اخبار محرمانه‌اي كه نبايد محرمانه باشند

Imageبه نظر ميرسد در كشور ما چند نوع خبر كه نه از نظر ديني بايد محرمانه باشند و نه دنياي امروز آنها را محرمانه تلقي ميكند، به دليل پارهاي عذرهاي ناموجه در زمره اخبار محرمانه قرار گرفته اند.

محرمانه ، "خيلي محرمانه"،  «مستقيم»، «لطفا شخصا مفتوح فرمايند»؛ اينها عباراتي است كه روي خبرنامه هاي محرمانه اي كه براي مسئولان فرستاده ميشود، خودنمايي ميكند. بي ترديد، اداره مطلوب هيچ كشوري بدون استفاده از بولتنهاي محرمانه خبري ممكن نيست و در قرآن كريم نيز بر حفظ اسرار جامعه مسلمين تاكيد شده است (توبه/۴۷. (

اما آيا ممكن است همين خبرنامه ها به منافع يك كشور لطمه نيز وارد كند؟ شكي نيست كه اگر اين نوع اخبار به دست نااهلان بيفتد، منافع كشور تهديد ميشود. اين را همه مي دانند؛ آنچه كمتر مورد توجه است اين است كه اگر «عناوين» اخبار محرمانه بي جهت «تكثير» شده و اموري كه نبايد محرمانه باشند، بي دليل از ديد مردم پنهان نگاه داشته شوند، موانع بسياري در روند حل مشكلات مردم و پيشرفت كشور پديد مي آيد.

به نظر ميرسد در كشور ما چند نوع خبر كه نه از نظر ديني بايد محرمانه باشند و نه دنياي امروز آنها را محرمانه تلقي ميكند، به دليل پارهاي عذرهاي ناموجه در زمره اخبار محرمانه قرار گرفته اند. البته براي رسيدن به چنين نتيجه اي، لازم نيست كسي به اين خبرنامه ها دسترسي داشته باشد. همين كه اين نوع اخبار مهم در اخبار رسمي كشور جايگاهي ندارند، نشان دهنده آن است كه در خبرنامه هاي محرمانه جا خوش كردهاند.

نوع اول از اين اخبار همان است كه در مقاله پنجم و نيز بخش دوم مقاله ششم (مجلس هشتم و مزاحمان خياباني و غيرخياباني) بدان پرداخته شد و آن اين بود كه نام متخلفان دانه درشت حكومتي و غير حكومتي از مفسدان اخلاقي و مالي گرفته تا سوءاستفاده كنندگان از قدرت، از داخل خبرنامه هاي محرمانه بيرون نمي آيد با اين توجيه كه اگر كسي غير از «محرمان حكومتي» از جرم «مجرمان حكومتي» آگاه شود، نظام تضعيف ميشود!

اما نوع ديگري از اخبار كه متاسفانه نوعا بي جهت مهر محرمانه ميخورد، آمار ناهنجاريها و نابساماني هاي گوناگون اجتماعي در كشوراست. هيچ كشوري در جهان، عاري از ناهنجاري هاي اجتماعي نيست، اما مساله اين است كه آيا جاي آمار ناهنجاري ها در خبرنامه هاي محرمانه است و يا اين آمار و اخبار بايد به وضوح و صادقانه به اطلاع مردم رسانده شود و اساسا كدام يك به صلاح كشور است؟ اين مقاله به بررسي اين مطلب اختصاص دارد.

نظري به اخبار رسانه ملي، مويد اين است كه گويي «خبر رساني» در كشور ما، يعني رساندن اخبار خوب به مردم، و معمولا خبر منفي خبر به شمار نميآيد.

بايد پرسيد اخبار صدا و سيما براي كدام مخاطب ارايه ميشود؟ ظاهرا فرض اين است كه ميليونها نفري كه مثلا پاي خبر ساعت ۲۱ مينشينند، با اين پرسش در ذهن به شنيدن اخبار روي آورده اند كه: «اي مسئولان، زود باشيد بگوييد امروز براي ما چه كرده ايد ؟ »
گوينده هم شروع ميكند: يك كارخانه افتتاح شد، يك وزير خارجه آمد، دو نفر در المپياد مدال آوردند، آمار سرقت هم كاهش يافت،ضمنا دو پروژه هفته آينده افتتاح ميشود، مشكل كمبود برنج تا چند روز ديگر حل ميشود و تا ده سال ديگر چنين و چنان ميشود.

