سروش دباغ: آنچه در روزهای اخیر بر دراویش نعمت اللهیِ گنابادی رفته، حقیقتا تلخ و تأسف آور است

دکتر سروش دباغسروش دباغ، پژوهشگر حوزه دین و فلسفه و ادبیات و فرزند عبدالکریم سروش با انتشار نامه ای به بهانه سرکوب تجمع مسالمت آمیز دراویش مقابل دادستانی تهران برای احقاق حقوق قانونی زندانیان درویش، از حسن روحانی رییس جمهوری ایران خواسته است تمام مساعیِ خویش را بکار گیرند تا مگر ظلمی که بر دراویش می رود، متوقف گردد و سلوک عرفانی ایشان به رسمیت شناخته شود.

به گزارش مجذوبان نور، متن نامه آقای دباغ به این شرح است:

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشیّ و خرسندی

آنچه در روزهای اخیر بر دراویش نعمت اللهیِ گنابادی رفته، حقیقتا تلخ و تأسف آور است. چند صد درویش دستگیر شده و برخی از اعضای خانوادۀ محترم ایشان در مقابل دادستانی ضرب و شتم شده اند.

ایامی که ایران بودم، با برخی از دراویش گنابادیِ عزیز، دوستی شخصی و رفت و آمد داشتم. در تورنتو نیز توفیق آشنایی و دوستی با برخی دیگر از این دراویش را یافته، در محافل معنویِ پر از انس ایشان شرکت کرده و بهره های معنویِ وافی برده ام. این جماعتِ شریف، « صلح کل» اند و متساهل، مردمانی دوست داشتنی و آزاده و اخلاقی و دیندار با روی گشاده و هاضمۀ فراخ . در پیچیدن با این جماعت و آزار و اذیت خانواده های ایشان، اخلاقا و شرعا و عرفا ناروا و غیر موجه است.

آیت الله مصباح یزدی اخیرا گفته است:
«حقوق بشر غربی و حقوق شهروندی به معنای برابری مسلمان و بهائی، ربطی به اسلام ندارد، چرا که حقوق بشر و حقوق شهروندی به معنایی که در غرب تعریف شده با روح اسلام و قانون اساسی و حرکت امام، کاملاً مخالف است… اسلام، هرگز یک یهودی و مسلمان را مساوی نمی‌داند، هرچند حقوقی را برای یهودی هم در نظر می‌گیرد، اما این به معنای تساوی آن‌ها در همه حقوق نیست. ‌گاه عده‌ای نام شهروند درجه دوم بر آن می‌گذارند. هر اسمی می‌خواهند بگذارند، اما این واقعیت را تغییر نمی‌دهند».

گرفتم که باید میان شهروندان درجه اول و درجه دوم تفکیک کرد ( تفکیکی که البته غیر اخلاقی و ناروا و ناموجه است، چرا که همۀ شهروندان فارغ از معتقداتشان در مقابل قانون مساوی اند و از این حیث تفاوتی میان شیعیان و سنی ها و یهودیان و مسیحیان و بهائیان نیست)؛ دراویش گنابادی که مسلمانِ شیعه و متشرع اند و به زعم مصباح یزدی در زمرۀ شهروندان درجه اول به حساب می آیند. چرا با این جماعت اینچنین برخورد می شود؟ مگر ایشان خواسته ای جز به رسمیت شناخته شدن نحوۀ زیست دینی خویش و عبادت و نیایش به سبک صوفیانه و عارفانه دارند؟ احیای میراث صوفیه که چند صد سال در ایران زمین قدمت دارد و دراویشِ بسیار به خود دیده، چه خطری دارد و متضمن چه تهدیدی است؟ نشستنِ در خانقاه ها و ذکر گفتن و خداوند را خطاب کردن و تجربه های دینی و معنوی را نصیب بردن و به اقتفای شیخ ابوالحسن خرقانی که می گفت « هر کس که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید»، شفقت ورزیِ بی دریغِ بر خلایق را توصیه کردن، چه خللی در اوضاع کشور پدید می آورد؟

می دانم که این دستگیری های گسترده با اذن و رضایتِ دولت حسن روحانی صورت نگرفته، اما رواست که رئیس جمهور و همکاران ایشان که به حقوق شهروندی باور دارند و تبعیض در حق شهروندان را روا نمی انگارند ( از اینرو جمعی از دراویش نامۀ دادخواهانه به حجه الاسلام علی یونسی نوشته اند)؛ تمام مساعیِ خویش را بکار گیرند تا مگر ظلمی که بر این جماعت می رود، متوقف گردد و سلوک عرفانی ایشان به رسمیت شناخته شود:

دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی

نظرات وارده در یادداشت لزوما دیدگاه مجذوبان نور نیست.