شهادت خانواده‌ها درباره حمله به زندانیان؛ مقامهای زندان دروغ می گویند

شهادت خانواده‌ها درباره حمله به زندانیان؛ مقامهای زندان دروغ می گوینددیدار خانواده‌های زندانیان بند ۳۵۰ با عزیزان خود در روز دوشنبه حالتی از بهت و اندوه توامان داشت. ملاقاتی کوتاه به مدت ۵ دقیقه که پس از ضرب و شتم زندانیان در روز پنجشنبه صورت می‌گرفت. خانواده‌ها گواهی داده‌اند که زندانیان مورد ضرب و شتم شدید از سوی مسوولان زندان قرار گرفته و آثار کبودی و زخم روی بدنشان مشهود بوده است.
روایت آنان از فضای سالن ملاقات در روز دوشنبه نشان دهنده تفاوت فضا با آن چیزی است که مسوولان زندان و برخی مقام‌های دولتی و قضایی مدعی آن هستند. تاکنون هیچ مقامی زیر بار مسوولیت ضرب و شتم زندانیان نرفته و همگی مدعی‌اند که بازرسی از بند ۳۵۰ اوین در روز پنجشنبه یک اتفاق معمولی و رویه عادی بوده است و تنها به کسانی که در برابر بازرسی مقاومت کرده‌اند آسیب جزئی وارد شده است.

بهت در سالن ملاقات
برخی خانواده‌ها در جریان ملاقات روز دوشنبه چنان از دیدن بدن‌های مجروح عزیزانشان متاثر شده بودند که با چشمانی پر از اشک سالن را ترک کردند. مادر اکبر امینی از زندانیان سبز ۳۵۰ بعد از ملاقات از هوش رفت و تصاویر او در حالی که بیرون از سالن روی زمین افتاده است در رسانه‌ها منتشر شده است. برخی از خانواده‌ها فضای اوین در روز دوشنبه را به زندان مخوف ابوغریب در عراق تشبیه کرده‌اند. جایی که رسوایی سربازان آمریکایی به دلیل شکنجه زندانیان عراقی انعکاس جهانی وسیعی پیدا کرد. خانواده زندانیان می‌گویند رفتاری که پنجشنبه گذشته با زندانیان صورت گرفته است نه فقط با در تضاد با حقوق مصرح زندانی در قوانین ایران است بلکه حتی انجام آن در رابطه با اسیران جنگی هم مشروعیتی ندارد.

