دبیر کل نهضت آزادی ایران: عراق منطقه سبز ایران و آمریکاست

yazdiسال گذشته این روزها بود که از او پرسیدیم دولت یازدهم و پیروزی روحانی را چطور می‌بینید، در پاسخ گفت بگذارید نوزاد اصلاحات راه برود آن وقت عملکردش را بررسی کنیم. یک سال است که نوزاد اصلاحات شروع به حرکت کرده و حال فرصت آن فراهم شده است تا در کنار دکتر ابراهیم یزدی، به تحلیل وضع موجود بپردازیم؛ وزیر خارجه روزهای اول انقلاب چه خوب با مشکلات ظریف در یک سالگی دولت آشناست.

مشروح گفت‌وگوی آرمان با دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران در ادامه آمده است:

یادم می‌آید شما دولت را یک سال پیش به نوزادی تشبیه کردید که هنوز راه نرفته است. اکنون که در آستانه یک سالگی دولت قرار داریم؛ عملکرد دولت آقای روحانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در ارزیابی عملکرد و کارنامه دولت آقای روحانی در یک سال گذشته، نظیر هر شخص یا نهادی باید تناسب شرایط و امکانات را لحاظ کرد. دولت آقای روحانی درشرایطی که نه فقط ایده آل بلکه، شرایط مطلوبی هم نبوده است، روی کارآمد و در یک وضعیت مطلوبی هم فعالیت نمی‌کند بنابراین با توجه به مجموعه پارامترهای موجود ما باید آن را ارزیابی کنیم. برای ارزیابی باید ببینیم که: ۱-مردم چه می‌خواستند و چه به دست آوردند. ۲-باید ببینیم که در کجا بوده‌ایم و الان کجا هستیم. ۳-باید ببینیم کجا می‌خواستیم برویم و الان به کجا رسیده‌ایم. ما این ۳ عامل را در ارزیابی در نظر می‌گیریم. اما اینکه مردم چه می‌خواسته‌اند، مطالبات مردم به ۲ بخش تقسیم می‌شود. یکی مطالبات سطح بالا و همه یا هیچ است و دیگری مطالبات نسبی است. به نظر بنده در مطالبات ناشی از نگرش مطلق‌بینی و مطلق خواهی، آقای روحانی کارنامه برنده‌ای ندارد. اما در عالم سیاست همه‌چیز نسبی است. مطالبات و توقعات مردم از دولت آقای روحانی بطور نسبی در قلمرو یا زمینه‌های متفاوت و خاص تامین شده است. در برخی از مشکلات، نظیر قانون‌گریزی هنوز توفیق چندان به دست نیامده است. در اجرای قانون اساسی هنوز کمیت‌ها دارای مشکل است. اکنون باید ببینیم آقای روحانی تا چه حد موفق شده است که خودش در چارچوب قانون عمل کند. من نمی‌توانم نمونه‌ای را بیان کنم. اگر منصفانه قضاوت کنیم آقای روحانی کاری نکرده است که قانون به او اجازه نمی‌داده است. بلکه برعکس کار‌هایی را قانون به رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد اما ایشان از تمام اختیارات قانونی خود استفاده نکرده‌اند. اما درباره روی دیگر سکه باید بگویم تخلفات قانونی همچنان رایج است. الان وارد مصادیق و نمونه‌ها نمی‌شوم و کلی عرض می‌کنم. اما درباره اینکه کجا بودیم و کجا هستیم باید بدانیم که آقای روحانی وارث چه وضعیتی بود. من معتقدم که یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌ها در ۸ سال به رغم درآمدهای بالای نفتی به کشور وارد آمده است. قانون اساسی صراحت دارد که رئیس‌جمهور از میان رجال سیاسی و دینی باید انتخاب شود. آقای احمدی‌نژاد قبل از سال ۸۴ خیلی معروف نبود. ایشان در طی ۸ سال آنچنان وضعیت اجرایی در مبحث مدیریت کلان را به هم ریخت که ترمیم آن و بازگشت به گذشته سخت و زمان بر است. کارهایی که شده، وضع اقتصاد را با مشکلات جدی مواجه کرده است. پنجاه و چند تن از اقتصاددانان ایران که از همه گرایش‌ها در آن حضور داشتند، از اقتصاددانان متمایل به عدالت خواه، اقتصاددانان لیبرال و… در ۳ نامه به آقای احمدی‌نژاد هشدار دادند، اما توجهی نشد و نظراتشان مورد توجه قرار نگرفت. انتظار و توقع این بود که آقای روحانی آنان را به رایزنی برای اصلاح اقتصاد دعوت می‌کردند. اگر چنانچه وضعیت سیاسی ما در حد مورد انتظار نیست، باید به وعده های رئیس جمهور در زمان انتخابات رنگ اجرایی داد. اما اقتصاد اینچنین نیست و بهبود اقتصاد به این سادگی‌ها میسر نخواهد شد. هنگامی که آقای احمدی‌نژاد بدون توجه به اینکه همه اقتصاددانان با این سیستم یارانه دادن مخالف بودند، اقدام به پخش یارانه‌ها کرد، طبیعی است که در میان طبقات مختلف مردم، توقعاتی به وجود ‌آید که دولت بعدی نمی‌تواند متوقف کند و مجبور به اجرای آن است و از طرف دیگر به صلاح اقتصاد نیست. یک اتفاق دیگری هم که رخ داده که شاید در هیچ دوره‌ای تا دوران احمدی‌نژاد سابقه نداشته ، گستردگی دامنه، حجم و ابعاد فساد است که ارقام آن، نجومی و سرسام‌آور است. کسانی که این اختلاس‌ها را کردند گویی درکی از رقم و عدد نداشتند و شاید ندانند یک میلیارد چند صفر دارد. شما می بینید که یک نفر را در تامین اجتماعی می‌گذارند و مسائل حاشیه‌ای در مجلس ایجاد می‌شود. همانطور که عرض کردم ارقام بسیار بالا است. اینها وضع اقتصاد را به هم ریخته است. در اثر این رفتارها بخش خصوصی با مشکل مواجه و پنچر شده است.طبیعی است که این بخش خصوصی به این سادگی آن شتاب قبلی اش را پیدا نکند. آقای روحانی وارث چنین وضعی است.

