سهم عرفا در گسترش آداب اجتماعي اسلام در بنگلادش

هر كجا متصوفان وارد مي‌شدند به واسطه حسن اخلاق و قدرت فوق العاده روحاني و همچنين رفتار شايسته‌، عواطف و انسان‌دوستي و فرهنگ اسلامي، توده‌هاي غيرمسلمان‌ مانند بوداييها و هندوها به سوي اسلام روي مي‌آوردند.

دكتر محمدكليم سهسرامي**

در مناطق مختلف شبه قاره هند متصوفاني مي‌زيسته‌اند كه فعاليتهاي معنوي و روحاني آنها در اين مناطق گسترش و آثار اخلاقي و معنويشان در اين مناطق به جاي مانده است‌. در بنگال نيز گروه زيادي از متصوفان فوق زندگي مي‌كرده‌اند. نفوذ اينان در بنگال بيش از مناطق ديگر بوده است كثرت مسلمانان و طبع صوفيانه مردم آن منطقه گواه اين مطلب است‌.

عرفاي بنگال از راههاي مختلف به اسلام و جامعه خود خدمات بسياري كردند، صدها نفر از مريدان و پيروانشان طي ادوار مختلف وارد بنگال شدند و به شهرها و روستاها و حتي به دورترين نقاط اين منطقه راه يافتند، در ترويج دين و حمايت از آن كوشيدند و مردم را به تصوف و روحانيت تشويق كردند.

هر كجا متصوفان وارد مي‌شدند به واسطه حسن اخلاق و قدرت فوق العاده روحاني و همچنين رفتار شايسته‌، عواطف و انسان‌دوستي و فرهنگ اسلامي، توده‌هاي غيرمسلمان‌ مانند بوداييها و هندوها به سوي اسلام روي مي‌آوردند. اسلام در حوالي مالده و ديناج‌پور، واقع در شمال بنگال‌، در نتيجه‌ فعاليتهاي شيخ جلال‌الدين تبريزي و پيروان او، توسعه و ترويج يافت‌.

گفته‌اند كه وقتي شيخ جلال‌الدين تبريزي به پندوا وارد شد، مردم دسته دسته به سوي او مي‌آمدند و در حضورش اسلام‌ مي‌آوردند. همچنين صوفي بزرگ شيخ سراج‌الدين اخي و شيخ نور قطب عالم‌، در شمال بنگال‌، عده بسياري را در حلقه اسلام درآوردند. طبق روايت ابن‌بطوطه اهالي سلهت در نتيجه تبليغات ديني شاه جلال‌الدين مجرد مسلمان‌شدند. ادبيات محلي روايت ابن‌بطوطه را تصديق مي‌نمايد. ترانه محلي حكايت مي‌كند كه در سلهت صدها نفر هندو بودند، كه در بين آنها حتي يك نفر مسلمان هم ديده نمي‌شد، ليكن اين شاه جلال مجرد بود كه در آغاز مردم را به نماز خواندن‌ دعوت كرد.1 

توسعه اسلام در كهولنا و جيسور به واسطه فعاليتهاي خان جهان علي (متوفاي 863 ق‌) انجام گرفت‌. مناطق چاتگام و نواكهالي در اواسط قرن هشتم قمري به دست مسلمانان فتح شد كه هنوز هم كثرت مسلمانان در اين منطقه به خوبي پيداست. عرفاي اسلام به مناطق غير اسلامي نفوذ پيدا كردند و به آرامي و به طور نامحسوسي دين اسلام را بين مردم ترويج دادند.

از ادبيات بنگالي چنين بر مي‌آيد كه در سال 678 قمري(1280 ميلادي‌) شيخ شرف‌الدين ابوتوامه(ابوتوامان‌)، خانقاه مركز تربيتي سنارگاؤه را تأسيس نمود. وجود اين مركز تربيتي براي پيشرفت علوم اسلامي، اين امر را به اثبات‌ مي‌رساند كه قبل از ورود شيخ ابوتوامه، عده‌اي از مسلمانان در آنجا مي‌زيسته‌اند.

