مجلس صبح چهارشنبه ۱۰-۰۷-۹۲ (جواب نامه ها-تفسیر آیات قرآن-شکایت خانوادگی-مشکلات بعد از طلاق-خانم‌ها)

009

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

اگر من بعضی اوقات به شوخی یا جدی، با حالاتی که برای شما پیش می‌آ‌ید برخورد می‌کنم، نه قصد توهین به شماست العیاذ بالله، همه‌ی شما برای من محترم هستید کمااینکه من برای همه‌ی شما محترم هستم. در تهران کشاورزی به خصوص برای زن‌ها کم است، من چون به زندگی خودمان که کشاورزی است عادت کردم از آنها مثال می‌زنم. مثل درختی که وقتی پیوند می‌زنند، شاخه‌ای که پیوند می‌زنند باید آن شاخه رشد کند، شاخه‌های دیگر را ولو بعضی اوقات شاخه‌اش میوه هم دارد ولی آن شاخه‌ها را بیرون می‌اندازند. نه اینکه مثلاً این درخت سیب است چهار تا هم سیب داده، تو این شاخه را بریدی یعنی سیب نمی‌خواهی؟ نخیر! چون دلم خیلی سیب می‌خواهد این شاخه را بریدم برای اینکه آن شاخه‌ی اصلی رشد پیدا کند، این یک مطلب در حاشیه بود.

حالا حواشی از متن بیشتر شده است. من چشمم اخیراً از قدیم ضعیف‌تر شده این خط‌های خیلی ریز و هنری و کج را نمی‌توانم بخوانم، غالباً نخوانده می‌گذارم بعد سر فرصت روز که خیلی روشن شد آفتاب آمد آنوقت می‌خوانم. اگر تأخیری در این اوضاع شد به این دلیل است. بعضی‌ها نوشته‌اند التماس دعا، بعد از من رسید می‌خواهند! من چی رسید بدهم. یا مشکلات زندگی نوشتند، بعد می‌گویند سه تا نامه نوشتیم جواب ندادید. خب من چی جواب بدهم! وقتی همه‌ی مملکت دچار این مشکل هستند من چی جواب بدهم. من جواب ندادم نه اینکه نامه را نخواندم یا بعضی نامه‌ها را نمی‌خوانم، نه! شاید یک نامه یا دو نامه در طول عمرم بوده که نخواندم واِلّا همه نامه‌ها را می‌خوانم، مطمئن باشید.

لازم نیست همه آیات قرآن را ما الان انجام بدهیم. چون مسلمین علاقه داشتند به اینکه آرام زندگی کنند و بعکسِ آنچه که اینها می‌گویند ایران مظهر جنگ است، نه! مظهر صلح است. همه‌ی مشکلاتی که داشتند به پیغمبر می‌گفتند پیغمبر گاهی از خودشان جوابی می‌فرمودند ولی بعضی اوقات وحی بود یعنی خداوند توجه می‌کرد، این مشکل را همه‌ی مسلمین دارند، برای همه آنها می‌گفت و آیه قرآن می‌شد. البته بعد برای مسلمینی می‌فرمود که چه در آن زمان زنده بودند و چه بعداً می‌آمدند، اینها را ما نباید الان رعایت کنیم. به این جهت است گفتند علم تفسیر قرآن، یک علمی شده است. واِلّا آیات قرآن، عربیِ خیلی صریحی است و هر کسی که عربی می‌داند می‌تواند بخواند، هیچ اشکالی ندارد. یکی از آنها مسائل زن‌ها و روابط با مردهاست. مدتها است البته بشر مادر سالاری، یا زن سالاری را هم تجربه کرده است منتهی تا حالا نمانده است. به همین دلیل خودتان فکر کنید زن بخواهد تمام آن وظایفی که خدا گفته انجام بدهد اصلاً وقتش می‌ماند به بچه‌ها و زندگی خودش برسد، نه! از لحاظ روانی همان طوری که یکی مریض است، پیش دکتر می‌رود مثلا دکتر می‌گوید انگشتت را باید ببرند و انگشتش را می‌برند، آیا دکتر دشمن این شخص است؟ یک عضوی از او را بریده و یا دشمن نیست ، آیا توهین کرده! نه! دیگر در اینجا توهین نیست. منتهی خدا وقتی بخواهد انگشت ببرد یکی از بالا نمی‌فرستند، به مادر،پدر، همسایه‌اش می‌گوید بگیر انگشتش را بِبُر. بسیاری از اوامری که در قرآن هم شده همین است. حالا به مناسبت سوالی که در این زمینه رسیده بود گفتم، جوابش را مفصل بعداً خواهم داد.