شما دلیل بی‌اعتمادی مردم نسبت به برخی عملکردهای دولت را چه می‌دانید؟

هنوز اعتماد به مجموعه به وجود نیامده است. این مربوط به این نیست که آیا بخش خصوصی به برنامه‌های رئیس‌جمهور اعتماد دارد یا ندارد. بخش خصوصی به مجموعه نیروهای موثر در تصمیم‌گیری در دولت‌ها این اعتماد را ندارد که دوباره سرمایه‌گذاری کند و دوباره کارخانجات را راه بیندازند. بنابراین آقای روحانی با چنین مشکلاتی رو به روست. حتی اگر بخواهیم بطور نسبی سخن بگوییم هنوز آثاری از بخش خصوصی نمی‌بینیم هنوز اقتصاد حال و روز خوشی ندارد. وقتی می‌گویم اقتصاد منظورم فقط یک پارامتر نیست که بگویند تورم را مهار کردیم. اگر تورم را هم مهار کرده باشند شما می‌دانید که رکود و تورم دو بعد از بحران های اقتصادی است. دولت می‌گوید تورم را مهار کرده است اما رکود چطور ؟ این کارخانجات کار نمی‌کنند و کارخانجاتی که ما اخبارشان را مرتب می‌شنویم که حتی نمی‌توانند حقوق کارگرانشان را بپردازند. بعضی از موسسات ماه‌هاست حقوق کارگران و کارمندانشان را نداده‌اند. اما در زمینه سیاست خارجی گام‌های موثری برداشته شده است. در گذشته مشکلی که وجود داشت و هنوز هم در برخی از مراکز و نهاد‌ها وجود دارد این است که تصور می‌کنند که هنوز در دوران جنگ سرد هستیم. بنابراین می‌شود از رقابت میان روسیه و چین با دولت‌های غربی استفاده کرد. در حالی که بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد رقابت‌های آن دوره میان ابر قدرت‌ها در صحنه جهانی وجود ندارد. بعد از فروپاشی به دلیل انقلاب الکترونیک، جامعه جهانی و زمین ما کوچک شده است و ما تبدیل به یک دهکده جهانی شده‌ایم. در دهکده جهانی اقتصاد جهانی شکل گرفته است. در این اقتصاد جهانی هیچ دولتی، نه فقط ایران حتی آمریکا یا روسیه یا چین هم نمی‌توانند بیرون از این روابط اقتصاد جهانی حرکت کنند. بنابراین تصور اینکه بشود سیاست خارجی مبتنی بر این باشد که از رقابت بین روس‌ها و آمریکایی‌ها استفاده شود، این تصور نادرستی است برای اینکه در تحلیل نهایی چینی‌ها به‌شدت وابسته به همکاری اقتصادی با آمریکا هستند، همان اندازه که آمریکایی‌ها وابسته‌اند روس‌ها نیز همین طور هستند. اگر دقت کرده باشید در وقایع اوکراین درگیری نظامی با روس‌ها نیست درگیری و مجازات اقتصادی است. گروه کشورهای سرمایه داری بزرگ جهان روس‌ها را به نشستشان دعوت نکردند. ایران هم مستثنی نیست. سخن بر سر این است که تعریف ما از منافع، مصالح و امنیت ملی کشورمان چیست؟ آیا مناسبات جهانی به گونه‌ای شکل گرفته است که یک دولت ملی مستقل بتواند در چهارچوب مناسبات جهانی مصالح و منافع ملی ایران را تامین کند ؟ ما می‌گوییم بله. بیرون از این چارچوب نمی‌توانیم. یعنی به عبارت دیگر اگر چنانچه امروز یک دولت ملی مثل دکتر مصدق در ایران روی کار بیاید موازنه منفی دیگر معنا ندارد. جنبش غیر متعهد‌ها دیگر معنای خود را از دست داده است. یک دولت مستقل ملی روی کار بیاید و بخواهد اقتصاد کشور را درست کند و بخواهد منافع و امنیت ملی را تامین کند واقع بینی حکم می‌کند در چارچوب مناسبات کنونی جهان حرکت کند.