گذشته از توسعه دين اسلام‌، روحانيان ديني نقش برجسته‌اي در گسترش و تحكيم حكومت اسلامي در بنگال ايفا نمودند اين امر يا به دست خود متصوفان و يا از طريق همكاري با سرداران اسلامي انجام مي‌شدو متصرفات اسلامي به دورترين مناطق كشيده شد. روايات محلي راجع به متصوفان مانند بابا آدم شهيد، شاه سلطان ماهي‌سوار و مخدوم شاه دوله شهيد و غيره كه به خاطر دين اسلام، عليه راجگان هندو بپاخاستند، چنين مي‌نمايد كه عده‌اي از روحانيان به حكمرانان و سرداران اسلامي ملحق شده‌اند، تا مملكت اسلامي را توسعه دهند. اينان همچنين از نارواييها و اجحافاتي كه هندوها بر اتباع روا مي‌داشتند، جلوگيري به عمل آوردند.

شركت متصوفان در ارتش اسلام‌، باعث تهييج روحي و اخلاقي سربازان مي‌گرديد. در نتيجه قواي اسلامي بر توده‌هاي غيرمسلم پيروزي مي‌گرديدند. ظفر غازي2 و شاه صفي‌الدين3 عليه راجاي هندو ستگاوه قيام كردند و آن منطقه را جزو قلمرو اسلامي بنگال درآوردند. شاه جلال مجرد سلهتي و يارانش با قواي سكندر غازي همكاري‌ كردند و عليه راجاي سلهت قيام كردند و سلطنت اسلامي را در آنجا بنياد نهادند. بنا به روايات اين موضوع‌حقيقت دارد كه خان جهان علي، روحاني شجاع، مبارزه‌اي اصولي را به منظور دستيابي به قلمرو كهولنا و جيسور آغاز نمود و آن منطقه را تحت نفوذ اسلام درآورد. كمك و مساعي شاه اسماعيل4 غازي نيز در توسعه پادشاهي سلطان‌ باربك كاملاً روشن است‌. اين شخص با موفقيت با راجاي اُريسه جنگ كرد و مندران، حيطه پادشاهي او را به تصرف‌ درآورد. همچنين در جنگ عليه راجاي كامروپ (آسام‌) به فتوحات بزرگي نايل آمد.

همچنين در دورانهاي فترت‌، روحانيان به حكومت و جامعه اسلامي خدمات بسياري نمودند. در روايات آمده است كه‌ چگونه متصوفان در مقابل مصيبت و بدبختيها قد علم مي‌كردند و با نيروي معنوي و اخلاقي خود اعمال ستمگرانه‌ رؤساي هندو را دفع مي‌كردند. شيخ نور قطب عالم، دولت بنگال را از يك مصيبت بزرگ نجات داد. راجاكنس(گنيش‌)علما و شيوخ را آزار مي‌رسانيده سرانجام مسلمانان بنگال با مصيبتي بزرگ رو به رو گرديدند در ايام فترت‌، جامعه بنگال به وسيله شيخ نور قطب عالم از بدبختي نجات يافتند. وي به اختلافي كه بين مسلمانان بود خاتمه‌داد و ايشان را براي يك هدف مشترك متحد ساخت‌. او از ابراهيم شرقي5 سلطان جون‌پور براي حفظ مسلمانان بنگال كمك خواست. مي‌توان گفت كه در آن دوره تاريك، شيخ نور قطب عالم حكومت و زندگي اجتماعي مردم را بر عهده داشت و خدمات و مساعي وي به جامعه مسلمانان روح تازه‌اي بخشيد. حقيقتاً سهم او در پيشرفت‌ سياسي مسلمانان و زبان فارسي بنگال اهميت فراواني دارد.

متصوفان همواره صرفاً تبليغات ديني را در نظر داشتند و در كارهاي اداري و سياسي دولت دخالت نمي‌كردند، اما هنگامي كه جامعه را در خطر مي‌ديدند، براي رفع آن بلافاصله اقدام مي‌كردند. شيخ علاءالحق نخستين كسي بود كه‌ سلطان سكندرشاه را از خطرات ملت آگاه كرد، ولي سلطان نامبرده توجهي نكرد و از ترس شيخ علاء‌الحق كه نفوذ و تأثير بيشتري در جامعه هندوا داشت‌، سكندر شاه (758 ـ 792 ق، 1357 ـ 1389 م‌) وي را به سنارگاؤه تبعيد كرد. واقعيات بعدي نشان مي‌دهد كه حق با شيخ علاء الحق بود.

مولانا مظفرشمس بلخي‌، خليفه روحاني مخدوم الملك، شيخ شرف‌الدين‌احمدبن‌يحيي منيري، در مكتوبي كه به‌ سلطان غياث‌الدين اعظم شاه (791 ـ 812 ق، 1389 ـ 1409 م‌) پسر و جانشين سلطان سكندرشاه نوشته است با گواه آوردن چند آيه از قرآن مجيد و احاديث‌، او را از دوستي با اشخاصي كه به خدا ايمان ندارند برحذر مي‌دارد و از به‌ كار گماردن چنين اشخاصي به مقام‌هاي حساس دولتي نهي مي‌كند. وي از قول مشايخ و صوفيه نيز دلايلي آورده است‌ كه منكران خدا را نمي‌توان به مقام وزارت گمارد يا معتمد خود دانست‌.

