آئین هشتادمین زادروز دکتر علی شریعتی در بند ۳۵۰ زندان اوین

آئین هشتادمین زادروز دکتر علی شریعتی در بند ۳۵۰ زندان اوینمراسم گرامی داشت هشتادمین زادروز دکتر علی شریعتی با عنوان “شریعتی پس از هشتاد سال” شنبه شب دوم آذرماه ۱۳۹۲ در بند ۳۵۰ زندان اوین برگزار شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، در ابتدای مراسم؛ مسعود پدرام؛ عضو شورای فعالان مذهبی و و نویسنده کتاب “روشنفکران دینی و مدرنیته” به عنوان مقدمه آغازین به ذکر سه نکته انتقاد کرد. نخست آنکه یادآور شد در چنین مراسم‌هایی که بزرگداشت فردی برگزار می‌شود، ضمن بیان نکات برجسته اندیشه و آثار آن فرد از نقد اندیشه و آثار وی پرهیز شود، از همین رو نباید انتظار نقد آثار شریعتی را در این مراسم داشته باشیم.

دوم آنکه همه آنهایی که در این جمع از نزدیک شاهد انقلاب ایران بودند به یاد می‌آورند که پیش از پیروزی انقلاب تمام روشنفکران از همه طیف‌های فکری از انقلاب و رهبری آن حمایت کردند اما غالب روشنفکران در تحلیل اندیشه و عملکرد شریعتی، مسئولیت قدرت گرفتن روحانیت را بر دوش شریعتی می‌اندازند. و اما نکته سوم اینکه باز هم به یاد می‌آوریم که در طول دهه شصت خورشیدی مراسم‌های بزرگداشت شریعتی برای ما و طیف فکری ما امکان برگزاری آزادانه نداشت.

پس از سخنان مقدماتی این زندانی سیاسی، نخست سید امیر خرم سپس محمد رضایی و سرانجام سعید مدنی به ایراد سخنرانی پرداختند.

“بازخوانی” یا “بازسازی” یک اندیشه

سیدامیر خرم، عضو دربند شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در سخنان خود با عنوان “بازخوانی یا بازسازی یک اندیشه” به بررسی اندیشه شریعتی در دوران حاضر پرداخت.

وی نخست به تعریف “بازخوانی” و “بازسازی” پرداخت و گفت: بازسازی به معنای ترمیم یک پدیده با حفظ تمام مشخصات اولیه و بدون دخل و تصرف در اجزای آن است. اما بازخوانی به معنای دگرگونی در قالب و برخی اجزای یک پدیده با هدف به روز رسانی و تطبیق آن پدیده با شرایط روز است؛ تا علی رغم گذشته زمان همچنان بتواند کارکرد مناسب خود را حفظ نماید و از قالب یک اثر صرفا قابل احترام به یک اثر قابل استناد تبدیل شود.

امیر خرم افزود: کسی که به دنبال بازسازی یک اندیشه و اثر است، دغدغه خلوص آن اثر و اندیشه را دارد، اما کسی که در جهت بازخوانی یک اثر و اندیشه می‌کوشد در پی توانمند سازیآن اندیشه و اثر است.

وی در تبیین مراحل بازسازی و بازخوانی یک اندیشه، شناخت کامل و دقیق اندیشه مذکور را گام نخست هردو دیدگاه دانست و افزود که “بازخوانی” اندیشه سه مرحله دیگر نیز دارد و در این باره گفت: جسارت نقد اندیشه مذکور را داشتن و دارا بودن شهامت و اراده برای دگرگونی، گام دوم بازخوانی است. اما برای تطبیق یک اندیشه با شرایط روز لازم است که حوانشگر به اندازه کافی از شرایط امروزین حوزه معرفت، شناخت داشته باشد و این شناخت‌‌ همان گام سوم است و سرانجام در گام چهارم به منظور بازخوانی یک اندیشه می‌بایست شناختعمیقی از مصالح فکری اندیشه مذکور وجود داشته باشد تا بتوان گوهر اندیشه مذکور را از فرهنگ عصر تولید آن جدا کرد. به عنوان مثال وقتی در قرآن کریم، خداوند میزان سهم الارث زن را نصف (یک دوم) مرد تعیین می‌کند، برخی با معیارهای امروزین، آن را می‌سنجند و ناعادلانه می‌دانند در حالی که با مطالعه فرهنگ عصر نزول قرآن، در می‌یابیم، این حکم، یک اصل پیشگام و مترقی بی‌شمار می‌آید چرا که اعراب عصر نزول معتقد بودند کسی که نمی‌تواند، پشت زین اسب بنیشیند و برای خانواده و قبیله‌اش غنائم بیاورد، سهمی از ارث نمی‌برد و در چنین شرایطی قرآن برای زن یک دوم سهم الارث تعیین می‌کند. بر همین اساس با شناخت گوهر مفاهیم قرآن می‌توان فرهنگ عصر نزول را از آن جدا کرد و متناسب با شاخصه‌ها و ضروریت‌های امروزین از گوهر مفاهیم بهره گرفت.