معنای سخن شما این است که دیگر رقابت جهانی وجود ندارد؟

معنای سخن من این نیست که رقابت‌های جهانی نیست. معنای سخن من این نیست که برخی از دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی وجود ندارد، این دشمنی‌ها هست اما اینچنین نیست که تمام راه‌ها به روی ایران بسته شده باشد. مناسبات جهانی به گونه‌ای است که بسیاری از امکانات برای ایران فراهم است که بتواند در این چارچوب حرکت کند. به عنوان مثال ما می‌دانیم که اروپایی‌ها با آمریکا در زمینه‌هایی رقابت نیز دارند. اما ایران می‌تواند از این رقابت نیزبه نفع خود استفاده کند. درباره روابط شوروی وچین با دنیای غرب هم قابل استفاده است. اما بستگی دارد که ایران در کجا می‌خواهد با اینها سرمایه‌گذاری کند. وقتی ایران می‌بیند که سال‌های سال است که دولت روسیه به تعهدات خودش در نیروگاه اتمی بوشهر عمل نکرده و هر بار به بهانه‌ای آن را نقض می‌کند و عقب می‌اندازد و میلیاردها دلار از ایران گرفته است، این نشانه این است که ما در جای خوبی سرمایه‌گذاری نکرده‌ایم. بنابراین باید آن را عوض کنیم. اگر ایران به جای روسیه قرار داد نیروگاه هسته‌ای را به یک کشور اروپایی واگذار می‌کرد تاکنون شاید راه هم افتاده بود، ولی روس‌ها اینگونه نیستند. روس‌ها در تمام طول تاریخ گذشته همیشه به ضرر ایران بازی کرده‌اند. نکته مثبت دیگری که در این دولت در روابط خارجی مشاهده می‌شود این است که این تابو یا منع مذاکرات با آمریکا شکسته شد. هر نسبت یا هر مشخصاتی را که شما می‌خواهید برای آمریکا تعریف کنید بالاخره آمریکا یک کشور یا قدرتی است مثل بقیه…

