خانواده های تعدادی از زندانیان : درمان عزیزان ما متوقف ماند

مژگان مدرس علوم

جرس: در حالیکه وضعیت جسمانی تعدادی از زندانیان سیاسی وخیم گزارش شده است اما رسیدگی درمانی آن‌ها با دخالت غیر قانونی مقامات قضایی متوقف مانده است. این بی‌توجهی در حالی صورت می‌گیرد که در سال‌های اخیر تعداد زیادی از زندانیان سیاسی ایران به دلیل تعلل و تاخیر در درمان بیماری‌هایشان جان خود را از دست داده‌اند.
داوود اسدی زندانی سیاسی گمنامی است که پس از افتادن از طبقه سوم تختخواب زندان، نزدیک به دو سال است که از درد لگن و پا رنج می‌برد. پس از پیگیری‌های فراوان هفته گذشته به بیمارستان منتقل شده و تحت عمل جراحی قرار گرفت اما با بازگرداندن او به زندان از ادامه درمان بازمانده است و الان در شرایط نامناسبی بسر می‌برد.
مادر داوود اسدی که در این مدت سکوت کرده است می‌گوید: «می‌ترسم از اینکه الان شرایط پسرم را بگوییم و خودم را هم دستگیر کنند اما وقتی این فشار‌ها را می‌بینم چاره‌ای ندارم تا همه چیز را بگویم تا از این طریق شاید مسئولین بالا‌تر صدایم را بشنوند و رسیدگی کنند.»
انتقال ناگهانی شبانه داوود اسدی به زندان پس از عمل جراحی

او سپس در خصوص شرایط سخت فرزندش به «جرس» می‌گوید: «حدود ده روزی است که در بیمارستان داوود را عمل کردند و باید همانجا پزشک قانونی‌اش انجام می‌شد اما اذیت کردند و نگذاشتند. بعد ترخیصش کردند و رفتم اعتراض کردم که پزشک قانونی‌اش هنوز انجام نشده و دکتر هم گفت که بروید و بگویید نگهش دارند و خلاصه ترخیصش را خط زدند. ماموران گفتند دوباره باید تشکیل پرونده بدهد و دکتر هم گفت مسئله‌ای نیست دوباره این کار را می‌کنیم اما با کمال تعجب دیدیم او را شبانه به زندان منتقل کردند. خون ما را به شیشه کردند و کاری به سر ما آوردند که از بستری شدنش پشیمان شدیم. اینقدر گریه و التماس کردم اما مامور تیمورزاده گفت من‌‌‌ همان ارمنی هستم که در فلان زمان در بیمارستان اختر نفرینم کردی! به خود داوود هم گفته بودند که کاری می‌کنیم که از بستری شدن پشیمان شوی. برای همین وقتی او را در بیمارستان بستری کردند باز سنگ می‌انداختند به آن‌ها هم گفتم که شما یزید زمان هستید. مامور می‌خواهد برای خودش امتیاز بگیرد و جوان من را ناقص می‌کند. نمی‌دانم الان چکار کنم. نزدیک دو سال درد داشت و در بهداری به او مسکن می‌زدند تا لگنش سیاه شد و به حالت اورژانس تحت عمل جراحی قرار گرفت. آن هم بعد از چقدر دوندگی… ببنید حتی یک برگه آچار به من نمی‌دادند تا درخواستمان را بنویسیم!»

وی ادامه می‌دهد: «دوشنبه هم وضعیتش بد بود و در بهداری زندان بود و نتوانست به سالن ملاقات بیاد. من دو سال دارم فقط دوندگی می‌کنم. پدر هم ندارد و اگر اتفاقی برای سلامتی‌اش بیافتد من باید تمام کارهاش را انجام بدهم. الان دو لگنش عمل شده و استخوانش سیاه شده بود. سه ماه دکتر برایش استراحت مطلق داده اما برای مرخصی استعلاجی هیچ جوابی نمی‌دهند. از صبح تا غروب یکسر در حال دویدن هستم و شب از درد پا ناله می‌کنم. به قرآن قسم وقتی اتوبان یادگار امام را رد می‌شوم دلم می‌خواد یک ماشین بهم بزند و راحت بشوم. پسرم که آن طور دارد درد می‌کشد و من هم که اینجور، این زندگی نیست. صبح یک لقمه نان و پنیر می‌ذارم توی کیفم و از اینجا به اونجا دنبال کار پسرم می‌دوم. خودم هم مریضم و قند دارم وسط راه تو اوین یک گوشه می‌نشینم و یک لقمه دهنم می‌گذارم تا از پا نیفتم و دوباره خسته و کوفته راه می‌افتم تا شب… پسرم که آنجا اسیر است این هم حال و روز من، آخه یک زن تنها چقدر ظرفیت و جون دارد که این همه اذیت می‌کنند. من نمی‌دانم این چه دین و اسلامی است که یک مادر اینهمه باید شکنجه شود؟ کجای قانون اسلام نوشته این برخورد‌ها و رفتار‌ها را باید کرد؟»

