مجلس صبح چهارشنبه ۰۶-۰۹-۹۲ (صبر-اعتدال و میانه روی -تقید به احکام شرع-خانم‌ها)

02

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

این حکایت را چند بار برای شما گفته‌ام. خدمت حضرت صالح علیشاه شخصی نامه‌ای نوشته بود. (شب بعد از نماز در جمع خانوادگی نشسته بودیم ایشان کاغذها را می‌خواندند). یک نامه‌ای را به من دادند گفتند بخوان. خودشان مشغول کارهایشان شدند. وقتی نامه را خواندم دیدم یکی از آقایان اخوان به نظرم از بروجرد یا خرم آباد یا … (از این منطقه) نوشته بود که اخیراً یک واعظی آمده و از درویش‌ها بد می‌گوید بطوری که روابط ما را با مردم خراب کرده است. اجازه یا دستور بدهید که از تهران این شخص را احضار کنند، ببرند و یا تبعیدش کنند. خواندم و دادم. بعد که ایشان جواب نامه‌ها را می‌نوشتند، گفتند به نظر تو جواب آن آقا را چه بدهم؟ گفتند نظرت تو چیست. گفتم به نظرم من جواب بدهید، بفرمایید هر کسی فکر خودش است، دستور می‌دهد این کار را بکنید، این کار را نکنید! او یک واعظ نامعتبر حساب می‌شود، گوش ندهید حرف باد هوا است. ولی فکر کنید اگر حرف راست می‌گوید قبول کنید، اجرا کنید. اگر نادرست می‌گوید، نه! صبر کنید، خودشان مردم خواهند فهمید که این حرف‌ها غلط است و حرف شما درست است و به نحو بهتری جبران می‌شود. حالا من خودم بدون اینکه بفهمم از آن نامه و نظریه‌ی خودم، دستور العمل گرفتم. چیزی نفرمودند، نامه‌ها که نوشته شد به من فرمودند جواب او را همان‌طوری دادم که تو گفتی. در واقع به عنوان تأییدِ من، آفرینی بود که به من گفتند، خیلی خوشحال شدم.[۱]

در هر چیزی باید میانه‌رو بود یعنی واقعیت را تشخیص داد. مسئله‌ی تعهد اولی که در بیعت داریم و همه‌ی ما متعهد به آن هستیم، این است که احکام شرع را رعایت کنیم. ولی رعایت کردن شرع دلیلِ این نمی‌شود که حق داشته باشیم که دیگری را هم به زور وادار کنیم، بگوییم که چنین کن! خودمان باید رعایت کنیم. و چون بعضی‌ها رعایت نمی‌کنند گرفتاری‌ها ایجاد می‌شود. بعضی‌ها می‌خواهند اینقدر رعایت کنند وسواس به خرج می‌دهند که اسباب زحمت است، می‌گویند این چه درویشی است. چیزی که امروز خیلی مورد گرفتاری ماست و همه جا می‌بینیم. یک وقت موی خانم‌ها بیرون باشد داد و بیداد می‌کنند. از همین چیزها بعضی از شعرا، اشعار هجوی گفته‌اند. اینکه گفتیم آزادی؛ آزاد باشد، نه اینکه درویش‌ها اصلاً از قید این مورد آزادند، نه! از قیدی که غیر از قیود بیعت باشد آزاد هستند. ولی در آن بیعت با دقت نگاه کنید ببینید چه قیودی را قبول کردیم، آن قیود را رعایت کنید. در آنجا گفتیم تقید به احکام شرع، تقید به احکام شرع یعنی نمازتان را به موقع بخوانید ولی اینکه می‌گوییم نمازتان را به موقع بخوانید، یعنی نماز جعفر طیار بخوانید؟! بستگی به حالتان دارد. حداقلِ نماز این است که معمولی بخوانید، صدایتان را هم خودتان بشنوید. تعقیبات نماز، آن ورقه‌ای که یادادشت دارید جزو بیعت نیست، بیعت خیلی مختصر است. آنها تمرین است، گل و بوته نقش است. ولی این جزو بیعت نیست اما اگر یک قدری حالتی پیدا کردید، دلتان با این نماز آرامش پیدا نکرد، می‌خواهید این نماز را به معنای واقعی‌اش، مناجات با خدا بخوانید آن وقت یک چیزهای اضافه هم به شما گفتند که بخوانید و آمادگی فکری پیدا کنید. ولی لازم نیست که همه بخوانند. اما خود اصل نماز را همه باید بخوانند. همین‌طور راجع به مسئله‌ی حجاب که حالا خیلی اسباب زحمت شده است بعضی‌ها اینقدر تندروی کرده‌اند که من می‌بینم رعایت احکام شرع را نمی‌کنند. حتی در جلسات خود ما، می‌آیم می‌بینم که بعضی‌ها خیلی بی‌توجه هستند.