چنان كه از شرح احوال و افكار صوفيه در بنگال برمي‌آيد، بيشتر ايشان در علوم اسلامي داراي درجه ممتازي بودند و براي مريدان و جانشينان روحاني پيش از بيعت، تحصيلات علوم اسلامي را لازم مي‌دانستند به طوري كه از شرح‌ زندگاني حضرت اخي سراج‌الدين عثمان ظاهر مي‌شود6 پيش از بيعت به دست شيخ نظام‌الدين اوليا در دهلي‌ تصميم گرفت كه به تكميل علوم اسلامي بپردازد تا منازل روحاني را زودتر بپيمايد. در زمان قديم در سراسر شبه قاره‌، اكتساب علوم اسلامي براي صوفيه اجباري بود. مي‌توان گفت كه خانقاه‌هاي متصوفان، مهم‌ترين مركز فرهنگ و تمدن‌ اسلامي بود كه در آنجا شاگردان در دروس علوم ديني و روحاني حضور مي‌يافتند.

در سطور زير چند مركز علمي اسلامي را شرح مي‌دهم كه دور و بر آنها خانقاه‌هاي صوفيه به وجود آمد و بنگال و شمال هند را از سرچشمه‌ علم و تصوف مستفيد نمود.

بنا به نوشته شاه شعيب،7 شيخ يحيي منيري، پدر مخدوم الملك شيخ شرف‌الدين احمد، در «ماهيسون» تحصيلات‌ خود را در محضر مولاناتقي‌الدين عربي به پايان رسانيد به احتمال قوي ماهيسون اسم قديم ماهي سنتوش است كه‌اكنون در شهرستان راجشاهي است، و پيش از 1947 ميلادي به شهرستان ديناجپور ملحق بود،8 به طور يقين‌نمي‌توان گفت آيا مولانا تقي‌الدين‌عربي در آنجا مدرسه‌اي بنا كرد يا خير، ولي بدون شك وي به تدريس علوم دين‌مشغول بود و دانشجويان، مثل شيخ نامبرده، از خارج بنگال براي كسب علم بدانجا روي مي‌آوردند.

مولانا شيخ شرف‌الدين ابوتوامه(توامان‌) كه در ربع آخر قرن هفتم هجري قمري(سيزدهم ميلادي‌) يكي از علما و مشايخ متبحر بنگال به شمار مي‌رفت‌، در سنارگاؤه‌، مركز تربيتي خود را تأسيس نمود، كه از هر گوشه و كنار حتي از شمال هند، عده كثيري از دانش‌آموزان به آنجا روي آورده و مشغول تحصيلات علوم ديني شدند. علاوه بر اين، شيخ‌ابوتوامه كتابي در موضوع تصوف به نام مقامات به فارسي به رشته تحرير درآورد كه بين علما و مشايخ شبه قاره معروفيت چشمگيري داشت‌. مخدوم الملك شيخ شرف‌الدين احمد ابن يحيي منيري، يكي از شاگردان بر جسته شيخ‌ نامبرده است و كتب بسياري به زبان فارسي، از نوع مكتوبات و ملفوظات و تأليفات و رسايل، در موضوع تصوف و علوم اسلامي دارد. كه در نثر متصوفانه شبه قاره پاكستان و هند تاكنون از جايگاه بلندي برخوردار است. يكي ديگر از شاگردان مولانا ابوتوامه كه اسمش معلوم نيست، راجع به موضوع فقه اسلامي كتاب مختصري به نام «نام‌حق» به فارسي ترتيب داده كه مبتني بر تعليمات شيخ نامبرده است.