خانم اسدی در ادامه از کارشکنی‌های ماموران امنیتی گفته و اضافه می‌کند: «قرار بود که در بیمارستان اختر عمل شود اما یکی از ماموران گفت نمی‌گذارم بیمارستان اختر بستری شود و رفت دکترهای بیمارستان اختر را ترساند و نگذاشتند در آنجا بستری شود برای اینکه در آنجا خودشان استراحتگاه نداشتند، بعد هم به بیمارستان امام منتقلش کردند. من مجوز گرفته بودم که بالای سر داوود در بیمارستان باشم اما اصلا نگذاشتند و هر دفعه می‌گفتند برو بیرون و ممانعت ایجاد می‌کردند. حتی مجوز گرفته بودم که پایبند و دستبند به او نزنند و دکتر هم به او ورزش داده بود که پاهاش خشک نشود اما در تمام مدت پایبند به پایش بود وقتی از مجوز و تجویز دکتر حرفی می‌زدم گوش نمی‌کردند و می‌گفتند دستشویی هم باید همانجا توی لگن کند! ماموران کاری کردند که مرگ را به زندگی ترجیح دادم. البته خود آقای خدابخشی خوب است و کار من را انجام داده اما وای از این مامور‌ها که چه به سر من و پسرم آوردند…»
از خانم اسدی در مورد نحوه بازداشت و برگزاری دادگاه می‌پرسم و تعریف می‌کند: «روزی که دستگیرش کردند ما نزدیک یکماه از او خبری نداشتیم بعد از اوین تماس گرفتند و گفتند پسرت اینجاست و سند بیاور… در این مدت نمی‌دانید چه کشیدیم، به بیمارستان‌ها و پزشک قانونی و همه جا سر زدیم. بعد سند بردم تا تکلیفش روشن شود و قاضی مقیسه حکم به او داد و بعد هم رفت مکه، ‌‌‌ همان موقع گفتم این مکه رفتن درست است که جوانان مردم را بیگناه حکم زندان می‌دهی؟»

وی خاطرنشان می‌کند: «داوود اصلا کاری نکرده بود که او را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به هفت سال زندان محکوم کردند. زمانی که داشتند بازجویی‌اش می‌کردند اول او را ضرب و شتم کردند بعد که دیدند طاقتش زیاده و فشار جسمی جواب نمی‌دهد شکنجه روحی را شروع کردند و بهش می‌گفتند که شنیدیم مادرت را خیلی دوست داری اگر این چیزهایی که می‌خواهیم و بهت دیکته می‌کنیم ننویسی، مادرت را همینجا سرش را زیر آب می‌کنیم… داوود که یک بچه بیست ساله بود باور کرده بود که من را گرفتند. هر چی آن‌ها خواستند نوشته بود بعد قاضی مقیسه هم که کاری به این چیز‌ها ندارد و حکم صادر می‌کند و همین طور به هفت سال زندان محکومش کرد.»