امیر خرم در ادامه به آفات و آسیب‌های “بازسازی” و “بازخوانی” اشاره کرده و در این باره گفت: در بحث بازسازی دو آسیب مطرح است. نخست آنکه اندیشه بازسازی شده یا اساسا نمی‌تواند به مسائل روز پاسخ دهد و یا ممکن استپاسخ‌های نادرستی ارائه دهد. اما آسیب دوم بازسازی بحثی است که در هر منوتیک؛ در تحلیل گفتمان و در زبان‌شناسی هم مطرح است. و آن “تاثیر اندیشه و برداشت فردی بر تبیین اندیشه مذکور” است.

وی افزود: در آسیب‌شناسی “بازخوانی” یک اندیشه نخستین آفت همین تاثیر “اندیشه و برداشت فردی” است اما در این بحث دو آسیب دیگر هم مطرح است. نخست تعیین مرز خویشاوندی اندیشه باز تعریف شده با اندیشه اصلی است، یعنی ضرورت حفظ خلوص در کنار توانمند سازی اندیشه است. باید….. شود که میزان دگرگونی اندیشه تا چه اندازه ایی به گوهر اندیشه آسیب نمی‌رساند. اما آسیب دیگر اینست که نحوه شناخت خوانشگر از دنیای جدید در شیوه بازخوانی اندیشه جدید موثر است. باید دید خوانشگر از چه موضعی به بازخوانی و باز تعریف اندیشه می‌پردازد. به عنوان مثال برای بازخوانی مدرنیته از مواضع اندیشه انست گرا وارد می‌شود یا اندیشه پست مدرن و یا همسو با مدرنیته.

این عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، به منظور تبیین موضوع به ذکر مثال‌هایی از خوانش‌های اندیشه مارکسیسم پرداخت و به عنوان نمونه با ذکر منابع به برخی دیدگاه‌های شریعتی درباره دموکراسی، حقوق بشر و… پرداخت و گفت: شریعتی در نقد دموکراسی می‌گوید: ((دموکراسی آزادی رای است اما رای‌های آزاد نیست)) همچنین مرحوم شریعتی به نقد اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌پردازد و در مواردی از حکومت‌های اقتدارگرا حمایت می‌کند

سید امیر خرم در پایان تصریح کرد: در همه این موارد و موراد مشابه دیگر بر این باورم که اگر شریعتی در دنیای امروز زندگی می‌کرد آموزه‌های متفاوتی متناسب با شرایط روز ارائه می‌داد، به همین دلیل ما نیازمند بازتعریف و بازخوانی اندیشه شریعتی متناسب با شاخص‌ها و ضروریت‌های امروزین هستیم.

بازبینی عرفان، برابری، آزادی

محمد رضایی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی با عنوان “نگاهی دوباره به آرمان شریعتی، عرفان، برابری، آزادی” به سخنرانی پرداخت.

وی گفت: یکی از عناصر پارادایم فکری شریعتی، آرمان اوست که به صورت سه گانه “عرفان، برابری، آزادی” صورت بندی کرده است. در این بحث می‌خواهیم به این نکته بپردازیم که پس از تحولات داخلی “انقلاب و نظام دینی برآمده از آن” و تحولات جهانی (فروپاشی و چالش جدی اندیشه چپ) این آرمان همچنان پابرجاست یا نه؟

رضایی افزود: شریعتی با آسیب‌شناسی هر یک از وجوه این آرمان، آسیب (عرفان) بدون (آزادی) و (عدالت) را غلطیدن به دام صوفی‌گری و زهد گرایی می‌داند. آسیب آزادی بدون (عرفان) و (عدالت) را افتادن به لش بازی و تبدیل آزادی از یک بعد وجودی انسان (به آزادی جنسی) و (آزادی تجارت) وتبدیل انسان به مصرف کننده کالاهای سرمایه داری می‌داند. و دست آخر شریعتی (عدالت) بدون آزادی و عدالت را تبدیل شدن آن به دولت پرستی و نهایتا پرستش رهبر و پیشوا می‌داند.

محمد رضایی در پایان گفت: اکنون پس از تحولات صورت گرفته به نظر می‌رسد در وجه عدالت وآزادی ما نیازمند تعمیق و تکمیل آن‌ها و ارایه مدلی از سوسیالیسم و دموکراتیکی هستیم که شریعتی به آن باور داشت. اما در وجه عرفان باید ضمن تاکید بر فاصله گذاری شریعتی بین (احساس مذهبی) و (مذهب) که اولی را امری وجودی در انسان و دومی را تاثیر گرفته از تاریخ و توجیه کننده نظام‌های مسلط تاریخ می‌خواند این نکته را در نظر داشت که دوگانه ایی را که شریعتی (مذهب نخستین) و (مذهب تاریخی) می‌داند به (مذهب متن محور) و (مذهب وجودی) ارتقا داد که تفاوت این دو نوع، تفاوت رویکردشان به متن مقدس است.