دسته ديگري از متصوفان كه در پيشرفت فرهنگ و تمدن اسلامي سهم به سزايي داشتند و در پندوا سرچشمه علوم ديني و روحاني شدند، عبارت‌اند از شيخ علاءالحق و شيخ نورقطب عالم كه در قرن هشتم و نهم‌ هجري قمري (قرون15و14 ميلادي‌) مي‌زيستند. شهرت صوفيان فوق، توجه دانش‌آموزان و طالبان علوم اسلامي وتشنگان تصوف را از شمال هند و اطراف و اكناف مملكت بنگال به سوي پندوا جلب كرد. به عنوان مثال، مي‌توان گفت‌ كه ميرسيداشرف جهانگير سمناني‌، شيخ ناصرالدين مانكپوري‌، شيخ حسين‌دهكرپوش از شمال هند، نه فقط علوم اسلامي را در اين مدرسه آموختند، بلكه علم تصوف را نيز فراگرفتند. شيخ نور قطب عالم نيز در پندوا مدرسه‌اي‌ بنا كرد كه در آنجا متصوفان معروفي مثل حسام الدين‌مانكپوري و شيخ كاكو، در تصوف و علوم اسلامي مدتي مشغول‌تحصيل بودند. مدرسه مزبور سپس از طرف سلطان علاءالدين حسين شاه (899 – 925 ق، 1493 ـ 1519 م‌) مورد توجه قرارگرفت و سلطان مزبور املاكي براي آن مدرسه وقف كرد. علاوه بر اين، مكتوب نور قطب عالم كه به نام‌ بعضي از علما و شيوخ و مريدان نوشته شده، داراي اهميت فراواني است كه از آن، تبحر و ذكاوت شيخ نامبرده درتصوف اسلامي و علوم ديني به حد كافي روشن مي‌گردد.

خانقاه شيخ حامد، دانشمند معروف به هوداميان، در باگها ـ ناحيه‌اي در شهرستان راجشاهي ـ به صورت يك دستگاه علمي‌ و روحاني توسعه يافت كه ذكرش را شخصي به نام عبداللطيف در دوره شهنشاه جهانگير در خاطرات خود آورده است‌.

خلاصه اينكه خانقاههاي متصوفان بنگال بدون هيچ شك و ترديدي مركز علوم ديني و فرهنگي و فارسي بوده است كه‌ نه فقط در حدود بنگال، بلكه در سراسر شبه قاره هند و پاكستان مشعل‌روحانيت و اسلام را درخشان و تابان نگاه داشتند. حقيقت آن‌ است كه متصوفان در پيشرفت آداب اجتماعي مردم‌ بنگال از نظر فرهنگ و زبان فارسي سهم به سزايي دارند.

در خانقاه‌هاي صوفيه خدماتي نيز انجام مي‌شد و مردم خداترس و پرهيزگار از آن سكون و اطمينان ذهني و روحاني مي‌يافتند. خانقاه صوفيه در آن دوره جنبه ديگري نيز داشت كه عبارت بود از بيمارستان و دارالمساكين كه درآن مراكز مردم مريض و ضعيف به وسيله شيوخ و مريدانشان نگهداري مي‌شدند. در هر خانقاه لنگرخانه‌اي وجود داشت كه در آنجا براي مساكين غذاي رايگان فراهم مي‌شد. هر لنگرخانه براي تأمين خرج خود موقوفاتي داشت كه داراي درآمدي وافر بود. لنگرخانه شيخ جلال‌الدين تبريزي در تبريزآباد و لنگرخانه شيخ نورقطب عالم در پندوا از آن جمله بود. بنابراين مي‌توان گفت خانقاه و لنگرخانه صوفيه براي مردم مسكين و نيازمند مركزي اطمينان‌بخش بود و بدين واسطه، صوفيه به اجتماع مردم نزديك‌تر مي‌شدند.

در زمان سلاطين مسلمان فعاليتهاي متصوفان در بنگال روبه افزايش نهاد و بنابراين مردم بنگال مستقيماً تحت تأثيرصوفيه قرار گرفتند. شكي نيست كه زندگاني صوفيه داراي جنبه روحاني و معنوي بوده است. اينان به دنياي مادي علاقه‌اي‌نداشتند و دين حنيف اسلام را يك دين ساده و مسلك صلح و دوستي مي‌دانستند. در نتيجه همين فعاليتهاي‌ مسلمانان، بنگاليان به تصوف و بي‌ميلي به دنياي مادي گرايش يافتند.

در خانقاه‌ها مسلمانان و هندوان با هم گرد مي‌آمدند و آزادانه به صحبت مي‌پرداختند. بدين ترتيب در ميان هر دو فرقه‌ الفتي پديد آمد و هندوها و مسلمانها با يكديگر در رشته اخوت پيوستند. به علت همين آزادي عمل‌، دسته تازه‌اي‌ بنام ستّياپير بوجود آمد كه داراي ميراث و فرهنگ مشترك است و نهضت ديگري به نام مذهب وشنو در جامعه هندوان‌ بنگال توسط چيتنا9 آغاز گرديد.

