شعر مولوي اصولِ اصولِ اصولِ دين است

Imageرهبر انقلاب در دیدار با شعرا :بخشي از شعر آييني ما مي‌تواند مصروف مطالب عرفاني بشود. شعر مولوي را ببينيد. اگر ديوان شمس را دوردست ببينيم، شعر مثنوي که اصولِ اصولِ اصولِ دين است. اعتقاد من اين است. يک وقت آقاي مطهري از من پرسيدند نظرم راجع به شعر مولوي چيست. گفتم: اصولِ اصولِ اصولِ دين است. گفت: نظر من هم همين است. البته درباره حافظ کمي با هم اختلاف عقيده داشتيم

ديدار رهبر انقلاب با شعرا علاوه بر خبرهاي منتشر شده، گوشه‌ها و حاشيه‌هاي خواندني هم به همراه داشت که توسط يکي از خبرنگاران حاضر در مجلس ثبت و به برخي از آنها اشاره مي‌شود.

به نوشته اين خبرنگار در «آب و آتش»، آيت‌الله خامنه‌اي در اين ديدار، نکات جالب توجه بسياري را بيان مي‌کنند که در ادامه به مهمترين آنها اشاره مي‌شود:

• ما دوران پيش از انقلاب را ديده‌ايم و با خيلي از شاعران آن زمان نشست و برخاست داشته‌ايم. بهترين ايشان مرحوم اميري فيروزکوهي بود که حقا در قله غزل زمان خودش قرار داشت. [اين در حالي بود که] بيشترين تجلي و نمايشي که مي‌شد از او ديد، در يک گوشه جلسه خصوصي بود. يا مرحوم [مهدي] اخوان ثالث که قطعا ـ به نظر من البته ـ بهترين شاعر نيمايي و از همه اقرانش قوي‌تر بود و لفظ و معناي شسته‌ و رفته‌تري داشت، در گوشه‌اي زندگي مي‌کرد که جز عده‌اي از خواص، او را نمي‌شناختند و او هم عزلت را ترجيح مي‌داد. وقتي بزرگان، در اين عزلت و خمودي زندگي مي‌کنند، قهرا جوان‌ها رشد نمي‌کنند.

• من بحث کميت و تعداد را مي‌گويم، اما بحث کيفيت بايد سنجش واقعي بشود که چگونه. البته در غزل، اميري فيروزکوهي، رهي معيري و شهريار خيلي خوب بودند، لکن از لحاظ گسترش و باز بودن ميدان جولان، آن وقت اين وجود نداشت. انقلاب اين ميدان را باز کرد؛ نه تنها در شعر که در ادبيات، در علوم تجربي و در مديريت‌هاي کلان مثل مديريت دفاع مقدس که پيش آمد.

• خيلي از زمينه‌هاي جامعه با زبان هنر، قابل اصلاح است و مثلا اخلاقيات بايد به اخلاق ملي تبديل شود. ما چند قرن زير چکمه استبداد زندگي کرده‌ايم. برخي پادشاهان که شايد به آنها افتخار هم بکنيم ـ مثل نادر شاه ـ ديو مُهيبي است، شاه عباس هم همين طور. شما ببينيد غير از آن قهرماني‌ها، با مردم کشورشان چگونه رفتار کردند، با خوب‌هايشان چگونه رفتار کردند. اين خلقيات بايد اصلاح شود.

• در تاريخ ادبيات ما، اين ويژگي [اخلاقي و اصلاحي بودن] در شعر ما کاملا به چشم مي‌خورد. سعدي که از اين جهت در قله است؛ فردوسي، نظامي، سنايي و ناصر خسرو همين جور است، جامي همين جور است. در اواخر دوران سبک هندي، واعظ قزويني همين گونه است. اصلا او واعظ بوده و منبر مي‌رفته و البته شعرهاي بسيار خوب و پر مضمون و عالي هم گفته است. خود صائب، اگر فقط غزليات اخلاقي و نصيحت گونه او را جمع آوري کنيد، يک کتاب قطور مي‌شود.

• بايد به جاي الگوسازي‌هاي مصنوعي و جعلي و بدلي از فلان هنرپيشه و مانکن‌ها و رقاصه‌ها، عاطفه‌هاي واقعي به عنوان الگو معرفي شوند.

• بخشي از شعر آييني ما مي‌تواند مصروف مطالب عرفاني بشود. شعر مولوي را ببينيد. اگر ديوان شمس را دوردست ببينيم، شعر مثنوي که اصولِ اصولِ اصولِ دين است. اعتقاد من اين است. يک وقت آقاي مطهري از من پرسيدند نظرم راجع به شعر مولوي چيست. گفتم: اصولِ اصولِ اصولِ دين است. گفت: نظر من هم همين است. البته درباره حافظ کمي با هم اختلاف عقيده داشتيم.

• همين بيدل ـ که آقاي [محمد کاظم] کاظمي کار بسيار خوبي کرده‌اند که البته شايد [بيش از ] يک دهم شعر بيدل را موفق به بررسي نشده‌اند ـ واقعا شعرش هنرمندانه است، واقعا استحکام شاعري اين مرد غير ايراني را نشان مي‌دهد که در هند، اينچنين به زبان فارسي شعر بگويد.