روایت‌هایی در تضاد با ادعای مقام‌ها

حتی پس از گواهی خانواده زندانیان به ضرب و شتم عزیزانشان توسط گارد ویژه هم٬ مقام‌های قضایی حاضر به پذیرش مسوولیت نیستند و این موضوع را انکار می‌کنند. غلامحسین اسماعیلی رئیس سازمان زندان‌ها روز دوشنبه مدعی شد که «خانواده زندانیان پس از دیدار با زندانی خود متوجه خلاف واقع بودن این اخبار شبکه‌های مخالف نظام شدند.» ادعایی که دروغ بودن آن را روایت کاملا متفاوت خانواده‌ها از فضای زندان برملا می‌سازد. برای مثال برادر یاشار دارالشفا از زندانیان بند ۳۵۰ در صفحه فیس بوک خود پیرامون فضای سالن ملاقات در روز دوشنبه نوشته است: «مادر اکبر امینی سه بار از حال رفت که بار آخرش اورژانس او را برد! پسرش را با گردن شکسته و سری شکسته و بدون بخیه و باز دیده بود! مادر سهیل بابادی تا مرز سکته رفت و وقتی پسرش را دید دیگر نایی برای سخن گفتن و فریاد کشیدن و گریستن نداشت. همسر سعید حائری دید که چطور پشت و بازوهای سعید کبود از ضربه‌های باتوم بود. پدر و مادر داور حسینی وجدان هم همین صحنه را در مورد فرزندشان بوضوح دیدند. عبدالفتاح سلطانی هم به شدت آسیب دیده و مجروح بود. سعید متین‌پور ساعت‌ها بعد از ضرباتی که خورده بیهوش بوده. سروش ثابت سرش نشکسته اما مانند بقیه کمر و دستان و بدنش کبود از ضربه‌های وحشیانه بوده است. دستهای محمد شجاعی را از پشت بسته بودند و با خیال راحت او را زده بودند. آقای کبودوند را کبود کرده بودند، انگشتان دست راست و انگشتان پای چپش را شکسته بودند و گردن و کمرش کاملا ضربه دیده و چند استخوانش شکسته بود. پدر و مادر رونقی هم بودند: آن‌ها هم با بچه‌شان دیدار کردند در حالیکه کلیه‌اش را از دست داده، کتک خورده، و حالش اصلا خوب نبود. دکتر ملکی و آقای نوری زاد و خانم نرگس محمدی شاهدهای خوبی برای حال امروز خانواده‌ها و آن بازیهایی که بر سرمان آوردند هستند. یاشار دارالشفاء را در حالی آوردند که زیر بغل‌هایش را گرفته بودند چون نمی‌توانست راه برود، کمرش کبود و به شدت صدمه دیده و پا‌هایش نیز کبود شده بود. سر بچه‌هایی که به انفرادی برده بودند را تراشیده بودند و دیگر زندانیان نیز در حمایت از ایشان سرشان را تراشیده بودند. تمام آنانی که به انفرادی بند ۲۴۰ برده شده بودند. او در توصیف فضای سالن ملاقات زندان اوین در روز دوشنبه نوشته است: «آنچه امروز آنهایی که در سالن ملاقات بودند دیدند، چنان تاثیری بر زندگی و لحظات بعدی زندگیشان می‌گذارد که هرگز نمی‌توانند فراموش کنند. همهٔ ما امروز باندازهٔ چندین سال پیر و شکسته شدیم.»
نظیر این توصیف را سید صدر الدین بهشتی فرزند علیرضا بهشتی از حامیان میرحسینی موسوی در انتخابات سال ۱۳۸۸ به دست داده است. او نوشته است: «در سالن ملاقات اوین تا چشم یاری می‌کرد درد و آه بود و فرزندان برای مادرانشان جز لاله‌های کبودی که بر روی تنشان بود هدیه‌ای نداشتند و چه رورز مادری بود امروز! مادرهایی از جنس آب و آیینه٬ مادر علیرضا رجایی٬ مادر عماد بهاور و…» روایت سایر خانواده‌ها نیز به تلخی همین روایتهاست. پدر حسین رونقی ملکی وبلگ نویس زندانی در بیان فضای ملاقات روز دوشنبه گفته است: «یک سری لباس شخصی رو برده‌اند توی سالن و به‌شان گفته‌اند که بچه‌های ما را بزنند. من رفتم پسرم را دیدم، می‌گفت جانمان در خطر است. من از همه انسان‌ها، از همه نهاد‌ها، از هر کسی که می‌تواند، درخواست کمک دارم. جان بچه‌های ما در خطر است. قبل از اینکه حادثه‌ای دوباره رخ بدهد باید کاری کرد. از نمایندگان، از آقای مطهری تقاضا داریم که سریعا وارد عمل بشوند.» دختر مسعود پدرام دیگر زندانی بند ۳۵۰ نیز این گونه فضا را روایت کرده است: ««تلخ…. تلخ…. تلخ…، هنوز از مجروحین اصلی که تو انفرادی هستن هیچ خبری ندارن، جزئیات ضرب و شتم عزیزانمون خیلی وحشتناک‌تر از چیزی بوده که تو سایت‌ها نوشتن..، صدای شیون و زاری بی‌وقفه در سالن ملاقات، دیدن سر و گردن شکستهٔ اکبر امینی، رگ پاره شدهٔ امید بهروزی، از حال رفتن مادرهای عزادار، اورژانس دم در… بوی خون، همه جا بوی خون می‌داد.»
پدر اکبر امینی نیز در گفتگویی با سایت کلمه با اشاره به وضع وخیم فرزندش گفته است: «گردنش را شکسته بودند. آتل به گردن بسته بود سرش هم شکسته بود، که حتی بخیه‌اش هم نکرده بودند. خودش هم می‌گفت که گوش راستش اصلا نمی‌شنود.»

اعتصاب٬ آخرین راه چاره

طبق گزارشهای رسیده از اوین در حاضر ۳۲ نفر از زندانیانی که روز پنجشنبه بعد از ضرب و شتم به انفرادی بند ۲۴۰ زندان برده شده‌اند در اعتصاب غذا به سر می‌برند و برخی گزارش‌ها حکایت از اعتصاب غذای گروهی از زندانیان بند ۳۵۰ در همراهی با زندانیان انفرادی دارد. خانواده‌های زندانیان همچنین اطلاع داده‌اند که ماموران در یک اقدام تنبیهی موی زندانیان را تراشیده‌اند و برخی هم برای نشان دادن همراهیشان با سایر زندانیان اقدام به تراشیدن موی خود کرده‌اند. منابع جرس همچنین حکایت از تجمع خانواده‌های بند ۳۵۰ در روز سه شنبه (دوم اردیبهشت) به همراه تعدادی از فعالان سیاسی و حقوق بشری مقابل پاستور دارد. آن‌ها خواستار پاسخگویی مسوولان قضایی و مجازات آمران و عاملان ضرب و شتم زندانیان در پنجشنبه گذشته هستند. خواستی که تاکنون هیچ جوابی به آن داده نشده است.