حال از مردم چه كمكي بر ميآيد و چه بايد بكنند؟ هيچ، اصلا مشكلي نيست كه آنها بخواهند كمكي ارايه دهند؛ تنها منتظر باشند تا اخبار خوش بعدي را در بخش بعدي خبر بشنوند. گويي، سيستم خبررساني مردم را مستبداني متوقع فرض ميكند كه درباره كشور خود تنها تحمل شنيدن اخبار مثبت را دارند.

اما همين اخبار ميتوانست به گونه ديگري باشد. همه آن اخبار مثبت پخش شود، ولي در ضمن، معضلات و آمارهاي آنها صادقانه با مردم در ميان گذاشته شود. در اين صورت، فرض اين است كه بينندگان خبر با اين پرسش در ذهن، تلويزيون را روشن كرده و به اخبار گوش ميسپارند كه: «از ما چه كمكي برميآيد؟»
در اين حالت، مردم مستبداني بي تحمل فرض نشدهاند، بلكه نقشي مانند استاد راهنماي يك پايان نامه را به عهده دارند.

يك دانشجو دستاوردهاي خود را به استاد راهنما ارايه ميدهد و عملا به او اثبات ميكند كه تلاش خود را كرده است، اما مشكلاتي هم هست كه بدون كمك استاد راهنما حل شدني نيست. اينجاست كه استاد راهنما با جان و دل وارد صحنه ميشود و با كمك يكديگر پايان نامه را پيش ميبرند. اگر همين دانشجو از مشكلات سخن به ميان نميآورد، استاد راهنما هم نميتوانست كمك چشمگيري ارايه دهد.

ضرورت خبررساني درباره خدمات انجام شده و يا در دست اقدام و تاثير آن در ايجاد اميد در جامعه، امري است انكارناپذير، اما آيا خبررساني يعني صرفا رساندن اخبار مثبت به مردم يا ارايه چهره واقعي از امور مثبت و منفي؟

حال سر اين كه اخبار منفي نبايد پخش شوند و يا در صورت ضرورت پخش، بايد به شدت كمرنگ شوند، چيست؟ يك احتمال اين است كه سياستگذاران خبري كه لزوما در رسانه ملي مسئوليتي ندارند، گمان ميكنند با اعلام آمارهاي منفي، مردم نسبت به آينده نااميد شده و نشاط از جامعه رخت برمي بندد. اگر چنين است، مردم بيشتر كشورهاي جهان كه هميشه در جريان اخبار منفي درباره كشور خود قرار ميگيرند، بايد همه دچار بيماري افسردگي شده باشند.

در ايران، متاسفانه اثرات سازنده خبررساني درباره امور منفي و پيامدهاي مثبت اعلام آمارهاي مربوطه مورد غفلت واقع شده است؛ مثال زير به توضيح مطلب كمك ميكند.

انشاءالله كه تعدادشان در حال افزايش است، اما فرض كنيم روزي تلويزيون اعلام كند بنا بر يك آمار قابل اعتماد، تعداد نوجوانان و جوانان نمازخوان ۵ درصد نسبت به سال گذشته كاهش يافته است. آيا تاثير چنين خبري در جامعه منفي است؟ ممكن است در وهله نخست، چنين به نظر بيايد، اما درميان گذاشتن صادقانه چنين آماري با مردم از سوي مسئولان، خود سرچشمه يك حركت اجتماعي ميتواند باشد:

فيلمنامه نويسي كه مشغول نگارش فيلمنامه است، پيامي از نماز در متن فيلمش جاي ميدهد، فرهيختگان و مبلغان مذهبي بيشتر به اين مطلب توجه ميكنند، پدران و مادران نظارت بيشتري بر فرزندان خود اعمال ميكنند، آموزش و پرورش برنامه نماز در مدارس را جذابتر ميكند، در تبليغات شهري، اهميت بيشتري به نماز داده ميشود، استاد معادلات ديفرانسيل يا پاتولوژي با گفتن جملهاي در اثناي درس، در اين جهاد بزرگ اسلامي و ملي شركت ميكند. عدهاي ديگر به دنبال ريشهها رفته، مثلا توجه بيشتري به لقمه حلال ميكنند و تعدادي ديگر در استفاده از برخي برنامههاي ايمان سوز و روحكش ماهوارهاي، احتياط بيشتري ميكنند.