قران را با تفسیر بخوانید. اگر همه آیات را تفسیر کنیم، یک جایی خطاب به پیغمبر و مؤمنین می‌گوید این دشمنانتان را بگیرید وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ (توبه/73) با آنها به درشتی برخورد کن، اخم‌هایت در هم باشد. جایی دیگر می‌گوید وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا (انفال/61) که اگر سر صلح و تسلیم با تو داشتند فوری صلح کن. شما هر دو تا را می‌توانید اجرا کنید؟! نه! هر کدام جایی دارد. شما پیش دکتر می‌روید می‌گویید غذا می‌خورم، دلم می‌خواهد آب بخورم. دکتر می‌گوید آب نخور! در منزل از تشنگی دارید می‌میرد، می‌گویید دکتر گفته آب نخور آب نمی‌خورید، نه! آن آب نخور برای آن وقت است، هر کدام یک جایی دارد. یک آیه‌ای هم هست در مورد جنگ خاصی بوده من جزئیاتش یادم نیست. در اینجا خدا در مورد جنگ گفته است لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ (فتح/17) می‌گوید من کورم، بر کور حرجی نیست. همین را برداشتند و لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ قاعده شده نه! فرق می‌کند تا چه امایی باشد. البته از این آیه این را استفاده کرده‌اند و بعضی‌ها توسعه‌ای که در معنی می‌دهند، مفید هم شده، یا عادات جدیدی برای ما ایجاد شده است. شما در منزل و اتاق خودتان وارد می‌شوید این یک عادت است. می‌گویند بی‌اجازه وارد هیچ خانه‌ای نشوید بعد می‌گوید اگر لازم بود بروید، کسی که آنجا نبود به خودتان سلام کنید فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ (نور/61) این برای آن مورد است. ولی این را توسعه دادند و من خودم تا بتوانم و یادم باشد اجرا می‌کنم، چون چیز واجبی نیست. اتاقی که وارد می شوید بسم الله بگویید البته برای اینکه عادت بشود گفتند بسم الله بگویید که اگر جنّی در آن اتاق باشد، فرار کند. چون شما آمدید فرار کند!

به طور کلی آیات قران هم آداب زندگی و هم دستورات شرعی را معین کرده است، نه اینکه دو تا قرآن است. ولی عملا‍ً همه‌ی ما همیشه یک قرآن را باید اطاعت کنیم. می‌گوید إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ این همیشگی است همه جاست و همه کس. ولی خُب در مورد روزه ادامه دادن روزه که می‌گوید این همیشگی و همه جایی نیست. تشخیص اینها گاهی مشکل می‌شود نه همیشه و بعد از تشخیص گاهی اوقات مقایسه بین واجبات و بین احکام دیگر. یک کار واجبی هست یک واجب دیگری هم است که منافات با این دارد، کدام یکی را باید اجرا کرد؟! باید بگردید ببنید چرا این دو تا ضد هم است، هر دو که از جانب الهی نازل شده است، آن جهتش را باید رعایت کنیم. بخصوص در سوره نساء که سوره خاصی است در آن سوره از این قبیل دستورات خیلی است. خودِ تعدد زوجات در قرآن است. بعضی‌ها روی حساب این آیه گفته‌اند مستحب است، اصلا در بعضی اوقات حلال است. تفسیر بیان‌السعاده نوشته الان منطق بشری هم این است. آیه قرآن است که می‌گوید:فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً (نساء/3) اگر بترسید و نگران هستید که نتوانید بین زن‌ها عدالت رفتار کنید، یک زن بگیرید. عدالت فقط به دل نیست عدالت به عمل است. علی (ع) وقتی دستور کشتن کسی را می‌داد دلش ناراحت بود،یک بنده‌ی خدایی از بین می‌رود. ولی عملش عادلانه بود، دل همیشه به اختیار آدم نیست.

