به مناسبت سالروز همبستگی دراویش؛ «خیز که این روز ماست، روز دل افروز ماست»

هر كه را در عشق چشمى باز شد                          پاى  كوبان آمد و  جانباز شد

darvish

سوم اسفند، سالروز همبستگی دراویش، سنديست محكم و ماندگار در تاريخ. اين روز پرچمدارِ تمام وقايع تلخيست كه تا سال ٨٧ بر دراويش رفت و هرچند تا كنون نيز ادامه دارد. بعد از تخريب پى در پى حسينيه های اين سلسله، ضرورت همدلى ايجاب كرد كه دوباره صداى حق خواهى دراويش با صلابت تر از هميشه و به وسعت تمام قرونى كه عرفان مورد تهاجم واقع شده بود به گوش همگان برسد. حرکت دراويش در سوم اسفند نه برای اثبات انديشه شان،كه عرفان و تصوف در طول تاریخ هرگز پی اثبات و تبلیغ نبوده، بلكه نمود و جلوه‌ی اتصال زنجيروار پيوندهاى قلبىِ دراويش بود كه از بنيان اعتقادات نشأت گرفته بود. جلوه‌ای که در هنگامهِ فرود جورها و ستم ها بیش از همیشه رخ می نماید.

سوم اسفند ثابت كرد كه بنا نيست ما در برابر آنچه كه دولتها به سبب تنگ نظريها و جاه طلبى هايشان مى خواهند برايمان رقم بزنند، سكوت كنيم و از طبيعى ترين خواسته هايمان كه همان عبادت و اعتقادمان هستند بگذريم. دراويش بايد حركت معترضانه خود را به گوش همگان و مخصوصا “نمايندگان ملت” (!) مى رساندند. حراست از ايمان و كرامت هاى انسانى و اخلاقى، شأنى ست كه خداوند از مخلوقش طلب مى كند و دراويش در واقع در آن روزِ نمادين عهد خویش را با یکدیگر تازه كردند.

سوم اسفند اين سالهاى پر تلاطم را برای همیشه در خاطر و يادمان ثبت کرد تا فراموش نکنیم، البته نه به سبب كينه وزى كه در مكتب درويشى هميشه توصيه به مدارا و صلح طلبي ست و نه صرفا به سبب انتقال به ديگران زيرا حافظه تاريخ قويست، حتى اگر در کوتاه مدت دستى هم در آن برده شود، بلكه به اين جهت كه دراويش گنابادى در ايفاى نقشِ اجتماعى خود به عنوان يك شهروند كه طالب تحولات اجتماعى هستند، يك گام هم به عقب ننهاده و تسليم مصلحت انديشى هاى سياست مدارانه نشدند و ما نيز به پيروى از تاريخ سربلند عرفان، اگر در راه سلوكِ خود اينگونه سختى و مشقت مى بينيم، گويى همچون پروانه گرد دوست طواف ميكنيم و براى رسيدن به حق، سر مستقيم در راه مى گذاريم.

در تاريخ تمدن انسان هميشه جریان ها و مردمانى انديشمند و آگاه بودند كه در راه رسيدن به شأن و كرامت انسان و دفاع از حقوق و آزادى حقیقی، مجاهدات بسيار كرده اند و مطمئنا آنچه كه از تمدن و فرهنگ به ما رسيده مرهون همين كوشش‌هاست. در اين ميان نقش عرفان و تصوف نقشي برجسته و كمال گرا بوده که هرگز ظلم و ظالم را برنتابیده و با انديشه هاى راستين و صلح طلب و خداجو سعى در آگاهى مردم داشته و بنا بر دوره هاى تاريخى مختلف و نوع حكومت ها، عرفاى هر دوره بدون واهمه و بنا برخواست پروردگار به بسط آنچه برعهده ايشان بوده عمل مى كرده اند. در قرون مختلف عرفا و مريدان اين مكتب، گاهی با كنارگيرى از مناصب دنيايى و دورى جستن از بارگاه‌هاى پر زرق و برق حكومتى، سبب برانگیختن افکار عموم شده و تنها با سكوتش مزین به عمل اخلاقی، حكومت را آشفته می كردند و در دوره اى دیگر با فریاد “انالحق” و توسل به شطحیات و ساختارشکنی های به جا، به مبارزه با افکار خشک و ارتجاعی می پرداختند، چونانکه حلاج به دار شد ، بايزيد قریب به سى بار توسط ظاهر بينان تبعيد گشت، و رابعه توانست بنياد جنسيتى را فرو ریزد و يا چون نسيمى و نعيمى و عراقى و عین القضات همدانى و…. و بدين ترتيب تا زمانه ما و تا هميشه، عرفان و تصوف سرآمد زمانه خود براى رسيدن به آنچه كه امروز مدنيت و صلح مي خوانند است و به همين سبب است كه هزينه هاى بسيار مى پردازد.

اين ميراث و تفكر صلح خواهانهِ بى مدعا تنها راه بقاى بشر را دُرُستى و نجات از تعصب هاى زهرآگين مى داند و از اين روست كه اين مكتب به خصوص در اين سالهاى پر التهاب، هر روز بيش از پيش رهرو و مشتاق پیدا می کند. اما اين بار و در دهه حاضر با همان محتوا و مقصدِ ” صلح طلبی” با شیوه ای متفاوت، این اعتراض عنوان شد. زيرا ما در جهانى زندگى مى كنيم با قوانين تعريف شده و دراويش نيز بر اساس همين قوانين، متعرض شدند و به صرف بي احترامى به مكان هاى عباديشان و تبعيض اعتقادى و برخورد با فرزندان ايشان در ادارات دولتى و دانشگاهها و زندانى كردن آنها، با حضور تعداد زيادي از دراويش از شهرهاى مختلف در مقابل نهاد قانون گذاری گرد آمدند، اعتراض خود را با ١٢١ثانيه سكوت به احترام حسينيه‌های تخریب شده، نشان دادند و خوشبينانه اميدوار بودند كه دولت و حاکمیت به خواست‌هاى برحقشان كه جز مطالبه اجرای قانون اساسي نبود، اهميت دهند. اما چه كنيم كه در مملكى وارونه زندگى مى كنيم و جوابى كه گرفتيم اين بود كه برقرار کنندگان امنیت کشور(!) تنها از اين همه همدلى هراسان شده و به اتخاذ سياستهاى دیگری بسنده کردند تا به گونه ای بی هزینه تر به محدود ساختن این مکتب بیانجامد، این همدلی برای آنها فقط درس عبرتی شد تا از برخورد ها و حملات به گروه دراویش اجتناب کنند به طوری که تخریب زنجیره ای حسینه ها تا حدود زیادی متوقف شد اما بگير و ببندهای قطره‌ای و ایجاد محکومیت های سنگین برای تک تک دراویش سیاست جدیدی شد تا به مقصود خود برسند، اما غافل از اينكه دراويش متصلند و همبستگی آنها در یک روز خلاصه نمی شود، چنانکه اگر برادر و یا خواهری به ناحق آزار بیند و اسیر شود، سوم اسفندهاى ديگرى در راه خواهد بود!