بدين ترتيب، با اعلام آماري درباره رشد يك امر غيرمعنوي، يك حركت معنوي در بطن جامعه پديد ميآيد. اما اگر همين آمار از كاهش تعداد نمازخوانان پنهان شود و به جاي آن، تنها روي اخبار مثبتي مثل شركت دهها هزار نفر در مراسم اعتكاف تاكيد شود، جامعه هيچگاه بهحركت درنميآيد و هر كس گمان ميكند اهتمام مردم به نماز مانند گذشته است، اگر بيشتر نشده باشد. (به تازگي وقتي آمار تاسفبار مطالعه در ايران اعلام شد و البته مانند ديگر آمار منفي به سرعت تكذيب شد، يك نانوا به نام آقاي نجفي حدود صد كتاب در نانوايي در دسترس مشتريان قرار داد و از سوي مردم نيز استقبال شد.)

احتمال ديگري كه درباره علت پنهان كردن اخبار و آمار منفي وجود دارد، اين است كه اگر روي اين نوع اخبار تاكيد شود، مسئولان در مظان اتهام كم كاري يا سوءمديريت قرار ميگيرند.

اين فرض نيز نادرست است. گاه و البته نه هميشه يك مسئول، همه تلاش خود را ميكند، اما شرايط به گونه اي است كه عواملي خارج از اختيار او در راه تحقق هدف مورد نظر مانع ايجاد ميكنند. اگر آماري از روابط ناصحيح ميان جوانان داده شود، لزوما معنايش اين نيست كه متوليان امر كمكاري كردهاند. چند سال پيش استفاده از بلوتوث مطرح نبود، اما همين امر بهرغم جهات مثبت آن، ترويج فساد را بسيار آسانتر و در نتيجه تربيت نسل جديد را با مشكلات جديدي روبهرو كرده است. برخي معضلات به دنياپرستي بعضي از مردم، ضعيف شدن ايمان و يا حرام خوري برميگردد؛ بنابراين، هر آمار منفي به معناي مقصر بودن متوليان امر نيست، هرچند گاهي چنين است.

ممكن است گفته شود دادن آمار از ناهنجاريها، قبح آنها را نزد مردم ميريزد. اين ادعا در مورد برخي اعمال زشت و نادر صحيح است، اما اگر امري فرضا ۲۰ درصد جامعه را به خود دچار كرده، ديگر قبحي باقي نمانده است تا ريخته شود. نبايد نيروي عظيم و بي بديل مردم در حل مشكلات را به دلايلي اينچنين از دست داد.

سياستگذاران خبري به خوبي ميدانند كه اخبار منفي هم، خبر به شمار ميآيد و از اين روي، خبرنگاران نيز موظفند به محض آگاهي از آمار ناهنجاريها، گزارشي از آن تهيه و ارسال كنند، اما اين دستور مربوط به خبرنگاراني است كه در خارج از ايران كار ميكنند. از اين جهت است كه اگر تعداد معتادان يا تعرضات جنسي در فرانسه يا آمريكا بالا رود، انعكاس آن در اخبار رسانه ملي به چند ساعت نميكشد.

سياستگذاران خبري ظاهرا توجه ندارند كه نخستين پرسشي كه با شنيدن اخباري اينچنين، به ذهن بسياري از مخاطبان راه مييابد، اين است كه چرا آمار مشابه در مورد كشور خودمان در اخبار اعلام نميشود؟ اساسا چه معنايي دارد كه بيننده ايراني آمار خودكشي در كره جنوبي، سرقت در استراليا، چاقوكشي در انگليس، قتل در آمريكا، رشوه در ژاپن و بيخانمانها در كانادا را بداند، ولي از آمار مشابه در كشور خود ـ چه اندك و چه بسيارـ آگاه نباشد؟!

چه بسا بر خلاف خواست تنظيم كنندگان اخبار، گاهي خبري مثل افزايش رشوه در ژاپن، براي برخي بينندگان حالت تحسين نسبت به دولتمردان ژاپني ايجاد ميكند، به اين دليل كه حقايق جامعه را از مردم پنهان نكرده و براي حل مشكل اجتماعي از آنان كمك خواستهاند.

