سؤال اوّل از رسائل ملا محسن فيض کاشانی

soale az feiz

سؤال اوّل: چون إلهِ اين امّت يكى است و پيغمبر يكى است و كتاب يكى است، پس اين همه اختلاف ايشان در مسائل دينيّه از بهر چيست؟…

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*

soale az feiz

منّت بى‏‌پايان خداى را جلَّ شأنه‏[۱] كه مستعدّان كمال ايمان را از ظلمات جهالت بيرون آورده به انوار يقين كامل‌الايمان گردانيد [ه‏]، و درود فراوان بر سيّد رُسل كه ايشان را به راه مستقيم حقّ هدايت نموده از أَودِيَه‏[۲] ضلالت رهانيد [ه‏]، و بر اهل بيت او كه هر يک از ايشان بعد از ديگرى تا قيام قيامت به وصايت و خلافت او قيام نموده امر او را به تقديم رسانيد[۳].

امّا بعد، چنين گويد محمّد بن مرتضى‏[۴] المدعوّ به محسن – أَحسن اللَّهُ حالَه و جعل إِلى الرَّفيق الأَعلى‏ مَآلَهُ – كه اين منتخبى [است‏] از كتابى كه قبل از اين نوشته‏ بوديم مسمّى‏ به «راه صواب» مشتمل بر دوازده سؤال و جواب، از آن دوازده [سؤال‏] بر پنج اقتصار شد و به «شرايط الإِيمان» موسوم گرديد، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ*.

سؤال اوّل: چون إلهِ اين امّت يكى است و پيغمبر يكى است و كتاب يكى است، پس اين همه اختلاف ايشان در مسائل دينيّه از بهر چيست؟

جواب:

اگر إله و پيغمبر و كتاب همه يكى بودى هيچ اختلاف نبودى، خداپرستان يک فرقه‏‌اند از امّت و آنان فروكيشانند و اهلِ هدايت ايشانند، متّقيانند و اصحاب يمين، نبىّ‏‌شان‏[۵] محمّد – صَلَّى اللَّهُ عليه و آله – [است‏] و كتابشان قرآن مبين، و «أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ‏[۶]» اشاره به ايشان است. و فرقهٔ ناجيه عبارت از ايشان، و باقيان هواپرستانند و از شراب ضلالت مستانند، گم‌گشتگانند از راه، و مصداقِ‏ «أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ‏[۷]»، و اينانند كه طوايف بسيارند، و ما صدق و الباقى فى النّارند، هواهاى‏[۸] خود را عبيد قِنّند[۹]، و رُسُل ايشان شياطينِ انس و جِنّند[۱۰]، «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً[۱۱]» «إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ‏ الْقَوْلِ وَ زُوراً[۱۲]».[۱۳]

________________________________________
[۱] – الف:«عزّ و جلّ شأنه».
[۲] – جمع وادى: گشادگى ميان دو كوه، صحرا، بيابان.
[۳] – الف: «رسانند».
[۴] – الف:«المرتضى».
[۵] – الف:«پيغمبرشان».
[۶] – البقرة: ۵.«ايشان بر رهنمونى‏[ به راه راست‏] از پروردگار خويشند».
[۷] – الفرقان: ۴۳.«آيا كسى را كه خداى خويش را كام و خواهش خويش گرفت ديدى؟».
[۸] – الف:«هواى».
[۹] – قِنّ: زرخريدى را گويند كه خود و پدرانش همگى در قيد بردگى بوده و هستند. و آن در لفظ واحد براى مذكّر و مؤنّث و فرد و جمع يكسان است. و گاهى بر«أَقنان» و«أَقنّة» جمع بسته مى‌‏شود.
[۱۰] – ب و اصل:«جن‏اند».
[۱۱] – الأنعام: ۱۱۲.«برخى با برخى ديگر( براى اغفال همنوعان) سخنان آراسته ظاهر فريبنده اظهار مى‌‏كنند».
[۱۲] – المجادلة: ۲.«هر آينه آنان سخنى ناشايست و دروغ مى‏‌گويند».
[۱۳] – ملا محسن فيض كاشانى، مجموعه رسائل فيض، ۴جلد، مدرسه عالى شهيد مطهرى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۷.