عمر مختار رحمه الله

Imageايشان ابتدا در يكي از مدارس خانقاه ( زاويه ) در زنزور » و سپس در در خانقاه « جغبوب » مشغول تحصيل شده و مراحل تربيت و رشد روحاني خويش را در اين مكاتب و مدارس كه جامع شريعت و طريقت به معناي كامل بودند ، گذارنيد .

 صفحات زرين تاريخ اسلام ، همواره مزيّن به شيرمرداني بوده كه در مكتب آسماني و انسان ساز اسلام تربيت يافته اند و اين منبع فياض خداوندي از آنان مرداني ساخته كه براي رسيدن به محبوب حقيقي تا آخرين قطرة خون ، ايستادگي نمودند . غيرت و حميِتي كه اسلام در وجود آنان دميده آنان را حامل چنان ايمان و قدرتي نمود كه به هيچ وجه ، ظلم و تجاوز را از جانب دشمنان قبول نكردند و بسان كوهي استوار در مقابل تجاوزشان ايستادگي كرده و همچون سيلي خروشان بر قدرتهاي پوشالي آنان هجوم مي بردند و به منظور اعلاء كلمة الله و بر افراشتن پرچم توحيد و عزت در اقصي نقاط عالم ، جانفشانيها كرده و خواب راحت را از دشمنان اسلام گرفته ، زندگي را به كامشان تلخ و بنيان آنان را به تزلزل در آوردند و براي نسلهاي بعد از خود ، الگو و ماية فخر و مباهات قرار گرفتند .

يكي از اين دلير مردان تاريخ كه با نعرة) اينقص الدين و أنا حي ) و با شعار ( نحن قوم اعزنا الله بالاسلام ( و با نداي ( هيهات من الذلة ) به ميدان مبارزه و جهاد در مقابل طاغوت زمان خويش قدم گذاشت و تا سرحدّ شهادت پيش رفت ، سيد عمر بن مختار بن عمر المنفي است كه در سال 1858 م ( 1275 هـ ) در بطنان يكي از بخشهاي ايالت برقه ( ليبي ) در دامن مادري با خدا و پدري متدين و خانواده اي دين دوست چشم به جهان گشود .

ايشان ابتدا در يكي از مدارس خانقاه ( زاويه ) در زنزور » و سپس در در خانقاه « جغبوب » مشغول تحصيل شده و مراحل تربيت و رشد روحاني خويش را در اين مكاتب و مدارس كه جامع شريعت و طريقت به معناي كامل بودند ، گذارنيد .

مدارس خانقاه ، وابسته به نهضت نوپاي سنوسيه بود سنوسيه فرقه اي از مجاهدان صوفي در آفريقاي شمالي و منسوب به سيد محمد بن علي سنوسي بود . سيد محمد بن علي داعية اجتهاد داشت و در اصول و كلام و تصوف چندين كتاب تاليف كرد . سنوسي در تحقيق انديشة وحدت اسلامي اهتمام بسيار كرد و مريدان و اخلافش در تعقيب مقاصد او تلاشهاي فراواني كردند .

عمر مختار كه در دامن مكتب اسلام پرورش يافته بود به عنوان برجسته ترين عالم سنوسي به مقام رهبري خانقاه « القصور » واقع در جبل الاخضر منصوب شد و تا سال 1911 م مانند ديگر علماي خانقاهها به انجام وظايف متعارف مشغول بود تا اينكه حضور استعمارگران ايتاليائي در خاك ليبي ، اين غيور مرد را بر آن داشت تا سلاح بر كف گرفته و با پشتوانة ايمان و توكل بر الله براي دفاع از كيان اسلام و شرافت مسلمانان ، قدم به معركة جهاد بگذارد و به اين ترتيب ايشان ، زهد و تقوا را با جهاد و پيكار درهم آميخت و مكاتب و خانقاه را علاوه بر ذكر و عبادت به مراكز تعليمات جهادي مسلمانان عليه سلطة بيگانگان مبدل ساخت .

عمر مختار (رحمه الله ) به وسيلة افرادي كه تحت نظارت و توجهات خودش تربيت يافته بودند ، توانست انقلابي عظيم ، سدي فولادين و حركتي عزت آفرين را در مقابل دشمنان اسلام ايجاد نمايد ، زيرا يكي از امتيازاتي كه اين سردار زاهد از آن بهره مند بود ، نفوذ عميق روحانيش در ميان قبائل بود .

نهضت عمر مختار در شرايطي پا در عرصة وجود گذاشت كه ملتهاي عرب بويژه مردم ليبي و مصر ، زير تازيانه بيگانگان و در آستانه اضمحلال امپراتوري عثماني ، چشم به سرنوشتي تلخ دوخته بودند ، اما اين نهضت نقطة عطفي براي تجديد تفكر ديني مسلمانان شد بطوريكه نويسندگان عرب جنبش سنوسيه و به تبع آن نهضت عمر مختار را از جمله عوامل بسيار مؤثر در بيداري اعراب مي دانند و دليل اينكه عمر مختار در شمار مصلحان تفكر ديني مطرح نشده است مشغوليت همه جانبه وي در جهاد و اقدام عملي در برابر هجوم استعمار بوده كه مجال پرداختن به مباحث علمي و كلامي را از او گرفته بود .