پنهان كردن آمار امور منفي مثل اعتياد، خودكشي،ايدز و به طور كلي اخبار ناهنجاريها و قرار دادن آنها در خبرنامههاي محرمانه، پيامدهايي از اين دست به دنبال دارد:

۱) چون مردم كه خود قربانيان اصلي هستند، در بي خبري از آمار واقعي نگه داشته ميشوند، خطر را جدي نميبينند و بر رفت و آمدها و تماسهاي فرزندان خود نظارت كافي نداشته و كمتر آنان را از خطرات آگاه ميكنند. اگر مكررا در اخبار رسمي ـ و نه لابلاي يك روزنامه ـ اعلام شود كه مثلا سي هزار دانش آموز معتاد در كشور وجود دارد، خانوادهها مسئوليت خود را به نحو بسيار بهتري انجام ميدهند.

۲) چون آمار رسمي وجود ندارد، هر آمار نادرست و اغراق آميزي كه توسط بيگانگان اعلام شود ـ كساني كه چه بسا از گسترش انحراف و ناهنجاري در ميان جوانان ايراني خوشحال هم باشند ـ دهان به دهان ميگردد و در واقع زمينه لازم براي موثر واقع شدن «سياه نمايي»ها فراهم ميشود. از آنجا كه در عصر انفجار اطلاعات، مردم ايران به آمار واقعي ناهنجاريها در جامعه خود دسترسي ندارند، هر آمار نادرستي براي عده اي باورپذير ميشود. وقتي رسانه ملي مجاز به ارايه مداوم و مستمر آمار رو به كاهش يا افزايش ناهنجاريها نباشد، در عمل اين ماموريت به دلسوزاني! چون راديو «بي. بي. سي» و راديو اسرائيل و پايگاههاي اينترنتي ضد انقلاب واگذار شده كه با ترفندهاي خبري هر آمار وحشتناكي را به مخاطبان بقبولانند.

۳) چون غالبا آمار آسيبهاي اجتماعي از ديد مردم پنهان است، فشاري از ناحيه افكار عمومي بر مسئولان مربوطه وارد نميشود. آنان حداكثر بايد در نامههاي محرمانه به مقامات بالاتر گزارش دهند نه به مردم، و معلوم نيست در ميان صدها دغدغه مقامات بالاتر بايد چند سال بگذرد تا معلوم شود، مسئول مربوطه وظيفه خود را درست انجام داده يا خير.

در كشوري مثل ايران كه حكومتش با يك انقلاب مردمي بر سر كار آمده و دهها نوع دشمن در جهان دارد، بهكارگيري شيوه خبري كنوني اعجاب برانگيز است. اساسا مگر حل مشكلات جامعه ايران بدون شريك كردن مردم در آمار واقعي ناهنجاريهاي اجتماعي امكان دارد؟معتادان يعني گروهي از همين مردم كه در ميان مردم زندگي ميكنند، خودكشي يعني خودكشي افرادي كه در همين جامعه زندگي ميكنند، مبتلايان بهايدز يعني افرادي از همين جامعه. اصلاح اين ناهنجاريها بدون ايجاد انگيزه در خود مردم كه لازمه آن مطلع بودن آنان از آمار نابسامانيهاست امكان پذير نيست. با رفتن آمار ناهنجاريها از كشوي ميز اين مسئول به كشوي ميز مسئول ديگر، اراده ملي براي مبارزه با ناهنجاريها محقق نميشود.

در اوضاع كنوني، استمداد از مردم توسط رسانه ملي منحصر به مواردي از اين قبيل است: شركت در انتخابات، راهپيمايي، جشن نيكوكاري و دعوت به صرفه جويي در مصرف آب و برق كه البته همه در جاي خويش نيكوست، اما توان مردم در كمك به حل مسائل كشور بسيار بيش از اين است. وقتي آنان در جريان آمار دقيق و موثق در مورد اعتياد، خودكشي، ايدز و … قرار نميگيرند، چگونه ميتوانند كمك كنند؟ سخن حكيمانه امام (ره) در اوايل انقلاب كه نگوييد انقلاب براي ما چه كرده، بگوييد ما براي اين انقلاب چه كردهايم، زماني قابل پياده شدن است كه مردم صادقانه در جريان مشكلات قرار گيرند.

