان یک کالای اقتصادی، حادث شده است. یکی از عوامل عمدهٔ بروز مشکلات زیست‌محیطی به‌ویژه در زمینهٔ مدیریت منابع آب، عدم مشارکت و فقدان احساس مسئولیت مردم، چه از نظر فردی و چه از لحاظ اجتماعی است.

• همکاری سازمانی:

هر چند روش‌های سازه‌ای در مقایسه با روش‌های غیر‌سازه‌ای دارای اهداف ملموس‌تری بوده و زودبازده می‌باشند، لیکن روش‌های غیر‌سازه‌ای، از جمله همکاری بین‌سازمانی در درازمدت نتایج مطلوب‌تری را ارائه می‌دهند. برای مدیریت یکپارچهٔ منابع آبی به‌طور موفقیت‌آمیز، چارچوب سازمانی مؤثری که به روشنی نقش و مسئولیت هر سازمان و هر یک از ذی‌نفعان را تعریف نماید، ضروری است. ساختار سازمانی لازم برای مدیریت منابع آب، به سیاست‌ها، قوانین و مدیریت بهره‌برداری کمی و کیفی خوبی نیاز دارد. در تمامی برنامه‌ریزی‌های اجرایی، توجه به توانایی مردم در اجرای اقدامات برنامه‌ریزی شده برای آنها، از اهمیت بالایی برخوردار است.
ساختار کنونی مرتبط با مدیریت منابع آب، بر اساس سیاست مسئولیت‌ها و عملکردهای مستقل سازمان‌های مختلف درگیر می‌باشد. ولی نحوهٔ نگرش برتر، در یکپارچگی و تفکر هماهنگ یا نظام‌مند است که همه چیز را در محیط‌زیست در پیوند با یکدیگر مدنظر قرار می‌دهد و از این رو هر پدیده‌ای را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی بر یکدیگر تأثیرگذار و متأثر از هم، مورد بررسی قرار می‌دهد. نمود عینی بخشی نمودن مدیریت منابع آب، تأثیرات سوء آن بر محیط زیست است. بدین ترتیب که هر بخش برای اطمینان از عملکرد خود، در محدوده عملکرد و در راستای تأمین اهداف خود خواهد کوشید و اثرات خارج از مرزهای عملکرد مورد توجه لازم قرار نمی‌گیرد.

مشکلات موجود در ایران برای عدم تحقق مدیریت یکپارچهٔ منابع آب

در کنار همهٔ این مشکلات، متولی‌گری بخش‌های مختلف در تصمیمات مربوط به منابع آب، به‌خصوص منابع آب سطحی، یکی دیگر از چالش‌های پیش رو در مدیریت یکپارچهٔ منابع آب است. احداث سدها و بندهای متعدد و مهار آب در بالادست در سطح حوضه‌های آبریز توسط دستگاه‌های موازی وزارت نیرو، به هر دلیل و با هر بهانه، باعث بر هم خوردن توازن در ارتباطات هیدرولوژیکی شده و سبب کاهش و بعضاً قطع تغذیهٔ آب‌های زیرزمینی، افزایش تلفات تبخیر، برهم خوردن نظم اکولوژیکی در حوضه‌های آبریز و… شده است.

مسألهٔ مهم دیگر، فقدان قدرت کافی و ضمانت اجرایی لازم در اجرای قانون(به دلایل مختلف اقتصادی، امنیتی، سیاسی، اجتماعی و…) در مدیریت منابع آب است، تا جایی که شاید گفتن این جمله که عنان مدیریت منابع آب از دست دولت خارج شده است، زیاد دور از واقعیت نباشد.

نتیجه‌گیری:

در مجموع تنها راه حل موجود برای خروج از بحران آب، مدیریت یکپارچهٔ منابع آب است که این مسأله نیز رخ نخواهد داد تا زمانی که انسان‌ها آگاهی پیدا کنند و به‌ صورت خودجوش با ارگان‌های دولتی همراهی کرده و از دولت بخواهند که به این مسأله توجه کافی داشته باشد و با مشارکتِ هم این مسأله را پیش ببرند و مسئولیت کارشناسان آب ایجاد این آگاهی در تمام اقشار جامعه می‌باشد. به امید آن روز….

گردآورنده: امیرحسین دوراندیش