بررسی نقد صوفیه در زبان ائمه(ع)


محمّدعیسی جعفری* 

ahadise soofiyeمخالفان صوفیه مدعی‌اند که پیشوایان دینی، این گروه را تخطئه کرده‌اند و در تأیید این مدعا روایاتی را برمی‌شمرند. در نوشتارِ حاضر روایاتِ منسوب به ائمه(ع) در نقد تصوّف و صوفیه به لحاظ اعتبار سندی و محتوایی بررسی می‌شود. در نوشتار حاضر تأکید بر منابع شیعی و روایات موجود در این منابع است و روایاتی مدنظر قرار خواهند گرفت که به نحوی به کلیت تصوّف و صوفیه ناظرند و به‌طورکلی به تخطئه و رد آن می‌پردازند و روایاتی که به افراد خاصی از این گروه نظر دارند بررسی نخواهند شد. این نوشتار درصدد است نشان دهد خاستگاه، منزلت و جایگاه تصوّف به لحاظ روایی، آن چیزی نیست که نگاه ابتدایی و غیرمحققانه به ما می‌دهد. روشن است که بررسی روایات ناظر به نقد این گروه، به معنای نادیده‌گرفتن نقد‌های ناظر به انحرافات، متاع‌فروشی‌ها و عوام‌فریبی‌های برخی فرقه‌های صوفیه (که شاید بتوان مشابه آن را در دیگر گروه‌های اسلامی نیز سراغ گرفت) و دیگر مدعیان دروغین نیست؛ همان‌گونه که تعمیم کژی‌ها و خطاهای این گروهِ اندک به همه‌ی صوفیه نیز به دور از صواب است.

نقد مؤثر وقتی میسر است که ادله‌ی نقد به اندازه‌ی کافی قانع‌کننده باشند. روایات از این جهت (به لحاظ درون دینی) ابزار خوبی برای نقد خطا‌ها و دیدگاه‌ها شمرده می‌شوند. اما در مواردی این ابزار مورد استفاده‌ی نابجا قرار می‌گیرد. ازاین‌رو گاهی لازم است آنچه از آن به نام روایت یاد می‌شود مورد بررسی دقیق‌تری قرار بگیرد. روایات ناظر به نقد صوفیه نیز از این گفته مستثنا نیستند. در این نوشتار به بررسی روایاتی خواهیم پرداخت که ادعا می‌شود علیه تصوّف و صوفیه وارد شده‌اند. ناگفته نماند که صوفیه نیز از روایاتی به نفع خود استفاده کرده‌اند که آن هم نیازمند بررسی جداگانه‌ای است.

نکته‌ی قابل ذکر این است که این پژوهه نمی‌خواهد بهانه‌ای برای سودجوییِ افراد فرصت‌طلبی قرار گیرد که هر روز در گوشه و کنار با معرفت‌فروشی و ادعاهای گزافِ عرفانی، افراد جویای حقیقت و در عین حال خوش‌باور را به دام فریبِ خود می‌کِشند و با رفتارهای ناشایستِ خود، عرفان، معرفت و حتی دین را به واژه‌هایی بی‌محتوا و نفرت‌انگیز مبدل می‌سازند، بلکه می‌خواهد در بین بی‌انصافیِ مخالفان و ادعای دروغین مدعیان و گاهی پرادعاییِ خالی از معرفتِ طرفداران، راهی به سوی عرفان و تصوّفِ حقیقی گشوده باشد؛ تصوّفی که از درونِ آن عارفانی مانند سیّد حیدر آملی، شیخ بهایی، فیض کاشانی و در عصر ما افراد صاحب‌نامی که گاهی رساله‌ها و نوشته‌هایی به‌‌ همان زبان مشایخ صوفیه از خود به یادگار گذاشته‌اند، سر برآورده‌اند. صاحب این قلم با شواهدی که در دست دارد، تصوّف حقیقی و عرفان را یکی قلمداد می‌کند و معتقد است اگر برای بررسی روایات حاضر، فایده‌ای جز این متصور نباشد که جلوی سوء‌استفاده‌ی ابزاری از روایات و نسبت‌های ناروا به معصومان(ع) را در مخاصمات عقیدتی (هرچند در حوزه‌ای محدود) بگیرد و دامان آن پاکان را از این ناپاکی‌ها بسترد، برای ضرورت این نوشته کافی خواهد بود. البته این ضرورت در حوزه‌ی مقابل (یعنی استفاده‌ی صوفیان از روایات به نفع خود) نیز وجود دارد که باید در جای خود بدان پرداخت.