جنبش‌های اجتماعی و تله نهادینه شدن

سعید مدنی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی به عنوان آخرین سخنران به موضوع “جنبش‌های اجتماعی و تله نهادینه شدن” پرداخت.

وی در تبیین این بحث گفت: شریعتی نظریه ایی را از “توین بی” تاریخ نگار برجسته به عاریت گرفته است تا فرآیند دگرگونی نهضت (موومان) به نظام یا نهاد (انستیتوسیون) را تبیین کند. من قصد دارم با طرح این نظریه به بررسی سیر تحول نظریه جنبش‌های اجتماعی بپردازم.

مدنی افزود: “توین بی” به گفته شریعتی، اصل تهاجم و تدافع را موتور و عامل تاریخ می‌داند و می‌نویسد: یک مذهب و یک انقلاب و یا یک نهضت فکری نخست حالت تهاجمی و حرکتی دارد، چون روی کار می‌آید، توانا می‌شود اما حرکتش را از دست می‌دهد و تبدیل به سازمان و قدرت حاکم می‌شود و اینست که مقتدر می‌شود اما خالی از حقیقت و.. شکل انقلابی‌اش را از دست می‌دهد وبه شکل محافظه کاری در می‌آید. شریعتی این فرآیند را خطری برای همه نهضت‌ها و جنبش‌ها می‌داند و بر خلاف نظر (توین بی) معتقد است این روند جبری نیست و می‌توان از این تله گریخت اما در عین حال راه مشخصی برای رهایی از این خطر نشان نمی‌دهد و تنها از قول (جرج جرداق) تصریح می‌کند، تنها کسی که بعد از به حکومت رسیدن انقلابی ماند؛ علی (ع) بود.

سعید مدنی تصریح کرد: عصر شریعتی؛ عصر انقلاب‌ها و جنبش‌های انقلابی بود، آنچه امروز جنبش‌های قدیم می‌نامیم. عصر انقلاب کوبا و انقلاب الجزایر؛ انقلاب ویتنام و چین. در ایران هم سازمان‌های مبارز بر پایه الگوی جنبش انقلابی، مبارزه مسلحانه و سقوط رژیم فعالیت می‌کردند. بنابراین نظر شریعتی نیز معطوف به برداشت او از سرنوشت جنبش‌های انقلابی بود که نمونه‌هایی برای نظریه تبدیل تهاجم به تدافع یا نهضت به نهاد هستند. اما از اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوائل دهه ۱۹۷۰ شاهد پیدایش جنبش‌های اجتماعی جدید هستیم که شریعتی فرصت آن را نداشت تا آن‌ها و نظریه‌های مبتنی برآن‌ها را بشناسد.

این پژوهشگر مسائل اجتماعی با بیان اینکه جنبش‌های جدید حاصل نقد جدی جنبش‌های قدیم هستند محورهای جنبش نقد قدیم را اینگونه برشمرد. نخست ایجاد نظام الیگارشی توسط جنبش‌های قدیم در دوران مبارزه و تداوم آن پس از پیروزی. دوم وجود روابط غیردموکراتیک در درون جنبش مبتنی بر الگوهای نظامی. سوم ایجاد تشکیلات هرمی و سلسه مراتبی که منجر به بازتولید اقتدار رهبران می‌شود. چهارم اختصاص سیاست به حوزه قدرت مسلط و نادیده گرفتن قدرت در حوزه عمومی. پنجم تبلیغ مبارزه حرفه ایی و پرهیز از عمومی کردن سیاست

مدنی افزود: بر این اساس جنبش‌های جدید اگرچه ممکن است مانند جنبش‌های قدیم فرآیند نهادینه شدن را طی کنند اما به دلیل خود ویژگی‌هایشان این فرایند را در پرتو سه اصل سلبی طی می‌کنند که موجب می‌شود با خطر مرگ و اضملال رو به رو شوند.

وی سپس به تبیین این سه اصل سلبی در فرایند نهادینه شدن جنبش‌های جدید پرداخت و درباره این ۳ اصل گفت: نخست آنکه جنبش‌های جدید یکپارچه نیستند، یعنی به دلیل تکثر درون جنبش فقط بخشی از جنبش وارد فرایند نهادینه شدن می‌شود و مابقی در قالب جنبش اجتماعی به حیات خود ادامه می‌دهد و دوم آنکه این جنبش‌ها جایگزین نظام سیاسی نیستند یعنی سقوط رژیم سیاسی و جایگزینی آن هدف جنبش نیست بلکه هدف تغییر رفتار نظام سیاسی است و بنابراین نیازمند تداوم جنبش است و سوم اینکه جنبش‌های جدید انتقالی نیستند. یعنی نهادینه شدن پدیده ایی دایمی نیست بلکه در مقاطعی به صورت موردی محقق می‌شود.

مدنی در پایان تصریح کرد: جنبش‌های نوین اجتماعی خواهان سیاسی کردن جامعه مدنی هستند، که این باعث می‌شود تعریف نسبی معمول از سیاست نیز فراختر شود