از این همه نامه‌ای که می‌آید نمی‌شود شکایت خانوادگی نباشد. این نتیجه را نگیرید که شکایت خانوادگی نکنید، نه! نتیجه بگیرید که شکایت خانودگی نداشته باشید. جهتش هم این است وقتی پسرها در واقع خانه پدر هستند خودشان کمتر مسئولیت دارند بیکار می‌گردند، می‌آیند نهار و شام‌شان را می‌خورند، می‌خوابند. وقتی زن گرفتند می‌خواهند همین‌طور باشند، می‌بینند این‌طور نیست، شکایت می‌کنند. چرا زنِ من این‌طوری است؟! دخترها هم همین‌طور به نحو دیگری. در خانه پدر و مادر آرام هستند اگر هم گاهی کمک به مادر می‌کنند روی فطرت و میل خودشان است. پسرها تنبل هستند و می‌خواهند کاری نکنند باید پدر و مادر به زور وادارشان کنند، اما دخترها غالباً نه، خودشان میل دارند، می‌خواهد کمک کنند. به همین دلیل از این جهت کمتر اختلاف پیدا می‌کنند. اینها وقتی خودشان هستند گوشت را تیکه می‌کنند قورمه می‌کنند. نون و پنیر و سبزی جلویشان می‌گذارند ولی نمی‌دانند این پنیر با چه خون جگری تهیه شده است، گوشت کیلویی فلان تومان است. اینها را که نمی‌دانند نه! می‌گویند ما آن وقتها هر روز گوشت داشتیم، این روزها غذای گوشتی هفته‌ای یکبار داریم، مادرشان می‌گوید حالا اینطوری است. اینها وقتی ازدواج می‌کنند دلشان می‌خواهد همان حالت آزادِ فکری خانه‌ی پدر و مادر را داشته باشند و یکی دیگر گوشت، پنیر، نان را تهیه کند، بیاورد و اینها منظم کنند. اینجا مسئله صرفه‌جویی، برنامه زندگی و میزان بودجه‌شان است، در آنجا به این حرف‌ها کاری نداشتند. اگر این توجه را بکنند اختلافات کمتر می‌شود.

وقتی جامعه بشری دچار بحران مالی است زن، مرد، کودک، همه می‌دانند. گویی که من خودم هم به این اعتقاد چندان رفتار نمی‌کنم ولی معتقد هستم شما مادرها واقعاً از آن روحیه فداکاری‌شان است، چون فرزندشان مثلاً فلان خوراکی را دوست دارد ولو آن خوراکی نایاب بشود، باید از کره مریخ وارد کنند، پیدا می‌کند و می‌آورد در نتیجه خودش کم می‌خورد، ولی آن بچه این را نمی‌فهمد. اصلاً مادر و پدرها نمی‌گذارند که بفهمد، بعکس من معتقد هستم هر تغییری که می‌شود نه به آن شدت، ولی تا یک حدی باید در زندگی بچه‌های کوچک هم تأثیر کند و آنها هم بفهمند، یعنی پرورده بشوند. شاید یک جهت اینکه این‌طور شکایت‌ها در خانواده‌های اروپایی نیست البته با هزار عیب که دارد که مادر و پدر را رها می‌کند و می‌رود ولی این حسن را دارد که خودش می‌فهمد که عضو یک جامعه‌ای است که این مردمِ امروز دچار گرفتاری هستند.

بعد هم به این طریق که شد خیلی اوقات هم شوهر و هم زن طالب طلاق هستند یا یکی از آنها، بستگی دارد. تصور می‌کنند چون ازدواج را امتحان نکرده بودند و دیدند بد است. بعد از طلاق هم امتحان نکردند، بعد از طلاق مشکلات هم برای زن و هم مرد خیلی بیشتر است و چون خلاصی از بند خودشان می‌دانند، دنبال طلاق هستند. پیغمبر هم فرمود: ابغض الاشياء عندي الطلاق مبغوض‌ترين چيزها نزد من طلاق است. به همین جهت بعد از آنکه چهار تا زن اجازه داده شده بود خّب پیغمبر هم مثل رسم آنجا، قوانینی که عوض نشود و حکمش نیاید. مثل همه مردم زندگی باید کرد، زن‌های زیادی داشتند بعد که این آیه آمد پیغمبر مانده بود چکار کند! مدتی از همه‌ی زنها کناره گرفت، گفت نگفتند به من چکار کنم! بعد که آن آیات آمد. در این فاصله بود که پیغمبر به زنها گفت هر کدام که ترجیح می‌دهید بیایید که من با مهربانی طلاقتان بدهم. هر کدام که می‌خواهید با من باشید ان‌شاالله خداوند به شما اجر می‌دهد منع نکرد ولی هیچ‌کس نیامد! ولی پیغمبر پیرمردی بود و زحمت زندگی داشتند ولی همین زندگی را بر طلاق ترجیح می‌دادند.

در این زمینه خیلی می‌شود حرف زد، کتابها نوشت، سخنرانی‌ها کرد، ولی همه‌‌ی آن را من نمی‌توانم در اینجا بگویم خسته می‌شوم. ولی با اجازه‌ی شما همین‌قدر می‌گویم، بعد می‌گویم به خود واقعی‌تان رجوع کنید.

Tags