در مورد بیعت؛ الان یک نفر که مطالعه کننده است، می‌گوید بله این‌ها پنج تا بیعت می‌گیرند، پنج تا هم می‌داند. ولی غیر از من و شماست که آن پنج تا، مثل پنج تا دسته گل به گردنمان است یا به قول بعضی‌ها پنج تا زنجیر است به گردنمان؟! پنج تا دسته گل است به گردنمان! یکی از تعهدات ما مهربانی به مردم است در واقع شفقت به حال خلق است. یکی دیگر هم می‌گوید همان جلادی که همان وقت‌ها هم خودش بوده و هم همین‌طور نسلش ادامه پیدا کرده بعد از هزاران سال و تا حالا رسیده است، همان جلادها می‌دانند. منتهی ما می‌گوییم که شفقت از خودمان می‌خواهیم برای اینکه خودمان هم متعهدیم که شفقت به حال مردم بکنیم. همین‌طور تمام احکام شرع و تمام بندهایی که در بیعت‌ ذکر شده است.

مسئله‌ی حجاب حالا پیش آمده است، پیش‌تر اصلاً مسئله‌ای نبود. حالا هر کسی برای خودش مجال پیدا می‌کند که یک حرف‌هایی بزند. در مورد سبیل که خیلی درویش‌ها معتقد بودند. (در قدیم مقید بودند که سبیل بگذارند) فرموده بودند دینی را به مویی نبسته‌اند. یعنی درویش می‌خواهد سبیل بگذارد می‌خواهد نگذارد. ولی یک جمله تکمیلی بعداً به آن اضافه کردند گفتند، یک درویشی که نتواند موی خودش را نگه دارد این شخص چطور می‌خواهد ایمانش را نگه دارد! نه اینکه آن نگه‌داشتن مو هدف است، بلکه وسیله و تمرین است. خلاصه تمام این دستورات را ولو اینکه بعضی‌ها به صورت مسخره و با فشار، با مسلسل و تانک می‌خواهند اجرا کنند، نمی‌شود. هیچ یک از عبادات با زور نمی‌شود.

مشهور است (یادم نیست در چه کتابی ذکر شده است) هارون‌الرشید به نظرم به بهلول گفت که من نمی‌گذارم روزه بگیری. گفت نمی‌توانی! او را در یک اتاقی که بوهای تند بود حبس کرد. خلاصه مبطل نشد، آن درجه‌ی آخر که هیچ چیز گیرش نیامد که یک لقمه‌ای روزه‌اش را باطل کند، گفت همین آب دهنم که به عنوان افطار پایین می‌دهم همین روزه را باطل می‌کند.

تفاوتی که شریعت و طریقت عملاً دارند این است که؛ اهل شریعت به جلوه‌ی برونی و به شکل عبادات نگاه می‌کنند، نه به معنا و مغز عبادات. طریقت نه، به معنا و مغز هر عبادتی نگاه می‌کند. می‌گوید نماز مناجات با خداست، باید آن حال مناجات را داشته باشد و امثال اینها. ما اگر می‌گوییم تقید به احکام شرع، نه اینکه طریقت را جدا و رها کنیم و شریعت را فقط بسنجیم، یعنی اعمال ظاهری نماز را انجام بدهیم. نه این‌طور نیست باید اعمال ظاهری را بر طبق دستور شریعت رفتار کرد، معنا با خود ماست. در هیچ کتاب فقهی معنایی که به شما الهام بشود را نمی‌بینید. شکل را به شما می‌گوید همان شکل را باید بگیرید در آن قالب و شکل، خلوص نیت و مناجات را عملی کنید. در این زمینه خیلی می‌شود صحبت کرد.

کم گوی و گزیده گوی چون دُر /   تــا از کـمِ تــو شـود جـهان پُــر

 

پی‌نوشت:

[۱]) این خاطره به طور مفصل‌ در کتاب یادنامه صالح، مقاله‌ “اسوه‌ی حسنه” نوشته‌ی حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوب‌علیشاه»، در صص ۱۹۴-۱۹۶ ذکر شده است.

Tags