مجلس صبح شنبه۳۱-۰۳-۹۳ (رفع جهل از بندگان خدا -آقایان)

01

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

نامه‌های مختلفی که می‌رسد و می‌خوانم ارتباط نویسنده است با مخاطب. در این ارتباط گاهی نامه‌ها کاملاً شخصی است حال جواب دارد یا ندارد آن بحث دیگری است. بعضی از همین نامه‌های شخصی، نشان دهنده‌ی یک حرکتی در جامعه است. نه اینکه به آن جواب می‌دهم باید فکر کنیم چنین چیزی بوجود آمده است. مثل اینکه بسیاری دیده شده است که کسالت عادی دارند طبیب می‌آید یا طبیب از اقوامش است. همان اول نگاه می‌کند می‌بیند دستش یک جوش کوچک دارد، مریض را معاینه می‌کند بعد می‌فهمد این جوش به این کوچکی علامت یک بیماری خیلی بزرگ در درون این شخص است. باید به درمان آن بیماری بپردازد و نگرانی‌اش از آن بیماری است نه از این جوش. این جوش کمی دارو بزنند تمام می‌شود. بسیاری از نامه‌ها به منزله‌ی یک جوشی در بدن است. این مطلب به بیان‌های مختلف گفته شده بود ولی این را که من الان می‌گویم یک جنبه‌ی ‌زننده‌ مثل نیش، به انسان دارد یعنی نشان‌دهندی آن بیماری نیش‌دار است.

یکی نوشته است که من خیلی علاقمند به عرفان هستم، خیلی دلم می‌خواهد بیایم ولی دو چیز مانع من است. اول این است که من به اسلام خیلی علاقمند هستم نمی‌خواهم غیر از اسلام چیزی را قبول کنم. این نیشی است که بعضی‌ها ظاهرا حتی لباس دوستی ممکن است داشته باشند به ما می‌زنند. این شخص نمی‌داند عرفان عین اسلام است یعنی روح اسلام است مثل اینکه من بگویم به این شخص علاقمندم به شرط اینکه اصلاً جان نداشته باشد (جان نداشته باشد یک جسدیست) از نامه و همین لحن این شخص می‌فهمم این شخصِ خالصی است حقه باز نیست، در نیتش خالص است. آقایان می‌گویند این جهل تقصیر شماست، ولی این طور نیست. دوران علی (ع) بیست و پنج سال خانه نشین بود مثل یک وزیر در درگاه خلافت بود، وزیر معتقدی که به حرفش همه‌جا گوش می‌دادند آنهایی که به ولایت علی معتقد نبودند ولی به ولایت اسلام به قول خودشان معتقد بودند جاهل به مقام علی بودند، این جهلِ آنها تقصیر کیست؟ تقصیر علی است که می‌گوید من امری که خدا به پیغمبر کرده است ادامه دارد تمام نمی‌شود؟! این تقصیر آنهایی است که جلوی علی را گرفتند. حالا این شخص جهلی دارد تقصیرش به گردن کسانی است که این جهل را برای او موجب شدند.

در یک نامه‌ی ‌دیگری یکی پرسیده بود از آقای فلان پرسیده بودند شخصی خواستگار دختر من است ما تحقیق کردیم خیلی خوب است، هیچ عیبی ندارد فقط صوفی گنابادی است. در پاسخش این آقای محترم فرموده است احتیاط کنید بهتر است. درست است صریحا منع نکرده (ولی چنین عبارتی). در یک محاکمه‌ای، زنی از شوهرش طلاق می‌خواهد، بعد که قاضی می‌خواهد رأی بدهد، برای قاضی می‌نویسد این آقا گذشته از مشکلاتش، اخیراً صوفی هم شده است. آن آقای رئیسِ محکمه معتقد به طلاق است که این آقا صوفی شده است. آخر گناه این خطاهایی که اشخاص در اثر این جهل می‌کنند به گردن کیست؟ یک گوشه‌اش ممکن است به گردن بعضی از ما که کوتاهی کردیم باشد. وقتی که ما در دستورات خودمان دقت نمی‌کنیم یا اغراق و مبالغه می‌کنیم ما می‌گوییم صورت نماز کافی نیست، نمی‌گوییم لازم نیست، کافی نیست یعنی نماز را به این شکل انجام دادید باید به یاد خدا هم باشید با این نماز ولو یک قدم به معراج رفته باشید. بعضی‌ها از آن طرف افتادند اغراق می‌گویند چون صورت نماز کافی نیست ما اصلا نماز نمی‌خوانیم کوتاهی می‌کنند، همین کوتاهی را که می‌بینند آن کسی که به اسلام علاقمند است، دین اسلام را مخالف این درویشی می‌داند، این برای آن شخص یک جهلی ایجاد می‌کند، می‌گوید بله من درویش نیستم نمازم را پنج نوبت به موقع می‌خوانم این آقا درویش است نماز نمی‌خواند. این شخص حق دارد بگوید درویشی یک چیزی [جدا از اسلام است] اینجا به گردن آن کسانی است که در وظایف خود کوتاهی می‌کنند یا به اصطلاح اغراق و مبالغه می‌کنند، تندروی می‌کنند.

ما در ضمن اینکه با بیعت یکی از درهای عمده‌ی الهی که همیشه باز است به ما لبخند می‌زند (در ولایت) در عین حال بارِ مسئولیت تمام جامعه هم به گردن ماست. وقتی می‌فرمایند: كُلُّكُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ همه‌ی شما به منزله‌ی چوپان‌ها هستید که باید راهنمایی کنید و همه‌ی شما مسئول دیگران هستید. در اثر این جهل حسینیه‌ای را خراب می‌کنند بلدوزر می‌زنند و امثال اینها. حالا چون ما خیلی در ماده غرق هستیم، از جهت مادی می‌گوییم، چه کسی باید جبران این را کند؟ همان آقایانی که خودشان تشویق کردند؟ نه!

ان‌ّشاءالله خداوند ما را از شر این وسوسه‌ها و آقایی طلبی که باعث بهم ریختن زندگی ما، اعتقادات ما و دوست ما می‌شود، ما را از شر اینها حفظ کند.

Tags