چرا از نيروي ميليونها مادر، پدر، خواهر، برادر، معلم، دانشجو، روحاني و دوست دلسوز براي جلوگيري از آلوده شدن جوانان در برابر آسيب ها استفاده نشود؟ براي به ميدان آوردن اين نيروي عظيم تهيه يك گزارش از چند معتاد كافي نيست. وقتي مردم بدانند كه مثلا ۵ درصدبه تعداد معتادان به كراك اضافه شده است، احساس خطر بيشتري كرده و تدابير لازم را در مورد اطرافيان و نزديكان خود به كار ميگيرند. مردم ما اين ظرفيت را دارند كه با پرسش از دست ما چه كمكي بر مي آيد پاي اخبار بنشينند.

وقتي معضلات درست و به موقع مطرح شود، مردم غير از اعمال مراقبت ويژه، راه هاي جديد نيز پيشنهاد ميكنند. آمار معتادان به جاي خود، امروزه حتي از زمان ورود آدامس هاي تخدير كننده تا زمان اعلام نخستين هشدار در رسانه ملي گاهي دو سال طول ميكشد، در حالي كه ورود هر نوع ماده مخدر جديد بايد همان روزهاي اول به مردم اعلام شود، هرچند اين كار به معرفي آن ماده نيز كمك كند. باز همچنان كه مي بينيم پس از گذشت چند سال از پديده ترويج فساد از طريق بلوتوث، تنها در يكي دو ماه اخير، چنين معضلي اجازه مطرح شدن دراخبار را يافته است.

ممكن است گفته شود در برنامه هاي گوناگون رسانه ملي، از جمله برخي سريالها به خطرات ناهنجاريهايي از قبيل اعتياد پرداخته ميشود و بنابراين چه نيازي به اعلام مداوم آمار مربوط به اعتياد ـ و همچنين ساير ناهنجاريها ـ وجود دارد؟

اشتباه عده اي در همين جاست. همه مي دانيم بيماري هپاتيت در كشور ما هست، اما هيچكدام از ما اقدام ويژهاي در اين راستا نميكنيم، به اين اميد كه انشاءالله ما و اطرافيان بدان دچار نميشويم. اما اگر اعلام شود ابتلا به اين بيماري ۲۰ درصد در ايران افزايش يافته است، همه مردم در رعايت بهداشت و شستن سبزيجات دقت بيشتري ميكنند؛ ضمن آنكه متوليان به خاطر فشار افكار عمومي تلاش دوچنداني خواهند كرد.

علاوه بر اين، اعلام آمار واقعي ناهنجاريهاي جامعه، نوعي به رسميت شناختن شخصيت آن جامعه است. اعلام آمار كاهش يا افزايش ناهنجاريها يعني اعلام نتيجه تلاش مردم و مسئولان با ارايه «كارنامه». همچنان كه اگر كارنامه ارايه نشود، بسياري از دانش آموزان درس نمي خوانند، اگر آمار مستمرا به مردم اعلام نشود، انگيزه براي حركتهاي اجتماعي از بين مي رود. حتي اگر كمكي هم از دست مردم بر نمي آمد، باز حق هر كسي است كه از اوضاع و احوال جامعه خود آگاه باشد تا بتواند دست كم در رفتار فردي خود دقت بيشتري اعمال كند.

آيا تعجب آور نيست كه امروز براي صرفه جويي در آب و برق بايد صدها بار و به صد زبان از مردم تقاضا كرد؟ اين، به گمان من، نشان ميدهد كه روحيه همكاري در مردم مثل گذشته نيست. در خبرها اساسا مردم بخشي از راهكار نيستند، آنان طلبكاراني فرض ميشوند كه فقط بايد به آنان اخبار مثبت ارايه داد. همواره از نقش مردم تمجيد شده است، اما چون آمارها به طور صريح در اختيار آنان قرار داده نشده، نقش جدي معيني براي مردم در حل مشكلات اجتماعي تعريف نشده است.

به نظر ميرسد مشاركت مردم در نظام اسلامي نياز به تعريف وسيع تري دارد. مردمي بودن فقط به تعدد انتخابات برگزار شده نيست. مردم بايد مستقيم و بدون لاپوشاني مرتبا در جريان آمار واقعي معضلات اجتماعي و كاهش و افزايش آن قرار گيرند تا بتوانند نقش خود را ايفا كنند.