چرا گفت‌وگو کنیم؟ ما چه احتیاجی به آمریکا داریم؟

امتناع از گفت‌وگو با کشوری مثل آمریکا به معنای این است که ما می‌خواهیم از منافع مان صرف نظر کنیم، معنا ندارد. آن چیزی که تعیین‌کننده است داشتن رابطه یا گفت‌وگو نیست. بلکه این است که ما در گفت‌وگو‌ها چه چیزی را مطرح کنیم. اگر به توافق می‌رسیم در مورد چه چیزی به توافق می‌رسیم ؟ چه چیزی می‌دهیم و چه چیزی می‌گیریم ؟ دنیای دیپلماسی دنیای بده و بستان است. آن چیزی که تعیین‌کننده خدمت و خیانت است بده بستان نیست بلکه معیار برای تعیین خدمت و خیانت این است که چه می‌دهید و چه می‌گیرید؟ ما هنوز نمی‌دانیم که مذاکرات ۱+۵ با ایران خروجی نهایی اش چیست؟ هنوز باید صبر کنیم. اما قرائن نشان می‌دهد که ایران در این قسمت در حال موفق شدن است و به علاوه ما مسائلی با آمریکا داریم که باید بنشینیم حل و فصل کنیم. بدون مذاکره مستقیم با آمریکا نمی‌شود همه مسائل را حل کرد. تجربه دیپلماسی جهان به ما می‌گوید که هر گاه بین دو کشور اختلاف ایجاد شود، منافع هر دو کشور ایجاب می‌کند که بدون واسطه با هم سخن بگویند. برای اینکه وقتی می‌خواهند به وسیله واسطه‌ای مسائلشان را حل و فصل کنند همیشه اینگونه اتفاق افتاده است که کشور ثالث به نفع منافع خود پیغام می‌برد و پیغام می‌آورد و خودش مانعی می‌شود برای توافق مطلوب میان دو کشور. بنابراین همیشه در اختلافات جهانی می‌گویند بهترین راه برخورد مستقیم میان دو کشور است. ما با آمریکایی‌ها اختلافاتی داریم باید اختلافاتمان را حل کنیم و این اختلافات نیز چیزی نیست که غیر قابل حل باشند. برای اینکه به همان اندازه که ایران احتیاج دارد که با آمریکایی‌ها در سطح جهانی به توافق برسد آمریکا نیز به ایران نیاز دارد. به عنوان نمونه الان در وقایع عراق یک فرصت مناسب تاریخی به وجود آمده است که ایران و آمریکا مسائلشان را با هم حل کنند یعنی الان حادثه‌ای در عراق رخ داده است که یک همسویی میان ایران و آمریکا به وجود آمده است کم و بیش شبیه به افغانستان در زمان حکومت طالبان. در افغانستان دولت ایران نقش کلیدی در سقوط طالبان داشت. بدون کمک ایران به احمد شاه مسعود، طالبان در کابل سقوط نمی‌کردند. بدون کمک ایران در بن آلمان گروه‌های جهادی به توافق بر سر حامد کرزای نمی‌رسیدند و توافق نمی‌کردند. ایران نقش کلیدی داشت. اما در برابر این همکاری ایران با آمریکا در افغانستان ایران چه چیزی گرفت؟ هیچ چیزی نگرفت. بر عکس بوش پسر، رئیس‌جمهور وقت، ایران را جزو محور شرارت خواند. آیا در عراق هم‌چنین وضعی را داریم؟ نه. دولت بوش با دولت اوباما فرق دارد. بوش از ابتدا نمی‌خواست با ایران مشکلاتش را حل کند. من همین جا یک داستانی را بیان کنم. من چند سال پیش به آمریکا رفته بودم، موسسه مطالعات خاورمیانه از من برای سخنرانی دعوت کرد. قبل از سخنرانی، رئیس موسسه از من خواست تا با هم قهوه‌ای بخوریم تا جلسه شروع شود. ضمن اینکه قهوه می‌خوردیم از من پرسید: به نظر شما مناسبات ایران و آمریکا چگونه باید حل شود ؟ من گفتم مشکل این است که شما نمی‌خواهید مسائلتان با ایران حل شود. تعجب کرد و پرسید چرا این حرف را می زنید؟ همین مثال افغانستان را زدم. گفتم ایران در افغانستان با آمریکا همکاری کرد، یک فرصت تاریخی بود که آمریکایی‌ها با ایران مسائلشان را حل کنند. ولی به جای آن رئیس‌جمهور آمریکا به ایران چه داد ؟ گفت محور شرارت. او سپس پرسید به نظر شما ما باید چه کار می‌کردیم؟ گفتم من در مقامی نیستم که به شما بگویم چه کار باید می‌کردید ولی حالا چون می‌پرسید می‌گویم. کافی بود که دولت آمریکا به ایران بگوید خیلی ممنونیم. شما همکاری کردید، می‌خواهیم سرمایه‌های بلوکه شده ایران را آزاد کنیم. هیاتی را تعیین کنید بیایند و مذاکره کنیم، ببینیم سرمایه‌های بلوکه شده شما چیست. این زمانی است که آقای هاشمی هم گفته بودند که اگر آمریکایی‌ها سرمایه‌های بلوکه شده ایران را آزاد کنند ما با آمریکایی‌ها مسائلمان را حل و فصل می‌کنیم. خوب وقتی چنین چیزی است چرا دولت آمریکا این را نخواست ؟ اگر دولت آمریکا این را از ایران می‌خواست، دولت ایران نمی‌توانست بگوید که نه ما پول هایمان را نمی‌خواهیم. یک هیات را مامور می‌کرد. همین که هیاتی معرفی می‌شد، مذاکره آغاز می‌شد وازطریق آن تماس‌ها و مذاکرات به جایی می‌رسیدیم. بنابراین می‌خواهم بگویم که دولت بوش نمی‌خواست با ایران آشتی کند. نیوکان‌ها و صهیونیست‌ها در آمریکا آنقدر قوی هستند که نمی‌گذاشتند. بوش پسر هم آنقدر به صهیونیست‌ها بدهکار بود که او هم نمی‌خواست. ولی الان چنین نیست. آقای اوباما می‌خواهد که مساله را حل کند.