محبت و همدردي و خدمات بشري توجه هندوان را به طرف صوفيه جلب نمود و عده كثيري از آنان به دست متصوفان‌، اسلام را قبول كردند و ديگران اگر چه بر دين خويش باقي ماندند، اما به حلقه ارادات صوفيه درآمدند. در مزارت صوفيه هندوها نيز حضور مي‌يافتند و براي تحصيل آرزوهاي خود به توسط ايشان دست به دعا برمي‌داشتند. هلايداميسرا در كتابي به نام شيخ شبهوديا مي‌نويسد10 كه غير مسلمانان به شيخ جلال‌الدين تبريزي احترام فراوان‌ مي‌گذاشتند و در زمان آلام و مصايب از ايشان كمك مي‌خواستند جالب توجه اين است كه زبان اين صوفيان بيشتر فارسي بود.

پي‌نوشتها

1. بانگي مسلم پر بهاوا، دكتر محمدانعام الحق، كلكته، 1935 ميلادي، ص 98.

2. مظفرخان غازي يكي از مبلغان اسلامي فاتح ستگاؤه است. او در زمان سلطان ركن‌الدين كيكاوس و شمس‌الدين فيروز شاه (698 ـ 713 ـ ق . 1298 ـ 1313 م‌) استانداري ستگاؤه را به عهده داشت‌. تاريخ فرهنگي بنگال، ‌ج اول، ص‌ 13؛ آب كوثر، شيخ‌محمد اكرام، ص 321.

3. شاه صفي (قرن هفتم ق‌) از صوفيان سلسله قلندريه بنگال است كه عليه ستمكاريهاي حاكم ستگاؤه قيام كرد و بنا بر استدعاي او سلطان بنگال، شمس‌الدين‌فيروز شاه، لشكرهايش را به آنجا فرستاد و راجاي نامبرده شكست خورد. (ر.ك‌: تاريخ فرهنگي بنگال‌، ج1، ص‌ 13 ـ 131.

4. شاه اسماعيل غازي در مكه چشم به جهان گشود و به عهد سلطان بنگالي ركن الدين‌باريك شاه (864 ـ 879  ق ـ 1459 ـ 1474 م‌، براي اشاعه دين حنيف اسلام وارد لكهنوتي (پايتخت بنگال‌) شد. او به فتح مرزهاي راجگان‌هنود اُوريسه و كامروپ نايل آمد و از طرف سلطان باريك شاه لقب غازي يافت. وي به سال (878  ق‌ـ 1474م) به‌حكم سلطان نامبرده به قتل رسيد. پير محمد شطّاري كتابچه‌اي به نام رسالة الشهداء تأليف نموده است كه حاوي شرح‌ زندگاني شاه اسماعيل غازي است. (ر.ك: تاريخ فرهنگي بنگال، ج اول، ص 134؛ آب كوثر، تأليف شيخ محمد اكرام‌، ص321.

5. يكي از سلاطين شرقيه است كه به سال 803  ق ـ (1400 م‌) به سلطنت رسيد و به سال (844  ق‌ـ 1440م‌)در گذشت‌. (بزم صوفيه، تاليف صباح‌الدين عبدالرحمن‌، ص 459)

6. مجله انجمن تحقيقات بهار پتنه، (انگليسي‌) 1956 ميلادي‌، ص‌. 1ـ 11.

7. مناقب الاولياء، (مراجعه به مكتوبات صدي‌)، از شيخ شرف الدين احمد منيري(پتنه‌)، 1286 ق ـ ص339.

8. تاريخ بنگال، ج دوم‌، مرتبه جادونات سركار، دانشگاه داكا، 1948 ميلادي.

9. در نتيجه و اثر نفوذ مسلمانان در جامعه هندوان، فرقه «ستياپير» به وجود آمد، هندوان اين فرقه به متصوفان مسلمان‌ احترام فراوان مي‌گذاشتند و نه تنها معتقد به قواي روحاني ايشان بودند، بلكه از آنها خواستار دعا نيز مي‌شدند.

10. تاريخ فرهنگي بنگال، دكتر محمدعبدالرحيم كراچي، 1963 ميلادي، ج1، ص 149.

_____________________-

* فصلنامه دانش (نشريه رايزني جمهوري اسلامي ايران در پاكستان/ اسلام آباد) شماره 23، پاييز 1369.

** استاد بخش زبانها، دانشگاه راجشاهي‌، بنگلادش.