توضيحات بالا، تلاشي بود در تبيين دو سياست ديگر از شش سياست يا پيش فرض نظام اطلاع رساني در كشورمان به قرار زير كه در مقاله چهارم (ام المشكلات كشور چيست؟) ذكر شده بود:

ـ نظام اطلاع رساني در كشور ما وظيفه اصلي اطلاع رساني را عمدتا در دادن آمار مثبت، و پنهان سازي و يا كمرنگ كردن هر آماري ميداند كه به گونهاي منفي تلقي ميشود و اين امر را به خيال بالا بردن آبروي نظام نزد مردم انجام ميدهد.

ـ در رويارويي با معضلات جامعه، بيش از آنكه به فكر اصل مشكلات باشد، به فكر اين است كه مردم از انعكاس اين مشكل چه فكري در مورد نظام خواهند كرد. به بيان ديگر، آنچه در سر مردم مي آيد، از آنچه بر سر مردم مي آيد، بسي مهم تر است.

به هر حال با پنهان كردن آمار ناهنجاريها و نابسامانيها آبروي نظام بالا نميرود، برعكس وقتي آنقدر در مورد آمارها پنهان كاري شود تا جايي كه خانواده ها اساسا از وجود ماده اي به نام كراك ـ تا چه رسد تعداد مصرف كنندگان آن در كشور ـ آگاه نبوده و يكباره فرزند خود را اسير آن ببينند، آن وقت است كه حيثيت نظام نزد آنان لكه دار ميشود.

اين نكته هم بايد اضافه شود كه احتياط بيجا در اطلاع رساني به مردم، تنها درباره آمار امور منفي نيست. بيست سال پيش شمار زيادي چنين گمان ميكردند كه اگر شوخي امام (ره) با يكي از اعضاي خانواده از تلويزيون پخش شود، هيبت امام ميشكند، در حالي كه پخش چنين صحنه اي عملا قلبها را به امام نزديكتر ميكند. امروز هم چنين پنداشته ميشود كه يك روحاني يا بايد روي منبر نشان داده شود يا در يك همايش و يا پشت ميز رياست دادگاه. فكر ميكنيم اگر يك روحاني سرشناس در حال ورزش كردن نشان داده شود، حرمت روحانيت ميشكند، در حالي كه پيامبر شخصا در مسابقه شترسواري شركت كرده و يا با كودكان بازي ميكردند.

باز فكر ميكنيم اگر چند نفر در ايام انتخابات در رسانه ملي در پاسخ مصاحبه گر بگويند ما در انتخابات شركت نميكنيم از تعداد شركت كنندگان كاسته ميشود، در حالي كه همين امر بسياري از مرددان را به صحنه ميآورد. همچنين گمان ميكنيم كه اگر كنترل نامحسوس رانندگي از قضا به يك روحاني برخورد كند، نبايد پخش شود، زيرا به آبروي روحانيت ضربه وارد ميشود، در حالي كه وقتي آن روحاني با تواضع خطاي خود را بپذيرد و مردم عملا ببينند اين لباس كه لباس تواضع است، سبب تبعيض نميشود، رابطه نزديكتري با آنان احساس ميكنند.

راستي اگر مستند قابل تقدير روح الله ده سال پيش پخش شده بود، كدام ضربه بر نظام وارد ميآمد؟ متاسفانه ايرادگيريها و مصلحت انديشي هاي بيجا جسارت بر انجام كار جديد را گرفته است، هرچند مسئولان كنوني صداوسيما از اين جهت شايسته تقديرند و در موارد زيادي از خود جسارت نشان داده و با برخي از اين توهمات مبارزه كردهاند.

به هر حال، حاميان پنهان سازي آمار معضلات و ناهنجاريهاي اجتماعي خوب است توجه كنند كه از طرفي آمار هيچ نوع ناهنجاري يك شبه افزايش نمييابد و از سوي ديگر، حتي اگر در مورد ناهنجاريها آماري داده نشود، همه مردم در نهايت وقتي كارد به استخوان ميرسد، از آن آگاه ميشوند، اما در اين مرحله نه ميتوان از مردم توقع همكاري داشت و نه در چنين زماني، كار چنداني از آنان برميآيد. اگر قرار است بنيآدم از به درد آمدن يكديگر بي قرار شوند، شرط نخست آن است كه به موقع از دردها آگاه شوند.

محمد مطهري