در نوشتار حاضر روایاتی بررسی می‌شوند که به نحوی به کلیت تصوّف و صوفیه ناظرند و به‌طورکلی به تخطئه و رد آن می‌پردازند، و روایاتی که به افراد خاصی از این گروه نظر دارند و به تخطئه‌ی آنان مربوط می‌شوند، بررسی نخواهند شد. زیرا محدودیت حجمی این نوشتار و گستردگی موضوع اجازه‌ی این مهم را نمی‌دهد. شیوه و مراحل کار در تحقیق حاضر بدین صورت است که ابتدا روایات مورد نظر در منابع نقد صوفیه تفحص شده، پس از آن هر یک از روایات مورد نظر در منابع روایی بازیابی می‌شوند و در صورت موجود بودن در این منابع به بررسی سندی و سپس بررسی محتوایی آن‌ها پرداخته می‌شود. بدیهی است روایتی که به هر دلیل، در منابع روایی یافت نشود و به لحاظ سند مجعول تشخیص داده شود، بررسی محتوایی نخواهد‌ شد. البته بررسی محتوایی روایات به‌رغم ضعف سندی آن‌ها بدین معنا نیست که مخدوش بودن سند روایات نادیده گرفته شده باشد، بلکه بدان سبب است که ضعف سند هرچند استناد به روایت را ناممکن می‌کند اما احتمال (هرچند اندک) صدور روایت از ناحیه‌ی معصوم(ع) را نفی نمی‌کند. به همین لحاظ بررسی محتوایی (جز در روایات فاقد منبع معتبر) نیز ضرورت خود را خواهد داشت. با استقصایی که در منابع انجام شد، شش روایت در نقد صوفیه به دست آمد که در ذیل به‌تفصیل به آن‌ها می‌پردازیم.

۱. روایت بزنطی

بزنطی از امام رضا(ع) روایت می‌کند که امام ‌فرمود: یکی از اصحاب از جعفربن‌محمّد(ع) پرسید: در این زمان گروهی به نام صوفیه سر برآورده‌اند، شما درباره‌ی آنان چه نظر می‌دهید؟ امام فرمود: آنان دشمنان ما هستند. هر آن‌کس که به آنان گرایش نشان دهد از آنان خواهد بود و با آنان محشور خواهد شد. به‌زودی گروه‌هایی سر برآورند که ادعای محبت ما را دارند اما به دشمنان ما گرایش دارند و به آنان تشبه می‌کنند و سخنان آنان را تأویل می‌کنند. به‌هوش باشید! اگر کسی به آنان گرایش داشته باشد، از ما نخواهد بود و ما اهل‌بیت از او بیزاریم. هر آن‌کس که آنان را رد کند مانند کسی است که در پیشگاه رسول خدا شمشیر می‌زند. [۲]

۱.۱.  بررسیِ سندی:

در سفینه و مستدرک که منابع روایی متأخر هستند، این روایت به حدیقة‌الشیعة ارجاع داده شده است. اثنی عشریة مرحوم حر عاملی که زود‌تر از سفینه نگاشته شده (تاریخ تألیف اثنی‌عشریة ۱۰۷۶ﻫ است) و یک کتاب غیر روایی است، نیز به‌‌ همان کتاب ارجاع داده است. دیگران، از جمله هاشمی‌خویی و جزایری، منبعی برای این روایت ذکر نکرده‌اند. در این صورت می‌توان گفت که منبع نخستین روایت کتاب حدیقة‌الشیعة است؛ اما در آن کتاب نیز سندی برای روایت مزبور ذکر نشده است. حدیقة‌الشیعة روایت را با این استناد ذکر می‌کند: «وَ فِی الصَّحِیحِ عَنْ أَحْمَدَ بن‌ محمّد بن ‌أَبِی‌نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا(ع)». روشن است که با این استناد نمی‌توان درباره‌ی سندِ آن قضاوت کرد جز آنکه بگوییم با این استناد، سندِ روایت موقوف و ضعیف است و طبق موازین حدیثی نقل از اصحاب اجماع(احمد بن‌ ابی‌نصر بزنطی) نیز مصحح سند روایت نمی‌شود. مهم‌تر اینکه، این روایت در هیچ‌یک از منابع معتبر روایی نیامده است. ازاین‌رو صحت و انتساب آن به امام(ع) به‌شدت دچار تردید است و از طرفی حدیقة‌الشیعة نیز آدرسی برای آن ذکر نکرده است تا سر نخی برای تفحص و ردیابی آن باشد. به همین لحاظ بررسی محتوایی این روایت جایی نخواهد داشت. نکته‌ی قابل‌توجه اینکه حدیقة‌الشیعة بر خلافِ آنچه گفته شده، از محقق اردبیلی نیست و ما در جای خود نادرست بودن این انتساب را روشن کرده‌ایم. [۱]

۲. روایت دیگر از بزنطی

امام رضا(ع) فرمود: کسی که نزدش از صوفیه سخن به میان آید و او با زبان و دلش به انکار آنان برنخیزد از ما نیست. کسی که به انکار آنان برخیزد گویی در رکاب پیامبر(ص) با کافران جنگیده است. [۳]

۱.۲.  بررسیِ سندی:

در این روایت نسبت به روایت قبل، یک طریق دیگر افزوده شده است و آن طریق محمّد بن‌ اسماعیل بن ‌بزیع است. البته اضافه ‌شدنِ ابن‌بزیع به سندِ روایت کمکی نمی‌کند؛ زیرا در این طریق نیز روایت، موقوف و ضعیف محسوب می‌شود. اولین منبعی که آن را نقل کرده حدیقة‌الشیعة است و منابعِ بعدی به نحوی از آن نقل کرده‌اند. در حدیقة‌الشیعة، برای روایت مزبور، سندی ذکر نشده است. در این میان روضات‌الانوار (خوانساری) بدون ذکر سلسله‌ی سند و منبع، روایت را به مفید اسناد داده است، اما این روایت در کتاب‌های موجود از شیخ مفید نیامده است. منبع دیگری که برای این روایت می‌توان حدس زد کتاب الرد علی اصحاب الحلاج مفید است که وجودِ آن کتاب در زمان پس از شیخ طوسی و نجاشی (اولین کسانی که از آن نام برده‌اند) دچار تردید است، ضمن آنکه خود روضات نیز به آن اشاره نکرده است. بررسی محتوایی این روایت مشمول‌‌ همان حکم روایت پیشین است.

منبعمجله هفت‌آسمان

—————————————————————-

[۱]. مجله هفت‌آسمان، زمستان ۱۳۸۹، شماره ۴۸، صص ۵۵-۲۷. 
*. کار‌شناس ارشد عرفان و تصوف. 
[۲]. اردبیلی، ۱۳۸۳: ۷۴۷؛ همو، بی‌تا: ۵۶۳؛ حر عاملی، ۱۳۸۱: ۳۲؛ قمی، ۱۴۲۲: ۵/۱۹۷؛ نوری، ۱۴۰۸: ۱۲/۳۲۳؛ خویی هاشمی، ۱۴۲۴: ۶/۳۰۴؛ جزایری، ۱۴۰۴: ۳/۳۹۳. 
[۳]. اردبیلی، ۱۳۸۳: ۷۴۷؛ همو، بی‌تا: ۵۶۳؛ حر عاملی، ۱۳۸۱: ۳۲؛ قمی، ۱۴۲۲: ۵/۱۹۷؛ نوری، ۱۴۰۸: ۱۲/۳۲۳؛ جزایری، ۱۴۰۴: ۳/۳۹۳؛ خوانساری، ۱۳۹۰: ۳/۱۳۶.