خلاصه اينكه عمر مختار در قيامي كه به منظور بيرون راندن ايتالياي استعمارگر از خاك ليبي ، بوقوع پيوست ، بيست سال پاياني عمرش را در ميادين جهاد و مبارزه گذرانيد و در اين دوران ، چنان رشادتها و دلاوريها و تاكتيكهاي جنگي را از خود نشان داد كه هر يك در نوع خود بي نظير بودند . مجاهدان تحت فرماندهي ايشان ـ كه خودش در پيشاپيش لشكر قرار داشت ـ با حمله هاي ناگهاني و برق آسا ، در مدت چند دقيقه ضربه هاي سهمگيني بر دشمن وارد كرده و با همان سرعت صحنه را ترك مي كردند بطوريكه دشمن متجاوز زماني به خود مي آمد كه ديگر از آن قاصدان تيغ و شمشير اثري نبود . طبق گفته يكي از فرماندهان ايتاليائي بنام « گرازياني » فقط در مدت بيست ماه ، 263 جنگ در بين دو طرف رخ داد كه در هر بار از جانب گروه عمر مختار ضربه هاي مهلكي بر پيكره دشمن وارد مي شد .

آخرين معركة بين نيروهاي دشمن و عمر مختار كه نهايتاً منجر به دستگيري عمر مختار و اعدام و شهادت ايشان شد در تاريخ 11 سپتامبر 1931 م بود كه حدود 50 مجاهد همراه ايشان بودند كه اكثر آنها به شهادت رسيدند و در آخر با هدف قرار دادن اسب عمرمختار و وارد شدن جراحاتي بر بدنش وي را دستگير كردند و اين در حالي بود كه هيچ يك از نظاميان ايتاليائي نمي دانستند پيرمردي كه اسيرشان شده فرمانده مجاهدان ـ عمر مختار ـ است .

عمر مختار چهار روز در بنغازي زنداني بود و ساعت پنج بعدازظهر 15 سپتامبر
1931 م ، ايتاليائيها حكم اعدام وي را صادر كردند . صحنه بازجوئي عمرمختار در دادگاه ايتاليائي بسيار تحسين انگيز بود او همچون قهرمانان حماسي با شجاعت تمام سخن گفت و مسئوليت تمام عمليات را بر عهده گرفت و بالاخره صبح روز چهارشنبه 1931 م ( 1311 هـ . ش ) عمرمختار ، اين مجاهد نستوه در حاليكه سروش آسماني ( لا اله الا الله محمد رسول الله )‌ را بطور مكرّر بر زبان مي راند به پاي چوبه دار رفت . او به روي مرگ لبخند زد و عاشقانه و مردانه جام شهادت را نوشيد . حقا كه عمر مختار در دنيا مردانه و آزاد زيست و نام خود را در ليست آزادمردان تاريخ ثبت نمود و براي نسلهاي بعد از خود پيام مردانگي و آزادي را به ميراث گذاشت .

آري ! اينها بودند مجاهداني كه با مولايشان معامله كردند و در مقابل ، عزت را براي مسلمانان و جنت و رضاي الهي را براي خويش خريدند .

اگر امروز در فلوجة عراق ، چچن و بيت المقدس مجاهدان دلاور قيام نموده اند و اگر در افغانستان و كشمير غيورمرداني به پا خواسته اند كه زندگي با عزت در كوهها و دره ها را بر زندگي مذلت بار كاخ نشينان بيگانه پرست ترجيح مي دهند و با آغوش باز از شهادت استقبال مي كنند و … همه و همه نتيجه جهاد مجاهدان و تاثير خون شهيدان تاريخ اسلام است . كه انسانيت از آنها درس شهامت و شهادت را مي آموزد .
و راستي ! چه زيباست مقوله مشهور ( يكدم شيري به از صد سال ميش ) و چه پر معناست حديث نبي رحمت r : « و عليك بالجهاد فانه رهبانية الاسلام » ( مسند احمد 3/82 و چه لذت بخش و اميدوار كننده است فرمايش پروردگار يكتايمان : ( من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا )
مــــرد حــر محــكم زورد لا تــخــف

ما به ميدان سر به جيب او سر به كف

مــرد حــراز لا الـــه روشـــن ضمير

مـــي نــگردد بنـــده سلــــطان و مير

ـــــــــــ منابع

1ـ عمر مختار / محمد شلبي

2ـ الاعلام / زركلي 5/65

3ـ تاريخ العالم الاسلامي الحديث و المعاصر 2/79