توقف در درمان دراویش بیمار با دستور قاضی صلواتی

hamidmoradi mostafadaneshjoo

از سوی دیگر وضعیت حمیدرضا مرادی سروستانی و مصطفی دانشجو از وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور که برای طی مراحل درمانی به بیمارستان اعزام شده‌اند وخیم است.
صدیقه خلیلی، همسر حمیدرضا مرادی سروستانی در این زمینه می‌گوید: «آقای مرادی و دانشجو الان در بیمارستان شهدای تجریش بستری هستند که یک مرکز آموزشی است و بر اساس نظر پزشکان آن‌ها نیازمند اقدامات تخصصی قلبی هستند و بخاطر همین به مرکز قلب تهران معرفی شده‌اند اما نزدیک هجده روز است که منتظر دستور قاضی صلواتی برای انتقال آن‌ها به مرکز قلب هستند. بدین ترتیب در عمل درمان این دو با دخالت‌های غیرقانونی متوقف شده و وضعیت کنونی همسرم که گرفتگی عروق پا و مشکلات قلبی دارد و آقای دانشجو هم از بیماری ریوی و قلبی رنج می‌برد نگران کننده است. چندین بار هم به دادیار زندان و مراجع قضایی نامه نوشته‌ام اما قاضی صلواتی اجازه انتقال آن‌ها را نمی‌دهد. حتی برای آنژیو گرافی دستگاه نداشتند و نزدیک یک ماه است که باید آنژیوگرافی انجام بدهند اما متاسفانه به علت نبودن امکانات درمانشان متوقف مانده است و به گفته پزشکان اگر همسرم سریع رسیدگی نشود پا‌هایش را باید قطع کرد و وضعیت دانشجو هم نامناسب است. حتی پزشکان همسرم عواقب ناگوار این تاخیر در درمان را هشدار داده‌اند و مقامات زندان اوین گزارش کرده‌اند.»

خانم مرادی اضافه می‌کند: «ماموران فشار می‌آوردند که دستبند و پایبند به آن‌ها بزنند و آن‌ها هم مقاومت کردند چون وضعیت جسمانی مناسبی ندارند که با دستبند و پایبند هم به تخت بسته شوند و همسرم حتی از عصا استفاده می‌کند و وضعیت مناسبی ندارد. بعد که آن‌ها مقاومت کردند، ماموران به پزشکان فشار آوردند که آن‌ها را ترخیص کننداما پزشکان هم چون وضعیت جسمانی آن‌ها را می‌دانستند مخالفت کردند.»
وی در ادامه می‌افزاید: «روز یکشنبه هفته گذشته هم مامورین امنیتی با ورود ناگهانی در بیمارستان شهدای تجریش اعلام کردند که دراویشی که بیرون هستند می‌خواهند در بیمارستان تجمع کنند در حالیکه چنین موضوعی صحت نداشت و این تنها بهانه‌ای برای بازگرداندن آن‌ها به زندان بود. واقعا تا الان هم هیچکداممان متوجه نشدیم علت ایجاد این جو امنیتی چه بود؟!»
گفتنی است، مصطفی دانشجو وکیل دراویش زندانی به ۷ سال و ۶ ماه حبس تعزیری و حمیدرضا مرادی از مدیران زندانی سایت خبری مجذوبان نور، به ۱۰ و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.

ممانعت بازجویان حسین رونق ملکی از ادامه درمان این زندانی سیاسی

حسین رونقی ملکی نیز از دیگر زندانیان سیاسی است که با وجود نیاز مبرم به رسیدگی پزشکی تاکنون پیگیری‌های خانواده او از سوی مقامات قضایی بی‌پاسخ مانده است. پدر این زندانی سیاسی در نامه‌ای به حسن روحانی خواهان رسیدگی به وضعیت درمانی فرزند خود شده و نوشته است: «بازجویان فرزندم در طول شش ماه گذشته حتی اجازۀ درمان او را نداده‌اند. این در حالی است که خون فرزندم در زندان سیاه و غلیظ شده است. خون ریزی دستگاه گوارشی دارد. خون ریزی کلیوی و ناراحتی شدید کلیوی و سوزش ادرار و تکرر ادرار دارد. به بیماری عفونی مبتلا شده است که مشخص است چه وضع وخیم و اسفناکی دارد و به این دلایل پزشکان معالج تجویز کرده‌اند که به فوریت باید تحت معالجه و درمان قرار گیرد. اما با این وضع ناگوار از مرخصی قانونی هم بی‌بهره است و هر مرحله پس از معالجه باز به زندان برگردانده می‌شود و باز بیماری وی عود پیدا می‌کند. جناب رئیس جمهور اینجانب از جنابعالی اجرای قانون اساسی و عدالت را خواستارم و توجه شما را به این مساله معطوف می‌دارم که جان فرزندم از طرف بازجویان در خطر است.»