برخی معتقدند که وجود اوبامایک فرصت طلایی است؟

بله، اما اینکه اوباما می‌خواهد بدین معنا نیست که اوباما برخلاف منافع آمریکا عمل کند. این سخن که گفته شده آمریکا فقط به فکر منافع خود است، سخن بی‌ربطی است.

چرا؟

همه کشورها به دنبال منافع ملی خود هستند. باید هم باشند. سخن بر سر این است که آیا در روابط ایران و آمریکا مناطقی وجود دارد که ما بتوانیم با هم همکاری کنیم که متضمن منافع هر دو کشور باشد یا نه؟ جواب مثبت است. بارها این حرف را زده‌ام، تکرارش ایرادی ندارد. ما معتقدیم در روابط بین هر دو کشوری، ایران و آمریکا،ایران و انگلیس یا ایران وآلمان سه منطقه وجود دارد. یکی موضوعات و مقولاتی که ربطی به دو کشور ندارد. می‌گوییم منطقه سفید. مسائلی که به ما ربطی ندارد، منطقه خنثی است. به آمریکا ربطی ندارد به ما نیز ربطی ندارد. یک منطقه قرمز است که مواضع و منافع آنتاگونیستی وتضاد وجود دارد. یک منطقه سبز وجود دارد که متضمن منافع مشترک است. وظیفه نهاد دیپلماسی هر کشوری علی الاطلاق این است که مناطق قرمز را تشخیص دهد ودر آنجا پا نگذارد. مناطق سبز را تشخیص دهد و وارد این مناطق سبز شود. الان به عنوان نمونه در عراق یک منطقه سبز برای ایران و آمریکا پیدا شده است. ایران می‌تواند به این منطقه بچسبد. اما این بستگی دارد که ایران چه‌کار می‌خواهد بکند؟ وقتی که مرجع تقلید آیت ا… سیستانی می‌گویند که دولت مالکی باید برود دولت مالکی خوب عمل نکرده است، ما نباید تمام تخم مرغ‌هایمان را در یک سبد بگذاریم. جمعیت ایران ۹۷درصد مسلمان و ۹۳درصد شیعه است. یعنی یک اکثریت کامل. در عراق ۶۵درصد جمعیت شیعه است. اما اقلیت سنی۷۰-۸۰سال، از ۱۹۳۰ در عراق حاکم بوده و قدرت و ریشه دارد. دولت عراق نمی‌تواند مطلق گرا و مطلق خواه باشد. لاجرم باید رهبران سنی را به بازی می‌گرفت. اما نکرد و برعکس عمل کرد. این یک اشتباه راهبردی بزرگی بود. درست است که در یک بازی دموکراسی رای اکثریت معتبر است اما رهبران شیعه درعراق باید بدانند که کشور‌های عربی همسایه عراق اکثراً سنی مذهب هستند. با توجه به سوابق تاریخی میان دو مذهب و مواضع تندافراطیون، این دولت‌ها تحمل یک دولت شیعه دیگری را در منطقه ندارند. کما اینکه حاضر نیستند به هیچ قیمتی یک نظام دموکراتیک در بحرین، که اکثریت جمعیت آن شیعه است پیروز شود و یک دولت شیعه سومی در منطقه به وجود ‌آید. بنابراین رهبران شیعه عراق بایددرمحاسبات خوداین نکته را در نظر می‌گرفتندو به گونه‌ای رفتار نمی‌کردندکه اقلیت اعراب سنی را از امکان زندگی مسالمت آمیز با اکثریت شیعه حاکم ناامید سازند. حالا بسیار مهم است که دولت ایران از کدام خط مشی می‌خواهد درعراق حمایت کند. از خط و مشی اینکه یک دولت فراگیر به وجود بیاید یا نه. در لبنان مسلمانان اکثریت را دارند. در بین گروه‌های جمعیتی شیعه اول است، سنی دوم است و مسیحیان سوم‌اند. اما هیچ کدام اکثریت نیستند در چنان شرایطی آقای موسی صدر می گفتند ما حکومت دموکراتیک می‌خواهیم، غیر طائفی می‌خواهیم. بعضی از دوستان حزب اللهی ایراد می گرفتند که چرا آقای صدر می‌گوید که حکومت دموکراتیک نمی‌گوید حکومت اسلامی. در لبنان هر چند مسلمانان اکثریت هستند ولی شیعیان و سنی ها آنجا بایکدیگر ضمن اشتراک‌هایی که دارند اختلافاتی نیز دارند. بنابراین آنجا وضعیت چینش نیروها، گروه‌های مذهبی و دینی به گونه‌ای است که تصور اینکه دولت اسلامی روی کار بیاید خیلی واقع بینانه نیست. منظور از حکومت دموکراتیک در لبنان این است که، غیر طائفی باشد. منظور از غیر طائفی این است که براساس سنتی که فرانسوی‌ها در لبنان گذاشته‌اند رئیس‌جمهورو رئیس ستاد باید مسیحی باشند. ر ئیس مجلس شیعه ونخست‌وزیر سنی. نظر آقای صدر این بود که باید دموکراتیک باشد. از میان لبنانی‌ها، چه مسلمان، مسیحی، ارمنی هر کس می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری بشود و رئیس‌جمهور با رای عمومی مردم انتخاب شود. این یعنی غیر طائفی و دموکراتیک. در عراق هم نمی‌توانندتمامیت‌خواه باشند. سیاست ایران الان در عراق چیست؟ آیا ایران می‌خواهد از دولت مالکی حمایت کند ؟ این مساله تعیین‌کننده است. آیت‌ا… سیستانی می‌گوید این دولت فراگیر نبوده است. منتقدان آقای مالکی در اروپا و آمریکا می‌گویند آقای مالکی سیاست تمامیت خواه داشته است و این شکست خورده است. برای حل مشکل باید اول اینها حل شوند.