• درياي عرفان، جايش در شعر امروز ما و شعر امروز جوان‌هاي ما خالي است. البته همان مفاهيم را با همان الفاظ تقليد کردن خيلي مزه ندارد، بايد با قريحه خودتان آن را بپرورانيد.
• من به هيچ شاعري توصيه نمي‌کنم که شعر عاشقانه نگو. معلوم است که نمي‌شود. البته مي‌شود توصيه کنم که مراقبت کنند افراطي نشود؛ از حالت حجب و حياي ايراني ـ اسلامي ما خارج نشود و ترويج شعر عرياني که آنها مي‌خواهند نشود. ما هم نه آنقدر خشکيم که از اين شعرها لذت نبريم و نه آنقدر بي توجه که آن را نفهميم.

• ياد مرحوم قيصر امين پور ـ که حقيقتا درگذشت امين پور ما را به معناي واقعي کلمه، داغدار کرد ـ به خير. پس از مرحوم سيد حسن حسيني، دلمان خوش بود به امين پور که او را هم از دست داديم. حالا بايد قدر شما را بدانيم.

منبع : سایت تابناک 

********************* 

آیت الله نوری همدانی:

رسا، سرويس سياسي ـ آيت الله نوري همداني، از مراجع تقليد، در ديدار با مسؤولان کانون هاي قرآني دزفول گفت: مولوي هم از دشمنان اهل بيت است.

به گزارش خبرنگار رسا، حضرت آيت‌الله حسين نوري همداني، امروز در ديدار مسؤولان کانون هاي قرآني دزفول با تعريف کلمات تولي و تبري به حديثي از حضرت امام صادق (ع) اشاره كرد كه «دين غير از حب و بغض نيست» و اظهار داشت: مسأله تولي و تبري تمام دين اسلام است.
وي با اشاره به آياتي از سوره مجادله، حزب شيطان و حزب‌الله را تنها احزاب موجود در جهان معرفي کرد و با بيان اشکال متفاوت شيطان از جمله جن و انسان، الفاظي چون آزادي، دموکراسي، حقوق بشر و مبارزه با تروريست را شعار حزب شيطان ناميد و افزود: بدانيد که غلبه هميشه با حزب‌الله است.
اين مرجع تقليد در تعريف کلمه «غلبه» اظهار داشت: غلبه يعني حاکميت هدف، پس هر کشتني غالب شدن و هر کشته شدني مغلوب شدن نيست. افرادي چون حضرت امام حسين (ع) شهيد مي شوند و ستمکاراني چون يزيد و شمر کشته نمي شوند. حق، سرمايه گذاري مي خواهد.
وي با يادآوري مبارزات امام از سال 1342 تا پيروزي انقلاب و به چاه انداختن يوسف تا زمان به قدرت رسيدن او، از مردم خواست تا درباره مبارزات حزب الله زود نتيجه گيري نکنند و ادامه داد: تا افراد سفاک، خونريز، کافر و توسعه طلب؛ يعني صهيونيست ها در خاورميانه از سوي امريکا وظيفه کشتار و آواره کردن مسلمانان را بر عهده دارند، فساد و فتنه در اين منطقه بر طرف نخواهد شد.
استاد دروس خارج حوزه علميه قم اضافه کرد: خداوند به کساني که او را شناختند و به او محبت مي ورزند، چند نعمت مي دهد که ايمان واقعي در دل آن ها و ورود به بهشت از اين نعمات است.
وي با تمجيد از مردم دزفول به خاطر دفاع بي دريغ خود در زمان هشت سال جنگ تحميلي به حاضران گفت: من با مقابله فيزيکي با صوفيان مخالفم، بايد با دليل، برهان و منطق بحث کرد.
اين مرجع تقليد پيشينه فرقه صوفيه در ايران را رويارويي با اهل بيت و شيعيان دانست و اضافه کرد: اينها آمدند به جاي اهل بيت مرشد، قطب و خانقاه ساختند و افرادي چون شيخ عطار، بايزيد بسطامي، معروف کرخي، شقيق بلخي، جنيد بغدادي، فضيل ابن اياز و مولانا جلال الدين محمد بلخي معروف به مولوي جزو هفتاد و دو فرقه صوفيه اند که همه راه باطل رفته اند و دشمنان اهل بيت هستند.

وی در پايان از حاضران خواست تا اگر در امور دولتی و از مسؤولان استان، كسانی را می‌شناسند كه از فرقه‌ی صوفيه طرف‌داری و حمايت می‌كنند، به وی معرفی كنند.

منبع: رسا نیوز
 

(سایت مجدوبان نور :کاش بعضی از متعصبین که مدعی دیانت می باشند و با مولانادشمنی آشکار دارند و کسی هم جرات نمی کند که به آنها بگوید آقا کمی !!اشتباه می فرمایید ،در این مجالس شرکت می نمودند و کمی دست از لجاجت با عرفا و دراویش برمی داشتند .کاش و کاش ….!!! )