به عنوان آخرین سوال بعضی‌ها احتمال بازگشت احمدی‌نژاد را تذکر می‌دهند احمدی‌نژاد بر‌می‌گردد؟

ببینید، تجربه ۸ سال دولت احمدی‌نژاد حتی اصولگرایان را هم نادم کرده است. فهمیده‌اند که خطا کرده‌اند. از جریانی حمایت کردند که به قول معروف صلی علی نبوده است و آنها هم آرام آرام در حال پذیرش بازی دموکراسی‌اند. ببینید ما می‌گوییم دموکراسی یاد گرفتنی است. اما اگر فقط اصلاح‌طلبان یاد بگیرند مشکل حل نمی‌شود. اصولگرایان هم باید یاد بگیرند که منافعشان در این است که دموکراسی را بیشتر یاد بگیرند. در یک جامعه در حال انتقال مثل ایران محافظه‌کاران نقش بهداشتی دارند. برای اینکه در جامعه انتقالی همه هنجارها در حال دگرگونی و دگردیسی است،حتی بسیاری از خانواده‌های مسلمان روشنفکر هم نگران رفتارهای نسل جدید هستند. محافظ کاران می‌خواهند ترمزی باشند برای تغییرات. اما محافظ کاران هنگامی می‌توانند بطور بهداشتی بر فرایند تغییرات اثر بگذارند که به زبان روز سخن بگویند. بر اساس مبانی دموکراتیک با نسل کنونی رو به رو شوند. اگر بتوانند یاد بگیرند که اینگونه سخن بگویند موثرتر هستند. من معتقدم پیامد ۸ سال دولت احمدی‌نژاد و تاثیری هم که بر مواضع و جمع‌بندی جریان اصولگرا گذاشته این است که جمهوری پنجم می‌تواند موفق شود.

خیلی امیدوارانه گفتید؟

بله من نسبت به آینده دولت روحانی امیدوارم.

Tags